بچه هاچی شد .بحث رو ول کردین؟
نظر من در مورد الن بیمار بودن اون هست.بنظر میاد دچار بیماری چند شخصیتی شده.
الن از بچگی تاریکی براش وحشتناک بوده و الان تاریکی ذهنشو اشغال کرده.
الن الیس رو از دست داده و بیماریش تشدید شده و به داستان سرایی رو اورده تا الیس رو زنده کنه(مثل کسانی که یک اتفاق تلخو برا خودشون رو باور ندارن و همش دنبال یه راه هستند)(البته طبق روانپزشکی چند شخهصیت ها باورهاشونم با هم فرق داره.شاید الن میخوات اون شخصیتی باشه که علاقه به الیس داره)
خود الن هم شاید ندونه 1 سال پیش کی بوده و چند نفر بوده.یا چکارهای کرده چون چند نفر توی بازی اسامی مختلف بهش دادن.(مثلا وجود مستر اسکرچ که یکی از شخصیتای النه)
توماس زین (که اونم با اینکه میگه نه خالق النه نه خود الن. ) ولی باز هم میشه گفت شاید یکی از شخصیتای الن باشه. البته یه حدس دیگه هم دارم که این توماس میتونه صدای از بیرون ذهن الن باشه و میشه گفت دکتر مداوا گر الن هست و قصد خارج کردن الن از اشفتگی ذهنش داره.( کلیکر دست الیس بود نه توماس)
اینم چندتا دلیل که الن بیماره:
از هم گسيختگي شخصيتي يک فرايند ذهني است که بر اثر آن ارتباط طبيعي ميان افکار، خاطرات، احساسات، حرکات و هويت فردي از ميان مي رود. به واسطه ي اين از هم گسيختگي، برخي از اطلاعات خاص که در حالت عادي مي بايست در ارتباط با ساير اطلاعات موجود ديگر در مغز باشند، انسجام و اتصال خود را از دست مي دهند. برخي از پژوهشگران بر اين باورند که از هم گسيختگي بطور مستمر ادامه پيدا کرده و گسترش مي يابد و ممکن است از خيال بافي هاي روزانه شروع شده و تا تجزيه ي کامل هويتي ادامه پيدا کند.
اين شخصيت هاي متفاوت ممکن است تا حدودي از وجود يکديگر آگاه باشند، اما در هر زمان تنها يکي از آنها کنترل رفتار بيمار را به دست مي گيرد. انتقال شخصيت به شخصيت هاي ديگر به صورت آني و به واسطه ي نوعي تنش صورت مي پذيرد
دليل دقيق ايجادبیماری به روشني مشخص نيست، اما معمولاً در کودکان به دليل آزار و اذيت هاي فيزيکي و جنسي پديد مي آيد. در اين وضعيت کودک از اين اختلال به عنوان نوعي عامل دفاعي استفاده مي کند. آنها همواره حالات رواني خود را تغيير مي دهند تا به اين طريق در ذهن خود به کسي اجازه ندهند که آنها را مورد آزار و اذيت قرار دهد. در برخي موارد نيز دليل ايجاد بيماري به آسيب هاي مغزي و صرع نسبت داده مي شود. ابتداي دوره ي آغازين بيماري معمولاً در سنين کودکي بوده
چند شخصيتي، که مي تواند به طور متوسط شامل 10 هويت متفاوت باشد و در برخي موارد تعداد آن تنها به 2 مورد محدود شده و در برخي موارد ديگر از 100 مورد نيز بالاتر مي رود.
آشکار کردن شخصيت هاي رفتاري متفاوت، و بروز عملکردها و رفتارهاي فيزيکي نامتعارف و متناقض.
احساس ضعف حافظه، و خارج شدن از دايره ي زمان (به عنوان مثال بيمار نمي تواند افراد و مکان ها را به خوبي به خاطر سپرده و يا به ياد بياورد(
بيشتر بيماران دچار افسردگي شده و افکاري پيرامون خودکشي به ذهن آنها خطور مي کند.
رواج نقص فردي
3/1 از مبتلايان به اين بيماري دچار توهمات ديداري و شنيداري مي شوند.
فرايند رشد بيماري در حدود 5.9 سال به طول مي انجامد.
علائم مربوط به افسردگي افزايش پيدا مي کند.
وجود حداقل دو شخصيت متفاوت که هر يک شامل الگوهاي تفکري، احساسي، و ارتباطي مخصوص به خودشان باشند.
حداقل دو شخصيت مختلف که کنترل رفتاري فرد را از يک زمان به زمان ديگر به دست گيرند.
ناتواني بيش از اندازه در به ياد آوردن اطلاعات مهم فردي که شباهتي به يک فراموشي معمولي نداشته باشد.
روشها ، رفتارها و باورهائی دریک فرد که با دیگر شخصیتهای وی در زمانهای دیگر شباهتی با هم ندارند . پیدایش سردردهای غیرمنتظره و یا سایر دردهای جسمی .
اختلال مسخِ شخصیت ، این اختلال با تغییر مداوم و عود کننده در ادراک شخص از خود ، به حدی
که احساس واقعیت نفس موقتاً از بین می رود ، مشخص می باشد
اختلال یا از بین رفتن احساس واقعی زمان برای بیمار .
مسخ واقعیت ، دگرسان بینی محیط ، احساس دگرگونگی واقعیت ، احساس اینکه محیطِ شخص تغییر یافته است. مسخ واقعیت در بسیاری از موارد با مسخ شخصیت همراه است .
کاهش زیاد در میزانِ حافظه .
افسردگی .
برگشتهای مکرر و سریع خاطره با سیر قهقرائی به زمان حادثه
.
پیدایش ناگهانی عصبانیت بدون وجود علت منطقی .
حملات مکررترس شدید همراه با اضطراب .
ترسهای بدون توجیه یا غیرقابل شرح دادن .
شنیدن صدای شخصیت هائی که در درونِ ذهنِ فرد قرار دارند .
چند شخصیتیها دسته بندی میشن مال الن میشه گفت بينابيني هست یعنی :
تحريك پذير، داراي شخصيت ناپايدار و تغيير شخصيتي هستند. احساسات خود از جملهخشم، ترس و احساس گناه را نابجا بروز مي دهند. نمي توانند خود را كنترل كنند.
زمانی یک علامت مرضی با شدت زیاد درطول یک روز مشاهده می شود و زمانی هم حالت طبیعی و عادی و گاهی افزایش در کارآئی بیمار در زمانی دیگر ملاحظه می گردد .این اختلال به صورت تئوری با سابقه ی داشتن زندگی بسیار پراسترس و سوابق زندگی پر طلاطم ، رشد و نمو در شرایط پر رنج و بی محبت و استعداد ذاتی یا زمینه ی مناسب برای ایجاد شکاف و شقاق بین خاطرات و تجربیات کسب شده بــا محتویات ناخـود آگــاه ایـجاد می شود
اینم چند علایم دیگه:
خاطرات و احساسهای صدمه دیده که به منطقه ی مادون آگاه رانده می شوند ، بعد در آنجا به صـورت یک شخصیت مــجزا شـکل می گیرند و به صورت ظاهری تا حدودی هم تحول و تغییر پیدا می کنند .
این روند ناراحت کننده ی شخصیت یا هویت سازی معمولاً در مراحل و دفعات متوالی تکرار می شود ، به این ترتیب شخصیتهای متعددی شکل می گیرند و محتوی خاطرات متفاوتی هستند . از این زمان به بعد این شخصیتها به ایفای نقشهائی می پردازند که می توانند برای بیمار مددکار یا ویرانگر بوده باشند
.
ممنون میشم بحث و ادامه بدین و نظر بدین
(با رد شدن نظریمم مشکلی ندارم)