نه... حالا ديدي تنهام
گذاشت رفت
تو ميدوني كه
بي تو نميتونم
پس نگو بايد تنها بمونم
نه به خدا ديگه نميتونم
ديدي اونم دلمو شكست
به روم در رو بست
به غريبه داد دستاش
اون ميخواست كه
من بيفتم به زانوش
گفتم بهش دوستت دارم
تو خواب و مرگ و بيداري
فداي يه تار موهات
كه تو منو دوست نداري
اون نديد اشكاي منو
يه بار بهم نگفت نرو
به قلبي كه داره ترك
ميگفت برو خوب به درك
گفتم گلم بمون نرو
نرو به روم نبند در رو
اما نه اون غرور سرش ميشد
نه اعتماد نه التماس
حيف عاشق كسي شدم
كه عاشق غريبه هاست
اون ميخواست كه
من بيفتم به زانوش
برو نفرين نميكنم من
خاطر خواهيت دروغ بود حتما
تو خلوتم با گريه هام
چه قدر سرت شلوغ بود تا من
عشقمو بهت نشون دادم
طبق يه قانون از چشمات
مثل يه قطره افتادم
يادته گفتي سهممون
از زندگي جدا جداست
حرف تو رو چشم منه
اما اونم دست خداست
ولي بدون پشت سرت
هنوزم دستام به دعاست