تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 15 از 43 اولاول ... 511121314151617181925 ... آخرآخر
نمايش نتايج 141 به 150 از 424

نام تاپيک: موسیقی سنتی ایران، میراث جاودان

  1. #141
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض رسانه‌ها باز هم از مديران فرهنگي پيشي گرفتند

    يكبار ديگر رسانه‌ها پيش‌تر از مديران فرهنگي حركت كرده‌اند؛ ديگر بايد پديده‌اي تحت‌عنوان موسيقي زير‌زميني را جدي گرفت.



    اين نوع از موسيقي كه در تمام دنيا تعريف روشني دارد و در كشور ما تعريف خاص خود را، حالا به همين شكل كه مي‌بينيد، رفته‌رفته جاي خود را در بين مردم ـ به‌خصوص جوان‌ها ـ باز مي‌كند و از آنجايي كه نظارتي در توليد و ارائه آنها وجود ندارد، به يك جريان شبه‌انحرافي تبديل شده است.
    اين نوع موسيقي در غرب به سبكي اطلاق مي‌شود كه به‌دليل روند تجربي در ساخت و در نظر نگرفتن سلايق عمومي، مورد استقبال ناشران موسيقي قرار نمي‌گيرد و از ساير طرق به‌دست مردم مي‌رسد. موسيقي زيرزميني در غرب بعد از ظهور گروه‌ها و با گذشت چند سال، چهره‌هاي بزرگي را به دنياي موسيقي معرفي مي‌كند اما در كشور ما اين جريان تاحدودي متفاوت است. از آنجايي كه نظارت در توليد و انتشار آثار هنري از اصول مديريت كلان فرهنگي كشور ماست، طبيعي است كه محدوديت‌هايي ـ كه اغلب سليقه‌اي است ـ به وجود مي‌آيد و اين محدوديت‌ها بيرون‌زدگي به بار مي‌آورد.




    در موسيقي ما كه بخش عمده آن برمبناي كلام است، هميشه كلام در معرض ديد و نظارت بوده و هرگاه كه فرد يا گروهي خواسته از اشعاري مخالف يا متفاوت سود بجويد با محدوديت و عدم دريافت مجوز رسمي روبه‌رو مي‌شود. پس چاره‌اي ندارد جز استوديوي خانگي، اينترنت و پخش غير‌مجاز. اين تعريفي است كه از موسيقي زيرزميني در كشور ما وجود دارد و بيشتر مولود اذهاني است كه با موسيقي‌هاي غير‌ايراني مأنوسند. پس برعكس غرب، در ايران، گروه‌هاي زيرزميني حتماً گروه‌هايي نيستند كه كارشان از ارزش هنري ـ كلامي برخوردار باشد چون با اين شرايط هركس به خودش اجازه مي‌دهد توليد ريتم و ملودي كند و اسمش را آهنگ و موسيقي زيرزميني بگذارد. اينجاست كه رسانه‌ها با قدرت شناخت‌شان از پديده‌هاي مختلف اجتماعي ـ فرهنگي مي‌توانند گشايش ايجاد كنند و با بررسي پديده‌هاي روز آنها را در جهت كارآمد‌كردن سوق دهند. خبرگزاري مهر با نوشتن مقدمه‌اي بر موسيقي زيرزميني و برگزاري يك نشست ـ كه امروز عصر در محل خبرگزاري ساعت 16 برگزار مي‌شود ـ به‌عنوان يك رسانه سعي در بررسي اين مقوله دارد اما آنچه اهميت اين يادداشت را مي‌افزايد، همانا نقش فرا‌رسانه‌اي يك خبرگزاري مانند مهر است. به‌هرحال خبرگزاري‌ها بيشتر فعاليت‌هايشان در حوزه خبر‌رساني (اطلاع‌رساني) و گفت‌وگوهاي تك‌نفره (مصاحبه) محدود مي‌شود. در نتيجه اقدام خبرگزاري مهر را مي‌توان ستود كه با برگزاري نشست در محل خبرگزاري و بررسي پديده‌ها با حضور دست‌اندركاران و كارشناسان سعي در حضوري موثر دارد.




    حتماً گزارش «تهران امروز» را از موسيقي زيرزميني در شماره‌هاي قبلي خوانده‌ايد اما برگزاري چنين نشستي با حضور اساتيد فن و صاحبنظران، آن هم در يك خبرگزاري با گستره مخاطب وسيع مي‌تواند جريان نابسامان اين موضوع را سامان دهد.




    كوتاه سخن اينكه بار ديگر رسانه‌ها در بررسي يك موضوع از مديران فرهنگي پيشي گرفته‌اند. طبيعي است كه در چنين شرايطي رسانه مي‌تواند به‌عنوان يك عامل ميانجي ميان هر پديده‌اي با اجتماع نقش بسزايي ايفا كند.




    طرح چنين موضوعاتي و ارجاع آن به تصميم‌گيري‌هاي خرد‌جمعي مي‌تواند از يك پديده ناهنجار، شيوه‌اي بيافريند كه در راستاي يك موسيقي سلامت، حكميت موسيقي را نيز بارور كند. يادمان باشد كه رسانه موفق ـ چه الكترونيك و چه مكتوب ـ هميشه در ساماندهي و به‌ثمر رساندن چنين مقوله‌هايي پيشرو است.


    منبع : تهران امروز

  2. #142
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض گروه هاي موسيقي کجا تمرين مي کنند: آهسته بنوازيد

    در کتاب «موسيقي بر پرده نقره اي» يکي از بزرگان هنر نوشته است؛ «پسرم که هم اکنون يکي از موسيقيدانان برجسته است هر روز سازش را بر مي داشت، در کمد مي رفت و آنجا شروع به تمرين مي کرد چرا که صداي سازش بلند بود و نواختن او در خانه همسايگان را آزار مي داد. او ساعت ها در کمد ساز مي زد تا بتواند خود را براي کار گروهي آماده کند.»

    او و ديگر هنرمنداني که آن زمان تعدادشان اندک بود براي کار گروهي، در يکي دو تالار شهر دور هم جمع مي شدند و شروع به تمرين مي کردند تا بتوانند روزهاي اجرا هنرشان را به خوبي به دوستداران موسيقي عرضه کنند. از آن زمان تاکنون بر تعداد اين هنرمندان افزوده شد تا به امروز که شاهد فعاليت بيش از هزاران نوازنده و صدها گروه موسيقي هستيم که هر کدام زماني را به نواختن سازهايشان اختصاص مي دهند. اما واقعاً اين تعداد نوازنده در کجاي اين شهر بزرگ سازهايشان را براي تمرين و تقويت هنرشان به صدا درمي آورند. شايد در زيرزمين، اتاق هاي کوچک، بيابان هاي اطراف شهر و يا در کمدهاي خانه شان البته کمدهايي با ظرفيتي براي تمام اعضاي گروه....

    به صداي سازها اعتراض نکنيد

    موسيقي هيچ زمان گوشخراش و آزاردهنده نيست اما زماني که تعدادي ساز به صورت نامرتب براي ساعت هاي طولاني نواخته مي شوند تا در نهايت بتوانند يک ملودي زيبا را بنوازند، قطعاً نه براي خود نوازنده بلکه براي همسايگاني که در اطراف خانه او هستند، خسته کننده و آزاردهنده مي شود. اما چه بايد کرد هيچ جايي نيست و اين نوازنده ها نيز چاره اي جز اين ندارند که خانه هايشان را تبديل به سالن تمرين و ساز زدن بکنند.«کيوان ساکت» نوازنده تار و سرپرست گروه موسيقي وزيري مي گويد؛ «ما هيچ جايي نداريم و براي اين کار يا به خانه دوستان و اعضاي گروه مي رويم و يا در اتاق هاي کوچک آموزشگاهم با سختي و فشار تمرين مي کنيم که البته بارها و بارها با اعتراض همسايه ها مواجه شده ايم چرا که صداي سازها مخصوصاً سازهايي مثل دف و پرکاشن خيلي بلند است. يا زماني که تمام ارکستر بايد با هم بنوازند، صدا زياد مي شود و اين اتفاق شايد ساعت ها ادامه داشته باشد و ظهر و شب مانع استراحت همسايه ها شود. به هر حال آنها نيز حق دارند.»او به سال هاي گذشته که خودش آموزشگاهي نداشته تا گروهش بتوانند در آنجا تمرين کند، اشاره مي کند و ادامه مي دهد؛ «در آن زمان با توجه به رابطه اي که با هنرمند گرامي «هوشنگ کامکار» داشتم ايشان آموزشگاه شان را در اختيار من و گروهم قرار مي داد. (البته امروز هم اگر بخواهم اين امکان را به من مي دهد) اما بعضي وقت ها زمان تمرين گروه من و گروه خودشان با هم يکي مي شد و چون تنها يک سالن وجود داشت، بايد يکي از ما از تمرين صرف نظر مي کرديم. اين مشکلات هميشه بوده و به نظر من بايد در فرهنگسراها و سالن هاي شهرداري فضايي براي اينکه ارکسترهاي بزرگ و گروه هاي حجيم بتوانند تمرين کنند و صدايشان مزاحم همسايه ها نباشد، تعبيه کنند.»اين نوازنده معتقد است؛ «بايد امکانات خوبي از جمله محل تمرين مشخص به گروه هاي شناخته شده يا آنهايي که از يک رسالت و وجهه هنري مشخصي برخوردارند، داده شود. اما متاسفانه تاکنون چنين نشده. البته مي توانيم با رايزني تالار رودکي را براي تمرين در اختيار بگيريم. اما اين تالار در مرکز شهر واقع شده و ما را با مشکلاتي از قبيل دوري راه، طرح ترافيک، هزينه بالا براي حمل سازها و... روبه رو مي کند، به طور کلي مساله سالن براي تمرين و براي اجراي موسيقي يکي از معضلاتي است که با توجه به علاقه مندي روز افزون مردم به موسيقي و افزايش گروه هاي موسيقي اين نياز امروز بيش از هر زمان ديگري احساس مي شود.»

    هر چه قدر فضا براي تمرين بهتر و به وسايل روز مجهزتر باشد اثري که خلق مي شود از نظر کيفيت در سطح بالاتري قرار دارد چرا که هم هنرمند با آسودگي خيال به کار مي پردازد و هم اينکه امکانات و شرايط موجود او را در اين کار همراهي مي کنند.سرپرست گروه وزيري در اين باره مي گويد؛ «اين تاثيرگذاري در درازمدت اثر خودش را به صورت مثبت و يا منفي خواهد گذاشت. البته اين مساله نيز در کنار بقيه مسائل موجود در موسيقي مانع رشد اين هنر است اما از آنجايي که ما در زمينه موسيقي دچار مشکلات فراواني هستيم ديگر کمتر ذهنمان درگير نداشتن جا براي تمرين شده است.»

    صد و پنجاهمين مشکل موسيقي

    خيلي از هنرمندان معتقدند که آنقدر مشکلات موسيقي زياد است که ديگر نداشتن جا را جزء مشکلاتشان نمي دانند. همانطور که «تهمورث پورناظري» نوازنده تنبور نبود مکان مناسب براي تمرين را صدو پنجاهمين مشکل موسيقي مي داند و مي گويد؛ «نبود مکان براي تمرين جزء مشکلات اول تا دهم موسيقي نيست. اساس گروه هاي موسيقي ايران بر پايه همت و عشق فردي و گروهي خود موزيسين هاست و خودشان محل زندگي شان را براي اين کار مي گذارند.»اين نوازنده تنبور ادامه مي دهد؛ «اصلاً حمايتي وجود ندارد که بخواهد مساله محل تمرين را هم در برگيرد. فکر نمي کنم تا به حال در اين خصوص فکري شده چرا که آنقدر معضل زمينه موسيقي زياد است که نبود محل تمرين زياد مهم نيست. اما با وجود چنين شرايطي باز هم اين موضوع در سطح خودش خيلي مهم است چرا که اگر محل تمرين حرفه اي باشد يعني مجهز به سيستم صدا باشد و در هنگام تمرين گروه، تمام عوامل از جمله طراح صحنه، صدا بردار و.... همگي حضور داشته باشند، گروه به سمت يک برنامه نيمه حرفه اي پيش مي رود اما اين اتفاق اصلاً رخ نداده است.»

    وحدت و رودکي، تالارهاي اختصاصي شهر
    تالار وحدت و رودکي فقط به تمرين گروه هاي دولتي از جمله ارکستر سمفونيک تهران و ارکستر موسيقي ملي اختصاص دارد و گروه هاي ديگر از اين امکان مستثني هستند و بايد خودشان محلي براي تمرين انتخاب کنند.

