تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 15 از 17 اولاول ... 511121314151617 آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 164

نام تاپيک: شعر های مذهبی

  1. #141
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    گوال قتلگاه پر از بوي سيب بود

    بر خاک داغ صورت شيب الخضيب بود

    بر جاي بوسه هاي نبي خنجر عدو

    خنجر نمي بريد و برايش عجيب بود

    مولا چه عاشقانه به معراج رفته بود

    وقتي که زير چکمه آن نا نجيب بود

    پيچيده بود ناله زينب ولي چه سود

    *تنها سلاح خواهرش " امّن يجيب" بود

    زينب نظاره کن به زير سم اسب ها

    اي کاش که مسيح تو هم بر صليب بود

    حسین علاءالدین

  2. #142
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد

    همین که پیکرت افتاد خواهرت افتاد

    تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی

    هزار مرتبه زینب، برابرت افتاد

    همین که از طرف جمعیت دو تا چکمه

    رسید اول گودال، مادرت افتاد

    تو را به خاطر دِرهم چه دَرهمت کردند

    چنان که شرح تن تو به آخرت افتاد

    ولی به جان خودت خواهرت مقصر نیست

    در آن شلوغی اگر بارها سرت افتاد

    خبر رسید که انگشتر تو را بردند

    میان راه، النگوی دخترت افتاد

    کنار خیمه رسیده است لشگر کوفه

    و خواهر توبه یاد برادرت افتاد

    علی اکبر لطیفیان

  3. #143
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    سید حمیدرضا برقعی

    یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
    داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
    از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
    محکمات کلمات تو مسلمانم کرد
    کلماتی که همه بال و پر پرواز است
    مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
    کلماتی که پر از رایحهً غار حراست
    خط به خط جامعه آیینهً قرآن خداست
    عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
    لب به لب کاسهً ظرفیت من پر شده است

    همهً عمر دمادم نسرودیم از تو
    قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
    من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
    عرق شرم به پیشانی دفتر دارم
    شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
    فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
    دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
    شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
    بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
    رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم

    تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران
    دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران
    من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
    کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران
    یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
    یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران
    نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
    مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران
    ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
    ما که از نسل غدیریم ، غدیر ای باران
    پسر حضرت دریا ! دل مارا دریاب
    ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران
    سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
    تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران


  4. #144
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    سید حمیدرضا برقعی

    نگاه کودکی ات دیده بود قافله را
    تمام دلهره ها را، تمام فاصله را

    هزار بار بمیرم برات، می خواهم
    دوباره زنده کنم خاطرات قافله را

    تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
    خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟

    چقدر خاطره ی تلخ مانده در ذهنت،
    ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را

    چه کودکی بزرگی است این که دستانت
    گرفته بود به بازی گلوی سلسله را

    میان سلسله مردانه در مسیر خطر
    گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را

    چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
    به روی خویش نیاورده اید آبله را

    دلیل قافله می برد پا به پای خودش
    نگاه تشنه ی آن کاروان یک دله را

    هنوز یک به یک، آری به یاد می آری
    تمام زخم زبان های شهر هلهله را

    مرا ببخش که مجبور می شوم در شعر
    بیاورم کلماتی شبیه حرمله را

    بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
    که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟

  5. #145
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    سید حمیدرضا برقعی

    با حضورت ستاره ها گفتند
    نور در خانه ی امام رضاست
    کهکشان ها شبیه تسبیحی
    دستِ دُردانه ی امام رضاست
    **
    مثل باران همیشه دستانت
    رزق و روزی برای مردم داشت
    برکت در مدینه بود از بس
    چهره ات رنگ و بوی گندم داشت
    **
    زیر پایت همیشه جاری بود
    موج در موج دشتی از دریا
    به خدا با خداتر از موسی
    بی عصا می گذشتی از دریا
    **
    با خداوند هم کلام شدی
    علت بُهت خاص و عام شدی
    «کودکی هایتان بزرگی بود»
    در همان کودکی امام شدی
    **
    رزق و روزی شعر دست شماست
    تا نفس هست زیر دِیْن توایم
    تا جهان هست و تا نفس باقی است
    ما فقط محو کاظمین توایم
    **
    من به لطف نگاهت ای باران
    سوی مشهد زیاد می آیم
    دست بر روی سینه هر بار از
    سمت باب الجواد می آیم

  6. #146
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    سید حمیدرضا برقعی

    همیشــه قبل هر حـــــرفی برایت شعر می‌خوانم
    قبــــولم کـــــــــــن من آداب زیارت را نمی‌دانم
    نمـی‌دانم چــــــــــــرا این قدر با من مهربانی تو
    نمــی‌دانم کنارت میــــــــــــــزبانم یا که مهمانم
    نگـــاهم روبــــه‌روی تـــــــو بلاتکلیف می‌ماند
    کـــه از لبخنــــــد لبریزم، که از گریه فراوانم
    به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
    دراین امواج پرشوری که من یک قطره از آنم
    سکـــــــــــوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
    بـریـز آرامشــــی دیرینـــــه در سینه پریشانم
    تماشــــا می‌شـــــــوی آیه به آیه در قنوت من
    تویـی شـرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم
    اگـر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
    که مــــن یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

    دکلمه شعر توسط مداح اهل بیت سید مهدی میرداماد
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  7. #147
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض

    سید حمیدرضا برقعی

    ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس
    خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس
    آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان
    جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس
    آنجا که خادمینش از روی زائرینش
    گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس
    خورشید آسمان ها در پیش گنبد او
    رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس
    رویای ناتمامم ساعات در حرم بود
    باقی عمر اما افسوس بود و کابوس
    وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا
    زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس

  8. #148
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض


    یک شعلۀ داغت از پر جبریل پا گرفت

    آدم به ناله آمد و عالم عزا گرفت

    الله روضه خواند وَ فَدَیناه جلوه کرد

    این لقمه را خلیل ز دست شما گرفت

    موسی هم از دیار تو یک روز می گذشت

    دستی به سر نهاد و به دستی عصا گرفت

    عیسی شبی به مجلس تو رفت و دم گرفت

    می گفت روح تازه ای از این عزا گرفت

    جسم تو بی کفن چو سلیمان به دشت دید

    قالیچه وا نَهاد و سر بوریا گرفت

    حتی پیامبر به پیامت امید داشت

    آن روز که تو را به سرِ شانه ها گرفت

    جواد محمدزمانی

  9. #149
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    62

    پيش فرض


    دوست دارم تا تو در خود محو و حیرانم کنی

    قطره ام، واصل به دریای خروشانم کنی

    دوست دارم ذرّه باشم تا که در امواج نور

    در بغل گیری و خورشید فروزانم کنی

    دوست دارم پای تا سر قطعۀ ابری شوم

    تا به خاک لاله های خویش، بارانم کنی

    دوست دارم تا دم رفتن بگریم در غمت

    کز کرامت، خنده ای بر چشم گریانم کنی

    دوست دارم دور عبّاست بگردانی مرا

    یا که همچون طرۀ اکبر پریشانم کنی

    دوست دارم تا شود قلبم، چو جسمت چاک چاک

    در کنار قتلگاه خویش، مهمانم کنی

    دوست دارم تا که با یاد لب عطشان خود

    سوزی و آبم کنی، یکباره طوفانم کنی

    دوست دارم خار صحرا و بیابانت شوم

    تا به رویم پاگذاری، سرو بستانم کنی

    دوست دارم در منای عشق همچون گوسفند

    پیش پای زائران خویش، قربانم کنی

    دوست دارم "میثم" کوی تو باشم، یا حسین!

    تا فراز دار عشق خود، ثنا خوانم کنی

    غلامرضا سازگارا

  10. #150
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    پست ها
    1,115

    پيش فرض

    به مناسبت ساخت ضریح جدید امام حسین (ع)

    ضریح نو مبارک – ضریح نو مبارک

    خیلی دلم برای – ضریح تو زده لک

    خیلی دلم می خواست تو – کربلا زائرت شم

    کاشکی مث کبوتر – منم مسافرت شم

    گوشواره : (ضریح نو مبارک )

    کاشکی که حداقل – مارم طلب می کردی

    این دل غمگینم رو – پر از طرب می کردی

    دست من و ضریحت – با هم که قهر نکردن

    شمدونای دل من – بی تو چه سرد سردن

    گوشواره : (ضریح نو مبارک )

    بزار بچینم آقا – برات یه کم زمینه

    چرا حرم نداره – بانوی تو مدینه

    کاشکی مث تو آقا – مادرمون ضریح داشت

    اون گل هجده پر – پرپرمون ضریح داشت

    گوشواره : (ضریح نو مبارک )

    کاشکی یکی برای – حسن ضریح بسازه

    کاشکی یکی به روی – بدن ضریح بسازه

    کاشکی که دست ماها – براش یه میخ بکوبه

    کاشکی بگن رو دوشم – از حرمش یه چوبه

    گوشواره : (ضریح نو مبارک )

    کاشکی که پول فرش – حرم رو من بدم آه

    کبوترای شاه - کرم رو من بدم آه

    کاشکی که جارو های – حرم چشای من شه

    کاشکی که صحن پاکت– پر از صدای من شه

    گوشواره : (ضریح نو مبارک )

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •