تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 150 از 640 اولاول ... 50100140146147148149150151152153154160200250 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,491 به 1,500 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1491
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    اينک

    از هر هجای مبهم خواب تو

    به تصوير روشن يک حقيقت رسيده ام

    سهم گل ها از خواب زمستانی

    چيزی جز ساقه خشکيده نيست

    افسوس

    درد جانکاهی ست

    اين من بی تو

    در عمق جاری زمستان خوابيده

    و يک لحظه در آن فرو کش نخواهد کرد

    ولع هميشگی خواستنت

    می گويند

    از نو متولد می شويم

    در راستای عدالت

    جايی که< قانون زمستان می شکند>

    فرقی نمی کند

    که صامت باشی

    يا

    مصوت

    اين معنی آخرين هجای ما بود

    بهار

    ديگر

    نمی آيد...

  2. #1492
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    نرو ...
    از حضورم نترس
    من چیزی جزء سایه ی یك تنهایی بیش نیستم
    نرو ...
    كه همین رفتن ها مرا به اینجا كشانده است
    باور كن
    بودم را ...
    سیاهی گم شده چشمانم در سپیدی روز ...
    مردمك بیچاره ی چشمانم ...
    كه دلش برای تو لك زده
    بمان و بدان و باور كن
    این دو روز زندگی ام را
    این عمر كوتاهم ،
    كه ثانیه ای ، هزار سال طول می كشد
    بخوان ،
    این كلمات آویزان شده از چشمانم
    كه آفتاب بی اعتنای روزگار از رنگ و رو انداخته شان
    ببین ،
    جز یك سایه چیزی نمانده است
    از آن همه اشتیاق ...
    همین كه می بینی مانده است
    از مردی كه سال هاست نقاب به صورت دارد
    و خنده اش ،‌ كفری بیش نیست
    بخند ...
    تا شاید با دروغی بر لبهای تو
    چشمانم را ببندم

  3. #1493
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    من نه عاشق بودم
    نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من ،
    من خودم بودم و یک حس غریب
    که به صد عشق و هوس می ارزید

  4. #1494
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    شعر دیوانگی از «سیمین بهبهانی»

    یارب مرا یاری بده،تا خوب آزارش كنم
    رنجش دهم زجرش دهم،زارش كنم،خوارش كنم
    از بوسه های آتشین از خنده های دلنشین
    صد شعله در جانش كنم رامش كنم، رامش كنم

    در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
    از ننگ آزارش دهم،از غصه بیمارش كنم
    بندی به پایش افكنم،گویم خداوندش منم
    چون بنده در سودای زر،كالای بازارش كنم

    گوید بیفزا مهر خود،گویم بكاهم مهر خود
    گوید كه كمتر كن جفا، گویم كه بسیارش كنم
    هر شامگه در خانه ای چابكتر از پروانه ای
    رقصم بر بیگانه ای،از خویش بیزارش كنم

    چون بینم آن شیدای من،فارغ شد از سودای من
    منزل كنم در كوی او، باشد كه دیدارش كنم
    گیسوی خود افشان كنم جادوی خود پژمان كنم
    با گونه گون سوگندها بار دگر یارش كنم

    چون یار شد بار دگر كوشم به آزار دگر
    تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش كنم


    پاسخ دیوانگی از« ابراهیم صبا»

    یارت شوم یارت شوم،هر چند آزارم كنی
    نازت كشم نازت كشم،گر در جهان خوارم كنی
    بر من پسندی گر منم دل را نساز غرق غم
    باشد شفا بخش دلم،كز عشق بیمارم كنی
    گر رانیم از كوی خود،ور باز خوانی سوی خود
    با قهر و مهرت خوش دلم ، هر عشوه در كارم كنی
    من طایر پر بسته ام،در كنج غم بنشسته ام
    من گر قفس بشكسته ام،تا خود گرفتارم كنی
    من عاشق دلداده ام بهر بلا آماده ام
    یار من دلداده شو، تا با بلا یارم كنی
    ما را چو كردی امتحان،ناچار گردی مهربان
    رحم آر ای آرام جان بر این دل زارم كنی
    گر حال دشنامم دهی روز دگر جانم دهی
    كامم دهی الطاف بسیارم كنی


    پاسخ به پاسخ دیوانگی «از سیمین بهبهانی»

    گفتی شفا بخشم ترا،وز عشق بیمارت كنم
    یعنی به خود دشمن شوم،با خویشتن یارت كنم
    گفتی كه دلدارت شوم،شمع شب تارت شوم
    خوابی مبارك دیده ای ترسم كه بیدارت كنم

  5. #1495
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    اگر سواد داريد ...بشتابيد!

    اينجا

    روی کاشی های بخار گرفته دلم

    با سر انگشت خيس اشک

    نوشتم:

    اين مکان تا اطلاع ثانوی

    به دليل مرگ بسيار به هنگام

    دختری با چهره ابر

    تعطيل است....
    تجسم من ....خیلی زیبا بود

  6. این کاربر از malakeyetanhaye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #1496
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    تو حرف نداری
    این منم که
    گم می شوم هر روز
    در گستره نا محدود زندگی!
    گم می شوم هر روز در
    این دلتنگی ها!
    و این سایه روشن ها!
    لطفاً دور مرا خط بکش
    این درست
    که شعرهایم
    را با اسم تو می شنایند
    و تو شکل دیگر عشقی
    و عشق شکل دیگر تو
    که شاعرم کردی!
    اما
    ( لطفا دور مرا خط بکش)
    من که گفتم
    تو حرف نداری!
    به همه سپرده ام
    اگر چیزی از من باقی ماند
    در تو جستجویش کنند
    اگر تا آن وقت
    چیزی از تو باقی مانده باشد!

  8. #1497
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    از پنجره ی خیس چشمانم ،
    به جاده های دور غربت نظر می کنم
    و تو را می نگرم با کوله باری از سالهای سوگناک تنهایی ، با
    حرف های نگفته ی بسیار ونگاهی به کنج تاریک قفس که در
    روشنایی صمیمی آن حک شده بود:
    " تو "
    غربت غمناک دستهایت ر ا، به دستهای مشتاقم بسپار،
    که دیریست چشم به راهِ آمدنت ، نگاهم به جاده های غبارآلود
    خشکیده است
    از نگاه امید ناکت بگو،که در کنج دلتنگ قفس،آن سوی میله ها را
    غریبانه می نگریستی،
    و از آسمانی بگو، که در فراق دو بال اوج پروازت ، عاشقانه ،
    تنها بود
    آسمان خلاء یک پرواز بی پروا،
    و من بی تو فصل های دلتنگی را می گذرانم

  9. این کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1498
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    دیشب برای اخرین بار
    دیشب برای اخرین دیدار
    چشمانم را روبه تو باز کردم
    و به چشمان تو خیره شدم
    و از ته دل برایت حرف زدم
    و تو با ارامش تمام به حرف هایم گوش دادی
    کاش میشد دستانت را در دستانم بگیرم
    کاش میشد تو را در باغچهء کوچک دلم می کاشتم
    تا تمامه تاریکی های دلم را روشن کنی
    کاش میشد که ماله من باشی
    .....کاش
    میدانم , میدانم
    باز زمان رفتن است
    منتظرت میمانم ای پرستوی تنهایی من


  11. این کاربر از ghazal_ak بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #1499
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض

    دیشب دوباره برق چشمانت در خواب بیدارم کرد
    صدای گرم نفسهایت دوباره هوشیارم کرد
    دوباره خواب دیدم و دوباره کابوسی صد باره
    ای کاش خوابم هم مانند قلبت ترک دیارم می کرد
    Vhd _hgh

  13. #1500
    آخر فروم باز vahidhgh's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,035

    پيش فرض این شعر از یک دکلمه رسید به دستم آنقدر زیباست که حیفم اومد نذارم

    دشنه حتی توی دست سایه هاست
    فرصت جدایی من از شماست
    آسمون می خواد که فریاد بکشه
    بگه دیگه وقت زجر آدمهاست

    .
    .
    مثل آسمون غربت دلمان سرد و سیاهه
    توی دست زرد پاییز تنمان خزون زده
    لشگر آدمکهای سنگی بی عاطفه
    انگار از عمق سیاهی و تباهی

    .
    .
    کی میشه دوباره موعد دیدار برسه
    این همه فاصله ها جدایی ها تموم بشه
    ای خدا ای خدا کاری بکن که فصل غصه بگذره
    نمی خوام عمرم تو این دقیقه ها حروم بشه
    .
    .
    خنده ها ماسیده رو لبهای خشک عاشقها
    حسرت شنیدن یه شعر تازه دوباره
    دارم آتش میگیریم تو این کویر لعنتی
    وقتشه که آسمون دوباره بارون بزنه

    .
    .
    من جریح تیغ عشقم زخمی خنجر دوست
    تو جدالی که همیشه سخته و نابرابره
    چی بگم چی بگم وقتی رفیقان همه نا رفیق شدند
    چی بگم وقتی برادر دیگه نا برادره

    واسه التیام این زخمهای سخت و لا علاج
    روز وشب بوسه بر این جام بلوری می زنم

  14. این کاربر از vahidhgh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •