من در اینجا بخشی از مقدمه دکتر داریوش ادیبدر اسرار بشقابهای پرنده رو قرار میدم که مربوط به سال 1369 میشه و مدتی جلب توجه کرد اما طبق معمول با انکار سازمانهای کلاسیک علمی و مدنی به بوته فراموشی سپرده شد . چند صفحه رو در گوگل عنوان دکتر داریوش ادیب جستجو کردم ولی اصل متن رو پیدا نکردم (شاید هم باشه ولی اکثرا نقل قولها شبیه هم بود و اصالت نداشت) از کتابش براتون می نویسم :
((...ماجرا از آنجا آغاز شد که روزی جوانی نزدم آمد و با هیجان زایدالوصفی از حضور بشقابهای پرنده در محوطه پارک جنگلی عباس آباد در تهران خبر داد . او اصرار داشت که در ساعات اولیه صبح آنروز چند بشقاب پرنده در آنجا دیده و نام شهود دیگری هم برای اثبات مدعای خود می برد . بیاد دارم که با سوالاتی آمیخته به تمسخر و ناباوری او را آزردم و بعد قاطعانه اعلام کردم که مقوله بشقابهای پرنده ساخته و پرداخته آمریکاییها بعد از جنگ دوم جهانی و (مخصوصا دهه پنجاه میلادی) است و کذب اینشایعات برای همگان روشن است.
این جوان آن روز رفت و فردا دوباره با حالت هیستریک بازگشت و ادعای خود را با این جمله که "امروز صبح هم دوباره آنها آمدند"تکرار کرد . برای دست بسر کردن سوال کردم که چرا سعی نمی کند از آنها عکس بگیرد و بدین وسیله صحت ادعای خود را ثابت کند؟ اواظهار داشت که چنین قصدی نیز دارد البته اگر بشقابهای پرنده دوباره به پارک جنگلی عباس آباد بیایند! البته حدس می زدم که احتمال این رویداد بسیار ناچیز و حتی برابر صفر است . زیرا هرگز نشنیده بودم که سه روز متوالی بشقابهای پرنده در یک محل آمد و شد داشته باشند .
در زمان تحصیلم در آمریکا خوانده بودم که دو روز متوالی بشقاب پرنده ای به حوالی نقاط مهمی مانند نیروگاههای اتمی و یا مراکزرادیوتلسکوپهای عظیم بیایند ولی در تپه های عباس آباد تهران چه چیز مهمی می توانست وجود داشته باشد که نظر آنها را(البته اگر حقیقت داشت) بخود جلب کند؟
بندرت حوادث به میل ما انسانهارقم می خورد اما این جوان روز بعد با دو حلقه فیلم نزد من آمد و در حالیکه بوضوح از شدت هیجان کنترل فکری و روحی خود را از دست داده بود اعلام کرد که " آنها دوباره آمدند و من و دوستم دو حلقه فیلم از آنها گرفتیم !" چه می توانستم بکنم جز اینکه در دل به گفته های او پوزخند بزنم و با قول همکاری او را به منزلش بفرستم .
حتی بعدها وقتیکه عکسهای چاپ شده او را دیدم با وجود شواهد و دلایل حیرت انگیزی که در آنها وجود داشت اصالت عکسها را باور نکردم . اما آنچه برای من عجیب بود تغییر شگرف روحیه و شخصیت این جوان بود که به مرور بحد خطرناکی رسید او شبها به پارک جنگلی می رفت و تا صبح در نقطه ای بلند می نشست و سعی می کرد خود را به خلسه عمیقی فرو برد ، زیرا می خواست بهر نحو شده با قدرت فکر و تمرکز اراده با یو اف او ها تماس برقرار کند !. او چنان دچار هذیان و مالیخولیا شده بود که تصور می کرد می تواند با کمک بشقاب پرنده ها به سرزمین آرزوهایش (لوس آنجلس در آمریکا ) برود! و من هم با تمسخر می گفتم البته این ارزانترین ، بی دردسرترین و شاید سریع ترین وسیله است که می توان به لوس آنجلس رفت .
سخن کوتاه که این جوان مدتها بعد به فردی بیمار روحی غیرقابل اعتماد ، تندخو و چندشخصیته (شیزوفرن) تبدیل شد .
برای من که ناظر این تحولات روحی بودم یک سوال مهم مطرح بود که اگر واقعا تعمدا و از روی بازیگوشی تمام این حوادث را ساخته و پرداخته چطور ممکن است خود به این شدت تحت تاثیر قرار گرفته باشد؟ یکی دو سال بعد از این حوادث بر سبیل اتفاق در پارک جنگلی به باغبانان شاغل برخورد نموده و ضمن صحبت از آنها سوال کردم که آیا آنها هم بشقاب پرنده در آسمان پارک دیده اند: با کمال تعجب یکی از آنها نه تنها جواب مثبت داد بلکه به دقت به توصیف " آن سه روز که آنها آمدند" پرداخت .
جوابهای او بسیار قانع کننده بود و او حداقل ده نفر از همکاران و مهندسین شهرداری را با نام به من معرفی کرد که از این واقعه اطلاع دارند .
تماسهای بیشتر با این افراد شهود جدیدی را به من شناساند. حداقل یکصد نفر و یا بیشتر در آن روزهای پاییزی یو اف او ها را دیده بودند . با بررسی محل و مطابقت آنچه از درخت و ساختمان و دکل مخابرات (قرارگاه پلیس سابق) وجود داشت با آنچه در عکسها دیده می شد روز به روز از شک و بدبینی ام کاسته شد . دیگر احتمال یک حقه عکاسی که جوان شانزده ساله ساده لوحی مجری آن می توانسته باشد برایم بسیار ضعیف شده بود . این جوان به هیچ وجه قادر به انجام چنین حقه هایی نبود و از دست رفتن تدریجی تعادل روانی او دلیلی دیگر بود بر این مدعا.
ولی هنوز حاضر نبودم خود را متعهد به اصالت عکسها بدانم. به دلیل نامه نگاریهای فراوان توانستم در انگلستان لابراتوار مرکزی کداک را متقاعد کنم که نگاتیوها را مورد تحقیق و بررسی دقیق علمی قرار دهند . در این رابطه آقای گوردون کرایتون سردبیر و صاحب امتیاز مجله معتبر و بین المللی اخبار بشقابهای پرندهبه من کمک فراوانی نمود. آقای کرایتون خود چنان ازدیدن چند نمونه از این عکسها به هیجان آمده بود که در نامه ای (سپتامبر 1990) برایم نوشت :
" اگر اصالت این عکسها تایید شوند ، قطعا حیرت انگیزترین ، استثتنائی ترین و واضح ترین عکس هایی هستند که تابحال از یو اف او ها گرفته شده "
کارشناس ارشد لابراتوار کداک آقای دکتر بویسمطالعه نگاتیوها را تقبل نمود .نتیجه مطالعات حیرت زایدالوصف و سردرگمی مطلق آنها بود ، زیرا برای اولین بار اصل نگاتیو عکسهایی را می دیدند که به هیچ وجه قادر به رد اصالت آنها و یا امکان مطرح ساختن نوعی حقه عکاسی نبودند .اصالت عکسها تضمین شده و درشماره سپتامبر مجله اف اس آرچند قطعه از آنها چاپ خواهند شد ...))
تا اینجا رو که براتون نوشتم از کتاب دکتر داریوش ادیب بود .