ماه من غصه نخور‚زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه‚آدم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور‚همه که دشمن نمی شن
همه که پر ترک مث تو و من نمی شن
ماه من غصه نخور‚مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
شب خوش
ماه من غصه نخور‚زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه‚آدم خوب و بد داره
ماه من غصه نخور‚همه که دشمن نمی شن
همه که پر ترک مث تو و من نمی شن
ماه من غصه نخور‚مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
شب خوش
هيچ كس اشكي براي ما نريخت
هر كه با ما بود از ما مي گريخت
چند روزي هست حالم ديدني است
حال من از اين و آن پرسيدني است
سلام
تنها بركهاي كه در آن برهنه ميشوم
تنهايي است
آن جا تن ميشويم
آوازهايي ميخوانم كه واژههاشان را نميدانم
تنهايي
و آن گوزن ناآرام
با شاخهاي پيچخورده
كه آهسته آهسته در غروب راه ميافتد
سر بالا ميگيرد
شامهي قوياش مسيري بر ميگزيند
شاخهايش
شاخههاي خشك و باكرهي بيشه را كنار ميزند
سلام محمد.
در دل هوسي هست دريغا نفسي نيست
ما را نفسي نيست كه در دل هوسي نيست
سلام دوستان
چند وقت بود اين جمع شكل نگرفته بود.......حداقل من نديدم
تلفن زنگ میزند
شبِ شب است
میرود روی منشی
- سارا بیداری ؟
گوشی را بر میدارم
- چیزی شده ؟
- مرا ببخش،
یک تک پا بیا پشت پنجره
نگاه کن
ماه گم شده
سلام پایان عزیز.
درسته. دوستان جمع شده اند.
__________________
... هر روز خویش را خطاب میکرد: "استاد"
سپس به خودش پاسخ می گفت: "بله آقا؟"
و بعد می افزود:"هوشیار باش!"
دوباره پاسخ میداد: "بله آقا!"
و ادامه میداد: "و پس از آن فریب دیگران را نخور!"
پاسخ میداد: "بله، آقا. بله، آقا!"
پایان بیا کمک.اینا دست به یکی کردن من میام اینا میرن!!!
از تکان دادن گهواره چه سود
دستانت جاده ابريشم را
به روح سر ريز می کند
تمام آواز های مرده بر ديگ و سماور مادر بزرگانم
در تن من بيدارند
مادر لالايی نگو
موسيقی ها خواب ندارند
نگاه من بر سيب های سرخ جرقه مي زند
و تجارب بر درخت مانده اجدادم
در مغناطيسی گنگ
شيرينی گاز زدن را
چون اوراد معبدی کهن
در گوشم نجوا می کنند
حالا تو بگو
زن عاشق بايد سنگسار شود
و قهقه هزار ساله مرا
ساده بی انگار.
امضا که کش میری
تا بقیه چیزا رو کش نرفتی من برم![]()
سر کلاس ادبيات معلم گفت : فعل رفتن رو صرف کن : رفتم ... رفتي ... رفت... ساکت مي شوم،
مي خندم، ولي خنده ام تلخ مي شود. استاد داد مي زند : خوب بعد؟ ادامه بده . و من مي گويم :
رفت ...رفت ...رفت. رفت و دلم شکست...غم رو دلم نشست...رفت شاديم بمرد...شور از دلم ببرد .
رفت...رفت...رفت و من مي خندم و مي گويم : خنده تلخ من از گريه غم انگيزتر است...کارم از گريه
گذشته است به آن مي خندم
***
خدافظ عزیزم
ميبخشي يا الهي جرم مرا كه گاهي
گر غير حضرت تو ياري گزيده بودم
عارف طوطي همداني
منم برم محمد عزيز دعامون كن
شب خوش
(محمد اينقدر شعرت قشنگ بود كه ارزششو داشت اديت كنم.....هرچند خيلي خوابم ميومد)
Last edited by Payan; 13-09-2007 at 00:22.
ميسپارم دل به دريا بي خيال ....
مي شمارم لحظه ها را بي خيال......
مي کشم بر دفتر نقاشي ام .....
نقش ها ي زشت وزيبا بي خيال....
***
واقعا از تشکیل شدن جمع خوشحال شدم!!حالا بزار برم دلتون برام تنگ میشه.(البته شما از این ناپرهیزها نمیکنید)
Last edited by mohammad99; 13-09-2007 at 00:30.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)