لبخند سپیده در بهاران داری
پویایی جویبار و باران داری
نرمای نسیم و بوی گل خنده ی باغ
داری همه را و بی شماران داری
لبخند سپیده در بهاران داری
پویایی جویبار و باران داری
نرمای نسیم و بوی گل خنده ی باغ
داری همه را و بی شماران داری
امشب بر شانه های دلم
کوله باری سنگینی می کند
کوله باری پُرِاز دلتنگی
دلتنگی های کهنه و تازه
یکی از سال های ویران، سخنی می گوید
دیگری از ماه های خسته و رفته
آن یکی از شب یلدایی که گذشت
و یکی، از لحظه هایی که در بیهودگی ها
غرق شد...
دیروز که باز می گشتم،
همه ی راه را آفتاب غروب می کرد.
می دانی غروب چیست؟
آن بالا، ابرها چون کوه ها می ماندند:
دیواری در افق برکشیده، سیاه در دل کویر.
می دانی کویر چیست؟
در راه بازگشت،
در تمام راه،
آفتابی در کویری غروب می کرد.
می دانی دل چیست؟
خوبی فرانک جون ؟
تا كي بايد كنار تو يه جوري زانو بزنم
كه فكر كني غلامتم لايق اين جور بودنم
تا كي بايد غرورم و پيش دل تو بشكنم
به پاي اطوار و ادات از همه چي دل بكنم
ديشب به خواب من اومد يه لحظه از جداييمون
با عرض معذرت مي خوام خوابم و تعبير بكنم
مرسی عزیزم
تو خوبی خانم ؟ کم پیدایی
مجالی نیست، نازنین
زندگی را فریاد کن!
تپش پرحرارت قلب را مجالی نیست
سرخی خون را فریاد کن!
فرصتی نیست، نازنین
زندگی را تصویر کن!
فوران اشک شوق را فرصتی نیست
آبی عشق را تصویر کن!
که تنها نگاه روشنای نیلی صبح سپید برای من کافیست...
ممنونم عزیزم ... دارم کم کم پیدا میشم
تنهاكسي كه قلبت وپس نمي داد
براي دوست داشتن تو فرصت رو از دست نمي داد
اينو بدون اون غريبه من بودم
توقعم زياد بود براي تو كم بودم
به رسم بي وفايي دل به نگام نبستي
به خاطر غرورت زدي من و شكستي
يا باده ده حجت مجو يا خود تو برخيز و برو","يا بنده را با لطف تو شد صوفيانه ماجرا"
سلام علیکم
آنقدر رشد خواهم کرد
که پرندگان
در آرزوی نشستن بر شاخه هایم
به کلاس پرواز روند
Last edited by S.A.R.A; 08-09-2007 at 00:16.
در لا احب الافلين پاكي ز صورتها يقين","در ديده هاي غيب بين هر دم ز تو تمثالها"
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سینه افسرد
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)