اينم يه صوتي بدون شرح از دانشگاه آزاد ساري![]()
:
البته تصويرش رو دوست عزيزمون،Geeksboyزحمتشو كشيده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
--
--
اينم يه صوتي بدون شرح از دانشگاه آزاد ساري![]()
:
البته تصويرش رو دوست عزيزمون،Geeksboyزحمتشو كشيده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من يه بار موقعي كه كلوپها تازه فيلم "من ترانه دختر 15ساله هستم" رو آورده بودن رفتم يه مغازه... بعد گفتم من سي ديه ترانه مي خوام مغازه داره يه خورده تعجب كرد، دوباره عادي گفتم خب من ترانه مي خوام ، باز متعجب تر شد ، بعد من گفتم داريد خودم ديدم ، مغازه داره متعجبتر شد و اصلا زبونش بند اومد ، يه دفعه به ذهنم رسيد اين فكر كرده من سي ديه ترانه مي خوام بخاطر همينم گفتم من سي ديه" ترانه دختري" بازم نفهميد گفتم "من ترانه دختري 15ساله هستم". يه دفعه به خودش اومدو....سي دي رو داد.
يه بار ترم 2 سركلاسه مباني مهندسي بودم سرصبح گيج خواب و همونطوري هم گوش مي دادم استادمون داشت در مورد طراحي يه سايت فروشگاهي توضيح ميداد.آخراي توضيحاتشم گفت كه خريدار پول به حساب مي ريزه و اگه مثلا تا 3روزه ديگه نره فروشگاه كالايي كه خريده رو بگيره ديگه جنس رو بهش نمي دن... من يه دفعه تو ذهنم نقش بست وتوي شلوغي كلاس پرسيدم پس پولش چي ميشه؟؟!!
استادمم صداشو بلند و صاف كرد كمرشم راست كرده و بايه حالتي كه چقدر سؤاله مهمي پرسيدم سؤالمو واسه بچه ها تكرار كرد بعد كمرشو شل كرد و با يه لحن مسخره گفت اين سؤال مثله اين مي مونه كه بيان بگن"آقا يكي مياد از فروشگاه ما خريد مي كنه بعد مي ره خونه از بالا نردبون ميفته ، ميان مي پرسن آقا تكليف ما چيه!!!!"
درهمين حال سيل خنده بلندشد(خيلي ضايع شدم).
ترم Intro2 بودم كه معلم زبانم لفظش اين بود كه هروقت يه چيزه خاصي مي شنيد مي گفت"آها" اينو يه جوري مي گفت .
يه بار من اصلا وقت نكرده بودم كه كتاب داستان رو بخونم بعد يه دختره داشت خلاصه داستان رو مي گفت بعد بچه هاي ديگه هم ازش در مورد داستان سؤال مي كردند.منم مي دونستم كه الآنا منو مي گه داشتم تندي يه سؤال طرح مي كردم كه البته يه خورده طولاني شده بودو درست درهمون لحظه اي كه تموم شد معلممون گفت "آها" منم كه گيج بودم فكر كردم ميگه "هما" (اسممه) و همونجوريهم كه سرم روي سؤالم بود با صداي بلند سؤالم رو گفتم بعد سرمو كه بالا آوردم ديدم همه دارند مات و مبهوت نگام مي كنند بعد يه دفعه همه زدن زيرخنده.
ترم يك كه بودم يه بار استاد رياضيمون ازم پرسيد يه مثال براي نميدونم تابع و چي(يادم نيست) بزن. خودشم گفت مثله مادر و فرزند .منم گفتم "مثل مرغ و جوجه"
اينم يه سوتي از خواهرم (اولاي محرم)
خواهرم به رئيسش گفته ديگه روزه ها شروع شده بعد رئيسشم گفته مادرم ميره تو روزه ها براي دادشم دنباله زن مي گرده.
بعد خواهرم حواسش نبوده دنباله زن مي گرده رو نشنيده گفته خونه ي مامان بزرگ منم روزهس.
یه بار نمی دونم چطور شده بود که با دوستان همینجوری بحث کشیده بود به شیعه و سنی اونوقت یکی از دوستام که اصلا تو باغ نیست گفت حالا بالاخره ما شیعه ایم یا سنی؟؟!!!!
خلاصه بعد از کلی درس خوندن دانشگاه پیام نور رامسر قبول شدم (خدا رو شکر که لااقل مهندسی کامپیوتر هستش) خلاصه قرار شد با خواهرم بریم ثبت نام سوار مینی بوس که شدیم بعد از یه مدت که رسیدیم به رامسر ما که راه و بلد نبودیم به خودم گفتم به این راننده بگم که داریم کجا میریم از اون ته بلند گفتم اقا ما می خوایم بریم پیام نور مثل اینکه باید می گفتم دانشگاه پیام نور تازه جلوتر می رفتم نه اینکه از اون ته داد بزنم خلاصه همه با یه حالت مضحکی بهم نگاه کردن و پیاده هم که نمی تونستیم بشیم خلاصه سوختیم و ساختیم و به روی خودمون نیاوردیم
تازه بعد از اینکه رسیدیم ضد حال بزرگتری نسیبم شد گفتند جا نداریم برو نیمه دوم بیا و مجبور شدم چند ماه علاف بشم
halizadeh جان اصلا فکرش رو نمی کردم شما دختر باشی هنوزم باورم نمی شه![]()
![]()
![]()
1 سوتی کوتاه از یکی از دوستام : " وقتی داری از در ورود میشی ..."
آخه روضه رو اینجوری مینویسن؟ بیشتر از 5 دقسقه داشتم فکر میکردم که روزه چه ربطی به رئیس و مامان بزرگ داره!
خواهرم به رئيسش گفته ديگه روزه ها شروع شده بعد رئيسشم گفته مادرم ميره تو روزه ها براي دادشم دنباله زن مي گرده.
بعد خواهرم حواسش نبوده دنباله زن مي گرده رو نشنيده گفته خونه ي مامان بزرگ منم روزهس.
عيب كسان منگر و احسان خويش.....................كه ايزد در بيابانت دهد باز![]()
عاقبت آدم سوتي گير : خودشم بالاخره سوتي ميده.(خدا به داد خودم برسه)
اون اشتباه تایپی بود!
چون تند تند تایپ میکنم این اشکال بوجود میاد.
جای کلید های ی و س رو تو صفحه کلید ببین!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)