تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا انسان بر خلاف سایر موجودات دارای فطرت است؟

راي دهنده
45. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • آری، انسان برخلاف همه موجودات چیزی به نام فطرت دارد.

    24 53.33%
  • خیر، انسان همانند سایر موجودات چیزی به نام فطرت ندارد.

    21 46.67%
صفحه 15 از 26 اولاول ... 511121314151617181925 ... آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 253

نام تاپيک: آیا انسان بر خلاف سایر موجودات دارای فطرت است؟

  1. #141
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    گرامی شما در زمان حال زندگی میگنید یا اینده؟
    در زمان حال چه گودزیلا چه روح و ... مردود و بی ارزش و نامفهوم هستن چون هیچ دلیل مدرک شاهد و ... همراه خودشون ندارم
    با این استدلال خودتون پس از کجا میدونید در اینده گودزیلا اثبات نخواهد شد؟

    در اینده حالا همین فردا یا هزار سال دیگه اگر کسی برای چیزی مدرک و دلیل اثبات پذیر اورد اون روز ما خواهیم گفت بله اینها وجود دارن حالا میخواد گودزیلا باشه میخواد روح باشه میخواد فطرت یا ...
    در فردا کسی چه با فرمولهای حاظر مدرکی اورد چه فرمول جدیدی رو کشف خواهد کرد هیچ فرقی نداره بلکه باید مدرک غیر قابل رد برای فرمول و معیارش بیاره بعد ادعاش رو توسط فرمول جدیدش به اثبات برسونه

    پس این چیزی جز مغلطه نیست من چون الان حرفی برای گفتن ندارم همه رو پاس بدم به اینده که حالا اینده کسی ممکنه و شاید و احتمالا بیاد ادعای من رو ثابت کنه پس همه شما باید ادعای من رو قبول کنید و هیچ سوالی و شکی هم نکنید
    مطمئنن شما معتقد نیستید که تمام علم همین چیزی هست که ما داریم، بشر تقریبا همه علم امروزش رو طی سیصد چهارصد سال پیش بدست اورده، فرض کنید یک میلیون سال دیگه علم به کجا خواهد رسید؟ آیا نسبت به اون زمان علم ما مثه علم یه بچه اول دبستانی نسبت به یک دانشمند نخواهد بود؟ چرا باید طوری صحبت کنیم که گویا همین امروز ما تمام هستی رو بدون کم و کاست کشف کردیم و مطمئن هستیم که روح، خدا و ... وجود ندارن.

    من اگر این استدلال رو میکنم برای موجوداتی مثل گودزیلا و غیره نیست، برای مسائلی مثل روح، زندگی پس از مرگ و ... هست، درسته میفرمایید که در زمان حال بود یا نبود گودزیلا مهم نیست، اما بود یا نبود روح هم همینطوره؟ شما فرض کنید ما نظر شما رو بپذیریم و بگیم چون فعلا دلیلی بر روح نداریم لزومی نداره بش اعتقا داشته باشیم، خوب اگر مثلا یک میلیون ساله دیگه اثبات شد که روح وجود داره، آیا برای ما که دیگه مردیم تفاوتی نخواهد داشت؟

    بله اگر هیولا اثبات بشه/نشه برای ما هیچ فرقی نمیکنه، من چه به اینها اعتقاد داشته باشم چه نداشته باشم تاثیری در زندگیم نداره، مثه اعتقاد به اینه که زمین کروی هست، حالا اونا که فکر میکردن مسطح هست چه ضرری کردن، اصلا برای اکثر مردم این مسائل مهم نیست

    اما بحث خدا و روح فرق میکنه! چون تمام دیدگاه، احساست، عقاید و ... انسان زیر و رو میکنه، تمام حرف من اینه که همه علوم و اعتقادات از نظر اهمیت در یک سطح نیستن. برای خیلیا اعتقاد به خدا و روح آرامش بخشه، باعث میشه دچار پوچی و افسردگی نشن، پایه و اساس اخلاقشون و خوب بودنشون رو شکل میده و ...

    خب وقتی هنوز علم ردش نکرده، و فقط میگه نمی دونم، هنوز اثباتش نکردم شاید در آینده اثبات بشه وجود داره، چه اشکال داره در مورد روح بگیم چون هنوز علم تمام جهان رو کشف نکرده، من فعلا فرض رو بر این میذارم که وجود داره، بگیم متقاعد نشدم که وجود نداره،

    +

    همونطور که قبلا هم گفتم بیش از صد ساله که مراکز تحقیقاتی در غرب تاسیس شدن که صرفا به مسائل مربوط به روح می پردازن، حتی در بعضی دانشگاه ها هم رشته هایی به همین منظور در نظر گرفته شده، کتاب ها بسیار زیادی در این مورد نوشته شدن، فلاسفه بسیاری به روح اعتقاد داشتن، اکثر مردم به این مسائل اعتقاد دارن ...

    آیا اعتقاد به هیولا و غوری هم در این سطح بوده؟ آیا این دو رو میشه با یه چوب زد؟
    آیا
    پ. ن.
    قصد ندارم در مورد روح و غیره ... صحبت کنم، فقط دلیلم رو برای این اعقادم اوردم، و اینکه سوال کننده روح رو در کنار گودزیلا و و ... اوردن و اون رو مردود و بی ارزش و نامفهوم شمردن
    Last edited by N I G H T P E A C E; 07-09-2014 at 21:05.

