تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 15 از 16 اولاول ... 5111213141516 آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 156

نام تاپيک: سهراب سپهری

  1. #141
    حـــــرفـه ای wichidika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13,667

    12 قبر سهراب سپهری را بار دیگر سفید کنیم + فیلم

    نکته جالب این که شماره موبایل سازندگان سنگ قبر، بسیار درشت و شبیه یک آگهی تبلیغاتی در پایین سنگ قبر جدید حک شده و اساساً مشخص نیست انگیزه تغییر این سنگ قبر، در حالی که سنگ قبر پیشین هیچ مشکلی نداشت، چه بوده! «تابناک» به مناسبت سالروز درگذشت سهراب، تنها تصاویر موجود از سهراب‌ سپهری را با دکلمه‌ای از احمدرضا احمدی بازنشر می‌کند.


    امروز سالگرد درگذشت یکی از اثرگذار‌ترین هنرمندان معاصر است. وی که ‌عمرش را وقف نقش بر بوم کرده بود، ولی اشعارش در صدر توجه است و امروز بسیاری از دوستدارانش همچون روز تولدش به یاد‌ وی بر سر قبرش می‌روند؛ اما اگر ‌سال‌های گذشته سر خاک وی نرفته باشید، شاید نتوانید به سادگی ‌قبر او را بیابید!

    به گزارش «تابناک»، کمال‌طلب اما فروتن و خجول بود و همواره درصدد فراگیری. ساده سخن می‌گفت و ساده‌گویی‌هایش پرمفهوم‌تر از پیچیده‌ترین تعابیر فلسفی بود و طبیعت در گفتار و اشعارش نقش اساسی داشت و این نگاه قالب بر اشعارش به ویژه پس از آنکه اندکی از سبک نیمایی فاصله گرفت، آثارش را از دیگر شعرهای نو سوا کرد و به خوبی می‌توان میان اشعارش با دیگر اشعار بدون توجه به امضای اثر، تفاوت قائل شد.

    سهراب سپهری که بر خلاف بسیاری از شاعران نوگرا، خیره به مشرق زمین و متکی بر تصویرسازی‌های تهی از هر گونه آلایش شعر می‌سرود و سفر‌هایش به هندوستان، پاکستان، افغانستان، ژاپن و چین، شعر‌هایش را ریشه‌دار‌تر کرد و مجموعه سروده‌هایش چندین نسل را اسیر خود ساخته، در چنین روزی از سال ۱۳۵۹ با رنج بیماری سرطان خون وداع کرد و بدرود حیات گفت تا نسل پس از انقلاب، نتواند وجودش را جز در پهنه آثارش ‌درک کند.

    درباره او بسیار نوشته‌اند و بسیار ننوشته‌اند؛ اما شاید همچنان «طبیعت بی‌جان»، «شقایق‌ها، جویبار و تنه درخت»، «علف‌ها و تنه درخت»، «ترکیب بندی با نوارهای رنگی»، «ترکیب بندی با مربع‌ها» و «منظره کویری» به عنوان مهمترین نقاشی‌هایش و «تا انتها حضور»، «سهراب مرغ مهاجر» و «هنوز در سفرم»، «بیدل، سپهری و سبک هندی»، «تفسیر حجم سبز»، «حافظ پدر، سهراب سپهری پسر، حافظان کنگره» و نگاهی به «سهراب سپهری» ‌‌مجموعه اشعار برجای مانده از او، همچنان بهترین منبع درک اندیشه‌های این شاعر بزرگ باشد.

    پس از درگذشت‌ سهراب سپهری، صحن امامزاده سلطان‌علی‌بن محمد باقر در روستای مشهد اردهال، واقع در اطراف کاشان، میزبان ابدی او گشت و در آغاز کار، یک کاشی فیروزه‌ای در محل دفن سهراب سپهری نصب‌ شد.


    سیر تغییر سنگ قبر سهراب سپهری

    اما مدتی بعد با حضور خانواده سهراب، سنگ سفید رنگی جایگزین آن شد که‌ روی آن، بخشی از شعر «واحه‌ای در لحظه» از کتاب حجم سبز با خطاطی رضا مافی حکاکی شده‌ بود؛ سنگی که همگان قبرش را با تصویر آن می‌شناسند و سادگی و شفافیتش، همواره یادآور‌ روح این شاعر جاودانه بود.

    سال ۱۳۸۴ نیز که در حین بازسازی صحن امامزاده، بر اثر بی‌دقتی کارگران و برخورد مصالح، سنگ قبر سهراب سپهری شکست، تلاشی ناشیانه شده بود تا سنگ قبری شبیه به سنگ قبر پیشین جایگزین آ» شود که برای بسیاری شاید این تغییر قابل تشخیص نبود تا آن که در ۲۹ اسفند ماه ۱۳۸۷، سنگ قبر سهراب در حرکتی غیرمترقبه تغییر کرد.

    یک بولدزر و چند کارگر، سنگ قبر سهراب را کندند و سنگی سیاه و دراز جایگزین سنگ پیشین کردند که نسبتی به نگاه این شاعر نداشت و ظاهراً خانواده سهراب نیز از این ماجرا اطلاعی ندارند.

    نکته جالب این که شماره موبایل سازندگان سنگ قبر بسیار درشت و شبیه یک آگهی تبلیغاتی در پایین سنگ قبر جدید حک شده و اساساً مشخص نیست، انگیزه تغییر این سنگ قبر، در حالی که سنگ قبر پیشین هیچ مشکلی نداشت، چه بوده و متولیان امر نیز با گذشت‌ این مدت چرا در این باره سکوت ‌کرده‌اند؟!

    کاش دوستدران سهراب به فکر باشند و پیش از نیمه مهر ماه که سالروزش را جشن می‌گیرند، قبرش را بار دیگر سفید کنند تا آنان که روزگاری بر مزارش یادش را گرامی داشته اند، همچنان بتوانند نشانه ای از سهراب را در مقبره‌اش ببینند.

    «تابناک» به مناسبت سالروز درگذشت سهراب، تنها تصاویر موجود از سهراب سپهری را با دکلمه‌ای از احمدرضا احمدی بازنشر می‌کند.

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  2. 8 کاربر از wichidika بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #142
    داره خودمونی میشه geojo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    129

    پيش فرض

    خواهر کوچکم از من پرسید:پنج وارونه چه معنا دارد؟ ...

    من به او خندیدم,

    گفت: روی دیوارو درختان دیدم,

    بازهم خندیدم

    گفت: دیروز خودم دیدم که مهران پسر همسایه

    پنج وارونه به مینو می داد.

    آنقدر خنده برم داشت که طفلک ترسید,

    بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم:

    بعد ها وقتی سقف کوتاه دلت لرزید

    بی گمان می فهمی پنج وارونه چه معنا دارد...؟


    سهراب سپهری

  4. 7 کاربر از geojo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #143
    داره خودمونی میشه geojo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    129

    پيش فرض

    مادرم ریحان می چیند
    نان و ریحان و پنیر، آسمانی بی ابر، اطلسی هایی تر
    لای گل های حیاط رستگاری نزدیک
    نور در کاسه مس، چه نوازش ها می ریزد
    نردبان از سر دیواربلند صبح را روی زمین می آرد
    پشت لبخندی پنهان هرچیز
    روزنی دارد دیوارزمان که از آن، چهره من پیداست
    چیزهایی هست، که نمی دانم
    می دانم، سبزه ای رابکنم خواهم مرد
    می روم بالا تااوج، من پر از بال و پرم
    راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم
    من پر از نورم و شن
    و پر از دارو درخت

  6. 6 کاربر از geojo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #144
    داره خودمونی میشه geojo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    129

    پيش فرض

    چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب
    اسب در حسرت خوابیدن گاری چی
    مرد گاری چی،در حسرت مرگ!

  8. 2 کاربر از geojo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #145
    داره خودمونی میشه geojo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    پست ها
    129

    پيش فرض

    من به مهمانی دنیا رفتم

    من به دشت اندوه


    من به باغ عرفان

    من به ایوان چراغانی دانش رفتم

    رفتم از پله مذهب بالا .

    تا ته كوچه شك ،

    تا هوای خنك استغنا ،

    تا شب خیس محبت رفتم .

    من به دیدار كسی رفتم در آن سر عشق .

    رفتم . رفتم تا زن ،

    تا چراغ لذت ،

    تا سكوت خواهش ،

    تا صدای پر تنهایی .

  10. 6 کاربر از geojo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #146
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    زندگــے جـــيره مخـتصــري اســت . .
    مـــثل يڪ فـنجــــان چـــــــــاي
    و کنـارش عشــــــــق اســـت
    مثـل يـکــ حَبـــــــــــﮧ قــند
    زنــدگـــي را بــا عــشق
    نــوش جـاטּ بايـد کــرد
    با تشکر مهران...

  12. 6 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #147
    حـــــرفـه ای raha bash's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    در خیال ترش کامی های ذهن سرکشم
    پست ها
    1,349

    پيش فرض


    روزی خواهم آمد ، و پیامی خواهم آورد
    در رگ ها ، نور خواهم ریخ
    و صدا خواهم در داد: ای سبدهاتان پر خواب!
    سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید

    خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد
    زن زیبای جذامی را ، گوشواره ای دیگر خواهم بخشید
    کور را خواهم گفت: چه تماشا دارد باغ!
    دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت
    جار خواهم زد: ای شبنم ، شبنم ، شبنم
    رهگذاری خواهد گفت: راستی را ، شب تاریکی است،
    کهکشانی خواهم دادش
    روی پل دخترکی بی پاست ، دب آکبر را بر گردن او خواهم آویخت

    هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید
    هر چه دیوار ، از جا خواهم برکند
    رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند!
    ابر را ، پاره خواهم کرد.
    من گره خواهم زد ، چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ، سایه ها را با آب ، شاخه ها را با باد
    و بهم خواهم پیوست ، خواب کودک را با زمزمه زنجره ها

    بادبادک ها ، به هوا خواهم برد
    گلدان ها ، آب خواهم داد



  14. 6 کاربر از raha bash بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #148
    کاربر فعال انجمن عکاسی sara_program's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,086

    پيش فرض

      محتوای مخفی: گلایه کارو از خدا: 
    خدایا کفر نمیگویم،



    پریشانم،
    چه میخواهی تو از جانم؟!
    مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.

    خداوندا!
    اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
    لباس فقر پوشی
    غرورت را برای تکه نانی
    به زیر پای نامردان بیاندازی
    و شب آهسته و خسته
    تهی دست و زبان بسته
    به سوی خانه باز آیی
    زمین و آسمان را کفر میگویی
    نمیگویی؟!

    خداوندا!
    اگر در روز گرما خیز تابستان
    تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
    لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
    و قدری آن طرفتر
    عمارتهای مرمرین بینی
    و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد
    زمین و آسمان را کفر میگویی
    نمیگویی؟!

    خداوندا!
    اگر روزی بشر گردی
    ز حال بندگانت با خبر گردی
    پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

    خداوندا تو مسئولی.
    خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن
    در این دنیا چه دشوار است،
    چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است


      محتوای مخفی: پاسخ سهراب سپهری: 
    این هم جواب سهراب سپهری از زبان خدا:

    منم زیبا
    که زیبا بنده ام را دوست میدارم
    تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
    ترا در بیکران دنیای تنهایان
    رهایت من نخواهم کرد
    رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
    تو غیر از من چه میجویی؟
    تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
    تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
    تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
    که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
    طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
    که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
    وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
    تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
    که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
    وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
    مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
    هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
    که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
    آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
    این منم پروردگار مهربانت
    خالقت
    اینک صدایم کن مرا.

    با قطره ی اشکی
    به پیش آور دو دست خالی خود را
    با زبان بسته ات کاری ندارم
    لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
    غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
    بگو جز من کس دیگر نمیفهمد
    به نجوایی صدایم کن.

    بدان آغوش من باز است
    قسم بر عاشقان پاک با ایمان
    قسم بر اسبهای خسته در میدان
    تو را در بهترین اوقات آوردم
    قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
    قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
    قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
    برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
    تمام گامهای مانده اش با من
    تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
    ترا در بیکران دنیای تنهایان،
    رهایت من نخواهم کرد.


  16. 11 کاربر از sara_program بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #149
    کاربر فعال انجمن ادبیات - Saman -'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    ا مـپـر ا طـو ر ی پـا ر س
    پست ها
    1,595

    پيش فرض





    من اناری را می كنم دانه


    به دل می گويم خوب بود اين مردم دانه‌های دلشان پيدا بود


    می پرد در چشم آب انار، اشك می ريزم


    مادرم می خندد





    سهراب سپهری




    به مناسبت شب يلدا

  18. این کاربر از - Saman - بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #150
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Sanomas's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2014
    محل سكونت
    نامعلوم
    پست ها
    320

    پيش فرض

    مثل كبريت كشيدن در باد

    زندگی دشوار است

    من خلاف جهت آب شنا كردن را

    مثل يك معجزه باور دارم

    آخرين دانه كبريتم را ميكشم در اين باد

    هــر چــه بــا د ا بــا د



    سهراب سپهری
    Last edited by Sanomas; 27-02-2014 at 00:49.

  20. این کاربر از Sanomas بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •