در کنجه خرابات کسی پیر نشد - از خوردنه ادمی زمین سیر نشد
گفتیم به پیری که رسیم توبه کنیم - افسوس جوان مردیم و کسی پیر نشد
....
در کنجه خرابات کسی پیر نشد - از خوردنه ادمی زمین سیر نشد
گفتیم به پیری که رسیم توبه کنیم - افسوس جوان مردیم و کسی پیر نشد
....
حرفهاي ما هنوز ناتمام
تا نگاه ميكني: وقت رفتن است
باز همان حكايت هميشگي!
پيش از آنكه باخبر شوي
لحظه عزيمت تو ناگزير ميشود
آي....
اي دريغ و و حسرت هميشگي!
ناگهان چقدر زود دير ميشود!
راه خواهــم افــتاد
باز از ریــشــه به برگـــ
باز، از بود به هســتـــ
باز، از خاموشــی تا فریاد !
مجمع خوبی و لطف است عذار چو مهش
لیکنش مهر و وفا نیست خدایا بدهش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
من همان به که از او نیک نگه دارم دل
که بد و نیک ندیدهست و ندارد نگهش
بوی شیر از لب همچون شکرش میآید
گر چه خون میچکد از شیوه چشم سیهش
چارده ساله بتی چابک شیرین دارم
که به جان حلقه به گوش است مه چاردهش
از پی آن گل نورسته دل ما یا رب
خود کجا شد که ندیدیم در این چند گهش
یار دلدار من ار قلب بدین سان شکند
ببرد زود به جانداری خود پادشهش
جان به شکرانه کنم صرف گر آن دانه در
صدف سینه حافظ بود آرامگهش
جدا يه وقتايي آدم فكر ميكنه گذشته چه خوب بود ولي الان ... نه!!:
ياد باد ... ياد گذشته شاد باد / اين دل زرد و تهي در حسرت ديدار باد
ياد روز هايي كه كوچه زير سايه ي تنم بود / مهربون درخت عاشق مست عطر نفسم بود
Last edited by Hamid Hamid; 23-03-2011 at 10:47.
با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وآنسوی صحرای خدا رفتم.
من نمی گویم ملایک بال در بالم شنا کردند،
من نمی گویم که باران طلا آمد،
لیک ای عطر سبز سایه پرورده،
ای پری که باد می بردت
از چمنزار حریر پر گل پرده،
تا حریم سایه های سبز،
تا بهار سبزه های عطر،
تا دیاری که غریبیهاش می آمد به چشمم آشنا، رفتم.
زیبا ترین گل با اولین باد پاییزی پرپر شد . با وفا ترین دوست به مرور زمان بی وفا شد .
این پرپر شد ن از گل نیست از طبیعت است و این بی وفایی از دوست نیست از روزگار است
لحظه هایی است که انسان خسته است
خواه از دنیا،
از زندگی،
از مردم،
گاه حتی از خویش،
نشود خوشدل، با هیچ زبان
نشود سر خوش با هیچ نوا
نکند رغبت بر هیچ کتاب
نرسد باده به دادش
نبرد راه به دوست،
راست گویی همه غم های جهان در دل اوست
چه کند آنکه به او این همه بیداد رسد؟
ای همه اهل جهان
ای همه اهل سخن
آیا این معجزه نیست؟
یه عاشق چیزی جز عشق تو سرش نیست
یه عاشق فکر سود و ضررش نیست
همه خوب و بد قصه شو میخواد...
یه عاشق نگرونه آخرش نیست ...
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)