تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 15 از 21 اولاول ... 5111213141516171819 ... آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 209

نام تاپيک: ترجمه اشعار متال

  1. #141
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    2,532

    پيش فرض Agalloch - Limbs


    The texture of the soul is a liquid that casts a vermillion flood
    ماهیت روح مایعی است که جریان آب قرمز رنگ را نقش می اندازد

    From a wound carved as an oath; it fills the river bank a sanguine fog
    از یک زخم ایجاد شده درست مثل یک سوگند ؛ اون ساحل رودخانه را پر از تیرگی امید بخش میکند

    These arms were meant to be lost! Hacked, severed and forgotten
    این نیروها از دست داده شده تکه تکه شده ، جدا شده و فراموش شده معنی شده اند

    The texture of time is a whisper that echoes across the flood
    ماهیت زمان یک نجوا است که از یک طرف به طرف دیگر جریان آب منعکس میشود

    It's hymn resonates from tree to tree, through every sullen bough it sings
    این سرود مذهبی است که از درختی به درخت دیگر طنین انداز میشود و در میان هر یک از شاخه های غم انگیز میخواند

    These boughs were said to be lost! Torn, unearthed and broken
    این شاخه ها از دست رفته ، از هم گسیخته ، بی ازرش و شکسته شده گفته میشوند

    Earth to flesh, flesh to wood, cast these limbs into the water
    زمین به جسم (تن) ، جسم به چوب ، این شاخه ها در توی آب بینداز

    Flesh to wood, wood to stone, cast this stone into the water...
    جسم به چوب ، چوب به سنگ ، این سنگ را درون آب بینداز

  2. #142
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    2,532

    پيش فرض Agalloch - Hallways Of Enchanted Ebony


    Hallways Of Enchanted Ebony

    Kiss me coldly and drain this life from my lips
    Let the cold blood flow on it's own...
    Kiss me coldly and fall away from the soul
    Long forgotten...

    From which of this oak shall I hang myself?
    These ebon halls are always dark...
    From which frostbitten bough shall I die?

    As dark as the winter, as black as her ghastly veil
    As cold as her whisper and chilling gown

    No corridors of life and beauty
    These enchanted halls are stained with the blood of night
    Ebon halls gleam as ghosts of a fire dance wickedly across a pantheon of marble

    These weary eyes shall open no more, frozen tightly by the cold embrace of death
    A charnel house of memories torn and burning melancholy shall embrace me now

    Hear this call...
    Beyond endless halls and far across the vast forest, just across the iron gates
    Whispers...

    As dark as the winter, as black as her grim mask of death
    As cold as her sorrow, her ivory tears

    No corridors of life and beauty
    No bloodred sky, no colors left in this world

    It was the light's end

    ------------------------

    تالارهای افسون شده ی آبنوس

    به سردی مرا ببوس و این زندگی را از لبانم سر بکش
    خون سردم را به حال خود بگذار تا جاری شود.
    به سردی مرا ببوس و از این روحی که دیری ست فراموش شده بگذر.
    از کدامین یک از این درختان بلوط می باید خودم را حلق آویز کنم؟
    این تالارهای آبنوس همواره تاریک اند.
    بر کدامین شاخه ی یخ زده می باید بمیرم؟
    سرد هم چون زمستان، سیاه هم چون حجاب شوم او،
    سرد هم چون نجوای او و ردای مخوف اش.
    این سرسراها، سرسراهای زندگی و زیبایی نیست،
    این تالارهای افسون شده آغشته به خون شب است.
    تالارهای آبنوس سوسو می زنند، انگار که ارواح آتش شریرانه در تالاری مرمرین می رقصند.
    این چشمان خسته دیگر گشوده نخواهد شد، چرا که آغوش سرد مرگ آن ها را منجمد کرده است.
    خانه ای افسون شده از خاطرات از هم گسیخته و اندوهی سوزان اینک مرا دربرمی گیرد.
    این آوا را بشنو
    که در آن سوی تالارهای بی انتها و در فراسوی جنگل پهناور، درست درمیان دروازه های آهنین زمزمه می کند:
    به تاریکی زمستان، به سردی نقاب مرگ دلگیر او
    به سردی اندوه او و اشک های عاج گونه اش.
    این سرسراها، سرسراهای زندگی و زیبایی نیست.
    نه آسمانی به سرخی خون.
    هیچ رنگی در این دنیا باقی نمانده
    این پایان روشنایی بود...

  3. #143
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    2,532

    پيش فرض Agalloch - Falling Snow



    The water pours its embracing arms around the stone
    آب آغوشش را به دور سنگ می پیچد

    Decay drips from the unquiet void where the ice forms, where life ends
    فساد از فضای نا آرامی که یخ ایجاد میشود و زندگی تمام میشود قطره قطره میچکد

    The stone is by the crimson flood, swallowed
    سنگ نزدیک جریان آب سرخ است ، در آن غرق شده

    The red tide beyond the ebon wound, contorted
    موج قرمز آن سوی زخم سیاه ، پیج و تاب خورده

    My sacrifice bids farewell in this river of memory... a wave to end all time
    فداکاری من در این رود خانه ی خاطره خداحافظی میکند

    Red birds escape from my wounds and return as falling snow
    پرنده های قرمز از زخم من فرار میکنند و مانند برف در حال ریزش برمی گردند

    To sweep the landscape; a wind haunted, wings without bodies
    که هجوم ببرند به چشم اندازها ؛ یک نفس تسخیر کرد ، بال ها بدون بدن

    The snow, the bitter snowfall
    برف ، ریزش تند و سوزدار برف

    You wish to die in her pale arms, crystalline, to become an ode to silence
    تو آرزو میکنی که در آغوش رنگ پریده ی او بمیری ، بلورین ، تا یک قصیده برای خاموشی بشی

    In the soul of a mountain of birds, fallen
    در روح کوهی از پرنده ها ، ویران شده

    The cascading pallor of ghostless feather
    آبشار رنگ پریده ی پر بی روح

    The snow has fallen and raised this white mountain on which you will die
    برف فرو ریخته و این کوه سفید را ایجاد کرده ، زمانی که تو خواهی مرد

    and fade away in silence
    و در سکوت ناپدید می شوی

  4. #144
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    2,532

    پيش فرض Agalloch - The Melancholy Spirit


    It was in this haunted place under a moonless cloak of ebony
    I was drawn to the glow of a young spiritess weeping in the woods

    The blackest ravens and ice-veiled boughs
    Have spoken of you, goddess of these bleak woods
    I yearn for your embrace, spiritess of the melancholia
    Show me, again, your sweet face
    Enchant me with your rich, cinder burnt ether
    Lure me into your arms and bless unto me eternal death

    She had spoken to the dawn
    Her words wisped in tongues of the wind

    And then silence...
    Pale clouds betrothed the dawn
    Black rain fell
    The birds wore masks

    The haunting stain of her woe
    Had burned itself into the oak
    Night had gone
    Bereaved, I was torn for her

    One last time I witnessed her beauty in the distance
    The arms of the trees tore at her morbid gown swaying in the loathsome winter
    breeze
    She faded before my eyes
    Since that day a thousand veiled birds have taken flight
    And the melancholy rain still pours forever on...


    در این مکان تسخیرشده و در زیر شنل آبنوسی و بی ماه آسمان بود که درخشش روح موُنثی که در جنگل می گریست مرا به جانب خود کشاند
    سیاه ترین کلاغ ها و یخ زده ترین شاخه ها
    از تو گفته اند ای الهه ی این جنگل دلگیر.
    در حسرت آغوش توام ای روح افسردگی
    چهره ی دل ربایت را باز به من بنما
    با اثیر گداخته و سرشارت افسون ام کن
    مرا اغواگرانه به میان بازوان ات فرابخوان و مرگ جاودان عطایم کن.

    او با سپیده سخن گفت
    کلام اش به زبان باد به نجوا درآمد
    و آن گاه سکوت...
    ابرهای پریده رنگ با سپیده وصلت کردند
    باران سیاه بارید
    پرنده ها چهره در پس نقاب پنهان کردند
    رنگ فراموش نشدنی دریغ او
    در دل این درختان بلوط سوخته است
    شب رفت
    و من در ماتم اش گریستم.

    برای واپسین بار زیبایی اش را در دوردست نظاره کردم.
    درختان در حالی که باد نفرت انگیز زمستانی بازوان شان را درهم می پیچید، بر ردای تیره ی او اشک می ریختند
    او پیش چشمان ام محو و ناپیدا شد.
    از آن روز به بعد هزاران پرنده ی نقاب پوش پرواز کرده اند
    و باران اندوه هم چنان تا به ابد می بارد...

  5. #145
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض

    هکتوریست تو هم؟؟!!این همه ترجمه داشتی رو نمیکردیبابا تو هم آدم غیر پیش بینی هستی

  6. #146
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    2,532

    پيش فرض Agalloch - Our Fortress is Burning... II - Bloodbirds

    Our Fortress Is Burning... II - Bloodbirds
    دژ ما در حال سوختنه...پرنده های خون

    The god of man is a failure
    آفریننده ی بشر ناموفق است

    Our fortress is burning against the grain of the shattered sky
    دژ ما در حال سوختن در مقابل دانه های آسمان از هم گسیخته است

    Charred birds escape from the ruins and return as cascading blood
    پرنده های سوخته از خرابه ها فرار میکنند و مانند خون سرازیر شده بر میگردند

    Dying bloodbirds pooling, feeding the flood
    پرنده های خون در حال مرگ طغیان آب را تشدید میکنند

    The god of man is a failure
    آفریننده ی بشر ناموفق است

    And all of our shadows are ashes against the grain
    و سایه های ما خاکستری در مقابل دانه ها هستند

  7. #147
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    2,532

    پيش فرض Agalloch - Fire Above, Ice Below

    شرمنده پست شما رو ندیدم ( rock magic ) . راستش رو بخواین من هر چند وقت یه بار اینجا سر میزنم وگرنه که من از خدامه به دوستام کمک کنم. ( اون کلمه خدا خیلی مهم بود )

    -------------------------


    The woeful silence and wind's reflection
    Of your body's pale ode, an icy fortress of blood and
    Ages
    سكوت اسفناك و وزش باد
    قصیده ی بی رنگ و روی بدن تو
    دژی یخی از خون و زمان

    Sky fire above, ice below the hearth
    آسمان آتشین بالا
    سنگ های یخ بسته ی زیر زمین

    Fall away from me to that citadel at the end of time
    از من بگریز و به دژ تسخیر ناپذیر در انتهای زمان برو

    Where death sleeps and dreams of your buried pain
    جاییكه مرگ می خوابد و رویای دفن شدن درد توست

    There has never been a silence like this before
    هیچ گاه سكوتی مثل این نبوده

    There will never be an ode like this again
    هیچ گاه قصیده ای همانند این سروده نخواهدشد
    Last edited by Hectorist; 08-09-2007 at 10:25.

  8. #148
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Isthmus
    پست ها
    688

    پيش فرض

    شرمنده پست شما رو ندیدم ( rock magic ) . راستش رو بخواین من هر چند وقت یه بار اینجا سر میزنم وگرنه که من از خدامه به دوستام کمک کنم. ( اون کلمه خدا خیلی مهم بود )

    -------------------------
    دشمنت .............شما چه بیای اینجا چه نیای ما همین جوری قبولت دیم(به مولا)

  9. #149
    در آغاز فعالیت Silencer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Esfehan
    پست ها
    16

    پيش فرض

    سلام به همگی
    همون طور که تو تاپیک بررسی موسیقی متال گفته بودم میتونم تو ترجمه اشعار به دوستان کمک کنم
    فقط ببخشید که دیر به دیر میام چون از صبح تا ظهر دوباره از عصر تا شب سره کارم...مطمئن باشید وقت داشته باشم دریغ نمیکنم
    فعلا اینارو داشته باشید

  10. #150
    در آغاز فعالیت Silencer's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    Esfehan
    پست ها
    16

    پيش فرض Godgory - Shadow's Dance - 1996




    8. Shadow's Dance

    The terror comes at the end of the day
    When all my strength has withered away
    The flow of time has touch so cold
    Its freezing me as I grow old
    I pass into another sleepless night
    to carry on this endless fight
    To reach the stars and find peace of mind
    But I am lost I stumble like behind

    Struggle on all in vanity
    Struggle on lose my sanity
    Here they come again (madness)

    At the end of the day I lie
    In darkness I start to sweat
    As anguish embrace my soul
    I'm crying at twelve a clock
    The shadows starts to dance
    I'm spinning I see them
    Whirl in the shadows dance
    IT RILLS ME

    Oh my god I feel so alone
    This nightmare wears me to the bone
    Nowhere to run? nowhere to hide
    The terror twists me from inside
    Everynight it's all the same
    the shadows play their wicked game
    Just when I think I've scaped the pain
    The shadows rise and come again

    My sins are haunting me over and over again
    I am on my knees praying for morning to come
    But the night is long, seems that it will never end
    when the sun won't come and chase all the shadows away

    Then at last the first sun ray
    Marks the begining of another day
    I look around all the shadows are gone
    And for a while I am left alone
    But I know I will never be free
    Cause the shadows are living inside of me
    And everyday when the night draws near
    I start to tremble and shiver with fear

    Struggle on all in vanity
    Struggle on lose my sanity
    Here they come again (help me)

    At the end of the day I lie...






    8.رقص سایه

    وحشت در پایان روز فرا میرسد
    وقتی تمام توان از دست می رود
    جریان زمان آن قدر سرد است
    که همچنان که بزرگ می شوم منجمدم می سازد
    من وارد شب بی خوابی دیگری می شوم
    تا به نبرد بی پایان
    دستیابی به ستاره ها و یافتن آرامش خاطر بپردازم
    اما من گمشده ام من در پشت این ها مانده ام

    برای همه این ها بیهوده تلاش میکنم
    برای از دست ندادن شعورم تلاش می کنم
    آن ها دوباره آمده اند(دیوانگی)

    در پایا ن روز دراز می کشم
    در تاریکی عرق می ریزم
    هنگامی که دلتنگی روحم را فرا می گیرد
    در ساعت دوازده در حال اشک ریختنم

    سایه ها شروع به رقصیدن می کنند
    در حال چرخیدن آن ها را می بینم
    که در رقص سایه ها تاب می خورند
    مرا جاری می سازند

    اه خدایا خیلی احساس تنهایی می کنم
    این کابوس مرا تا استخوان دربر می گیرد
    آیا هیچ جایی برای فرار کردن نیست؟
    هیچ جایی برای پنهان شدن؟
    وحشت مرا از درون پیچ و تاب می دهد
    هر شب همین داستان است
    سایه ها بازی شیطانی شان را از سر می گیرند
    درست وقتی که فکر میکنم از درد گریخته ام
    سایه ها بر میخیزند و دوباره می آیند

    گناهان من دوباره مرا به چنگ می آورند
    من زانو زده ام و برای رسیدن صبح دعا می کنم
    اما شب دراز است و انگار که هرگز پایانی نخواهد داشت
    وقتی که خورشید نخواهد آمد و سایه ها را دنبال نخواهد کرد

    سپس اولین شعاع خورشید
    آغاز روز دیگری را نشان می دهد
    به اطرافم می نگرم،همه ی سایه ها رفته اند
    و برای مدتی تنها شده ام
    اما می دانم که هرگزرها نخواهم بود!
    زیرا که سایه ها در درون من زندگی می کنند
    و هر روز وقتی که شب فرا می رسد
    شروع می کنم به لرزیدن از ترس


    برای همه این ها بیهوده تلاش میکنم
    برای از دست ندادن شعورم تلاش می کنم
    آن ها دوباره آمده اند(کمکم کنید)

    در پایان روز دراز می کشم...

    ترجمه:Silencer (mohammad
    Last edited by Silencer; 22-09-2007 at 00:27. دليل: قرار دادن عکس

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •