تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 15 از 58 اولاول ... 511121314151617181925 ... آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 575

نام تاپيک: داستانهای مینیمالیستی

  1. #141
    آخر فروم باز قاهر - Gahir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    1,073

    پيش فرض

    راز موفقیت شعبده بازی
    در کافه دو شعبده باز بر نامه اجرا می کردند.که یکی موفق بود و دیگری طرفدار چندانی نداشت...
    روزی شعبده باز نا موفق از آن دیگری پرسید چه رازی است که تماشاچیان تو را دوست دارند در حالی که تو اذعان داری کار من حرفه ای تر است...
    شعبده باز موفق گفت از تو سوالی دارم احساست نسبت به کسانی که شبها دورت جمع میشوند وبه کارهایت چشم می دوزند چیست؟
    گفت..به انها احساسی ندارم فکر می کنم عده ای بیکار و پولدار دورمن جمع می شوند و من مجبورم برای چندر غاز انها را بخندانم..
    شعبده باز موفق گفت اما می دانی احساس من نسبت به تماشاچیان چیست؟ دائما به خود می گویم اگر این ادمهای نازنین پولشان را صرف شنیدن مزخرفات من نمی کردند چه اتفاقی می افتاد.. با این طرز فکر خود را مدیون انها احساس می کنم و در نتیجه همه شان را دوست دارم و چون این علاقه صمیمانه است بر دل انها نیزمینشیند ..واین راز موفقیت من است.

  2. این کاربر از قاهر - Gahir بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #142
    آخر فروم باز قاهر - Gahir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    1,073

    پيش فرض

    خوابم نمیبرد چند وقت است که بعد از ظهرها میخوابم و شب ها خوابم نمیبرد....
    دلم میخواهد خوابم ببرد وببینم که دانشگاه قبول شده ام....
    همان دانشگاهی که دوست دارم....همان رشته مورد علاقه ام....
    وای که چه حالی میدهد....
    میروم سر ایستگاه که بروم دانشگاه....تا میرسم اتوبوس جلوی پایم نگه میدارد....
    بلیت هم نمیگیرد....چه صفایی دارد....
    بعد میروم سر کلاس دیر برسم استاد نیامده....زود برسم اونیز زود می آید....چه شانسی....
    اتفاقا در قرعه کشی بانک هم یک پول حسابی برده ام....
    هرچه میخواهم میخرم....
    بعد هم با ماشینم توی خیابان ویراژمیدهم....تصادف هم بی تصادف....
    (خواب است دیگر!!!!)
    تازه خوابم هم رنگی است واضح واضح....
    ولی حیف که نه درس میخوانم فعلا....نه حساب بانکی دارم....نه این که رانندگی بلدم....
    این چیز ها فقط کمک میکند زودتر بخوابم....فقط همین....
    شب بخیر....

  4. 2 کاربر از قاهر - Gahir بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #143
    آخر فروم باز قاهر - Gahir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    1,073

    پيش فرض

    آرام از صخره ها بالا رفت و وقتی به نوک صخره رسید سرش را به سمت آسمان بلند کرد و فریاد زد:
    - خدایا!!! می شنوی صدایم رو؟ من رو می بینی؟
    آسمان پر از ابر، برقی زد و غرید!
    - چرا می گی نه؟ مگه تو خدا نیستی؟ مگه همیشه نمی گی با بنده هاتی و ما رو می بینی؟ حالا که ازت می پرسم می گی نه؟؟؟
    ناامید، خسته و از همه جا بریده، خود را از آن بالا پرت کرد پایین، تا زندگی ای را که خدا به او هدیه کرده بود از بین ببرد!
    آن طرف تر، در فاصله ای نه چندان دور، فردی دیگر از صخره های کوه سر به فلک کشیده بالا رفت و وقتی به نوک صخره ها رسید، سرش را به سمت آسمان بلند کرد و فریاد زد:
    - خدایا!!! می شنوی صدایم رو؟ من رو می بینی؟
    آسمان پر از ابر برقی زد و غرید! چشم های مرد از خنده و شادی برقی زد و گفت:
    - می دونستم که به یادمی! این عکس رو هم واسه همین گرفتی، مگه نه؟ می خوای همیشه به یادم باشی؟!!
    و خوشحال از بالای کوه پایین آمد تا زندگی ای را که خدا به او هدیه داده بود، ادامه دهد.

  6. 9 کاربر از قاهر - Gahir بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #144
    داره خودمونی میشه مالكوم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ISFAHAN
    پست ها
    28

    پيش فرض كوتاه ولي ...

    برای فروش: کفش بچه، پوشیده نشده.

    --- ارنست همینگوی ---

  8. 11 کاربر از مالكوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #145
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض پرواز

    بلاخره تصمیمش رو گرفت
    15 ثانیه پرواز بدون هیچ وابستگی
    15 ثانیه رهایی محض
    15 ثانیه فراموشی تمام درد ها
    همه گفتن سقوط کرد ، خود کشی کرد . ولی من میگم 15 ثانیه لذت پرواز رو تجربه کرد …

  10. 6 کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #146
    اگه نباشه جاش خالی می مونه .::. RoNikA .::.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    p30world
    پست ها
    271

    پيش فرض

    _می دونی ، حس می کنم باهام قهر کردی . جوابمو نمیدی
    _ سه روزه باهام یه کلمه هم حرف نزدی
    _ خودت شروع کردی . الکی گیر می دی
    _ با تو ام . خیره نگاه نکن ، از نگاهت می ترسم
    زنگ در به صدا در اومد ، مرد رفت و در رو باز و پیتزاها رو گرفت .
    _ بیا برات همون پیتزا شف ای رو گرفتم که دوست داشتی . بیا با هم ناهار بخوریم
    _ راستی بابات زنگ زد ، نگرانت شده بود . گفتم دستت بنده نمی تونی جواب بدی
    _ زیادی نگرانه ، به هر حال ما نامزد هستیم . به زودی ماله هم میشیم . اصلا ماله هم هستیم
    _ قهر نکن دیگه ، بیا . بیا پیتزا داره سرد میشه
    _ مگه قرار نبود تا همیشه عاشق هم باشیم ؟ به خاطر یه دعوای ساده که نباید عشقمون رو زیره پا بذاریم
    _ بازم خودت رو لوس کردی ؟ باید منت بکشم ؟
    مرد به سمت دختر رفت ، دستش رو گرفت و کشید تا بیاره سره میز
    دست جنازه کنده شد …

  12. 8 کاربر از .::. RoNikA .::. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #147
    داره خودمونی میشه mahdi.a81's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    تو كتاب
    پست ها
    262

    پيش فرض

    فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی.
    پیرمرد از دختر پرسید:
    - غمگینی؟
    - نه.
    - مطمئنی؟
    - نه.
    - چرا گریه می کنی؟
    - دوستام منو دوست ندارن.
    - چرا؟
    - چون قشنگ نیستم
    - قبلا اینو به تو گفتن؟
    - نه.
    - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.
    - راست می گی؟
    - از ته قلبم آره
    دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.
    چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...

  14. 7 کاربر از mahdi.a81 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #148
    آخر فروم باز قاهر - Gahir's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    1,073

    پيش فرض

    تابوت
    یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند٬ اطلاعیه ی بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود:"دیروز فردی که همیشه در اداره مانع پیشرفت شما بود ٬ در گذشت. مراسم تشییع جنازه فردا ساعت۱۰ صبح در سالن اجتماعات بر گزار می شود."
    در تمام اداره صحبت از این اعلامیه عجیب بود همه ناراحت از مرگ همکار ولی کنجکاو بودند بدانند چه کسی مانع پیشرفت بوده!
    فردا صبح همه کارمندان ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات رفتند. رفته رفه جمعیت زیاد شد.همه در تفکر بودندو انتظار...
    در همان حال نیز فکر های رنگارنگی از موفقیت هایی که هیچگاه به آنها دست نیافتند و کارهایی که هیچ گاه برای انجامشان اقدام نکردند ٬ به ذهنشان می آمد.
    کارمندان در صفی قرار گرفتند تا برای ادای احترام به کنار تابوت بروند.
    وقتی به درون تابوت نگاه می کردند٬ ناگهان خشک شان می زد و زبان شان بند می آمد.
    درون تابوت:
    آیینه ای بود که هر کس به درون تابوت نگاه می کرد تصویر خود را در آن می دید!

  16. 8 کاربر از قاهر - Gahir بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #149
    داره خودمونی میشه مالكوم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ISFAHAN
    پست ها
    28

    پيش فرض خطوط موازي

    پـسرکي دو خط سياه موازي روي تخته کشيد!! خط اولي به دومي گفت ما مي تـوانيم زندگي خوبي داشته باشيم ..!! دومي قلبش تپيد و لرزان گفت : هميشه در كنار هم ، بهترين زنـدگي!!!
    در همان زمان معلم بلند فرياد زد : " دو خط موازي هيچگاه به هم نمي‌رسند." و بچه ها هم تکرار کردند: ....دو خط موازي هيچگاه به هم نمي‌رسنـد مگر آنکه يکي از آن دو براي رسيدن به ديگري خود را بشكند !!

  18. 3 کاربر از مالكوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #150
    داره خودمونی میشه مالكوم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    محل سكونت
    ISFAHAN
    پست ها
    28

    پيش فرض Undo Key

    اون وقتا هنوز يکيو داشتم که براش ميل بزنم.
    تولدشو تبريک بگم.
    برای تولدش کادو نخرم.
    باهاش قهر کنم.
    فرداش برم منت کشی کنم.
    عصرش باهاش آشتی کنم.
    شبشم براش يه کارت ناز گنده I am sorry بفرستم.
    يادمه تو کارته نوشته بود: I wish life had an Undo key
    يه روز بعد بهم گفت که چه جمله نازی بود تو دفترم نوشتمش.
    يه ماه بعد گفت فهميدی کارم داره درست ميشه؟دارم ميرم اونورآب
    يه سال بعد اينجا نبود که چيزی بگه.
    یه سال و پنج ماه و نوزده روز بعدش دلم خیلی براش تنگ شد.بیشتر از خیلی..
    یه سال و پنج ماه و نوزده روز بعدش دیگه هیچ کسیو نداشتم
    ...I wish life had an Undo key...
    Last edited by مالكوم; 19-02-2009 at 08:55.

  20. 6 کاربر از مالكوم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •