تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 156 از 212 اولاول ... 56106146152153154155156157158159160166206 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,551 به 1,560 از 2117

نام تاپيک: داستان های كوتاه

  1. #1551
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    جديدا ديگه داستان هاي تكراري نميزارن ! چه عجب ! :دي

  2. #1552
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض





    امیری به شاهزاده گفت:من عاشق توام...

    شاهزاده گفت:زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.
    امیر برگشت و دید هیچکس نیست!
    شاهزاده گفت:عاشق نیستی,عاشق به غیر نظر نمی کند...........
    ببخشيد وقتي Copy/Paste ميكنيد لطفا فونتش رو هم درست كنيد !!‌

  3. این کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #1553
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    Ceaf.ir
    پست ها
    2,661

    پيش فرض

    ببخشيد وقتي Copy/Paste ميكنيد لطفا فونتش رو هم درست كنيد !!‌
    خوبه باز یکی رو داریم راهنمایی کنن

  5. این کاربر از amirtoty بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #1554
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض

    ايش ...بازم بابا جلوي همه آبرومو برد...
    چرا عزيز دلم چي شده؟
    مگه من نگفته بودم واسم اون تويوتا نقره ايه رو بگيره ؟اين ديگه چي بود ؟يعني بعد از شونصد سالي كه از عمرش گذشته هنوز فرق نقره اي متاليكو با اين رنگاي درپيتي نمي فهمه؟ديگه دارم دق ميكنم از دستش ...ماماني تورو جون هركي دوست داري يه چيزي بهش بگو...
    وصداي گريه بازهم بلند و بلندتر ..
    لي لي جون گريه نكن دماغت دوباره باد ميكنه، خطر داره ها ... مگه يادت رفته كه دكتر بعد از عمل سومت چقدر سفارش كرد؟
    اصلا"فداي سرت عزيزم آخه آدم عاقل واسه ي يه همچين چيزي گريه ميكنه ؟اينا كه تو زندگي مهم نيست...حالا اشكاتو پاك كن برو بشين تا معجون چند ميوه اتو بدم بخوري...امروز دادم واست توش عصاره زنجبيلم بريزن كه مقوي تر بشه...
    باشه ماماني ولي فقط بخاطر تو...

    از دستنوشته هاي " ناهي "

  7. این کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #1555
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض

    با تشكر از تمام كسانيكه تو اين تاپيك پست زدن و علاقمند به داستانهاي كوتاه هستند،بخاطر اينكه مشكل تكراري گذاشتن داستانها حل بشه يك پيشنهاد داشتم .
    دوستاني كه زحمت ميكشيد ،قبل از گذاشتن پست لطف كنيد با گذاشتن وا‍ژه هاي كليدي داستاني كه مي خواين بذاريد در قسمت "جستجو در اين تاپيك" كه در بالاي هر صفحه هست، از تكراري نبودن داستاني كه ميذاريد مطمئن بشيد ،چون تعدادي از دوستان باوجود ابنكه كلي هم زحمت ميكشند ولي ناخواسته داستانشون تكراري هست. با انتخاب گزينه " نمايش رسم " در همون بالاي صفحه و انتخاب گزينه " تغيير به حالت رشته اي " هم ميتونيد چند كلمه اول پستهاي زده شده رو ببينيد.
    البته اين پيشنهاد اختياري است و دوستانه...
    Last edited by nil2008; 19-01-2010 at 08:07.

  9. 3 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #1556
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    نه خب كسي كه اهل داستان باشه داستان هاي ديگه رو هم خونده ! مگر اينكه براي افزايش پست بره از وسط تاپيك يه داستان بگيره اينجا Copy/Paste كنه كه مچش رو ميگيرم :دي

  11. #1557
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض

    نه خب كسي كه اهل داستان باشه داستان هاي ديگه رو هم خونده ! مگر اينكه براي افزايش پست بره از وسط تاپيك يه داستان بگيره اينجا Copy/Paste كنه كه مچش رو ميگيرم :دي
    دوست عزيز ...بنظر من ممكنه بعضيا، از وبلاگاي ديگه ،داستاني رو ببينن كه بنظرشون زيبا و خوندنيه بعد هم كپي پيستش كنن اينجا .اينكار اشكالي نداره به شرطيكه اول جستجو كنن بعد بذارن داستانو..البته ا كثر داستانهاي اين تاپيك نوشته خود شخص نيست...منم بخاطر علاقه به داستانهاي كوتاه ، اين تاپيكو تا حالا دو سه بار از اول تا آخر خوندم و ميدونم چه داستانهايي تكراريه اما بعضي داستانهاي تكراري هم چون خيلي از وقت پستش گذشته نويسنده اش نميدونسته مال همين تاپيك بوده و اونو گذاشته و ازش تشكر هم شده.به هر حال بهتره تذكرات بطور خصوصي واسه نويسنده فرستاده بشه تا كاربري دلگير و زده نشه ازين تاپيك و روز به روز بهتر پيشرفت داشته باشيم همه مون.با تشكر...
    اينم واسه خودش داستاني شد ها!!!
    Last edited by nil2008; 19-01-2010 at 08:19.

  12. 2 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1558
    حـــــرفـه ای CATALONIA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    محل سكونت
    Eclipse
    پست ها
    1,896

    پيش فرض

    به نظر من با اين بحث ها بعضي ها فقط دارن اسپم ميدنو بس
    بهتره اگه داستاني تكراري باشه تو پروفايل كاربري كه داستان رو كپي كرده و تكراري هست به خودش بگين تا اين كه بعضي ها اين جارو اسپم سرا كنن

  14. این کاربر از CATALONIA بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #1559
    داره خودمونی میشه shahrokhkian's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    -
    پست ها
    70

    پيش فرض

    راز زنده ماندن


    مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
    وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند بعنوان آخرین خواسته و وصیت چیزی را از آنها بخواهیم تا برای هریک از ما انجام بدهند.

    هریک از دوستانم تقاضاهای خود را گفتند و آنان خواسته های دو دوستم را انجام دادند وسپس آنها را کشتند.

    وقتی نوبت به من رسید بسیار وحشت زده و ترسیده بودم....

    که ناگهان فکری به خاطرم رسید و به آنها گفتم:

    آخرین خواسته من در زندگی این است که لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!


    نتیجه اخلاقی : زشت ترین زن دنیا وجود خارجی نداره بخصوص با تکنولوژیهای پزشکی امروزی که بعضا لولو تحویل گرفته و هلو ...

  16. این کاربر از shahrokhkian بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #1560
    حـــــرفـه ای davy jones's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2008
    محل سكونت
    کشتی مرد هلندی
    پست ها
    1,786

    پيش فرض

    در مراسم تودیع پدر پابلو، کشیشی که ۳۰ سال در کلیسای شهر کوچکی خدمت کرده و بازنشسته شده بود، از یکی‌ از سیاستمداران اهل محل برای سخنرانی دعوت شده بود.
    در روز موعود، مهمان سیاستمدار تاخیر داشت و بنابرین کشیش تصمیم گرفت کمی‌ برای مستمعین صحبت کند.
    پشت میکروفن قرار گرفته و گفت: ۳۰ سال قبل وارد این شهر شدم.
    انگار همین دیروز بود.
    راستش را بخواهید، اولین کسی‌ که برای اعتراف وارد کلیسا شد، مرا به وحشت انداخت.
    به دزدی هایش، باج گیری، رشوه خواری، هوس رانی‌ و هر گناه دیگری که تصور کنید اعتراف کرد.
    آن روز فکر کردم که جناب اسقف اعظم مرا به بدترین نقطه زمین فرستاده است ولی‌ با گذشت زمان و آشنایی با بقیه اهل محل دریافتم که در اشتباه بوده‌ام و این شهر مردمی نیک دارد.

    در این لحظه سیاستمدار وارد کلیسا شده و از او خواستند که پشت میکروفن قرار گیرد.
    در ابتدا از اینکه تاخیر داشت عذر خواهی‌ کرد و سپس گفت که به یاد دارد که زمانیکه پدر پابلو وارد شهر شد، او اولین کسی‌ بود که برای اعتراف مراجعه کرد.

    نتیجه اخلاقی‌: وقت شناس باشید


  18. 2 کاربر از davy jones بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •