تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 151 از 233 اولاول ... 51101141147148149150151152153154155161201 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,501 به 1,510 از 2330

نام تاپيک: بخشي زيبا از كتابي كه خوانده ام

  1. #1501
    پروفشنال nil2008's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    محل سكونت
    PARADISE
    پست ها
    766

    پيش فرض

    اما مادرم گريه نكرد و با صدايي لرزان گفت:
    هرجا كه مي خواهي برو...جوجه هايي كه بال در مي آورند، پرواز مي كنند...نمي شود جلوي پروازشان را گرفت...نمي دانم تا كجا مي تواني پرواز كني.شايد به اوج برسي...وشايد هم نتواني...به هر حال برو...
    از رمان جميله اثر لويي آراگون ترجمه دكتر محمد مجلسي

  2. 5 کاربر از nil2008 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1502
    آخر فروم باز anon85's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    محل سكونت
    here & there
    پست ها
    1,845

    پيش فرض


    ...

    روی تخت خواب فنری بزرگ، چهار ساق پا، زیر شمد بیحرکت بودند. دو ساق پا ظریف و نرم و سفید بود که روی برجستگی پای یکی از آنها جای دو تسمه کفش قدری فرو رفته و سرخ

    شده بود. ولی دو ساق پای دیگر پشم آلود و زمخت بود. جورابهای گل بهی روی صندلی پهلوی تخت، بغل لباس زنانه مغز پسته ای افتاده بود. کفش های تسمه دار زنانه پهلوی

    کفشهای برقی پایین تخت گذاشته شده بود. و گوئی خود را در حضور آنها از ترس جمع کرده بودند. بوی عطر ملایمی از ملافه در هوا پراکنده میشد و امواج حرارت خفیفی از ساقهای

    زن بیرون فرستاده میشد. ساقهای زن رو به طرف ساقهای مرد روی یکدیگر قرار گرفته بودند. اما ساقهای مرد بهمان حالت سرد و بی اعتنای توی کافه بودند. روی آنها به طرف طاق

    اطاق بود، و موهای سیاه و درشت آن از زور رطوبت بهم چسبیده بود.


    صادق هدایت، قضیه ساق پا (وغ وغ ساهاب)


  4. 3 کاربر از anon85 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1503
    کاربر فعال انجمن ریاضیات hts1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2009
    پست ها
    1,160

    پيش فرض

    یونس وارد اتاق میشود و میخواهد در را از داخل قفل کند اما کلیدی در قفل نیست. ناخدا که صدای ور رفتن احمقانه ی او را با در میشنود بیصدا میخندد و چیزی در باره ی انکه زندان محبوسان به حبس ابد هیچوقت نباید از داخل قفل شود بر زبان میراند.
    نمی دانم چرا اینطور است, اما هیچ کجا برای فاش کردن اسرار میان دوستان مثل رختخواب نیست.
    موبی دیک یا وال سفید/هرمان ملویل/پرویز داریوش

  6. #1504
    در آغاز فعالیت gelayoll's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2011
    محل سكونت
    همین نزدیکی
    پست ها
    5

    پيش فرض

    خدا مشتي خاك برگرفت.مي خواست ليلي را بسازد.
    از خود در او دميد. و ليلي پيش از آنكه با خبر شود عاشق شد.
    سالياني ست كه ليلي عشق مي ورزد. ليلي بايد عاشق باشد.
    زيرا خدا در او دميده است و هر كه خدا در او بدمد عاشق مي شود.
    ليلي نام تمام دختران زمين است. نام ديگر انسان.
    خدا گفت: به دنيايتان مي اورم تا عاشق شويد.
    آزمونتان تنها همين است. عشق. وهر كه عاشق تر آمد نزديكتر است پس نزديكتر آييد نزديكتر
    لیلی نام تمام دختران زمین است/عرفان نظرآهاری

  7. #1505
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    : ) بخشــــی از بـــوف ِ کور از صــــادق ِ جـــانم :

    می خواهـــم سرتاســـر زندگی خـــودم را ماننــــد خوشـــه ی انـــگور در دستــــانم بفشـــارم و عصـــاره ی آن را ، نه شـــراب آن را ، قطره قطره در گـــلوی خشــک سایـــه ام مثـــل آب تربــت بچکانـــم .

    فقـــط می خواهـــم پیش از آنکـــه بروم دردهایــی که مـــرا خرده خرده ماننــــد خوره یا سلعــه گوشـــه ی این اتـــاق خورده اســت روی کاغــــذ بیاورم - چون به ایــن وسیـــله بهتـــر می توانـــم افکــار خودم را مرتب و منظـــم بکنـــم - آیا مقصـــودم نوشتــــن وصیـــت نامــــه است ؟

    هرگـــز ، چون نــه من مال دارم کــه دیـــوان بخورنـــد و نـــه دیــن دارم کــه شیطــان ببرد ، وانگهـــی چه چیـــزی روی زمیـــن می توانـــد برایـــم کوچکتـــرین ارزش را داشتـــه باشد ؟ آنچـــه که زندگـــی بوده است از دست داده ام ، گذاشتـــم و خواستـــم از دستــــم برود و بعــــد از آن کــه من رفتــــم ، به درک ، می خـــواهد کسی کاغـــذ پاره های مرا بخـــواند ، می خواهـــد هفتـــاد سال ِ سیـــاه هم نخوانـــد - من فقـــط برای این احتیاج به نوشتـــن ، که عجالتـــا برایـــم ضروری شـــده است ، می نویســــم - من محتاجــــم ، بیش از پیـــش محتاجـــم کــه افـــکار خــودم را به موجــــود خیالـــی خودم ، به سایـــه ی خودم ارتبـــاط بدهـــم .

    این سایـــه ی شومـــی که جــــلو روشنائی پیـــه ســـوز روی دیـــوار خـــم شده و مثـــل این اســـت آنچه که می نویســـم به دقـــت می خواند و می بلعــــد .

    این سایــــه حتمـــا بهـــتر از من می فهمــــد!

    فقـــط با سایـــه ی خـــودم خوب می توانـــم حرف بزنـــم ؛ اوســـت که مـــرا وادار به حـــرف زدن می کنـــد، فقـــط او می توانـــد مرا بشناســـد ، او حتما می فهمـــد . . . می خواهــــم عصــــاره ، نه ، شـــراب تلـــخ زنــدگی خودم را چکـــه چکــــه در گلــــوی خشـــک سایـــه ام چکانیــــده به او بگـــویم : "این زنـــدگی من اســت! "


    ××××××××××××××

    بـــوف ِ کور رو کامــــل نخونـــدم . . . امـــا تا همیــن جائــی که خونـــدم بــه نظــرم این قسمتـــش بهتــــر از بقیــــه بود . . .

  8. این کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #1506
    داره خودمونی میشه b@ran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    پست ها
    129

    پيش فرض

    در اینکه دنیایی نامرئی وجود دارد شکی نیست.مسئله اینجاست که این دنیا تا مرکز شهر چه قدر فاصله دارد و شب ها تا کی باز است؟
    ...

    شگفت انگیزترین نمونه استحاله، استحاله سرآنتون نارنی است که وقتی داشت حمام میگرفت،با یک صدای پق غیب شد و ناگهان سر و کله اش وسط دسته نوازندگان سازهای زهی ارکستر سمفونیک وین پیدا شد. او بیست سال آزگار ویولونیست اول ارکستر بود هر چند فقط می توانست ملودی"سه موش کور" را بزند تا اینکه یک روز ضمن اجرای "سمفونی ژوپیتر" موتسارت ناگهان غیبش زد و از رختخواب وینستون چرچیل سردرآورد!



    بی بال و پر/وودی آلن

  10. 3 کاربر از b@ran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #1507
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    دن کیشوت گفت: برادرم سانکو، با همه‌ی این احوال ناگزیرم متذکر شوم که در جهان خاطره‌ای نیست که بر اثر مرور زمان از یاد نرود و دردی نیست که مرگ آن را علاج نکند. سانکو گفت: ای بابا! ولی چه دردی بزرگ‌تر از این‌که فراموش کردن آن به مرور زمان میسر باشد و علاجش با مرگ میسر شود؟

    دن کیشوت ِ سروانتس

  12. 7 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #1508
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض بخشی از داستان پشت سرش به نويسندگی زيبيله برگ

    امروز ،چقدر فکر داريم که بکنيم.طبعيت لطمه ديده،جانوران بيمار،جنگ،سقوط هواپيماها،اينترنت،وسايل ارتباطی جديد،زندگی روزمره در تلويزيون،سکس،سوء استفاده از کودکان،سرطان و ايدز،نژادپرستی و نژادکشی،موسيقی مدرن،کتاب های تازه،فيلم های تازه و زبان و سفر،آره يا نه،دشمن کی است،از زندگی چی می خواهم،می خواهم زير همه چيز بزنم،عارف بشوم،بروم بنگلادش،به آدم ها غذا بدهم،يا بروم گوآ،لخت بشوم و مواد مصرف کنم،ازدواج کنم و بچه دار بشوم يا مجرد بمانم و پيشرفت کنم،و اصلا چرا.

  14. 4 کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #1509
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض بخشی از داستان پشت سرش-2 به نويسندگی زيبيله برگ

    در آن زمان،روز ششم بود،يا شب ششم،هوا تاريک بود،چون کرکره ها افتاده بودند،و سيگار هم تمام شده بود،بلند شدم،رفتم به دستشويی،ليوان جای مسواک را شکستم،دو شکاف روی مچم انداختم و باز دراز کشيدم،منتظر شدم،تا تمام خونم از تنم بيرون رفت،بعد مردم.در مراسم دفنم دو مرد آمده بودند.يکی مرا حمل می کرد.يکی چاله ای کند.او نيامد.حالا من اينجا ايستاده ام.شهر بزرگ دارد دوباره غمگين می شود،پشت اين ساختمان های بلند،هيچ ماهی ديده نمی شود.اين مرد چطور زنی را که مال من است بغل کرده،محکم،انگار که مال خودش باشد،و زن هم به او می خندد،اينگار که حسه عاشقی دارد،سرش را به سينه اش می مالد.من هم اينجا ايستاده ام و دلم می خواست ماه ديده می شد

  16. 2 کاربر از Mahdi Hero بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #1510
    اگه نباشه جاش خالی می مونه
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    335

    پيش فرض

    بـــدون مقصــــود معینــــی از میـــان کوچـــه ها ، بی تکلیـــف از میــان مردمانــــی که همــــه ی آنهـــا قیافــــه ی طمــاع داشتنــــد و دنبـــال پـــول و شهـــوت می دونـد گذشتــــم .

    مـــن احتیاجـــی بـــه دیـــدن ِ آنهــــا نداشتـــم چــون یکـــی از آنهــــا نماینـــده باقـــی ِ دیگرشـــان بــــود :

    همـــه ی آنهــــا یـــک دهـــن بودنـــــد کـــه یــک مشــت روده بـــه دنبـــال ِ آن آویختــــه و منتهــــی بــه آلـــت ِ تناسلی شــان می شـــد ...

    بـــوف ِ کــور / صـــادق ِ عزیــــز

    × پـــ . نــــ : بهـــترین توصیفــــی کــه می شـــد از عـــوام کـــرد همیـــن بـــود .. چـــون دهانشـــون بــه درد ِ وراجـــی می خــوره ، روده هاشـــون به درد پرخـــوری و آلـــت ِ تناسلــی شان بـــه درد ِ شهـــوت ......./.

  18. 2 کاربر از Maryam j0on بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •