افسار دلم دست خدا بود چنین شد!
وای اگر دست خودم بود چه میشد؟
مقصود دلم مهر و وفا بد چنین شد!
گر مقصد من جور و جفا بود چه میشد؟
افسار دلم دست خدا بود چنین شد!
وای اگر دست خودم بود چه میشد؟
مقصود دلم مهر و وفا بد چنین شد!
گر مقصد من جور و جفا بود چه میشد؟
گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم
همچنان چشمِ گشاد از کرمش میدارم
به طرب حمل مکن سرخیِ رویم که چو جام
خونِ دل عکس برون میدهد از رخسارم
(...)
پاسبان حرمِ دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
(...)
چون تو را در گذر ای یار نمییارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
دوش میگفت که حافظ همه روی است و ریا
بجز از خاکِ درش با که بود بازارم
دلم تنگ است
بسان قایقی گم گشته در دریا
پر از ترس است
نمیدانم کجا بودم کجا هستم
مقصد نامعلوم است
در این آشفته بازار
به دیدار تو مشتاقم
پنجردن داش گلیر
آی بری باخ بری باخ
خومار گوزدن یاش گلیر
آی بری باخ بری باخ
سنی منه ورسلر
آی بری باخ بری باخ
اللهده خوش گلیر
آی بری باخ بری باخ
ترجمه:
از پنجره سنگ میاد
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن
از چشم خمار اشک میاد
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن
تو رو اگه به من بدن ...
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن
به خدا هم خوش میاد ...
آی این طرفو نگاه کن این طرفو نگاه کن
Last edited by Alireza_SA; 25-03-2011 at 19:02.
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
نمی دهند اجازت مرا به سیر و سفر
فروم پارسی زبان و بنیاد متن آزاد
![]()
افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست
فریاد که فریادرسی پیدا نیست
اینگونه نگاه کنید ...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
...زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
آسمان صاف است ...
آسمان چه مي داند
برگ ها زردند!
كلاغ ها خسته
و من عابري تنها
در زير آخرين سايه
اين زمين خاك خورده ام!
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند پی زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)