دیشب به یاد روی تو سر کردمآن شکوه ی نیافته پایان رادر دامن خیال تو بگشودماز چشم ، چشمه های خروشان را
دیشب به یاد روی تو سر کردمآن شکوه ی نیافته پایان رادر دامن خیال تو بگشودماز چشم ، چشمه های خروشان را
اي دل بياموزي اگر راه درست عاشقي
با هرچه او قسمت كند صبر و مدارا ميكني
سلام .........................
خوبيد همگي؟
یار اگر سوزد وگر سازد رواست
عاشقان را این و آن یکسان بود
در طریق عاشقان خون ریختن
با حیات جاودان یکسان بود
سایه از کل دان که پیش آفتاب
آشکارا و نهان یکسان بود
کی بود دلدار چون دل ای فرید
باز کی با آشیان یکسان بود
سلام پایان.
من که خوبم
ديدهي اهل طمع به نعمت دنيا
پر نشود همچنانكه چاه به شبنم
سعدي
شب خوش
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند
چون می از خم به سبو رفت و گل افکند نقاب
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسهای چند برآمیز به دشنامی چند
زاهد از کوچه رندان به سلامت بگذر
تا خرابت نکند صحبت بدنامی چند
شبت خوش
دل دیوارو بلرزون
تازه کن خلوت مارو
هم غصه بخون با من
تو این قفس بی مرز
لعنت به چراغ سرخ
لعنت به چراغ سبز...
ز چرخ عربده جو بس خدنگ تیر جفا
بجست و در دل مردان هوشیار آید
چو عمر خوش نفسی گر گذر کنی بر من
مرا همان نفس از عمر در شمار آید
بجز غلامی دلدار خویش سعدی را
ز کار و بار جهان گر شهیست عار آید
...
درد تاريكي است درد خواستن
رفتن و بيهوده خود را كاستن
سرنهادن بر سيه دل سينه ها
سينه آلودن به چرك كينه ها
در نوازش نيش ماران يافتن
زهر در لبخند ياران يافتن
زر نهادن در كف طرارها
گمشدن در پهنه ي بازارها
...
اون چقدر سـاده ازم برید و رفت
وانمود کرد که منـو ندید و رفت
همه گفتن اون ازت بی خبـره
به خـدا گریه هامو شنید و رفت
کم کم حس کردم براش تکراریم
یـه عـروسک جدید خریـد و رفت
اونی که قسم می خورد عاشقمه
جام گذاشت تنها و نا امید ورفت
یادشم نموند یه روز یه عاشقی
سـر بـه دیـوار غمـا کوبیـد و رفت
***
؟!؟
تو ممكن است بينديشي كه او خوابيده
اما به چشمانش نگاهي بينداز
او مي خواهد كه عروسش شوي
شيطان كنار تو مي خوابد
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)