ناله می لرزد، می رقصد اشك
آه، بگذار كه بگريزم من
از تو، ای چشمه جوشان گناه
شايد آن به كه بپرهيزم من
ناله می لرزد، می رقصد اشك
آه، بگذار كه بگريزم من
از تو، ای چشمه جوشان گناه
شايد آن به كه بپرهيزم من
نه سايه دارم و نه بر بيفكنندم سزاست
اگر نه بر درخت تر كسي تبر نمي زند
دزد بر این خانه از آنرو گذشت تا بشناسد در و دیوار را
پروين
ای که شدی تاجر بازار وقت بنگر و بشناس خریدار را
پروين
ای دل عبث مخور غم دنیا را فکرت مکن نیامده فردا را
باباطاهر
آینهی تست دل تابناک بستر از این آینه زنگار را
از عمر رفته نیز شماری کن مشمار جدی و عقرب و جوزا را
آرامشی ببخش توانی گر ××× این دردمند خاطر شیدا را
افسون فسای افعی شهوت را ××× افسار بند مرکب سودا را
ای دوست، تا که دسترسی داری××× حاجت بر آر اهل تمنا را
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)