چو تو همپای درد من ,به اشک دیده همراهی
تو در تنهایی ودردم ,ز رنجم سینه آگاهی/
تو دانی قصه های من تماما قصه ی غم بود
ازاین رو اشک غمگینم ره سیمای من پیمود/
شبرو
چو تو همپای درد من ,به اشک دیده همراهی
تو در تنهایی ودردم ,ز رنجم سینه آگاهی/
تو دانی قصه های من تماما قصه ی غم بود
ازاین رو اشک غمگینم ره سیمای من پیمود/
شبرو
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
آخته
از برای ما تو آتش را چو گلشن داشته
وز برای ما تو دریا را چو کشتی ساخته
شمس تبریزی جهان را چون تو پر کردی ز حسن
من جهان روح را از غیر عشقت آخته
لاله
Last edited by Miss Artemis; 20-09-2010 at 13:49.
بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل
خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق
که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل
جمعهی بیست و دوم ماه جمادی الاول
در پسین بود که پیوسته شد از جزو به کل
فروغ
ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر
از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر
سحر
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم
سخن درست بگویم نمیتوانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
شعشعه
ای شعشعه نور فلق در قبه مینای تو
پیمانه خون شفق پنگان خون پیمای تو
ای میلها در میلها وی سیلها در سیلها
رقصان و غلطان آمده تا ساحل دریای تو
گلزار
روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل به زبان پهلوی با گل زرد
فریاد همی کند که می باید خورد
شبستان
برآمد خروش از شبستان اوی
فغانش ز ایوان برآمد به کوی
یکی غلغل از باغ و ایوان بخاست
که گفتی شب رستخیزست راست
کاروان
تا که میگرداند ره کاروان از دیلمان
کاروان جان ما میگشت در هفت آسمان
سحر
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)