تمام كرديم...
ديويد كيج شاهكاري ديگر را براي كنسول قدرتمند PS3 خلق كرد....
رويدادها ....اتفاقها...تصميمات....همگي در ادامه اين فيلم بازي تاثير دارد.
قاتل كسي بود كه من اصلا انتظارشو نداشتم. ..
تمام كرديم...
ديويد كيج شاهكاري ديگر را براي كنسول قدرتمند PS3 خلق كرد....
رويدادها ....اتفاقها...تصميمات....همگي در ادامه اين فيلم بازي تاثير دارد.
قاتل كسي بود كه من اصلا انتظارشو نداشتم. ..
منم امروز تموم کردم و کاملاً موافقم.
تو این 14 سال بازی کردن این اولین بازی ای بود که دو روزه تمومش کردم.بازی حدود 10 ساعت گیم پلی داره اما این 10 ساعت مثل برق و باد میگذره و آدم در نهایت فکر میکنه 1 ساعت بیشتر بازی نکرده!
محتوای مخفی: خطر لوس شدن!
توضیح:
spoiler بالایی بیشتر مظنونین همیشگی رو spoil میکنه تا Heavy Rain!گفتم شاید کسی اون فیلم رو ندیده باشه و بخواد ببینه واسه همین تو spoiler گذاشتم!![]()
حالا تو هی از این بازی تعریف کن ما هم هی آب از دهنمون جاری بشهای بمیری سونی که اینطور ما رو تو کف گذاشتی نمی دونم چرا اینقدر دلم می خواد این بازیرو بازی کنم مثلا اینقدری که تو کف اینم تو کف GOD OF WAR III نیستم به درک می ریم دوباره فارنهایت بازی می کنیم راستی هیچکس مقایسه این بازی رو با فارنهایت هیچ جا ندیده ؟
پرده ای غیرمعمول از زندگی مردمی معمولی زیر باران
---------------------------------------------------------
نام بازی: Heavy Rain
سازنده: Quantic Dream
ناشر: Sony Computer Entertainment Europe
پلتفرم: PlayStation 3
تاریخ انتشار: 23 فوریه 2010
از حدود 4 سال پیش که اولین نمایش بازی در E3 2006 به نمایش درآمد تا حالا که مدتی از انتشار بازی گذشته است Heavy Rain موفق شد اندک اندک به علاقه مندانش بیافزاید.شاید یکی از دلایل اصلی این موضوع این باشد که Heavy Rain در نمایش هایی که داشت توانست به خوبی احساسات و عواطف انسانی را هدف بگیرد.احساساتی همچون فداکاری،ترس،عشق و ... .Heavy Rain با دست گذاشتن روی چنین مسائل مهمی توانست نظر مثبت بسیاری را به دست بیاورد.از طرف دیگر با نمایش گیم پلی های بازی،بعضی سبک گیم پلی آن را تحسین کردند و بعضی دیگر آن را یک button masher خطاب کردند.خوب یا بد،Heavy Rain،یکی از پر سر و صداترین بازی های این چند سال اخیر بالاخره منتشر شده است و باید اذعان کرد David Cage و همکارانش به خوبی توانستند به وعده هایشان جامه عمل بپوشانند.Heavy Rain بازی منحصربه فردیست که از ابتدا تا انتها مخاطبش را درگیر در اتمسفر بازی نگه می دارد و راز موفقیت و جذابیت بازی نیز همین است.
از نقطه نظر داستانی با یک شاهکار کم نظیر روبرو هستیم که پا را از حد screenplay های عموماً کلیشه ای اغلب بازی ها فراتر نهاده و قابل رقابت با بهترین آثار جنایی معمایی(Crime Mystery) تاریخ سینماست.اگرچه David Cage پیشتر گفته بود که آثار دیوید فینچر الهام بخش او در ساخت Heavy Rain بوده است و ردپای فیلم های زودیاک(Zodiac) و هفت(Seven) این کارگردان تا حدی در Heavy Rain دیده می شود اما با انجام بازی و پیش رفتن در آن متوجه می شوید که Cage از فیلم دیگری هم الهام گرفته است؛مظنونین همیشگی(The Usual Suspects) برایان سینگر.الهام گرفتن از این سه فیلم که از آثار درخشان جنایی معمایی این 15 سال اخیر سینما محسوب می شوند بسیار عالی صورت گرفته است اما در نهایت Heavy Rain به هیچ وجه یک اثر تقلیدی نیست و داستان خودش را روایت می کند.داستانی که نه تنها در بین بازی ها بلکه بین فیلم های سینمایی هم کم نظیر است.
![]()
![]()
سه فیلم Seven , The Usual Suspects و Zodiac سه اثری هستند که David Cage در نگاشتن screenplay،فضاسازی و روایت داستانی Heavy Rain از آنها الهام گرفته است
داستان بازی از جایی آغاز می شود که Jason،پسر Ethan Mars با اتوموبیلی تصادف می کند و کشته می شود.Ethan که برای نجات Jason جلوی اتوموبیل پریده بود به شدت آسیب می بیند و برای مدتی در کما به سر می برد.دو سال بعد از این حادثه،Ethan را می بینیم که پسر دیگرش Shaun را به سمت خانه می برد.در این بازه زمانی،همسر Ethan،که او را در حادثه تصادف Jason مقصر می دانسته ترکش کرده است.خود Ethan هم خودش را مقصر اصلی این اتفاق قلمداد می کند و دچار افسردگی شدید شده است؛مدت هاست که صورتش را اصلاح نکرده و حتی قادر به برقراری یک رابطه درست با پسرش نیست.به علاوه او از یک مشکل دیگر هم رنج می برد.هر از چند گاهی حمله هایی به او دست می دهد که سبب می شود ساعاتی از دنیای پیرامونش جدا شود.او در خیالات هولناکش جنازه هایی را می بیند که در آب غرق شده اند و خودش را می بیند در حالیکه Origami در دست دارد.
Ethan Mars با اریگامی ای در دست - مرگ Jason اثر مخربی روی ذهن Ethan گذاشته است
در یک چنین شرایط دشواریست که Shaun توسط Origami Killer ربوده می شود،قاتل زنجیره ای پسربچه ها که دو سال است شهر را در کابوس فروبرده و قربانی هایش را از بین بچه های محله های فقیرنشین انتخاب می کند.Ethan تصمیم می گیرد یک تنه اقدام به نجات فرزندش نماید.او توسط Origami Killer انتخاب شده تا آزمون هایی را پشت سر بگذارد و ثابت کند برای نجات کسی که دوستش دارد حاضر است همه چیز را فدا کند.اما در این بین سه فرد دیگر هم درگیر این قضیه می شوند:Norman Jayden مأمور FBI که از واشینگتن به اداره پلیس منطقه منتقل شده تا به پلیس ها در یافتن Origami Killer کمک کند،Madison Paige که به صورت تصادفی با Ethan برخورد می کند و درگیر قضیه می شود و Scott Shelby که کاراگاه خصوصی ای است که روی این پرونده کار می کند.داستان از دید این 4 نفر روایت می شود و در بعضی از صحنه ها دو،سه و یا حتی هر چهار نفر این کارکترها با هم روبرو می شوند که در نوع خودش جالب است.
اما علاوه بر داستان پرکشش تعقیب و گریز یک قاتل زنجیره ای با یک داستان سرایی و شخصیت پردازی بی نظیر در بین بازی های ویدئویی روبرو هستیم.در واقع خود گیم پلی بازی روایت داستان است و عملاً cut-scence به معنای آن چیزی که در بازی های دیگر دیده ایم بسیار اندک است چراکه بازیباز در اغلب صحنه ها می تواند تأثیرگذار باشد و صحنه ای که در آن تنها باید بنشیند و به صفحه تلویزیون خیره شود کم و اگر هم باشد کوتاه است.روایت داستانی بازی به سبک فیلم های اپیزودیک صورت می گیرد تنها با این تفاوت که برخلاف رویه معمول این فیلم ها در Heavy Rain سکانس مشترکی از دید بیش از یک نفر از شخصیت های اصلی شاهد نیستیم و سکانس ها با هم overlap ندارند.نکته جالب دیگر پیامدهای داستانی انتخاب های شماست و به این ترتیب با یک بار بازی کردن،تنها قسمتی از content نسبتاً غنی بازی را مشاهده خواهید کرد.به جز این،اشتباهات شما در بعضی از صحنه ها روی صحنه بعدی تأثیرگذار خواهد بود هرچند که این اثرگذاری ها اغلب چندان بلندمدت نیستند و به جز حوادث یک سوم انتهایی بازی روی سیر داستان بازی تأثیر چندانی نمی گذارند.پیامدهای کارهای شما در نهایت سبب می شود که یکی از چند پایان بازی در انتظار شما باشد هرچندکه در هیچکدام از آنها خط کلی داستانی بازی منحرف نمی شود.
روایت داستانی،به جز یک ساعت اول بازی بسیار سریع بوده و با نزدیک تر شدن به انتهای بازی سریع تر هم می شود به نحوی که سیر حوادث بازی همچون هر اثر جنایی معمایی دیگری در اواخر آن بسیار سریع و نفسگیر می شود.منتهی آنچه که Heavy Rain را در بین آثار مشابهش ارزشمند می سازد منطقی بودن سیر حوادث داستانیست.اکثر قریب به اتفاق فیلم ها و بازی های معمایی فاقد این سیر منطقی حوادث داستانی در تعداد نسبتاً زیادی از صحنه ها هستند و همین عامل است که یک اثر خوب را از یک اثر بد جدا می کند.در Heavy Rain با twist های احمقانه و دور از عقلی روبرو نیستید،با به اتمام رساندن بازی،پاسخ بسیاری از سوالاتتان را خواهید گرفت و می توانید بین حوادث داستانی یک رابطه منطقی برقرار کنید.شخصیت پردازی بازی هم در سطح بسیار بالایی کار شده است.شخصیت های بازی انسان هایی کاملاً معمولی اند که نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود را دارند و به هیچ وجه در قد و قواره قهرمان های اغلب بازی ها که یک تنه به جنگ بدی ها(و گاهی خوبی ها!) می روند نیستند.آنها انسان هایی هستند که در شرایطی که جانشان در معرض خطر قرار می گیرد ترس را از صورتشان می توانید بخوانید و از چهره مصمم یک ابرقهرمان به هیچ وجه خبری نیست.این کارکترها شخصیت هایی عالی پرداخت شده و کاملاً باورپذیرند که در همان مدت کوتاهی که کنترلشان را به دست می گیرید به خوبی با آنها ارتباط برقرار می کنید و در نقششان فرو می روید.دیالوگ های اکثراً عالی،lip sync استثنایی و کم نظیر و حرکات motion capture شده دقیق به هرچه باورپذیر تر شدن آنها بسیار کمک کرده است.
از نقطه نظر گیم پلی،اکثر تیرهای Quantic Dream به هدف اصابت کرده است.با انتشار گیم پلی های بازی در دو سال اخیر،اغلب بازیبازها با سبک گیم پلی بازی تا حد زیادی آشنا شده بودند.گیم پلی Heavy Rain عبارت است از مجموعه ای از سکانس های Quick Time Events)QTE) که در آنها می بایست کلیدهایی را که روی صفحه تلویزیون درج می شوند فشار دهید.در بعضی از سکانس های آرام،شاید فشردن کلید کار چندان دشوار و همچنین جذابی نباشد اما این سبک گیم پلی در صحنه های هیجان انگیز و پرتنش بازی ارزش خودش را نشان می دهد که در آنها می بایست گاهاً حتی تا دو دقیقه پشت سرهم کلیدها را به درستی فشار دهید.اگرچه شاید این کار آسان به نظر برسد و در عمل هم احتمال کشته شدن کارکترها در Heavy Rain کمتر از بسیاری از بازی های دیگر است اما هیجان و استرسی که در Heavy Rain تجربه می کنید واقعاً در بین بازی های ویدئویی کم نظیر است.چهره نگران شخصیت ها هنگامی که خطری آنها را تهدید می کند،rumble کنترلر برای نشان دادن تپش قلب کارکتر در صحنه های پراسترسی نظیر رد شدن از زیر کابل های برق دار و وادار شدن بازیباز به انجام حرکات سریع و متنوع QTE که گاه او را از مبل جدا کرده و وادار به انجام حرکات ژانگولر برای استفاده از قابلیت sixaxis کنترلر می کند(!) همه و همه سبب می شود که با یک Adrenaline Rush در بدن بازیباز روبرو باشیم.یعنی علیرغم اینکه احتمال کشته شدن در Heavy Rain بسیار کمتر از خیلی از بازی هاست و بازی در بسیاری از سکانس های QTE،سخاوتمندانه با بازیباز برخورد کرده و تا چند اشتباه به او تخفیف می دهد اما ترس ناشی از مرگ در Heavy Rain در بین بازی های ویدئویی کم نظیر است که می توان آن را ناشی از سه موضوع دانست:شخصیت پردازی عالی،فضاسازی های هوشمندانه و مهمتر از آنها طراحی گیم پلی سریع و متنوع.سکانس های QTE بازی بسیار متنوع اند و از فرار از دست یک مرد شات گان به دست گرفته تا رانندگی در خلاف جهت حرکت اتوموبیل ها در اتوبان را شامل می شوند.علاوه براین دکمه هایی که باید در این صحنه ها فشار دهید از تنوع فوق العاده ای برخوردارند.گاه باید کنترلر را به سرعت بالا و پایین ببرید،گاه باید آنالوگ سمت راست را تا سه چهارم در جهت عقربه های ساعت بچرخانید،گاه باید چند دکمه را با هم نگه دارید و گاه دکمه خاصی را پشت سر هم بزنید.البته یکی از مشکلات این تنوع بالای دکمه ها این است که در سکانس های طولانی تر،به خاطر خیره شدن طولانی مدت به صفحه تلویزیون و همچنین پایین بودن کنتراست بین برخی پس زمینه ها و کلیدهای ثبت شده روی صفحه،بازیباز در افتراق دکمه ها از هم دچار مشکل شود اما در مجموع این تنوع عالی سبب شده است که با بهترین سکانس های QTE در بین بازی های ویدئویی روبرو باشیم که سایر بازی های ویدئویی از این نظر حتی نزدیک Heavy Rain نیز نمی شوند.
Quick Time Events هسته اصلی گیم پلی بازی را تشکیل می دهند و صحنه های مهیجی را برای بازیباز خلق می کنند
اما یکی از نکات بسیار ارزشمند بازی این است که اعمال شما علاوه بر اینکه بر روند داستانی بازی تأثیرگذار است می تواند روی گیم پلی نیز تأثیر بسزایی داشته باشد.مثلاً چنانچه در صحنه ای،از بین دو آپشن پیش رویتان یکی را انتخاب کنید پیامد حاصل از آن با پیامد حاصل از آپشن دوم متفاوت خواهد بود.حتی این امکان وجود دارد که در نتیجه انتخابتان یک سکانس گیم پلی QTE را ببینید و یا نبینید.این می تواند از این جهت جالب باشد که با انتخابی صحیح خودتان را از یک سکانس استرس زای QTE که به هر صورت،کم یا زیاد احتمال کشته شدن کارکتر درآن وجود دارد نجات داده اید ولی از طرف دیگر یک سکانس مهیج عالی پرداخت شده را از دست خواهید داد و عملاً بخشی از content بازی را miss خواهید کرد.
یک قسمت دیگر گیم پلی بازی که مختص Norman Jayden است بررسی صحنه ها به کمک عینک مخصوص و اینفرارد(مادون قرمز) اوست.این قسمت شبیه بخش های بررسی صحنه جرم در بازی های ادونچر است و Norman از آن برای یافتن clue(مدرک) استفاده می کند.بازیباز بعداً می تواند clue های به دست آمده را در اتاق کار Jayden کنار هم قرار دهد و از آن جهت پیدا کردن ردپای Origami Killer استفاده کند.این بخش های کاراگاهی عمق چندانی ندارند و به نظر می رسد بیشتر جهت نقش داستانی آنها و نیز افزایش تنوع گیم پلی بازی به آن اضافه شده اند.
میز کار Norman و کنار هم قرار دادن clue ها - تعجب نکنید!پس زمینه زیبای تصویر مربوط به اتاق کار او نیست بلکه از اثرات مصرف تریپتوکائین است!
کنترل کارکترها با آنچه که در سایر بازی ها دیده اید متفاوت است.بجای اینکه حرکت کارکترها مطابق رویه معمول توسط آنالوگ سمت چپ انجام بگیرد در Heavy Rain از این دکمه تنها برای تغییر جهت حرکت استفاده می شود و برای حرکت نیاز به فشردن R2 است(همانند بازی های ریسینگ).اگرچه حرکت کارکترها که به واسطه موشن کپچر عالی بسیار باورپذیر است به واسطه این سیستم کنترل دو دکمه ای باورپذیرتر هم شده است و سر کارکتر قبل از پاهای او به طرف جهت حرکت جدید متمایل می شود اما مشکلاتی را هم به همراه داشته است.یکی از این مشکلات این است که در صورت تغییر زاویه دوربین ممکن است دچار مشکل شوید و مشاهده کنید که کارکترتان دور خودش می چرخد.مشکل دیگر این سبک کنترل به این دلیل است که R2 به هیچ وجه انعطاف پذیری آنالوگ را ندارد و به همین دلیل تنظیم سرعت حرکت عملاً امکان پذیر نیست و بازیباز در برخی سکانس ها تنها می تواند آهسته یا نرمال راه برود و در برخی دیگر نرمال یا تند.یعنی تنها حق انتخاب از بین دو شکل راه رفتن را دارد.این مشکلات خوشبختانه روی کیفیت تجربه بازی اثر چندانی ندارد چراکه تنها در صحنه های بدون افت و خیز بازی با این مشکلات مواجه هستیم و در صحنه های اساسی گیم پلی به دلیل تکیه بر QTE اصلاً خبری از راه رفتن نیست چه برسد به اینکه این راه رفتن مشکلی داشته باشد!
بازی حتی در بعد آشنایی بازیباز با سبک گیم پلی بازی هم خوب عمل می کند به این ترتیب که برای جلوگیری از خارج شدن بازیباز از فضای بازی،tutorial را در قالب انجام کارهای سبکی همچون اصلاح کردن صورت،مسواک زدن،چیدن بشقاب و ... به خورد بازیباز می دهد!سازندگان بازی همواره بر نگه داشتن بازیباز در جو بازی و به اصطلاح immerse کردن او تأکید داشتند و به همین دلیل میزان صحنه هایی که در آنها تنها می بایست به صفحه تلویزیون زل بزنید و دستتان را از روی کنترلر بردارید اندک است.حتی در صحنه romance بازی هم کنترل تا حدی به دست بازیباز سپرده می شود.در این بین یک سری سکانس هایی هم هستند که در آنها باید کارهایی خسته کننده انجام دهید مثلاً در جایی از بازی،Shelby که به ملاقات خانواده یکی از قربانیان Origami Killer رفته است باید پوشک نوزادی که در خانه سر و صدا به راه انداخته را عوض کند،شیشه شیرش را داغ کرده و به او بدهد و بعد او را بخواباند.این کارها که می توان آنها را Slow Time Events)STE!) نامید مسلماً جذابیت چندانی ندارند و تنها سودشان در این است که بهتر می توانید با کارکترهای بازی ارتباط برقرار کنید و ضمناً این را هم فراموش نکنید که با آدم های عادی ای روبرو هستید نه قهرمانان افسانه ای.
نمونه ای از یک Slow Time Event! - کارهایی از این قبیل اگرچه خسته کننده اند اما به برقراری رابطه بهتر با شخصیت ها کمک می کنند
همان طور که گفتم با یکبار بازی کردن Heavy Rain تنها قسمتی از content بازی را مشاهده خواهید کرد و بسیاری از صحنه ها نادیده باقی می ماند.با به پایان رساندن هر chapter می توانید آن را در بخش chapter ها در منوی اصلی بازی تکرار کنید و نتیجه عمل متفاوت خود را در سکانسی که قبلاً در حالت دیگری به اتمام رسانیده بودید ببینید.وجود trophy های متعدد در بازی هم انگیزه را برای تکرار سکانس ها بالا می برد اما در مجموع دوباره بازی کردن Heavy Rain ممکن است به مزاق بسیاری خوش نیاید که بیشتر دو علت است:یکی به این دلیل که با این کار،دیگر کارکترهای بازی آن کارکترهای منحصر به فرد بازیباز نیستند که از آغاز بازی توسط او پرداخت شده اند و دلیل دیگر اینکه بازی کردن Heavy Rain دقیقاً مانند دوباره دیدن مظنونین همیشگی و یا سرگیجه(Vertigo) است.طبیعی است که با آشکار شدن پیچ و خم های داستانی تمایل به تکرار بازی کاهش خواهد یافت.البته عده دیگری هم هستند که شاید یکبار دیگر بازی کردن Heavy Rain برایشان خالی از لطف نباشد چراکه در دفعه دوم بازی کردن می توانند با توجه بیشتر به جزئیات صحنه ها و در ذهن داشتن کلیت داستانی برخی از ریزه کاری های از قلم افتاده را مورد بررسی قرار دهند و یا برخی نکات دیگر را دوباره بررسی کنند.
گرافیک و جلوه های بصری Heavy Rain در سطح بسیار بالایی قرار دارد.از نظر فنی،گرافیک بازی یک اثر تماشاییست که به سبب تدوین مناسب صحنه ها،فیلم های سینمایی را به خاطر می آورد.در این بین بهترین جنبه گرافیک بازی طراحی فوق العاده چهره کارکترهاست.جزئیات چهره ها بسیار بالاست و به کوچکترین جزئیات هم توجه شده است.اثر باران بر روی صورت و موی کارکترها فوق العاده است،جاری شدن اشک بر روی صورت نمای فوق العاده ای دارد و انیمیشن های صورتی نیز عالیست درست مثل سایر انیمیشن ها.مدل ها در اکثر موارد فوق العاده اند.تکسچر material ها در اغلب موارد خوب و در بعضی از موارد متوسط است.کیفیت بافت ها هم اکثراً خوب است و برای بازی ای که در آن قرار نیست تخریب پذیری و تعامل با بافت ها در سطح بالایی به چالش کشیده شود همین میزان کفایت می کند.نمای خیابان در هنگام بارش باران زیباست اما برعکس در شرایط آفتابی و روشن که تنها در ابتدا و انتهای بازی با آن مواجهیم با ترکیب رنگ چندان خوبی روبرو نیستیم و سازندگان تمام وقتشان را صرف باران کرده اند!به جز اینها یک سری اشکالات تکنیکی در بازی نیز دیده می شود.در بعضی صحنه ها افت فریم وجود دارد.من در یکی دو صحنه به دیر لود شدن تکسچرها برخوردم که حدود 2 تا 3 ثانیه به طول انجامید.به جز این،screen tearing نیز بعضاً به چشم می خورد اما در مجموع گرافیک بازی توانست انتظارات را برآورده کند و با گرافیک بسیارخوبی مواجه هستیم.
جزئیاتی که در طراحی تکسچر چهره به آنها توجه شده بسیار بالاست
موسیقی Heavy Rain شاهکار است و soundtrack های حدوداً 40 دقیقه ای بازی از زیباترین soundtrack هایی هستند که تاکنون شنیده اید.انتخاب soundtrack ها برای صحنه های درام،رمانس و صحنه های اکشن به بهترین شکل ممکن صورت گرفته است. voice actingدر اکثر موارد شاهکار و تطابق آن با حرکت لب ها(lip sync) فوق العاده است اما در این بین به کارکترهایی برمی خورید که نه صدایی مناسب ظاهرشان دارند و نه حتی جملات را به خوبی ادا می کنند.خوشبختانه این مطلب در مورد شخصیت های کلیدی بازی صادق نبوده و voice acting این شخصیت ها کاملاً سینماییست.دیالوگ ها هم در اغلب موارد واقعاً استادانه و در بین بازی ها بی نظیرند اما در این بین دیالوگ های غیرمنطقی و در نتیجه رفتار غیرمنطقی هم از بعضی کارکترها سر می زند.مثلاً در جایی که Shelby در مغازه حسن با سارق مسلح روبرو می شویم با اندکی حرف زدن با او می تواند او را قانع کند که با دست خالی مغازه را ترک کند و یا از او اسمش را می پرسد و از این قبیل کارها که منطقی به نظر نمی رسد.خوشبختانه این قبیل صحنه ها کم اند و تأثیری روی کیفیت تجربه بازی نمی گذارند.افکت های صوتی نیز فوق العاده اند و یکی از علل مهم عالی بودن فضاسازی های بازی،افکت های صوتی فوق العاده آن است.متأسفانه در دو یا سه chapter با مشکل قطع و وصل شدن صدای بازی روبرو هستیم که اصلاً برازنده یک چنین اثری با چنین کیفیت بالایی نیست.
دیوید کیج در Heavy Rain به بسیاری از وعده هایش عمل کرد و Heavy Rain تقریباً همانی شد که انتظار می رفت.اگرچه بازی بی نقص نیست اما حتی اگر این نواقص دو برابر این هم بودند باز هم Heavy Rain ارزش بازی کردن را داشت.در پایان Heavy Rain اثریست که تجربه آن بر هر عاشق سینما و بازی های ویدئویی ای واجب است و یاد و خاطره آن تا مدت ها در ذهن بازیبازها باقی خواهد ماند.بعضی وقت ها ممکن است فکر کنیم دیگر جایی برای نوآوری در سطح اول بازی های ویدئویی باقی نمانده.Heavy Rain خلاف این را به ما ثابت می کند.
---------------
امتیاز بازی
معرفی>>>>>>>>>>10
یک شاهکار جنایی معمایی – شروع،ادامه و پایان فوق العاده - screenplay فوق العاده - سیر داستانی منطقی - روایت داستانی فوق العاده عالی - شخصیت پردازی استثنائی
گیم پلی>>>>>>>>>>8.5
سکانس های QTE هیجان انگیز و متنوع - تأثیرگذار بودن بعضی از انتخاب ها و پیامدهای آنها بر روی گیم پلی بازی - میزان هیجان و استرس در بازی فوق العاده بالاست - کنترل همیشه خوب نیست – Slow Time Events!!
گرافیک>>>>>>>>>>9
گرافیک فنی بسیار خوب - طراحی بی نظیر چهره کارکترها - انیمیشن های روان - مدل های خوب - بافت های باکیفیت - نمای زیبا و غم انگیز باران - افت تعداد فریم - دیر لود شدن تکسچرها در بعضی قسمت ها - screen tearing
صدا و موسیقی>>>>>>>>>>9.5
موسیقی به یاد ماندنی و soundtrack هایی واقعاً زیبا - voice acting استثنایی شخصیت های اصلی - voice acting نه چندان خوب برخی شخصیت های فرعی - مشکل صوتی در چند chapter بازی
جذابیت>>>>>>>>>>9
Immersion در بالاترین حد خود که بازیباز را در فضای بازی غوطه ور می سازد - داستان پرکشش بازی،آن را تا آخرین ثانیه جذاب نگه می دارد - تأثیرگذار بودن انتخابات بازیباز در جزئیات پایانی بازی می تواند دلیل خوبی برای تکرار برخی سکانس ها باشد - زمان لودینگ بعضاً طولانی به هنگام ثبت شدن trophy ها علیرغم نصب در ابتدا - به دلیل آشکار شدن جزئیات داستانی،ممکن است تکرار بازی برای عده ای جذاب نباشد هرچند که بعضی دیگر علاقه مند به تکرار بازی جهت کنار هم قرار دادن clue ها خواهند بود
نمره کل: 9.2
**********
sasanjfr
21 اسفند 1388
ساسان جان نقد خیلی زیبایی بود...من هم یکی اماده کردم می زاریم اینجا..
یه سوال ...
محتوای مخفی: خطر لو رفتن ماجرا..
-----------------------------------------------------------
4 پایان دیگرو هم تجربه کردیم.
یک شاهکار متفاوت بی نظیر...به نظر من بهتره که نسخه دومی از این بازی منتشر نشه تا
تک باقی بمونه...
ای گاش Atheistboy موسیقی های این بازی رو هم استخراج می کرد.![]()
Last edited by Layken; 13-03-2010 at 20:03.
روند شناخت یک شاهکار از دید خودم.
امروزه زمان با یک نوع روش امتیاز دهی که در سایتها و مجلات وجود دارد میزان ارزش خرید و بازی کردن بازی رو نشان می دهد.
اما هیچ وقت این امتیاز ها نمی تواند شاهکار بودن یک بازی رو نمایش دهد.مثال های زیادی در این باره وجود دارد......مثلا در نسل اول MGS1...RE2.....SP ...و..
بازی ها می تواند شاهکار...فوق العاده ...بسیار دلچسب...و یا جذابیت داشته باشد...اما شاهکار بودنشان باید دارای المان های باشد که تجربه یک گیمر را در اوج لذت بسیار افزایش دهد و پارامترهایی رو معرفی کند که تا سالها در ذهن بازیباز بماند.
من خودم اولویت های شاهکار بودن رو به ترتیب در داستان.....موزیک....گیم پلی....گرافیک می دونم. یعنی یک بازی که داستان و موزیک در خور داستان را نداشته باشد هر چه قدر که گیم پلی و گرافیک بالایی هم داشته
باشد شاهکار نمی شود شاید جالب یا لذت باشد ولی تک نخواهد بود.
که از جمله عنوان هایی هستند که ترتیب رو کاملا رعایت کرده و هنوز که هنوز است باز گیمر را میخکوب میکنند.
در نسل دوم..بازی های زیادی وجود داشتند...باز MGS3 ...FF ...Halo..GOD ...و...
که توانستند باز با رعایت این اصول یک شاهکار دیگر رو در تاریخ بازیهای رایانه ای به ارمغان بگذارد.
و در این نسل هم که بازی های زیادی شاهکار هستند...Halo3 ..MGS4 ...BS ..MS2 ... ...UN...و...
بازی های دیگر با اینکه بسیار خوب بودن و توانستند امتیازات بالایی بگیرند ولی شاهکار نخواهند بود.
برای مثال...
Halo یک بازی هست که از نقطه لحاظ گرافیکی همیشه در ضعف بوده اما چرا به یک شاهکار تبدیل شده چون داستان و موزیک قابل قبولی داره.
این دو در کنار گیم پلی بالا توانستند ضعف گرافیک رو پر کنند.
ولی Mw2 با اینکه تمامی قله های افتخارات رو کسب کرد ولی فقط یک بازی فوق العاده هست . چون خط داستانی ضعیفی برای تبدیل شدن به شاهکار بودن رو داشت
موزیک بازی عالی بود گیم پلی عالی بود گرافیک عالی بود اما داستان و نوع روایت داستان مشکل داشت.
یا مثلا KS2 همه چیز داشت ولی فقط فوق العاده بود.
Gears of War2 در حد یک فوق العاده بود. یا مثلا بایونتا فوق العاده بود. ولی چون ضعف داستانی داشت نتوانست شاهکار بشود.
MSg4 از جمله بازی هایی بود که به داستان تکیه داشت. واین شد که به یک شاهکار بدل شد.
Mass Effect2 یک شاهکار به تمام معنا چون داستانی بی نقص و موزیکی بی همتا داشت و در کنار گیم پلی و گرافیک تحسین برانگیز یک ایده ناب شد.
Dragon Age با اینکه گرافیک پایینی داشت ولی باز یک شاهکار به تمام معنا هست. چون داستان پرمهتوایی دارد.
و در نهایت heavy rain این فیلم فراتر از یک شاهکار خواهد بود. زمانی که گیم را به عنوان هنر هشتم نامیدند بسیاری انتقاد کردند.
چون سینما (هنرهفتم) کم کم داشت در لابه لای دنیای بازی گم میشد. و باران سنگین این موضوع را 100 درصد کرد که هنر هشتم
در نسل جدید دنیای گیم هر روز شکوفا تر خواهد شد. فیلم Heavy rain دارد که هر بیننده ای را تحت تاثیر قرار می دهد
حتی کسانی که تاثیری در روند فیلم ندارند و به عنوان یک بیننده هستند. شگفت زده میشن.
موزیک هم که اشک را همراه باران نثار بیننده می کند.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
همه موارد فوق نظر شخصی بود.
خواهش می کنم حامد جان
محتوای مخفی: خطر لو رفتن یکی از پایان های بازی
بهترين سكانس بازي را به كمك يكي از دوستان تو همين تاپيك رد كردم......
انگشت اين اتان را قطع كردم .......
دوستان اگه بچمو ول كنم تلويزيون نگاه كنه و نگم برو مشقتو بنويس تو روند بازي تاثيرش چيه؟؟؟؟(مايكل پسر اتان منظورمه!!)
اره ساسان جان منم تو اون منظورش موندم..
اسم پسره که شان هستش...مگه اون هم متفاوته..بهترين سكانس بازي را به كمك يكي از دوستان تو همين تاپيك رد كردم......
انگشت اين اتان را قطع كردم .......
دوستان اگه بچمو ول كنم تلويزيون نگاه كنه و نگم برو مشقتو بنويس تو روند بازي تاثيرش چيه؟؟؟؟(مايكل پسر اتان منظورمه!!)
من که گفتم برو بگیر بخوام عروسکشم بردم بهش دادم. ولی فک نمی کنم زیاد تاثیری داشته باشه.
دوستان Heavy Rain يعني چي ؟ مگه معنيش باران شديد نميشه ؟
چرا ميگن زير باران ؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)