مرده منگار مرا بی خبر، کاندر سفرم!
چند صباحی دگر اندر ره تو در گذرم!
گونه هايت شوی کنون از اشک غم
چهره بگشايا به رويم، خنــد، خنــد!
ورنه برخيــزم از اين خاک مهــان
رقص جادويی کنـم در هـر مکان!
-
سلام
جلال جان شعر پست15051 خیلی قشنگ بود
ممنون