  2. این کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #142
    آخر فروم باز danielo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    1,021

    پيش فرض

    مطمئنن شما معتقد نیستید که تمام علم همین چیزی هست که ما داریم، بشر تقریبا همه علم امروزش رو طی سیصد چهارصد سال پیش بدست اورده، فرض کنید یک میلیون سال دیگه علم به کجا خواهد رسید؟ آیا نسبت به اون زمان علم ما مثه علم یه بچه اول دبستانی نسبت به یک دانشمند نخواهد بود؟ چرا باید طوری صحبت کنیم که گویا همین امروز ما تمام هستی رو بدون کم و کاست کشف کردیم و مطمئن هستیم که روح، خدا و ... وجود ندارن.

    من اگر این استدلال رو میکنم برای موجوداتی مثل گودزیلا و غیره نیست، برای مسائلی مثل روح، زندگی پس از مرگ و ... هست، درسته میفرمایید که در زمان حال بود یا نبود گودزیلا مهم نیست، اما بود یا نبود روح هم همینطوره؟ شما فرض کنید ما نظر شما رو بپذیریم و بگیم چون فعلا دلیلی بر روح نداریم لزومی نداره بش اعتقا داشته باشیم، خوب اگر مثلا یک میلیون ساله دیگه اثبات شد که روح وجود داره، آیا برای ما که دیگه مردیم تفاوتی نخواهد داشت؟

    بله اگر هیولا اثبات بشه/نشه برای ما هیچ فرقی نمیکنه، من چه به اینها اعتقاد داشته باشم چه نداشته باشم تاثیری در زندگیم نداره، مثه اعتقاد به اینه که زمین کروی هست، حالا اونا که فکر میکردن مسطح هست چه ضرری کردن، اصلا برای اکثر مردم این مسائل مهم نیست

    اما بحث خدا و روح فرق میکنه! چون تمام دیدگاه، احساست، عقاید و ... انسان زیر و رو میکنه، تمام حرف من اینه که همه علوم و اعتقادات از نظر اهمیت در یک سطح نیستن. برای خیلیا اعتقاد به خدا و روح آرامش بخشه، باعث میشه دچار پوچی و افسردگی نشن، پایه و اساس اخلاقشون و خوب بودنشون رو شکل میده و ...

    خب وقتی هنوز علم ردش نکرده، و فقط میگه نمی دونم، هنوز اثباتش نکردم شاید در آینده اثبات بشه وجود داره، چه اشکال داره در مورد روح بگیم چون هنوز علم تمام جهان رو کشف نکرده، من فعلا فرض رو بر این میذارم که وجود داره، بگیم متقاعد نشدم که وجود نداره،

    +

    همونطور که قبلا هم گفتم بیش از صد ساله که مراکز تحقیقاتی در غرب تاسیس شدن که صرفا به مسائل مربوط به روح می پردازن، حتی در بعضی دانشگاه ها هم رشته هایی به همین منظور در نظر گرفته شده، کتاب ها بسیار زیادی در این مورد نوشته شدن، فلاسفه بسیاری به روح اعتقاد داشتن، اکثر مردم به این مسائل اعتقاد دارن ...

    آیا اعتقاد به هیولا و غوری هم در این سطح بوده؟ آیا این دو رو میشه با یه چوب زد؟
    آیا
    پ. ن.
    قصد ندارم در مورد روح و غیره ... صحبت کنم، فقط دلیلم رو برای این اعقادم اوردم، و اینکه سوال کننده روح رو در کنار گودزیلا و و ... اوردن و اون رو مردود و بی ارزش و نامفهوم شمردن
    وقتی ما میتونیم با علم امروزمون حیات مثلا انسان را توضیح بدیم.و میدونیم بدون روح کار میکنه.
    ما از یک چیزهایی مطمئنیم و یک چیزهایی را نمیدونیم.
    مثلا میدونیم جاذبه وجود داره.میدونیم فرگشت وجود داره.میدونیم انرژی تاریک و ماده تاریک وجود دارند.میدونیم انسان هیچ فرقی با سایر موجودات نداره و همه چیز در مغز ماست.این ها همه فکت هست
    ولی یک چیزهایی را نمیدونیم.مثلا قبل از بیگ بنگ چی بوده.چرا قوانین فیزیک کوانتوم با قوانین معمولی فرق داره.اصلا جاذبه چی هست .ماده تاریک چی هست و غیره.

    وقتی دانشمندان میتونند توضیح بدن وجود یک انسان بدون وجود روح.دیگه حرفی باقی نمیمونه.دیگه 400 سال دیگه 2 ضربدر 2 که 5 نمیشه.



    در ضمن به فرض محال هم اگر خدایی وجود داشته باشه.فردا اگر از من بپرسه چرا من را قبول نداشتی.بهش میگفتم دلایل کافی برای وجودت را به من ندادی.این ضعف تو بود نه من.
    من نمیتونم چیزی را از روی احتمال و ترس قبول کنم.
    اینکه چشممون را ببندیم و از اینکه شاید یک غولی بخواد بعد از مرگمون اتیشمون بزنه .بترسیم و قبولش کنیم.به نظر من عقلانی نیست.
    خودت یکم فکر میکنی به این نتیجه میرسی سیستم دعوت خدای ادیان ابراهیمی خیلی بچه گانه و غیر قابل باور و غیر قابل عملی هست.
    Last edited by danielo; 07-09-2014 at 21:25.

  4. #143
    حـــــرفـه ای B3HZ@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    11,611

    پيش فرض

    مطمئنن شما معتقد نیستید که تمام علم همین چیزی هست که ما داریم، بشر تقریبا همه علم امروزش رو طی سیصد چهارصد سال پیش بدست اورده، فرض کنید یک میلیون سال دیگه علم به کجا خواهد رسید؟ آیا نسبت به اون زمان علم ما مثه علم یه بچه اول دبستانی نسبت به یک دانشمند نخواهد بود؟ چرا باید طوری صحبت کنیم که گویا همین امروز ما تمام هستی رو بدون کم و کاست کشف کردیم و مطمئن هستیم که روح، خدا و ... وجود ندارن.

    من اگر این استدلال رو میکنم برای موجوداتی مثل گودزیلا و غیره نیست، برای مسائلی مثل روح، زندگی پس از مرگ و ... هست، درسته میفرمایید که در زمان حال بود یا نبود گودزیلا مهم نیست، اما بود یا نبود روح هم همینطوره؟ شما فرض کنید ما نظر شما رو بپذیریم و بگیم چون فعلا دلیلی بر روح نداریم لزومی نداره بش اعتقا داشته باشیم، خوب اگر مثلا یک میلیون ساله دیگه اثبات شد که روح وجود داره، آیا برای ما که دیگه مردیم تفاوتی نخواهد داشت؟

    بله اگر هیولا اثبات بشه/نشه برای ما هیچ فرقی نمیکنه، من چه به اینها اعتقاد داشته باشم چه نداشته باشم تاثیری در زندگیم نداره، مثه اعتقاد به اینه که زمین کروی هست، حالا اونا که فکر میکردن مسطح هست چه ضرری کردن، اصلا برای اکثر مردم این مسائل مهم نیست

    اما بحث خدا و روح فرق میکنه! چون تمام دیدگاه، احساست، عقاید و ... انسان زیر و رو میکنه، تمام حرف من اینه که همه علوم و اعتقادات از نظر اهمیت در یک سطح نیستن. برای خیلیا اعتقاد به خدا و روح آرامش بخشه، باعث میشه دچار پوچی و افسردگی نشن، پایه و اساس اخلاقشون و خوب بودنشون رو شکل میده و ...

    خب وقتی هنوز علم ردش نکرده، و فقط میگه نمی دونم، هنوز اثباتش نکردم شاید در آینده اثبات بشه وجود داره، چه اشکال داره در مورد روح بگیم چون هنوز علم تمام جهان رو کشف نکرده، من فعلا فرض رو بر این میذارم که وجود داره، بگیم متقاعد نشدم که وجود نداره،

    +

    همونطور که قبلا هم گفتم بیش از صد ساله که مراکز تحقیقاتی در غرب تاسیس شدن که صرفا به مسائل مربوط به روح می پردازن، حتی در بعضی دانشگاه ها هم رشته هایی به همین منظور در نظر گرفته شده، کتاب ها بسیار زیادی در این مورد نوشته شدن، فلاسفه بسیاری به روح اعتقاد داشتن، اکثر مردم به این مسائل اعتقاد دارن ...

    آیا اعتقاد به هیولا و غوری هم در این سطح بوده؟ آیا این دو رو میشه با یه چوب زد؟
    آیا
    پ. ن.
    قصد ندارم در مورد روح و غیره ... صحبت کنم، فقط دلیلم رو برای این اعقادم اوردم، و اینکه سوال کننده روح رو در کنار گودزیلا و و ... اوردن و اون رو مردود و بی ارزش و نامفهوم شمردن
    پس شما باید برای محکم کاری به همه ادیانی که در طول تاریخ وجود داشتن و همه خدایان ایمان بیارین . چون همونقدر که احتمال میدین باورتون شاید در آینده درستی اون مشخص بشه همونقدر هم احتمال داره که خلافش و نادرستی اون به اثبات برسه .
    یا ممکنه در آینده اثبات بشه که زئوس واقعا وجود داشته پس اونایی که بهش ایمان داشتن سود کردن و اونایی که ایمان نداشتن کارشون گیره .

    شاید هم ایزیس الاهه باستانی مصریان واقعیت داشته باشه . شاید حق با آئین میترائیسم باشه . شاید آماتراس درست باشه . شاید هم ژوپیتر و هزاران هزار شاید دیگه که میشه در مورد خدایانی که در طول تاریخ وجود داشتن در نظر گرفت .

    ما هزارن خدا با هزاران مذهب مختلف داریم . اگر بخوایم اینطوری پیش بریم پس باید به همه این ادیان و خدایانشون ایمان بیاریم تا در آینده مشکلی بابت این قضیه نداشته باشیم .


    شایدم همه اونا اشتباه کنن و دنیا توسط هیولای اسپاگتی خلق شده باشه و اونه که در روز آخر به اعمال ما رسیدگی میکنه . پس باید به اون هم ایمان بیاریم . شاید هم این دنیا کار دستی گودزیلا باشه . پس میشه اون رو هم جزو احتمالات قرار داد .

    چون که ما نمیدونیم در آینده چه اتفاقی می افته پس باید اینا رو هم در نظر بگیریم .


    اینطوری اگر بخوایم پیش بریم هر گونه احتمالی رو میشه در نظر گرفت و میتونیم هر گونه ادعایی در باب دنیا و آفرینش اون داشته باشیم .
    فکر کنم حالا دیگه متوجه شده باشیم که این گونه شرط بندی ها هم کاساز نیست .
    Last edited by B3HZ@D; 07-09-2014 at 21:38.

  5. 3 کاربر از B3HZ@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  6. #144
    کاربر فعال انجمن موضوعات علمی و علوم انسانی havzhini's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2012
    پست ها
    1,565

    پيش فرض

    مطمئنن شما معتقد نیستید که تمام علم همین چیزی هست که ما داریم، بشر تقریبا همه علم امروزش رو طی سیصد چهارصد سال پیش بدست اورده، فرض کنید یک میلیون سال دیگه علم به کجا خواهد رسید؟ آیا نسبت به اون زمان علم ما مثه علم یه بچه اول دبستانی نسبت به یک دانشمند نخواهد بود؟ چرا باید طوری صحبت کنیم که گویا همین امروز ما تمام هستی رو بدون کم و کاست کشف کردیم و مطمئن هستیم که روح، خدا و ... وجود ندارن.

    من اگر این استدلال رو میکنم برای موجوداتی مثل گودزیلا و غیره نیست، برای مسائلی مثل روح، زندگی پس از مرگ و ... هست، درسته میفرمایید که در زمان حال بود یا نبود گودزیلا مهم نیست، اما بود یا نبود روح هم همینطوره؟ شما فرض کنید ما نظر شما رو بپذیریم و بگیم چون فعلا دلیلی بر روح نداریم لزومی نداره بش اعتقا داشته باشیم، خوب اگر مثلا یک میلیون ساله دیگه اثبات شد که روح وجود داره، آیا برای ما که دیگه مردیم تفاوتی نخواهد داشت؟

    بله اگر هیولا اثبات بشه/نشه برای ما هیچ فرقی نمیکنه، من چه به اینها اعتقاد داشته باشم چه نداشته باشم تاثیری در زندگیم نداره، مثه اعتقاد به اینه که زمین کروی هست، حالا اونا که فکر میکردن مسطح هست چه ضرری کردن، اصلا برای اکثر مردم این مسائل مهم نیست

    اما بحث خدا و روح فرق میکنه! چون تمام دیدگاه، احساست، عقاید و ... انسان زیر و رو میکنه، تمام حرف من اینه که همه علوم و اعتقادات از نظر اهمیت در یک سطح نیستن. برای خیلیا اعتقاد به خدا و روح آرامش بخشه، باعث میشه دچار پوچی و افسردگی نشن، پایه و اساس اخلاقشون و خوب بودنشون رو شکل میده و ...

    خب وقتی هنوز علم ردش نکرده، و فقط میگه نمی دونم، هنوز اثباتش نکردم شاید در آینده اثبات بشه وجود داره، چه اشکال داره در مورد روح بگیم چون هنوز علم تمام جهان رو کشف نکرده، من فعلا فرض رو بر این میذارم که وجود داره، بگیم متقاعد نشدم که وجود نداره،

    +

    همونطور که قبلا هم گفتم بیش از صد ساله که مراکز تحقیقاتی در غرب تاسیس شدن که صرفا به مسائل مربوط به روح می پردازن، حتی در بعضی دانشگاه ها هم رشته هایی به همین منظور در نظر گرفته شده، کتاب ها بسیار زیادی در این مورد نوشته شدن، فلاسفه بسیاری به روح اعتقاد داشتن، اکثر مردم به این مسائل اعتقاد دارن ...

    آیا اعتقاد به هیولا و غوری هم در این سطح بوده؟ آیا این دو رو میشه با یه چوب زد؟
    آیا
    پ. ن.
    قصد ندارم در مورد روح و غیره ... صحبت کنم، فقط دلیلم رو برای این اعقادم اوردم، و اینکه سوال کننده روح رو در کنار گودزیلا و و ... اوردن و اون رو مردود و بی ارزش و نامفهوم شمردن
    دوست عزیز حوصله و وقت مرجع دادن مغاللتون رو ندارم
    به اینکه من چی فکر میکنم یا فکر نمیکنم کاری نداشته باشید

    برای شما مواردی که اسم بردید مهمه ولی برای کسی دیگه گودزیلا مهمه چرا انقدر فکرتون رو بستین که فکر میکنین هرچی برای شما مهمه اونها فقط مهمه برای کل جهان هستی مهمه و باقی موارد بی ارزش؟

    اینکه برای من چی مهم هست کوچکترین ارزشی نداره که بخوام اهمیتش برای خودم رو دلیل اهمیتش بدونم

    مواردی که اسم بردین و من اسم نمیبرم در طول تاریخ بشر میلیونها تعریف و شاخص برای خودشون داشتن چه فرقی کرده جهان انسان که قرار باشه بودن و یا نبودنشون اهیمتی داشته؟
    وارد موارد خارج از موضوع تاپیک نمیشم همین اینکه ما بهمون ثابت بشه فطرت داریم یا نداریم چه تاثیری در کهکشان راه شیری میزاره که وجود گودزیلا نمیتونه نزاره؟

    تا وقتی علم اثباتش نکرده من و شما حق نداریم بهش استناد کنیم فرق اینه گرامی
    من میگم نمیدونم فلان چیز وجود داره یا نداره پس فقط یک تئوری و ادعا میکنم اونم با استدلال
    نه مثل شما یک قانون صادر میکنید نه حتی ادعا یعد ازتون سوال میشه خب مدرک و دلیل ایم حرف دیگران رو محکوم به احمقیت و نفهمی میکنید با مغلطه توصل به جهل که اره پس تو بیاد ثابت کن ادعای من وجود نداره

    ادعا یعنی ادعا
    و ادعا پشیزی ارزش نداره تا وقتی مدعی مدرک و دلیل ارائه نده حالا بخواد این ادعا مسیر چرخش یه کهکشان رو عوض کنه یا مسیر یه مورچه رو

    شما چندین روزه قراره دیتاهای ایم مراکز رو به ما نشون بدین تا مطالعه کنیم ولی خبری نیست و فقط همون ادعا رو مطرح میکنید که میلیارها مرکز هست کتاب و هست و ...
    یه سر به انقلاب بزنید میلیارها کتاب درباره فالگیری و جن گیری و جادوگیری و ... هست پی اینا هم وجود دارن دیگه
    این یعنی معلطه توصل به اکثریت که کوچکترین ارزشی نداره
    Last edited by havzhini; 07-09-2014 at 22:14.

  7. 2 کاربر از havzhini بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #145
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    تاپیک کاملا منحرف شده... قفل میشه برای رسیدگی + کول آف.

  9. #146
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    تاپیک دوباره بازگشایی شد. دوستان لطفا دقت کنید بحث های مربوط به الهیات/مذهب در انجمن ممنوع است و ورود به این بحث ها فقط روال فعالیت تاپیک ها رو مختل می کنه.

  10. 5 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #147
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    دوستان عزیز بهزاد و دنیلو برای اینکه این تاپیک زیاد منحرف نشه، در تاپیک "رابطه علم و منطق" پست هاتون رو جواب میدم

  12. این کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #148
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    بنابراین معتقدین به فطرت اعتقاد ندارن که فطریات باید در همه بالفعل وجود داشته باشه
    در بحث فطرت
    نوع انسان اهمیت داره نه افراد
    نمیذیرم متاسفانه !
    شما در پست خودتون که ویکی پدیا نقل و قول کردید هم حرف منو تائید کردید !!
    ۳.
    همگانی بودن: هر انسانی دارای آن‌هاست و وابسته به زمان، مکان و شرایط خاص نیستند.
    همگانی یعنی چی ؟ وقتی میگیم همگانی هستن ، چطور شما میگید نیاز نیست در همه ی انسان ها باشه !!

    اگر قراره در بعضی انسان ها باشه ، پس فطرت نوع انسان نیست ! غیر تجربی بودنش هم زیر سوال میره ...

    اگه الان به شما بگم در یکی از سیاراتی که نسبت به ما بسیار دوره و هیچ تاثیری بر زندگی ما ندارد اتفاق
    عجیبی افتاده، دوست ندارید بدانید چه اتفاقی افتاده؟ حتما با اشتیاق خواهید پرسید " چی شده؟"در صورتی که دونستن یا ندونستنش هیچ تاثیری بر زندگیتون نداره..."
    بنظر شما این اشتیاق در همه نیست؟
    نه به نظر من در همه نیست !! بستگی به فرد ، و حیطه ی چیزی داره که میخوایم یاد بگیریم و بدونیم ... از نظر من این دوتا هستن که تعیین میکنن هر فرد بدنبال یادگیری اون چیز بره یا نه ...
    برای اینکه بفهمیم در همه هست یا نه ، باید واقعا شواهد تجربی لازم رو داشته باشیم ...


    هنوز قانع نشدم که چنین تمایلی بصورتی که در انسان موجود هست در حیوانات هم موجود باشه، چرا؟ چون ما از زیبایی
    لذت میبریم، نوعی شور و شعف و بهجت رو تجربه میکنیم، و بخاطر تجربه این احساسات هست که بدنبالش میریم و خلقش میکنیم (این نظر من هست، اگر موافق نیستید دلیلتون رو بگید)، اما آیا رفتار حیوان هم ناشی از همین دلیله یا نه دلایلش چیز دیگس؟ برام ثابت نشده، این رو شما باید اثبات کنی
    من نگفتم به همون نوعی که در انسان وجود داره در حیوانات هم وجود داره ... شما هم حرفی از نوعش نزدید ! گفتید حس زیبایی دوستی ... اگر نوع زیبایی دوستی انسان ویژگی خاصی داره که زیبایی دوستی حیوانات نداره و این باعث میشه نتیجه بگیرید چیز خاصی در فطرت انسان هست بیان کنید ...

    شور و شعف و نارحتی و افسردگی و ... همگی فعل و انفعالات شیمایی در مغز ماست ، و برای حیوانات هم به همین صورت ... این فعل و انفعالات در مغز موجودات طی فرگشت تکامل یافته . مثلا ما از بوی باکتری ها و آلودگی ها بدمون میاد (زشتی) چون برامون مضر هستن . به همون دلیلی که ما بدنبال لذت بیشتر هستیم ، حیوانات هم هستن. اونها هم جنس مخالف زیبا رو جستجو میکنن و بدستش میارن . انسان هم همینطور .جیوانات هم از رنج دوری میکنن و بدنبال لذت هستن . مطالعات عصب شناسی هم نشون میده فرق خیلی فاحشی بین وابستگی این نوع احساسات با تصمیم گیری ها بین انسان و حیوان نیست ...

    اساسا از نظر من وقتی بدونیم فرگشت یک نظریه ی علمی پذیرفته شده هست ، باور به تفاوت مثلا در فطرت بین انسان و حیوان هم متزلزل میشه . همونطور که در اولین پستم گفتم ، فرگشت مسئله ی فطرت رو به نوعی پاسخ داد با پیش کشیدن ویژگی های ژنتیکی .

    بله دقیقا، منظور من هم این هست که همه عقاید که ما اونها رو پذیرفتیم این ویژگی رو ندارن، حال چون این ویژگی رو ندارن می تونیم انها رو از جنس اعتقاد به هیولا بدونیم؟

    البته بهتره این بحث دیگه اینجا ادامه پیدا نکنه ...
    همه ی باور های "علمی" ما باید این ویژگی ها رو داشته باشن. کاری به باور غیر علمی نداریم ... اگر بتونیم باید شواهد ارائه کنیم . این چیز واضحی هست ...

  14. 2 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #149
    تعلیق عضویت ...
    تاريخ عضويت
    Jul 2014
    پست ها
    494

    پيش فرض

    به به مستر محمد حسین، لانگ تایم نو سی!

    همگانی یعنی چی ؟ وقتی میگیم همگانی هستن ، چطور شما میگید نیاز نیست در همه ی انسان ها باشه !!

    اگر قراره در بعضی انسان ها باشه ، پس فطرت نوع انسان نیست ! غیر تجربی بودنش هم زیر سوال میره ...
    به نکته خوبی اشاره کردید که به درک بهتر مفهوم فطرت کمک میکنه. غریزه بود و نمودش معمولا با هم هستن، یعنی یک غریزه خاص معمولا در 99 درصد یک گونه خودش رو نشون میده، و همین نقطه جدا شدن مفهوم فطرت از غریزه هست، چون فطرت بر اساس تعریف بودش لزوما به معنی نمودش نیست، بلکه در اکثر موارد برای ظهورش نیاز به عوامل خارجی داره. در واقع فطرت نوعی پتانسیل هست که برای رسیدن به فعلیت باید تحریک بشه.
    البته میشه هم مثال هایی زد از اینکه صفتی همگانی باشه اما بعضی افراد اون رو به دلایلی نداشته باشن، مثلا شیر رو همه یک حیوان وحشی و درنده میدونیم، اما بوفور شیرهای رو دیدیم که از بچه گی پرورش دادن و دیگه این صفت رو بروز نمیدن. مسلما نمیتونیم بگیم چون این شیرا این صفت ر. بروز نمیدن پس صفت درندگی در شیرها همگانی نیست.
    نه به نظر من در همه نیست !! بستگی به فرد ، و حیطه ی چیزی داره که میخوایم یاد بگیریم و بدونیم ... از نظر من این دوتا هستن که تعیین میکنن هر فرد بدنبال یادگیری اون چیز بره یا نه ...
    برای اینکه بفهمیم در همه هست یا نه ، باید واقعا شواهد تجربی لازم رو داشته باشیم ...
    اینکه این میل بستگی به چی داره فرقی در اصل مطلب ایجاد نمیکنه، به هر حال همونطور که گفتم این فرد میدونه دونستن یا ندونستنش هیچ تاثیری بر زندگیش نداره، پس دلیل این اشتیاق نمیتونه میل به بقا باشه. چیز دیگری هست، صرف دونستنش براش مهمه.
    این میل رو جاهای دیگه هم میبینیم. کسایی که با علاقه خاصی مجلات زرد رو میخرن و دنبال میکنن، هدفشون از دونستن مسائل خصوصی فلان بازیگر چیه؟ این که چند سالشه، کارش چیه، به چی علاقه داره، ازدواج کرده یا نه ...؟ جالبه این افراد حتی حاضر نیستن یک شماره رو هم از دست بدن! و در اولین فرصت مجله رو میخرن. خوب بنظر شما دلیل این اشتیاق چیه؟ میل به بقا؟ آیا حیوانات هم چنین رفتارهایی بروز میدن؟ از این مثال ها زیاد میشه زد.
    شور و شعف و نارحتی و افسردگی و ... همگی فعل و انفعالات شیمایی در مغز ماست ، و برای حیوانات هم به همین صورت ... این فعل و انفعالات در مغز موجودات طی فرگشت تکامل یافته . مثلا ما از بوی باکتری ها و آلودگی ها بدمون میاد (زشتی) چون برامون مضر هستن . به همون دلیلی که ما بدنبال لذت بیشتر هستیم ، حیوانات هم هستن. اونها هم جنس مخالف زیبا رو جستجو میکنن و بدستش میارن . انسان هم همینطور .جیوانات هم از رنج دوری میکنن و بدنبال لذت هستن . مطالعات عصب شناسی هم نشون میده فرق خیلی فاحشی بین وابستگی این نوع احساسات با تصمیم گیری ها بین انسان و حیوان نیست ...
    بله درسته، قرار نیست چیزی غیر از این فعل و انفعالات باشه، اساسا چنین چیزی امکان نداره که مکانیزم این احساسات چیز دیگری باشه، ما جزئی از این دنیا هسیتم و از همین عناصر ساخته شدیم.
    اما این که میگید "به همون دلیلی که ما بدنبال لذت بیشتر هستیم ، حیوانات هم هستن. اونها هم جنس مخالف زیبا رو جستجو میکنن" من موافق نیستم. آیا تمام حس زیبایی شناسی ما محدود به همین جنس مخالف و تولید مثل هست. افراد بسیاری هستن که براشون زیبایی یه نقاشی، یه دست خط، یه موسیقی، یه غزل، یه نگاه به آسمون شب، یه راز و نیاز با خدا، یه کمک به ضعیف و ... خیلی بیشتر از صورت زیبایی یک جنس مخالف هست طوری که لذت همخوابی با یه زیبارو براشون قابل قیاس با لذت ناشی از این موارد نیست . اساسا همین تنوع در حس زیبایی شناسی نشون میده این حس ناشی از فرگشت نیست، چون فرگشت با استفاده از جهش، نوترکیبی، شارش و ... و انتخاب محیط یک صفت واحد رو در همه افراد یک نوع به صورت یکسان پخش میکنه، نه اینکه احساستی متفاوت و گاه متضاد بوجود بیاره، احساساتی که هیچ ارتباطی هم به بقایی اون موجود ندارن.
    اساسا از نظر من وقتی بدونیم فرگشت یک نظریه ی علمی پذیرفته شده هست ، باور به تفاوت مثلا در فطرت بین انسان و حیوان هم متزلزل میشه . همونطور که در اولین پستم گفتم ، فرگشت مسئله ی فطرت رو به نوعی پاسخ داد با پیش کشیدن ویژگی های ژنتیکی
    همونطور که گفتم هیچ تناقضی بین فرگشت و فطرت وجود نداره. فطرت هم میتونه ناشی از جهش و ... باشه، بنظر شما چنین چیزی محاله؟ چرا باید فکر کنیم با فرگشت امکان نداره چنین پتانسیلی در درون انسان بوجود بیاد؟ چه منع عقلی یا تجربی داره؟
    همه ی باور های "علمی" ما باید این ویژگی ها رو داشته باشن. کاری به باور غیر علمی نداریم ... اگر بتونیم باید شواهد ارائه کنیم . این چیز واضحی هست ...
    پایه و تکیه گاه تمام باورهای علمی ما، غیر علمی هستن! یعنی هیچ وقت نمیتونیم اونها رو با متد علمی بسنجیم! آیا این دلیل میشه بگیم چون با روش علمی نمیتونیم اثباتشون کنیم بی اعتبار هستن؟
    Last edited by N I G H T P E A C E; 11-09-2014 at 02:29.

  16. این کاربر از N I G H T P E A C E بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #150
    حـــــرفـه ای Mohammad Hosseyn's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2005
    محل سكونت
    ...
    پست ها
    5,651

    پيش فرض

    به به مستر محمد حسین، لانگ تایم نو سی!
    من کلا لانگ تایم هستم اینجا

    به نکته خوبی اشاره کردید که به درک بهتر مفهوم فطرت کمک میکنه. غریزه بود و نمودش معمولا با هم هستن، یعنی یک غریزه خاص معمولا در 99 درصد یک گونه خودش رو نشون میده، و همین نقطه جدا شدن مفهوم فطرت از غریزه هست، چون فطرت بر اساس تعریف بودش لزوما به معنی نمودش نیست، بلکه در اکثر موارد برای ظهورش نیاز به عوامل خارجی داره. در واقع فطرت نوعی پتانسیل هست که برای رسیدن به فعلیت باید تحریک بشه.
    البته میشه هم مثال هایی زد از اینکه صفتی همگانی باشه اما بعضی افراد اون رو به دلایلی نداشته باشن، مثلا شیر رو همه یک حیوان وحشی و درنده میدونیم، اما بوفور شیرهای رو دیدیم که از بچه گی پرورش دادن و دیگه این صفت رو بروز نمیدن. مسلما نمیتونیم بگیم چون این شیرا این صفت ر. بروز نمیدن پس صفت درندگی در شیرها همگانی نیست.
    ما فطری بودن یک مسئله رو از نمود اون میتونید حدس بزنید . مثلا شیرهای درنده ی زیادی دیدید و به این نتیجه رسیدید که شیرها فطرتا درنده هستن. یه چندتایی هم دیدید که درنده نبودن ، میگید اینها نمود اون فطرت رو ندارن ، بودش رو دارن ! من مشکلم با اون بوده هست ! شما از چه طریقی به این میرسی که ویژگی x فطری هست ؟ تا الان توضیحات شما به من نشون داد که تمام مسائلی که به فطری بودن اشاره کردید ، از روی مشاهده ی نمود اون رفتار بوده . چجوری از نمود فراتر میرید و به بود می رسید؟؟

    یک متخصص ژنتیک میتونه به شما نشون بده فلان ژن وجود داره و به خاطر همین فلان نمود رو هم به همراه داره. با روش علمی بهتون اثبات میکنه .

    اینکه این میل بستگی به چی داره فرقی در اصل مطلب ایجاد نمیکنه، به هر حال همونطور که گفتم این فرد میدونه دونستن یا ندونستنش هیچ تاثیری بر زندگیش نداره، پس دلیل این اشتیاق نمیتونه میل به بقا باشه. چیز دیگری هست، صرف دونستنش براش مهمه.
    این میل رو جاهای دیگه هم میبینیم. کسایی که با علاقه خاصی مجلات زرد رو میخرن و دنبال میکنن، هدفشون از دونستن مسائل خصوصی فلان بازیگر چیه؟ این که چند سالشه، کارش چیه، به چی علاقه داره، ازدواج کرده یا نه ...؟ جالبه این افراد حتی حاضر نیستن یک شماره رو هم از دست بدن! و در اولین فرصت مجله رو میخرن. خوب بنظر شما دلیل این اشتیاق چیه؟ میل به بقا؟ آیا حیوانات هم چنین رفتارهایی بروز میدن؟ از این مثال ها زیاد میشه زد.
    اتفاقا تفاوت زیادی ایجاد میکنه !!
    شما این رفتار رو وابسته به فطرت میدونید و من وابسته به عوامل محیطی .
    الان مادر بزرگ من اصلا چ علاقه ای به دونستن اینکه تو کره ی ماه میگذره نداره !! هیچ علاقه ای هم نداره بدونه تو این بازی فوتبال که 22 نفر دنبال یه توپ افتادن ، قضیه چیه اصلا !!
    در عوض علاقه داره بدونه که فلان غذا چطور درست میشه یا چیزهای اینطوری ...
    اینکه ما ندونیم علت اینکه بعضی ها دنبال مسائل خصوصی زندگی دیگران هستن ، چیه ، دلیل بر فطری بودن این دونستن نیست ... متاسفانه برخی از استدلال های شما مغلطه توسل به جهل داره .

    بله درسته، قرار نیست چیزی غیر از این فعل و انفعالات باشه، اساسا چنین چیزی امکان نداره که مکانیزم این احساسات چیز دیگری باشه، ما جزئی از این دنیا هسیتم و از همین عناصر ساخته شدیم.
    اما این که میگید "به همون دلیلی که ما بدنبال لذت بیشتر هستیم ، حیوانات هم هستن. اونها هم جنس مخالف زیبا رو جستجو میکنن" من موافق نیستم. آیا تمام حس زیبایی شناسی ما محدود به همین جنس مخالف و تولید مثل هست. افراد بسیاری هستن که براشون زیبایی یه نقاشی، یه دست خط، یه موسیقی، یه غزل، یه نگاه به آسمون شب، یه راز و نیاز با خدا، یه کمک به ضعیف و ... خیلی بیشتر از صورت زیبایی یک جنس مخالف هست طوری که لذت همخوابی با یه زیبارو براشون قابل قیاس با لذت ناشی از این موارد نیست . اساسا همین تنوع در حس زیبایی شناسی نشون میده این حس ناشی از فرگشت نیست، چون فرگشت با استفاده از جهش، نوترکیبی، شارش و ... و انتخاب محیط یک صفت واحد رو در همه افراد یک نوع به صورت یکسان پخش میکنه، نه اینکه احساستی متفاوت و گاه متضاد بوجود بیاره، احساساتی که هیچ ارتباطی هم به بقایی اون موجود ندارن.
    شما می پذیرید که مکانیزم درک لذت و رنج و تصمیم گیری در انسان و حیوان یکسانه ، ولی نمیپذیرید که تمایل ما و حیوانات به لذت و دوری ما از رنج یک دلیل داره !! این تناقضه !! من گفتم علت این تمایل و دوری ، فعل و انفعالات شیمیایی مغز و کل بدن ماست . دقت کنید ، علت . من چیزی راحع به مصادیق زیبایی نگفتم. ذهن انسان به درجه ای تکامل و پیچیدگی رسیده که میتونه ابزار طراحی کنه برای کارهایی مثل نقاشی ، موسیقی ، تحریر و ... . ذهن انسان به واسطه ی داشتن نورون های عصبی زیاد ، تونسته درک پیچیده تری داشته باشه ، ولی مکانیزم عمل و مکانیزم این درکش چندان تفاوتی با حیوانات نداره . در شرایط برابر ، آواز یک پرنده فوق العاده زیباست و این پرنده بخاطر زیبا بودنش این اواز رو میخونه. از سر بیکاری نیست !!

    مفهوم بقا رو نباید به این سادگی بهش نگاه کرد ... well being هم همون بقاست ... صرفا زنده موندن نیست که انتظار دارید رفتار انسان شامل محدوده ی زنده بودن باشه. همه ی موجودات رفتارهایی فراتر از اونچه که مربوط به زنده بودنشون باشه دارن . ضمن اینکه منظورتون از احساسات متضاد رو نفهمیدم !!


    همونطور که گفتم هیچ تناقضی بین فرگشت و فطرت وجود نداره. فطرت هم میتونه ناشی از جهش و ... باشه، بنظر شما چنین چیزی محاله؟ چرا باید فکر کنیم با فرگشت امکان نداره چنین پتانسیلی در درون انسان بوجود بیاد؟ چه منع عقلی یا تجربی داره؟
    پست اول من هم دقیقا همینو میگه ... این مهمه که ما باورمون نسبت به مسائل رو از سمت فرا ماده به سمت ماده بیاریم. فطرت میتونه از جهش باشه از نظر من جمله غلطی هست. فطرت نمیتونه منشایی جز جهش و فرگشت داشته باشه .


    پایه و تکیه گاه تمام باورهای علمی ما، غیر علمی هستن! یعنی هیچ وقت نمیتونیم اونها رو با متد علمی بسنجیم! آیا این دلیل میشه بگیم چون با روش علمی نمیتونیم اثباتشون کنیم بی اعتبار هستن؟
    قرار نیست اون پایه ها رو با متد علمی بسنجیم !! اونا پایه هستن جنس خودشون رو دارن ... علم روشی بود برای اینکه ما دانشمون رو همچهت کنیم ب کاربردهایی که ازش نیاز داریم ... با بی اعتباری کار نداریم ... ولی اگر نتونیم چیزی رو به روش علمی اثبات کنیم ف میتونیم بگیم در عمل و کاربرد برامون اعتبار خاصی نداره ... شما دارویی رو نمیخوری که مراکز پزشکی معتبر درست نکرده باشن ... این یعنی شما اهمیت میدی به اعتبار علمی اونها ...

  18. 2 کاربر از Mohammad Hosseyn بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •