ميدوني فرق تو با پنالتي چيه؟
پنالتي 50 ،50 گله، ولي تو100در100گلي!
....................
عشق از دوستی پرسید : تفاوت من و تو در چیست؟
دوستی گفت:
من افراد را به سلامی آشنا میکنم ولی تو با نگاهی و من آنها را با
دورغی جدا میکنم ولی تو با مرگ !
.....................
یکی زنگ میزنه به دوستش, میگه من یه تمساح گرفتم چیکار کنم؟ دوستش میگه خوب ببرش باغ وحش. فرداش دوستش زنگ میزنه میگه خوب بردیش؟ میگه آره, امشب هم قراره ببرمش سینما
.....................
یه نفر دستش شکسته بود از دکتر پرسید من بعد از باز کردن گچ میتونم ویلون بزنم؟ دکتر: بله,
چه خوب چون قبلا نمیتونستم
............................
صدايم در برابر صدايت بي صداست، چشمانم در برابر چشمانت نابيناست، خنده هايم در كنار خنده هايت خاليست، پس بدان بي تو هيچم، تنهايم نگذار تا با تو هم آواز شوم
................
براي خريدن عشق هر کس هرچه داشت آورد ديوانه هيچ نداشت و گريست (گمان کردندچون هيچ ندارد مي گريد.) اما هيچکس ندانست که قيمت عشق اشک است و قيمت اشک عشق
...............
زندگي سخت نيست ما سختش ميکنيم عشق قشنگ نيست ما قشنگش ميکنيم دل ما تنگ نيست ما تنگش ميکنيم دل هيچکس سنگ نيست ما سنگش ميکنيم
.............
غرورت را به خاطر دل كسي كه دوستش داري بشكن ولي هيچ وقت دل كسي را كه دوستش داري به خاطر غرورت نشكن
.............
اگه تو دنيا هيچي هيچي نداشته باشي مطمئن باش سه چيز هميشه مال تو هست:خداي مهربون، فکراي قشنگ وقلب کوچيک من
.....................
بسوزد خانه ي ليلي و مجنون كه رسم عاشقي در عالم انداخت اگر ليلي به مجنون داده ميشد دل هيچ عاشقي رسوا نمي شد
...................
عاشق هرکس شدم او شد نصيب ديگري *دل به هرکس دادم او هم زد به قلبم خنجري* من سخاوت ديده ام دل را به هرکس مي دهم *شر م دارم پس بگيرم آنچه را بخشيده ام
....................
افتاده شو مغرور نباش پروانه شو بی نور نباش
...................
دیروز تاریخ است،فردا راز است، امروز یک هدیه است
................
جامه ای بافتم ، تاروپودش از عشق، خواستم تا به تو هدیه کنم. لیک دیدم که در آن گوشه باغ ، لاله ای پنهانی با نسیمی می گفت: جامه عشق برازنده هر قامت نیست
.................
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند ولی قلبش سیاه می شود
مستحق مرگ است گر کبوتر بدهد دل به عقاب
...............
یکی رشتهاش دامپروري بوده، روش نميشده به كسي بگه. يه نفر ازش ميپرسه: رشتهات چيه؟ ميگه: دامپيوتر، گرايش پشم افزار
.....................
يه نفر داشته توي دريا غرق ميشده، بلند بلند داد ميزده: كمك، من شنا بلد نيستم! یکی داشته رد ميشده ميگه: حالا من تنيس بلد نيستم، بايد داد بزنم؟
......................