    «رضا موسوي زاده» سرپرست گروه موسيقي فاخته در اين باره مي گويد؛ «من موضوع مکان تمرين را سال ها پيش با معاون هنري وزارت فرهنگ و ارشاد وقت مطرح کردم که با پيگيري هايي که خودم آن زمان انجام دادم تالار رودکي را فقط براي ساعت 1 تا 4 در اختيار من قرار دادند البته آن هم در تابستان که اگر من قبول مي کردم از 15 نوازنده گروهم تنها 3 تا 4 نفرشان در گرماي تابستان سر تمرين حاضر مي شدند. اين اتفاق عملاً نيفتاد ولي به طور کلي اين دو تالار فقط در اختيار گروه هاي دولتي است و گروه هايي مثل گروه من و ديگران با هزينه هاي گزافي مکاني را براي تمرين در نظر مي گيرند اما باز هم همه کس اين قدرت را ندارند.او معتقد است؛ «مسوولان در حال حاضر براي اين اقدام يا کوتاهي مي کنند يا اينکه امکاناتشان در همين حد است.

    در اين سال ها موسيقي با مشکلات زياد دست به گريبان بوده و همانطور که «موسوي زاده» مي گويد؛ حرکت بي سابقه اي در موسيقي رخ نداده که يکي از علت هايش همين نبود مکان تمرين است. البته علت هاي ديگري هم وجود دارد که مي توان آنها را به سادگي رفع و ضعف هاي گروه ها را برطرف کرد.»

    فرهنگ در موسيقي جدي نيست

    ارکستر تجربي تهران نيز همانند ديگر گروه ها و ارکسترها در مکان شخصي تمرين مي کند اما «حميدرضا اردلان» رهبر اين ارکستر اشکال را جدي نبودن فرهنگ در حوزه موسيقي مي داند و مي گويد؛ «کساني که مسوول بخش موسيقي کشور هستند از ابتدا موسيقي را با يک مفهوم خاص دريافت و آن را اغلب با مفهوم بد جمع مي کنند. اين افراد درک نمي کنند که اصوات معاصر يک جنس موسيقي را پديد مي آورد و موسيقيدانان نيز از همه چيز موسيقي استنباط مي کنند. همچنين نمي توانند درک کنند که موسيقي به عنوان تجريدي ترين هنر، مهم ترين راه براي انتقال معاني است.»يک قضاوت اخلاقي به غلط بر ماهيت موسيقي سايه انداخته، در صورتي که قضاوت اخلاقي ذاتاً از ريشه، هم سنخ موضوعيت موسيقي نيست چرا که موسيقي يک امر مستقل و اخلاق نيز يک امر ديگر است. ما مي توانيم صفت اخلاقي براي موسيقي قائل شويم اما نمي توانيم ذاتش را با اخلاق جمع کنيم.اين آهنگساز معتقد است؛ «يکي از معاني در اختيار قرار ندادن سالن براي تمرين گروه ها اين است که موسيقيدانان، شما اهميت نداريد و شغلتان را ترک کنيد. اين خود يک اعلام محترمانه و پنهان براي تعطيلي موسيقي است.»

    وقتي بيابان محل تمرين موسيقي مي شود

    مقايسه در هيچ مقطعي درست نيست اما اگر بخواهيم در زمينه همين مشکل نيم نگاهي به کشورهاي ديگر بيندازيم، مي بينيم آنها نه تنها اين چنين مشکلاتي را ندارند بلکه از هر نظر نيز مورد حمايت قرار مي گيرند.

    «محمدرضا بلادي» سرپرست گروه موسيقي بوشهري ليمر در خصوص مکان تمرين براي گروه ها به مقايسه مي پردازد و مي گويد؛ «در کشورهاي ديگر ساختمان هايي را با گرفتن مبلغ ناچيزي به صورت ساليانه در اختيار گروه ها و نوازنده ها قرار مي دهند ولي متاسفانه در ايران چنين نيست. ما به عنوان يک گروه محلي اگر بخواهيم در تهران برنامه داشته باشيم، جايي براي تمرين نداريم.»

    اين نوازنده سازهاي کوبه اي با انتقاد از مسوولان ادامه مي دهد؛ «متاسفانه در تهران مسوولان خود را فقط متولي ارکستر سمفونيک مي دانند و فکر مي کنند تمام عالم خلق شده براي اينکه از ارکستر سمفونيک مواظبت کنند.»

    مشکل نبود سالن فقط براي هنرمندان پايتخت نيست بلکه شامل حال گروه هاي موسيقي محلي مي شود با اين تفاوت که نوازندگان محلي انگشت شمارند و مي توانند در همان يکي دو سالن شهرستان به تمرين بپردازند.«بلادي» در اين باره مي گويد؛ «در بوشهر به واسطه شناختي که وجود دارد با هماهنگي ارشاد، آموزش و پرورش و هلال احمر سالن در اختيارمان قرار مي گيرد و هيچ وقت در اين مورد به در بسته نمي خوريم. البته اين همکاري ها عمومي نيست و خيلي از گروه ها نيز براي تمرين به بيابان هاي اطراف شهر مي روند.»درست است که محيط کوچک است اما احساس مسووليت بيشتري وجود دارد در صورتي که در تهران کسي خودش را متولي اين امرنمي داند.

    تمرين در فرهنگسراها

    به غير از چند تالار موجود در سطح شهر هر کدام از فرهنگسراها نيز سالني را براي اجراي برنامه هايشان دارند که اگر اين مکان ها در اختيار گروه ها قرار بگيرد شايد بسياري از مشکلات هنرمندان برطرف شود. البته در بعضي از رشته هاي هنري از جمله تئاتر اين اتفاق افتاده اما بايد ديد در بقيه حوزه ها از جمله موسيقي اين رويه به اين شکل خواهد بود.«سيدعباس سجادي» رئيس مرکز موسيقي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران در اين باره مي گويد؛ «زماني فرهنگسراها و خانه هاي فرهنگ هويت پيدا مي کنند که اهالي هنر و فرهنگ آنجا حضور داشته باشند. به اعتقاد من فرهنگسرا خانه دوم هنرمندان است و به اين واسطه فضاهاي ما با ارادت و اشتياق در خدمت اين عزيزان است. هر کدام از گروه هاي موسيقي مي توانند فرهنگسراي مورد نظر خودشان را براي تمرين انتخاب و به آنجا مراجعه کنند و يا اينکه به واسطه ما اين امکان برايشان مهيا شود.»ما اين آمادگي را داريم و با آغوش باز پذيراي گروه هاي موسيقي هستيم.او ادامه مي دهد؛ «نداشتن فضا و سالن هاي مناسب يکي از عمده ترين مشکلات ماست اما ما خود نيز با وجود سالن هاي بي شماري در فرهنگسراهاي تحت پوششمان باز هم مکان براي اجراي برنامه هايمان نداريم و مجبوريم با سازمان هاي ديگر وارد عمل شويم چرا که داشته هاي خودمان کفاف خواسته هايمان را نمي دهد.»رئيس مرکز موسيقي سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران به ديگر شاخه هاي هنر اشاره مي کند و مي گويد؛ «اين کمبود فقط براي گروه هاي موسيقي نيست بلکه گروه هاي نمايشي، تئاتر و... نيز چنين مشکلي دارند. بالطبع فرهنگسراهاي ما نيز بايد پاسخگوي همه اين نيازها در پايتخت باشد. بر اين اساس بايد بر پايه تقسيم بندي زماني و با توجه به تراکم برنامه هاي سالن، اين فضاها در اختيار کليه گروه ها قرار بگيرد.»




    منبع : روزنامه شرق

  3. #143
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض درباره حبیب ا... بدیعی

    حبيب الله بديعي در سال 1312 در سرزمين هميشه بهار هنرپرور و مردخيز مازندران در شهر "سواد كوه" در كانوني گرم و با محبت و در آغوش پدر و مادري كه براي هنر و هنرمند احترامي خاص قائل بودند تولد و پرورش يافت.
    دو ساله بود كه پدرش "سواد كوه" را ترك و در شهر ساري اقامت گزيد و به كار فلاحت و تجارت پرداخت.هنوز هشت بهار از سن حبيب نگذشته بود كه همراه خانواده ي خود به تهران آمد و مقيم اين شهر شد.
    در ساري برادر بزرگ حبيب براي خود ويلني تهيه كرده و نزد يك نوازنده ي ارمني به فراگرفتن ويلن مشغول مي شود ولي بعد از دو سال از ادامه ي كار خسته شده و نواختن ويلن را ترك مي كند.در اين زمان حبيب گهگاهي بدون اجازه و دور از چشم برادر مشتاقانه دستي به آرشه ي ويلن برده و نغمات دلنشيني به گوش مي رساند.اين عمل از ديد برادر مكتوم نماند و وقتي علاقه ي شديد او را نسبت به موسيقي مي بيند ويلن را به او هديه مي كند.
    پدر و مادرش كه به تعليم و تربيت وي مانند ساير اولادان خود بي نهايت علاقمند بودند بر تحصيلات او نظارت دقيق داشتند و او تا اخذ ليسانس از دانشكده ي علوم تمام مراحل تحصيلي را با موفقيت به پايان رسانيد.
    سال 1326 بود كه حبيب نوجوان پس از مدتي تمرين نزد خود به كلاس آقاي "مفخم پايان" مي رود و از ايشان كسب فيض مي كند.دكتر لطف اله مفخم پايان يكي از شاگردان خوب و باوفاي استاد ابوالحسن صبا بود چنانكه اغلب رديفهاي استاد به خط و اهتمام اين هنرمند نوشته و چاپ شده است.وي مدت سه سال حبيب اله بديعي را در فراگيري رديفهاي صبا تعليم مي دهد.بديعي رفته رفته چنان پيشرفتي در كار موسيقي حاصل مي كند كه در سال 1329 يعني پس از چهار سال نوازندگي به عنوان سوليست در برنامه ي راديو ارتش به نواختن ويلن مشغول مي شود.بعد از دو سال در واقع در سال 1331 به كلاس استاد ابوالحسن صبا مي رود و مدت دو سال از محضر او كسب فيض كرده و دوره ي تكميلي آوازها را نزد او به پايان مي رساند.در همين زمان كه نزد استاد صبا به فراگيري مشغول بود مدت دو سال نيز نزد يكي از اساتيد موسيقي كلاسيك خارجي به نام "جينگوزيان" كه از ارامنه ي قفقاز بود دوره مي بيند.
    بديعي علاقه ي وافري به موسيقي اصيل و سنتي ايران دارد و اعتقاد او بر اين است كه موسيقي ملي هر كشور نماينده ي اعتلاء روح آن ملت است و اگر بخواهند استقلال و همبستگي ملتي را از او بگيرند اول موسيقي و فرهنگ و ادبيات آن كشور را تسخير مي كنند بعد به سراغ ساير نشانه هاي ملي آن كشور مي روند اما فرهنگ و ادبيات و موسيقي ملي ايران همانگونه كه ناملايمات تاريخي و حملات وحشيانه ي مغول و بعضي از اقوام ديگر را پشت سر گذاشته در برابر اين تهاجمات مردانه ايستادگي كرده و از اين پس نيز به اتكاء فرهنگ پر بار خود راه آينده را در نورديده و ميراث هاي فرهنگي خويش را پشتوانه ي همت خود قرار مي دهد.

    استاد بدیعی و گلپا

    حبيب اله بديعي در نواختن دستگاهها و گوشه هاي آواز قدرت و توانايي قابل ملاحظه يي دارد.در آهنگسازي و نوازندگي داراي سبك خاصي است كه هر يك از آثار او از شيوايي و لطافت كم نظيري برخوردار است.او همين كه مي بيند تكرار نغمات و گوشه ها ممكن است براي شنونده كسالت آور باشد به قطعه يي ضربي روي مي آورد كه موجب تنوع و مبين قدرت نوازندگيش مي گردد به طوري كه بسياري از اهل فن معتقدند سلوي مشهور او كه در دستگاه "شور" نواخته شده به ملاحت و عظمت تمامي درياي مازندران زادگاهش مي باشد و شنونده را در الهام و رؤياهاي دور و دراز فرو مي برد.
    حبيب اله بديعي ابتدا در سال 1333 اركستر كوچكي را رهبري مي كرد كه بعدها بنا به تجديد نظر تشكيلات اركسترهاي راديو اركستر شماره ي 6 نام گذاري گرديد.وي در سال 1337 بنا به دعوت داود پيرنيا سرپرست برنامه ي گلها كار خود را در اين برنامه با خوانندگاني چون:غلامحسين بنان حسين قوامي اكبر گلپايگاني محمودي خوانساري محمد رضا شجريان و غيره آغاز كرد.
    وي در سال 1343 عضو شوراي موسيقي راديو در سال 1345 معاون اداره ي راديو تهران و سپس معاون اداره ي موسيقي سال 1346 تا سال 1351 رئيس اداره ي موسيقي راديو و از سال 1351 تا سال 1358 عضو شوراي واحد موسيقي كه اعضاء آن متشكل از آقايان:مرتضي حنانه علي تجويدي و حسينعلي ملاح بود منتصب مي گردد و ضمن رهبري اركسترهاي شماره ي 2 و 4 و 6 سپس مدت 6 سال رهبري اركستر "باربد" را به عهده داشت.
    فريدون ناصري آهنگساز خوب و هنرمند در يكي از برنامه هاي راديويي مي گويد:" حبيب اله بديعي يكي از آهنگسازان و نوازندگاني است كه در اين رده مي شناسيم.او يكي از زبردست ترين بداهه نوازان يا بداهه سراياني است كه ما طي سال هاي اخير در سرزمينمان ديده ايم.
    حبيب اله بديعي نه فقط استعدادي باورنكردني در بداهه سرايي و رديف شناسي دارد بلكه اگر لازم باشد بالاترين درجه ي قدرت تقليد را هم از هنرمندان گذشته دارد.او اين كار را زماني انجام مي دهد كه از هر جهت لزوم اين عمل ثابت شده باشد كما اين كه بعد از فوت استاد بزرگ ابوالحسن خان صبا نواري از قطعه ي معروف "زنگ شتر" او در دست نبود و يا حداقل راديو چنين نواري نداشت حال اين كه لازم بود به خاطر بزرگداشت استاد از دست رفته اين شاهكار هميشه جاويدان او پخش مي شد از سوي ديگر استاد فقيد شاگردان زيادي داشت منجمله حبيب اله بديعي هم شاگرد او بود.باري بنا به صلاحديد مدير آن روز راديو چند نفر از شاگردان مرحوم استاد اين قطعه ي "زنگ شتر" را نواختند و قطعه يي كه بنا به نظر بسياري پذيرفته شد و حتي به نام مرحوم استاد پخش شد قطعه يي بود كه حبيب اله بديعي نواخته بود.يكبار ديگر بايد بگويم كه در همان زمان صريحا به تصديق همگان آنچه كه حبيب اله بديعي نواخته بود صد در صد با نحوه ي نوازندگي استاد ابوالحسن خان صبا برابري مي كرد.

    استاد حبيب الله بديعي در تاريخ 29/7/71 به رحمت ايزدي پيوست ، جسد وي را در جوار امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.


    منبع : وبلاگ استاد حبيب اله بديعي

  4. #144
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض آوازهاي پريروز : پيرامون منوچهر همايون پور

    سيدعليرضا ميرعلي نقي


    وقتي آلبوم اجراهاي استاد منوچهر همايون پور همراه ارکستر استاد حسين ياحقي، به نام «ديروزي ها» انتشار پيدا کرد، نزديک پنجاه سال از کناره گيري هميشگي استاد مي گذشت. او ديگر خواننده آوازهاي ديروز نبود بلکه به نسل قبل از محمودي خوانساري و گلپايگاني و شهيدي تعلق داشت و در واقع از «پريروزي ها» بود. با اينکه افراد زير هفتاد سال و شصت سال ديگر همايون پور را به خاطر نداشتند، او براي جوان هاي زير سي سال تبديل شده بود به يک مرجع معتبر. شايد براي اينکه اطلاعات خيلي خوبي درباره آواز و موسيقي و به خصوص ادبيات داشت. جذابيت شخصيتش هم ـ سواي موسيقيداني ـ کم نبود. امروز سالروز تولد اوست. او که با انرژي سرشار حياتي زندگي کرد و در عين درويش مسلکي، از هشتاد سال فرصت دنيوي، نهايت لذت مقدور را هم برد. فعاليت او در حدود 10 ، 12 سال يا کمي بيشتر از آن بود ولي تاثير و محبوبيت بسياري داشت. يکي دو سال مانده به آخر عمر در يک جلسه پژوهشي همراه استاد شجريان آمد و نکته ها گفت و علاقه مندانش را علاقه مندتر کرد و نشان داد که اگر آواز هم نخواند، هنرشناسي معتبر است.



    شاهکارهاي همايون پور، به زعم نويسنده اين يادداشت، خوانده هاي او در خلوت انس و محافل خصوصي همراه هنرمندان محبوب اوست. به ويژه پرويز ياحقي و حبيب الله بديعي که صداي ارکسترشان آواز همايون پور را آذين مي کرد. قطعه «در کنج دل» با شعر پژمان بختياري از خوانده هاي ماندگار اوست که مثل يک متن درسي براي خوانندگان جوان محسوب مي شود. در سال هاي آخر عمر، همراه با زنده ياد دکتر حسين عمومي و استاد احمد ابراهيمي ياران ثلاث بودند که دو تن رفتند و استاد ابراهيمي ـ با آرزوي طول عمر و عزت ـ پابرجاست. ياد همه اساتيد را در هر زمان گرامي مي داريم.


    منبع : روزنامه شرق

  5. #145
    آخر فروم باز mohammad99's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    برگشتم اینچا
    پست ها
    2,977

    پيش فرض

    سلام خدمت تمام دوستان گلم.من از صفحه ده این تاپیک تمام مطالب رو تک تک خوندم و خواستم اینجا نظرم رو اعلام کنم
    قبلش واقعا جا داره از مژگان خانوم و افتاب خانوم و اقا جلال بابت مطالبشون واقعا تشکر کنم.واقعاجالب یود.ولی خب این چند تا مطلب کوچیک نظر من بود

    هر جاش اشتباه بود به من بگید ازتون عذر خواهی کنممن میگم شما مطالبی رو که میزارید سعی کنید با لینک داخلی باشه.مثلا اگر یه مطلب خبر دارید.اینجا میدید.تو اخبار هم بدید

    ***

    در کتاب «موسيقي بر پرده نقره اي» يکي از بزرگان هنر نوشته است؛ «پسرم که هم اکنون يکي از موسيقيدانان برجسته است هر روز سازش را بر مي داشت، در کمد مي رفت و آنجا شروع به تمرين مي کرد چرا که صداي سازش بلند بود و نواختن او در خانه همسايگان را آزار مي داد. او ساعت ها در کمد ساز مي زد تا بتواند خود را براي کار گروهي آماده کند.»
    ...
    منبع : روزنامه شرق
    جلال جان حس کردم مطلب کلی هست .میتونستی تو صفحه اصلی هم بزنی


    يكبار ديگر رسانه‌ها پيش‌تر از مديران فرهنگي حركت كرده‌اند؛ ديگر بايد پديده‌اي تحت‌عنوان موسيقي زير‌زميني را جدي گرفت.



    منبع : تهران امروز

    جلال جان ببخشید البته ولی این همجاش اینجا نبود درباره ] بود.. و دخلی به سنتی نداشت

    عود ابزار موسيقايي عرب، ترک، ایران ،ارمنستان ،یونان و چند ين کشور ديگر در مناطق خاور است که ايرانيان در قرنهاي ا....منبع: سازشناسی برنامه نیستانسازشناسی پرویز منصوری

    افتاب خانوم جان شما که زحمت کشیدی ولی خب کم کشیدی به 2 دلیل
    1-تکراری بود
    2-یه خورده بیشتر به سر و وضعش میرسدی بهتر نبود؟؟

    كنسرت موسيقى سنتى «شهرام ناظرى» به مناسبت بزرگداشت مولانا، مهرماه امسال در مجموعه تئاتر شهر پاريس در فرانسه برگزار مى شود.
    ...
    منبع : ايران
    راستش این مورد رو از همه بیشتر دیدم.اخبار رو فکر کنم تو این قسمت هم مطرح کنیم با لینک به صفحه موسیقی خیلی بهتر باشه
    http://www.forum.p30world.com/forumdisplay.php?f=94

    افسر شاهوردياني مادر استاد محمدرضا شجریان يكشبه شب 17 تير ۱۳۸۶ درگذشت
    ...
    درگذشت مادر استاد را به ايشان و خانواده‌شان صميمانه تسليت می‌گوئیم.
    باز هم مورد قبلی.جزو اخبار محسوب میشه پس اونجا هم جاداشت
    http://www.forum.p30world.com/forumdisplay.php?f=94

    محمدعلی محمودیار:...
    *** بد نیست که کمی به فکر بیافتیم. ای کاش حضرات فرهنگی ایران که مهد تمدن و فرهنگ مشرق زمین است کمی به فکر افتند. به چنین ابتکاراتی میدان دهند. آن ها را پرورش دهند و شرایط لازم را فراهم کنند. خوب است که کمی هم به فکر فرهنگ و هنر ایران باشیم.
    جلال جان من این مطلب رو با لینک کامل دانلود در قسمت دانلود قرار دادم.کاشکی یه لینک به اون میدادی

    • اگر بانويي در ميدان جنگ حضور فيزيکي يابد و مرداني را از پاي در آورد مي گويند مردانه جنگيد و هر کاري را که به طور معمول کار بانوان نباشد، اگر بانويي انجام دهد مي گويند مردانه انجام داد. نه آنکه خداي نکرده آقايان را بر بانوان برتري باشد، خير، اما بنا به عادت و حرف و سخن وقتي بانويي کاري آنچناني مي کند مي گويند کاري مردانه کرده است...!
    نوشته توسط مهدي رحيمي
    این مطلب این قدرت رو داشت که تو تاپیک موسیقی باتوان هم مطرح شه هم اینجا

    فريدريش نيچه: زندگى بدون موسيقى، خطاست!


    ...
    منبع: روزنامه نوى تسورشر تسايتونگ - چاپ سوييس
    تاريخ نشر: ۲۵ فوريه ۲۰۰۶

    نوشته: كريستف لاندرر Christoph Landere ترجمه: پريسا رضايى

    پى نويس:
    ۱- Gesamtkunstwerk به معناى تركيب و تلفيق آثار هنرى از جمله موسيقى، شعر، رقص، ادبيات و ... است.

    استاد جلال تو صفحه اصلی بود بهتر نبود

    همشهري آنلاين:
    مادر استاد محمدرضا شجریان يكشبه شب 17 تير درگذشت
    ...
    نمی دونم به این تاپیک مربوط می شد یا نه...
    اگر بی ربطه عذر می خوام
    خواهش میکنم.شما سروری اگه تو اخبار هم بود بهتر بود.
    http://www.forum.p30world.com/forumdisplay.php?f=94




    خبرگزاري فارس: نشان مولانا در مراسم اختتاميه بزرگداشت عبدالباقي گولپينارلي از طرف بنياد ملي مولانا به محمدرضا شجريان اهداء شد.....
    بازم فکر میکنم این اگه تو خبر هم مطرح میشد بهتر بود


    یه صحبت کوچیک دیگه .برا مصاحبه یه تاپیک داریم ولی خب اونا اینجا هم مطرح شه و هم اونجا خیلی خوبه

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید


    بازم از تک تکتون که برا مطالب زحمت میکشید تشکر میکنم

  6. #146
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    بررسی درستی بود محمد.
    شخصا سعی میکنم که در پستهای بعدی رعایت کنم.
    تشکر
    جلال

  7. #147
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Nov 2004
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    40

    پيش فرض

    سلام آقای کسی تونسته تو کنسرت استاد شجریان ثبت نام کنه؟؟؟؟؟
    چرا نمی شه؟؟؟
    چون این تاپیک مخصوصو موسیقی سنتی گفتم شاید علاقمندان یه نظرایی داشته باشن؟؟
    آیا غیر از امروز که از صبح الافم فردا هم میشه ثبت نام کرد؟؟؟
    بدرود

  8. #148
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    سلام آقای کسی تونسته تو کنسرت استاد شجریان ثبت نام کنه؟؟؟؟؟
    چرا نمی شه؟؟؟
    چون این تاپیک مخصوصو موسیقی سنتی گفتم شاید علاقمندان یه نظرایی داشته باشن؟؟
    آیا غیر از امروز که از صبح الافم فردا هم میشه ثبت نام کرد؟؟؟
    بدرود
    ای کاش در تاپیک جداگانه این درخواستو میدادید که باعث بی نظمی در این تاپیک نشه.
    من ثبت نام کردم چند روز پیش و برام اس ام اس و ایمیل زده شد که دیروز در سایت دل آواز بلیطو بخرم. منتها چون کار برام پیش اومد دیگه منصرف شدم و تو سایت نرفتم.
    امیدوارم شما موفق بشین

  9. #149
    حـــــرفـه ای Asalbanoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    10,370

    پيش فرض به مناسبت اولین سال درگذشت حسین عمومی

    مرسی محمد جان...

    --------------------------

    در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
    چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
    اولین بار که مرحوم حسین عمومی را دیدم سال ۱۳۷۱ بود در منزل پدری دوست ارجمندم جناب اکبر شکرچیان. در آن شب قرار بر این بود استاد جلیل شهناز بیاید و بنده هم به شوق دیدارشان رفته بودم. متاسفانه استاد تشریف نیاورد. اما سعادت بر من یار بود تا با گوهری دیگر از خطه اصفهان «دکتر حسین عمومی» آشنا شدم، هرچند از ندیدن استاد شهناز متاثر شدم اما آشنایی با جناب دکتر شادمانم کرد.
    در آن شب هنرمندان دیگری هم بودند که هر کدام از خود هنری ارائه دادند اما دکتر با دو بیت در «بیداد همایون»:
    گاه برخیزی و ما دست به دامان باشیم
    گاه بنشینی و ما سر به گریبان باشیم
    بی تو و با تو محال است گرفتن آرام
    ما که بایست به هرحال پریشان باشیم
    مجلس را شور و حالی بخشید.

    ایشان صدای مرا شنیدند و بنده نوازی فرمود و مرا تشویق به کار کرد. صاحب مجلس زمینه آشنایی مرا با دکتر عمومی فراهم کرد و فردای آن شب ایشان مرا به منزل خود دعوت کرده و راهنمایی هایی در زمینه آواز کرد. اما این دیدار به چند جلسه ختم شد و ایشان برای مدتی به کانادا رفت تا اینکه در سال ۱۳۷۶ تصمیم به آموزش هنرجویان گرفت که در اینجا تلاش ها و کمک های خانم فریبا داوودی قابل تقدیر است.

    با شروع کلاس ها دوستان زیادی که مدت ها ردیف خوانده بودند به این کلاس سرازیر شدند تا اندوخته های خویش را محک بزنند و نکاتی از ظرایف آوازی مکتب اصفهان را از استاد یاد بگیرند. برای همین کلاس همیشه دارای صداها و آوازهای خوب بود که خود باعث رشد بقیه می شد. در ضمن دکتر هم که به وجد می آمد دو یا سه بیت در مایه های مختلف به زیبایی و حال خاصی که در صدایشان بود می خواند، که همه را منقلب می کرد. بنده تا پایان عمر پربارشان در خدمتشان بودم و در سفرهایی به شهرستان ها جهت سخنر

    انی یا بزرگداشت ها همسفرشان بودم. قبل از آشنایی با دیدگاه های دکتر بهتر است تذکراتی داده شود:

    ۱) ایشان به هیچ وجه خود را استاد موسیقی نمی دانست ولی چون استاد گرانقدر جناب محمدرضا شجریان به دلیل درک ایشان از موسیقی به ایشان لقب «کارشناس موسیقی» داده بود عملاً وارد عرصه موسیقی شد.
    ۲) دکترای ایشان در رشته حقوق بود و قضاوت شان بسیار دقیق.
    ۳) در مدیریت سرآمد بود، رونق گرفتن دوباره کارخانجات نساجی مازندران به تدبیر و مدیریت ایشان بود.
    ۴) ایشان آواز را تنها با گوش کردن آواز بزرگانی چون تاج اصفهانی، ادیب خوانساری و پرسیدن در لحظه و بردن نام گوشه ها از آنان فرا گرفته و با مناعت طبع اسم گوشه هایی که نمی دانست از دوستان کارکرده می پرسید و بدین طریق به ما یاد می داد که «پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.» اکنون دیدگاه های دکتر حسین عمومی:
    ایشان می گفت؛ «در حال حاضر هنرجویان آواز ردیف را گوشه به گوشه حفظ می کنند و بدون درک از رابطه های گوشه ها و حس و حال خودشان و کاملاً قراردادی آن را می خوانند، شاید یک هنرجو در طول چند سال بالغ بر صد گوشه را حفظ می کند، اما وقتی به او می گویند دو بیت آواز با حس و حال خودت بخوان، نمی تواند.کافی است تنها دو تا سه گوشه بلد باشد ولی بتواند شیره کلام و ملودی را درآورده و شور و حالی در دل ها به وجود آورد.»
    این نظرگاه باعث شده بود که دیگران تصور کنند ایشان با ردیف مخالف است در صورتی که ردیف را الفبای آواز می دانست و معتقد بود همان طور که با حروف الفبا می توان بی نهایت کلمه و جمله زیبا ساخت می توان آواز را آنقدر تکرار در تکرار نخواند.ایشان بر درک و فهم دقیق ردیف تکیه داشت و می گفت؛ باید گوشه ها و آوازها در وجود خواننده بجوشد که وقتی صدای او را دیگران می شنوند بر آنان اثر بگذارد.

    به این مساله معترض بود که؛ «یک خواننده یک غزل را برمی دارد و یک بیت درآمد می خواند و به ترتیب یک بیت یک بیت گوشه عوض می کند، نه شعر را می فهمد و نه درک و اندیشه ای از گوشه ها دارد و فقط به صورت اتوماتیک و درسی می خواند و فکر هم می کند که چه غوغایی به پا کرده است، در صورتی که تا یک گوشه جا نیفتاده است و شنونده و خود خواننده تشنه پرده بعدی یا اوج آن آواز نشده اند نباید بی دلیل تغییر حالت بدهد.»
    ایشان ردیف را ابزار خواننده می دانست نه وسیله بند کردن خواننده که نتواند ذوق و سلیقه و درون خود را به شنونده انتقال بدهد.

    تکیه کلام شان «تحریر کم» بود.اشتباه نشود، ایشان با تحریر زدن مخالف نبود، اما بی رویه تحریر زدن را مفید نمی دانست، به داد زدن در آواز معترض بود و تاکید بر بم خوانی داشت و کسانی را که دارای صدای چپ کوک بودند و دارای تحریرهای خوب، تشویق به بالاخوانی می کرد.

    درکش از ادبیات شعری فارسی و عربی بی نهایت بالا بود و وقتی تکیه ای را می خواست بخواند شیره کلام را ادا می کرد و انسان را به وجد می آورد. با روخوانی شعر هنگام آواز مخالف بود، می گفت؛ یک خواننده باید ابیات فراوانی در حفظ داشته باشد تا به موقع بتواند از آن استفاده کند.از تقلید کورکورانه از خوانندگان، بدون درک جای صدای خود شخص، بی نهایت عصبانی می شد.از کلام و شعر خوب به وجد می آمد.

    یادم می آید روزی شعری از سعدی به صورت آواز می خواندم و می دیدم جناب دکتر مرتب می گوید؛ به به، احسنت، بنده هم به خیال خام خود فکر می کردم عجب آوازی می خوانم که دکتر را دگرگون کرده است تا اینکه آواز تمام شد، ایشان گفت؛ به به عجب شعری بود، چون معتقد بود شنونده بر کلام توجه بسیار دارد در نتیجه می گفت کلام شعر را قبل از آواز بارها و بارها باید دکلمه کرد، فهمید و با درون خود هماهنگ کرد و با تلفیق آن به گوشه به شنونده تحویل داد و در صورت نیاز و توانایی شخص تحریری مناسب با آن اجرا کرد و اگر کلام نیازی به تحریر نداشت نباید تحریر زد و به کلام آسیب رساند.

    می گفت؛ «وقتی یک بیت یا مصرعی را با حالتی خواندید دوباره اگر تکرار کردید تغییری هرچند کوچک در آن بدهید تا شبیه اولی نشود، این خلاقیت خواننده را می رساند.»برای شروع آواز تاکید می کرد که حتماً نباید یک تحریر بلند زده شود، با یک مد بلند (کشش یک صدا یا نت) می توان وارد شعر شد. می گفت اگر در مجلسی همه آواز خواندند و تحریرهای به اصطلاح فلکی زدند شما کاری بکن که آنها نکردند.»

    ● از خصوصیات اخلاقی ایشان
    تند و صریح اللهجه بود اما دلی صاف و بی کینه داشت. می گفت؛ «حرف های من ممکن است عده ای را ناراحت کند، اما بالاخره یکی باید بگوید.» زیاد اهل مهمانی و شب نشینی نبود، چون سحرخیز بود و شب به موقع می خوابید. دارای صدای گرم و بم، بیان درست شعر با چرخش های زیبای آوازی و استفاده از تکنیک غنه (زدن زبان کوچک به سقف دهان و تولید صدا از راه بینی). محفوظات شعری فراوان از امتیازات ایشان بود.

    آنقدر گوشه را به قول خودشان ورز می داد تا شنونده کاملاً آماده شنیدن گوشه بعدی می شد و وقتی به اوج می رفت آه از نهاد دوستان برمی خاست.به مکتب اصفهان عشق می ورزید و آن را کامل ترین مکتب آوازی می دانست و از بزرگان این مکتب حبیب شاطرحاجی، میرزا علی محمد قاضی عسگر، ادیب خوانساری، شهاب افتخار، نایب اسدالله و تاج اصفهانی با احترام یاد می کرد.از صداهای خوب بسیار استقبال می کرد و از همه می خواست بدون واهمه جلوی بزرگان آواز بخوانند و معایب کارشان را به مرور رفع کنند.

    در کلاس های ایشان معمولاً بزرگانی چون هنرمند گرانقدر استاد حسن کسایی، زنده یاد علی تجویدی، اصغر شاه زیدی، احمد ابراهیمی، زنده یاد منوچهر همایون پور و ادیبان بسیاری که در شعر و ادب مشهور خاص و عام بودند، می آمدند و ایشان از نظرات آنان در مورد هنرجویان جویا می شد و راهنمایی می خواست.

    جالب است که بگویم برای هر مهمانی که می آمد یک بیت شعر مناسب آن شخص می خواند.به خاطر ارادتی که به استاد احمد ابراهیمی داشت چند بار به اتفاق ایشان از ساعت ده و یازده صبح تا ۴ و ۵ بعدازظهر به منزل استاد ابراهیمی می رفتیم و تمام مدت درباره موسیقی و ادبیات این دو با هم تبادل نظر می کردند و در آخر سازی و آوازی. «برای من که سعادتی بود.»وقت برگشت از منزل استاد ابراهیمی دکتر این ساعات سپری شده را بهترین ساعات زندگی شان بیان می کرد و می گفت دو بیت شعری که آقای ابراهیمی می خواند به صد آواز می ارزد.
    ایشان علاوه بر ارادتی که نسبت به استاد بزرگوار جناب آقای شجریان داشت و از صدای ایشان لذت می برد به هنرمند گرانسنگ جناب آقای اصغر شاه زیدی عشق می ورزید و همیشه و همه جا بحق از ایشان تجلیل می کرد. دکتر عمومی از کلاس دسته جمعی بیشتر استقبال می کرد و کلاس تک نفری را نمی پذیرفت.بزرگترین سعادت من این بود که ایشان با بنده در مورد اداره کلاس و تجربیاتی در این زمینه تبادل نظر می کرد.

    بنده می گفتم؛ برای کسانی که هنوز با صدای خود آشنا نیستند و زدن تحریر برایشان مشکل است ابتدا باید تک تک کار کنند و وقتی به سطحی رسیدند که تحریر را راحت اجرا کنند کلاس گروهی مفید است.
    در مورد صداسازی می پرسید، بنده می گفتم؛ همان طور که خودتان عملاً تاکید می کنید صدایتان را در دهان جمع و زنگ صدا را زیبا درآورید همان صداسازی است. در اصل می توان گفت زنده یاد استاد نورعلی خان برومند هم در زمان خودش صداسازی کار می کرد.ایشان معتقد بود که از ابتدا هنرجو را باید با شعر و ادبیات آشنا کرد و هم به سالم درآوردن صدا و گوش کردن آوازهای قدیمی که هر کدام درسی بزرگ برای هنرجو است، تشویق کرد.

    ایشان بیان نقاط ضعف و قوت بزرگان و استادان قدیمی را برای رشد هنرجو لازم می دانست.ختم کلام؛ «دکتر حسین عمومی» در مقطع کوتاهی که در عرصه موسیقی وارد شد کاملاً تاثیرگذار بود و به عبارتی دیگر جرقه ای زد و نوری پدید آورد و خود رفت. به قول سعدی:

    سعدی آن نیست که در خورد تو گوید سخنی
    آنچه در وسع خودم در دهن آمد گفتم
    یادش گرامی باد.


    محمد اسماعیل قنبری
    مدرس آواز



    روزنامه شرق

  10. #150
    آخر فروم باز reza2pars's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,468

    پيش فرض

    سلام من یه تاپیکی برای گرفتن آمار بهترین خواننده سنتی ایران ایجاد کردم چون دیدم اینجا بچه ها تخصصی ترن خواستم لطف کنید شما هم رای بدید ممنون.آدرس تاپیک هم تو امضام هستش

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •