اهنگ سه شنبه ها جز تک اهنگاست تو البوم ها نبوده
اهنگ سه شنبه ها جز تک اهنگاست تو البوم ها نبوده
بعد از پخش یک شاخه نیلوفر منتظر آلبوم بعدی محسن باشید به گفته خود محسن البوم بعدی ماندگارترین اثر در این چند سال بوده به طوری که تا مدت ها حرف از این البوم خواهد بود. محسن چاوشی قصد داره که دو ترک دیگه به البوم من خود سیزدهم اضافه کنه که با این اوضاع تعداد ترک ها به 9تا کشیده میشه. جالبه نظر محسن چاوشی رو در مورد 06 میپرسیم و در جواب میگه: (امیدوارم این البوم فروش خوبی کنه ....) در ضمن بعد از آلبوم هم منتظر کنسرت از محسن چاوشی نباشید...
اینم دو بیت از آلبوم جدید چاوشی :
بیا و مثل کسی شو که یه شب قصد سفر کرد
دید یارش داره میمیره موندشو صرف نظر کرد
مثل اون شوکه تا سپیده منتظر به عشق یاره
وقتی که هیشکی نداره باز میگه خدارو داره
ای بابا بالاخره کی میشه بریم کنسرت سلطان
حالا این جوک داشته باشید از خواننده اهنگ معروف افتاب لگن رژلب ریمل کیبرد مانیتور و غیره
قطعا آلبوم من در ده روز نخست فروش یک شاخه نیلوفر رو خواهد گرفت
البته گفته میشه خواننده مذکور در حالت غیرطبیعی این حرف زده به هرحال دست به گیرنده های خود نزنید جواب گنجا رو در این رابطه بشنوید :
باور این حرف دور از تصوره چون این یارو قراره با خواننده ای رقابت کنه که میلیون ها هوادار
دو اتیشه داره به طوری که پخش یه آهنگ بدون مستر هم (تو ناز میکنی)جنجال های زیادی رو به پا میکنه چه برسه به آلبومی که دو سال رو اون زحمت کشیده بشه...)
تایپیک محسن که نباید بره پایین .
بچه ها بیاید![]()
مطمئن باشید فروش این آلبوم از آلبوم بنیامین بیشتره !
1- طرفدارای محسن خیلی بیشترن !
2- این اولین آلبوم مجاز چاووشی هست و ملت از مطمئنا حمله خواهند کرد !!
سلام به چاوشی های عزیز.
من هم کم کم علاقم به چاوشی داره بیشتر میشه.
البته یه انتقاد ازش دارم اونم توی شعر "تو ناز میکنی هست" بعضی جاهاشو که تند میخونه، شعرو خراب کرده.
ولی در کل آقای چاوشی خوبه.
به نظر من هم فروشش از بنیامین بیشتر میشه.
دلیل اصلیش هم اینه که من میخوام بخرم.
و دلیل بعدی اینه که تبلیغات زیادی براش انجام شده.
منتظر میمانیم.![]()
خوبه ؟!ولی در کل آقای چاوشی خوبه.
عالیه ! همه ی کاراش شاهکاره .
خداییش از اولین آهنگش ، همه ی آهنگاش عالی بود .
مخصوصا سه شنبه ها و عروس قصه .
واقعا آهنگاش عالیه ...
می کوشم در این جستار در حد بضاعت به این پرسش بپردازم که راز محبوبیت "محسن چاوشی" به عنوان خواننده و آهنگساز در چیست. به این منظور ناچار از تفکیک ام. نگارنده این تفکیک را میان 1- ویژگی های فردی و 2- ویژگی های موسیقیایی " محسن چاوشی " می جوید. امید دارم که در این راه از مسیر انصاف خارج نشوم.
1- ویژگی های فردی : محسن چاوشی، متولد جنوب ایران، جنگ دیده و مهاجر است. علائق موسیقیایی عجیب و غریبی ندارد. در خلال مصاحبه هایش (شاید به سبب عدم توجه مصاحبه گران و نیز کم حرفی خود او) به ندرت می توان نشانی از علاقمندی های ادبی و اجتماعی یافت. به عبارت دیگر می توان "محسن چاوشی" را در دسته ی هنرمندان "غریزی" و نه "آکادمیک" قرار داد. چه اینکه تحصیلات او کم و نامربوط به موسیقی است(دیپلم حسابداری). در میان هنر ها نیز جز به موسیقی علاقه ای ندارد. البته او ترانه سرائی نیز می کند اما تصورم بر این است که این کار برای او از سر اجبار یا تجربه هایی برای آزمون و خطا بوده است و نه رویه برای کارهای آینده اش. تنها نکاتی را که از علائق "محسن چاوشی" به ادبیات به خاطر می آورم دو مورد است : یک مورد مربوط به اظهار علاقه او به "موریس مترلینگ" در یک مصاحبه به عنوان نویسنده مورد علاقه است(گرچه این انتخاب به نظر مشکوک و شوخی با مصاحبه گربه نظر می رسد) و دیگری اظهارات او مبنی بر خواندن کتاب ده منظومه که مجموعه ای از اشعار نوی ایران است.(و منجر به انتخاب شعر "حمید مصدق" بنام "چه کسی خواهد دید؟" شد).درباره ی موضع گیری های اجتماعی "محسن چاوشی" معروفترین و صریح ترین آن به جمله ای باز می گردد که او در مصاحبه ی خود با رادیو جوان گفت. جمله ای به این مضمون : "مجوز توهین به آهنگساز و مخاطب است". شنیده های دیگری نیز از روحیات سیاسی او حکایت می کنند که به سبب عدم اعلان رسمی ما نیز نشنیده تلقی می کنیم. گرچه نگارنده روانشناس نیست و هم ادعای واکاوی شخصیت "محسن چاوشی" را ندارد اما نمی توان حوادث جنگ و نیز مهاجرت و این دست فراز و فرود های زندگی را در خلق ویژگی های فردی "محسن چاوشی" نادیده گرفت. شخصیتی خود ساخته، بسیار حساس و شکننده (به گواه کسانی که از نزدیک با او برخورد داشته اند و برخورد های خود را قلمی کرده اند)، زود رنج و گوشه گیر. نگارنده بروز و ظهور این ویژگی ها را در موسیقی او ، به چند دسته طبقه بندی می کند :
1-1- لحن : (نحوه ی بیان جملات و کلمات) این ویژگی به حدی آشکار است که کسی نمی تواند از آن به عنوان یک مورد افتراق میان او و دیگران نام نبرد. در موسیقی ایران (چه در موسیقی ردیفی و چه در موسیقی غیر ردیفی (پاپ، راک، متال و...)) جز در موسیقی فولکلور، "لحن" غیبت محسوسی را تجربه می کند. البته بوده اند استثناء هایی مانند "فرهاد مهراد" که نقیضه ای بر این حکم کلی بوده اند. اما هیچ کدام از این تجربیات تبدیل به رویه نشده اند و کماکان استثناء باقی مانده اند. این عدم وجود "لحن" در صدای خوانندگان می تواند ناشی از عدم تسلط بر جنجره و نیز عدم توجه به تاثیر وجود لحن بر مخاطب باشد که خود این نقیصه هم به نوبه خود ضمیر ناآگاه و بلوغ نیافته موزیسین را آشکار می کند. ویژگی "محسن چاوشی" در ابراز لحن جملات و کلمات در "مال خود کردن" آنهاست. این نکته ایست که تنظیم کننده او نیز به آن اشاره کرده است(" محسن چاوشی " ترانه هایش را زندگی می کند). به این ترتیب است که بر خلاف دیگر خواننده های پاپ و راک ایرانی که مقهور "کلام" هستند (به واسطه ی عدم نفوذ به عمق معنی و نیز ضعف حنجره و ...)، محسن چاوشی کلمات ترانه را در اختیار خود می گیرد و به فراخور حال و هوای آن با تاکید گذاری/ناگذاری بر آنها پرده ی دیگری از ترانه را بر ما آشکارمی کند. پرده ای که اگر لحن را از ترانه بگیریم به هیچ عنوان دیده و تجربه نخواهد شد. این اثر گذاری مضاعف بر مخاطب (فارق از محتوای "خود ترانه") به لحن "بیان" آنها باز می گردد که جلوه و ویترین متفاوتی به ترانه می بخشد. کم نبوده اند ترانه هایی که اگر قبل از خوانده شدنشان توسط "محسن چاوشی" خوانده می شدند به نظر معمولی و حتی بد می رسیدند اما حضور لحن در اجرای آن ترانه ها جان دوباره ای به آنها بخشیده و دلپذیرشان کرده است.مثال های این ویژگی فراوان اند. کافی است "نیم نفس" های او در ترانه "امام رضا" را از ترانه حذف کنیم تا حفره ی عظیمی را در ترانه حس کنیم. یا مکث ها و تاکید های او در ترانه "خیانت" را نادیده بگیریم تا بفهمیبم با چه ترانه ی سطحی و بی محتوایی روبرو هستیم. از این گذشته ویژگی دیگری از "لحن" محسن چاوشی که بسیار جالب است مدولاسیون موفق او در بعضی ترانه ها میان لحن راک و لحن غمگسارانه است. لحن غمگسارانه را از این جهت اینگونه نام گذاری کرده ام که تفاوتش با لحن خشن و زبر راک نمایان تر شود. این تفاوت لحن به راحتی در پارت اول و دوم ترانه خیانت قابل مشاهده است. این توانایی باعث شده است که ترانه های او در اغلب موارد دارای وجه تئاتریکال باشد . ترانه " گل سر" را می توان اوج این ویژگی دانست.
1-2- جنس صدا : سیر تطور جنس صدای "محسن چاوشی" از زمانی که اولین ترانه هایش شنیده شد تا امروز روند تکاملی داشته است. گویی اینبار هم آزمون و خطایی بوده است تا او به بهترین وجه به ارائه حنجره ی خود بپردازد.نکته ی مهمی که نباید از نظر دور داشت توانایی "کنترل" جنس صدا توسط اوست. کنترلی که ممکن است توسط دیگران هم صورت گیرد، به هیچ روی مانند دیگران تصنعی و ساختگی به نظر نمی آید. کم و زیاد کردن "خش" صدا و یا "بم و زیر" کردن صدا به خوبی توسط او به فراخور حال و هوای ترانه ها صورت می گیرد. این تسلط بر ابزار کار (حنجره) یکی از رموز موفقیت اوست. گرچه هواداران از او انتظار داشته باشند همیشه با جنس صدای مورد استفاده در ترانه "خیانت" یا "کم تحملم" بخواند. البته لازم به ذکر است که پایه ی این جنس صدا در وجود "محسن چاوشی" بصورت امری فطری وجود داشته و تنها در تمام این سالها آگاهانه و ناآگاهانه (سیگار!؟)صیقل خورده است.
1-3- ذهنیت اجتماعی : به جرات می توان گفت ترانه "خودکشی" اولین ترانه ی اجتماعی (و نه سیاسی) پس از انقلاب ایران بود. توجه یک موزیسین (آن هم از نوع زیر زمینی) به مقوله ای همانند خودکشی جوانان (چیزی که در کشور های پیشرفته بسیار پیشتر ها به آن توجه شده بود) امری بود خرق عادت میان آهنگسازان جوان و حتی پا به سن گذاشته دهه ی 80 ایران. درست است که ترانه قوت ملودی خرد کننده آن را ندارد اما حتی "انتخاب" همین ترانه ی نیم بند برای ساختن ملودی بر آن، نشان از هوشمندی و ذهنیت اجتماعی موزیسینی می داد که به مسائل مبتلابه جامعه اش نگاه ژرفی دارد و در پی عرض اندام اجتماعی است. این روند در دیگر ترانه ها و آلبوم های او نیز پی گرفته شد. ترانه "گل سر" و ترانه "بچه های اهواز" از آن جمله اند. فشار های گوناگونی برای جلوگیری از این رویه چاوشی وجود دارد. چه از جانب طرفداران جوانتر و سرخوش تر و چه از جانب دستگاه رسمی تولید و پخش موسیقی. چه اینکه ملودی ها و انتخاب اشعار "محسن چاوشی" براحتی می تواند به ترانه ی اعتراض جوانان فرهیخته تبدیل شود. گرچه نباید و نمی توان در چارچوب سیاست های فعلی نظام حاکم بر ایران انتظار ترانه ی اعتراض اجتماعی حتی به صورت نرم و بی خطرش مثل ترانه "گل سر" را داشت. متاسفانه خوانندگانی که در ایران فعالیت می کنند و ادعای اجرای ترانه های اعتراضی و اجتماعی دارند (مثل رضا یزدانی با ترانه های یغما گلرویی) تنها کاری که می کنند "نمایشی" از اعتراض است و نه اعتراض. اجرای ترانه های با مضمون آواره شدن روستائیان به شهر ها و بی وفایی شهر نشینان مربوط به دههی 30 و 40 ایران و اصلاحان ارضی است. موضوعی که دیگر دغدغه جوان شهر نشین امروزی نیست. یا خواندن از "برج" های سر به فلک کشیده که بر "درختان" سایه انداخته اند، تقلیدی پوچ و بی ارزش از ترانه های اعتراض دهه ی 70 و 80 اروپا و آمریکا است که این یکی حتی می توان گفت زمان مطرح کردنش برای جامعه ایران بسیار زود است، چرا که جامعه ی ایران هنوز به مراحل کامل "سرمایه داری" حتی نزدیک هم نشده است که از عواقب آن که "برج" های سر به فلک کشیده باشد بخواهیم مصون بمانیم و به آن اعتراض کنیم. تنها چیزی که در این ترانه ها یافت نمی شود معضلات "اکنونی" و روزمره و صد البته "عمیق" جامعه است . بهطور خلاصه می توان اینگونه جمع بندی کرد که ذهنیت اجتماعی " محسن چاوشی " که درد کشیده و جنگ دیده است بیشتر در "انتخاب" اشعار بروز ظهور می یابد. انتخابی که به دلیل طیف گوناگون طرفدارانش و نیز "خطوط قرمز " به ندرت و با احتیاط فراوان با مضمون اجتماعی و اعتراضی صورت گرفته است.
2- ویژگی های موسیقیایی :
2-1- ملودی های ناب : در روزگاری که موسیقی پاپ ایران به ادعای منتقدان و ناظرین، ملودی ساز ندارد ! ملودی ها محسن چاوشی ماناست . او برای یک ترانه چنان ملودی انتخاب می کند که هم مطابق با حال و هوای مضمون باشد و هم ظرفیت اجرای لحن ویرانگر مطابق با هر بند و کلمه را دارا باشد . ملودی های او چنان با ترانه پیوند می خورد که گویی ترانه براساس ملودی گفته شده . کاری که امروزه کمتر اتفاق می افتد . بر حسب همین ویژگی است که با خوانش جادویی " مـــن... " در اولین کلام ترانه ی "زخم" ، مخاطب در اولین ثانیه های "سنتوری" مبهوت و تسلیم به دنیای حسی فیلم پرت می شود .
2-2- تشخص موسیقیایی : من تشخص موسیقیایی را به این معنا مراد کرده ام که موسیقی ساخته شده توسط "محسن چاوشی" در میان سایر موسیقی ها براحتی قابل شناسائی باشد. تجزیه اینکه چرا موسیقی چاوشی متشخص است و قابل شناسایی در توانایی نگارنده نیست و این کار باید توسط کسی یا کسانی انجام شود که از لحاظ موسیقیایی سواد طرح چنین مباحثی را داشته باشند. نگارنده تنها به ذکر آنچه "هست" پرداخته است و "چگونه هست" را به دیگران می سپارد.
2-3- ایرانی بودن : به گفته ی خود "چاوشی" ملودی های او بر دستگاه های موسیقی ردیفی ایران مبتنی است. نکته ای که براحتی از دید منتقدین و مکتشفین چاوشی دور مانده است. شاید بتوان سهم بسزائی از غم موجود در ترانه های او را در این نکته جست. البته به هیچ عنوان از دیگر مواردی که در بالا شمردیم مثل جنس صدا، لحن و انتخاب اشعار نمی توان درگذشت. اما با توجه به ذات موسیقی ردیفی ایران که طی سالها و بر اثر رنج و محنتی که مردمان ایران زمین متحمل شده اند رنگ غم به خود گرفته است باید این عامل را هم در کنار دیگر عوامل از زمینه های ایجاد ترانه های خرد کننده و غم انگیز به شمار آورد.
2-4- تلفیق : از نظر نگارنده این ویژگی مهمترین ویژگی موسیقیایی "محسن چاوشی" است. "تلفیق" از ابتدا در ترانه های "چاوشی" وجود نداشت. بلکه به مرور وارد کارهای او شد. تلفیق دو نوع موسیقی و دو نوع ساز بندی غریب نسبت به هم، موسیقی راک و موسیقی ردیفی ایران. جا دارد که بر منتقدین رسمی و غیر رسمی و ناظران تحولات موسیقیایی ایران خرده گرفت که چرا چنین تجربه ی موفقی از "تلفیق درست" و نه تنها "قاطی" کردن چند ساز و تولید یک صدای ناهنجار را نادیده گرفتند و چشم بر این تجربه ی استثنائی و بی نظیر بستند. سالها دغدغه ی موسیقیدانان ایران این بود که تجربه ی مشترکی با انواع موسیقی غربی برقرار کنند. "پیتر سلیمان پور" ، "مسعود شعاری" ، و ... از این دست بودند. گروهی مانند " اوهام " را نمی توان در این دسته گنجاند، چرا که صحبت از تلفیق "موسیقی" است و نه تلفیق شعر با موسیقی. در این زمینه تنها " آریا عظیمی نژاد " است که توانسته با شناخت درست هر دو نوع موسیقی (ایرانی و غربی) به تلفیق میان آندو دست بزند. (قطعا تجربه ی فوق العاده موفق او در ساخت تیتراژ پایانی سریال "آخرین گناه" و صدای "متالی" که از کمانچه کشیده بود در خاطر موسیقی دوستان حک شده است). غیر از این تجربه های گهگاهی باقی تجربه ها با شکست مواجه می شدند. اما اینبار در موسیقی "محسن چاوشی" ما صدای تار و گیتار الکتریک را می شنویم اما گوشمان احساس غریبگی نمی کند و این اتفاق بزرگی است. شاید عده ای را گمان بر این باشد که این تلفیق، در "تنظیم" قطعات است که صورت می گیرد و در نتیجه بی ربط با "محسن چاوشی" و کار اصلی او که آهنگسازی باشد. اما نکته اینجاست که کدام ملودی و آهنگسازی ایست که به تنظیم کننده اجازه و جرات چنین تجربیات و ریسک هایی را می دهد؟ اگر ملودی های چاوشی این ظرفیت تجربه پذیری و تلفیق را نمی داشت هیچ تنظیم کننده ای (هر قدر توانمند بر حرفه خویش) نمی توانست به صرف تنها "سازبندی" به چنین ترکیب درست و ایده آلی برسد. و هم چنین از یاد نبرده ایم "محسن چاوشی" پس از آلبوم "متاسفم" و همکاری با "شهاب اکبری" (که همکاری موفقی بود) از تنظیم کارها رضایت ایده آلی نداشت و به همین سبب تنظیم آلبوم جدید خود را با نام "یک شاخه نیلوفر"، خود بر عهده گرفت. (و البته بعد ها با آشنایی با "محمد رضا آهاری" و اطمینان به سواد و سلیقه ی او که بر آورده کننده ی منویات او در تنظیم ترانه ها بود، تنظیم قطعات را به او سپرد).موسیقیدانان بزرگی در این راه گام گذاشتند اما دست خالی باز گشتد. اما حس "غریزی" محسن چاوشی موفق شده است تا تلفیق درستی از این دوگونه به ظاهر متضاد به وجود بیاورد.
دریغ و صد حسرت که نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدن این تجربیات ویرانگر و دوران ساز موزیسین تنها و دیوانه ی دوران ما نیست.
منبع :
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
اخه بنامین دیگه چه ...
هیچکس با محسن چاوشی نمیتونه رقابت کنه
این همون خبر اتفاق نو بود که متنشو قبلا گذاشتم اینم عکسش ( این وبلاگ hamed-hakan2 هم کارش درسته همه مطالب مجله ها رو اسکن میکنه میذاره برعکس اسم وبلاگش همه مطالبش از محسن چاووشی و محسن یگانه هست)
مطلب مجله اتفاق نو - شماره نیمه دوم شهریور ماه ۸۷
مطلب مجله بانوی شرقی - شماره نیمه دوم شهریور ماه ۸۷
منبع : masoud908
این اهنگ کلاف که محسن یگانه هم توش خونده کسی گوش کرده ؟من خودم تازه اینو گرفتم تو پی سی لوردز گذاشتن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)