تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 149 از 170 اولاول ... 4999139145146147148149150151152153159 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,481 به 1,490 از 1693

نام تاپيک: Alan Wake

  1. #1481
    Banned
    تاريخ عضويت
    Oct 2011
    محل سكونت
    یه جایی نزدیک خـــدا
    پست ها
    3,837

    پيش فرض

    علی جان بی زحمت تو امضاتون لینک دقیق داستان ها رو بذار . . . اینجوری راحت همه دسترسی پیدا میکنن . . . فـــــدات

  2. 2 کاربر از Eblis 2011 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1482
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ALI&SOAP's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    431

    پيش فرض

    آلن ویک اپیزود1: نایتمیر(کابوس) بخش 1: خواب نویسنده



    بازی طوری شروع می شود که دوربین مانند پرنده ای بر روی دریاچه و کوه ها پرواز می کند و همزمان صدای مردی می آید که در مورد داستان های ترسناک می گوید:"همیشه در داستان های ترسناک مقتول می پرسد"چرا؟" اما هیچ جوابی برای آن نیست و همیشه این طور می ماند این چیزی است که ما را تا آخر داستان همراهی میکند، اسم من آلن ویک هست، من یه نویسنده ام" سپس فضای بازی از روز به شب تغییر می کند و آلن در مورد کابوس های خود می گوید: "آن ها بسیار عجیب اند و می شه بگین من رو گیج کردن و مثل یه سر درد همیشه با منن" بعد از آن آلن را هنگام شب در حال رانندگی می بینیم که از یک تونل عبور می کند و ناگهان با یک مرد تصادف می کند از ماشین بیرون می آید و بالای سر مردی که با آن تصادف کرده است می رود ( آلن در این قسمت، بازی رو برای ما شرح می دهد مثل کسی که از او بازجویی شود!) آلن می فهمد که مرد مرده وبرای ما توضیح می دهد که نمی تواند این تصادف را گزارش دهد زیرا ممکن است که به زندان بیفتد و دیگر هرگز آلیس رو نبیند( آلیس همسر آلن ویک هست اصلانم خوشگل نیست من جای آلن بودم می رفتم با یکی دیگه) ناگهان چراغ های جاده خاموش می شود وهمه جا حس وحال تاریکی می گیرد آلن اطراف خود را نگاه می کند وهنگامی که رو برمی گرداند متوجه می شود که جسد غیب شده است( همراه با غیب شدن جسد یه موزیک کوتاه ترسناک مثل فیلم ها پخش می شه که حس ترس رو به گیمر القا کنه) آلن می ترسد و به صورت نشسته عقب عقب می آید سپس بلند می شود از این به بعد دیگر کنترل آلن به دست گیمر می افتد آلن باز مثل راوی می گوید: " باید به فانوس دریایی برم می دونم که اونجا چیز مهمی در انتظار منه." سپس به سمت فانوس حرکت می کند، کمی جلوتر مشاهده می کند که پل خراب شد پس از سمت راست که راه کوچکی به سوی فانوس دارد می رود، هنگامی که چند قدم بر می دارد متوجه می شود که همان مردی که با او تصادف کرده کنار ماشین قرار دارد، زنده است و یک تبر نیز به دست دارد و انگار دود سیاهی بدنش را احاطه کرده و از آن بدتر آلن را تهدید به مرگ می کند و در حالی که به سمت آلن می آید حرف های عجیب غریب با صدای نارسا می گوید.



    آلن به سمت فانوس فرار می کند اما فرد مرموز جلویش سبز می شود وسعی می کند با تبر آلن را بزند در ضمن آلن راه فراری ندارد چون درب مزرعه(یا هر چیز دیگه) بسته شده ونیرویی آن را کنترل می کند تا آلن نتواند در را باز کند، حال سی پی یو از گیمر می خواهد که با گرفتن کلید "شیفت" و یکی از دکمه های موو منت سه بار از دست فرد تبر به دست جا خالی دهد. بعد از این که گیمر این کار را انجام داد در باز می شود و آلن فرار می کند. در هنگام فرار چراغ های خیابان یکی یکی می شکنند سپس آلن به یک پل چوبی می رسد مردی آن طرف پل ایستاده که می گوید" سریع! بیایید!"وقتی آلن به آن طرف پل می رسد مرد او را به سمت خانه هدایت می کند اما وقتی وارد خانه می شود در خانه بسته شده و مردی که به آلن کمک کرده بود توسط آن مرد مرموز با تبر کشته می شود آلن از پنجره نگاه می کند اما در کمال تعجب مرد تبر به دست شبیه خود آلن است



    به هر حال آلن از خانه خارج می شود وبه جایی می رسد که یک نور می بیند و شخصی که قیافه اش معلوم نیست صحبت می کند که"من می توانم به تو کمک کنم، پس دنبال نور من بیا" سپس به آلن می گوید که تاریکی در کابوس های تو همه جارو فرا گرفته است ولی تو باید با آن مبارزه کنی سپس یه چراغ قوه و یک تفنگ از آسمان تحت کنترل نور به سمت آلن می آید، آلن آن ها را می گیرد و مردی که فقط صدایش می آید توضیح می دهد که باید سپر تاریکی دشمنانت رو از بین ببری چون تاریکی از اونا محافظت می کنه و تا وقتی که سپر دارند تقریبا شکست ناپذیر اند و نیز می گوید بعد از این که سپر از بین رفت باز تاریکی در وجودشان است ولی دیگر از آن ها محافظت نمی کند اما اون ها هنوز دشمن تو هستند و تو نمی توانی نجاتشان بدی پس با گلوله بزنشون



    بعد از این که گیمر این کار رو یاد گرفت راهش را به سمت فانوس ادامه می دهد و با هزار بد بختی وارد خانه می شود اما چراغ های خانه خاموش می شوند و صدای ترسناک زنی می آید که می گوید "اون این جا است".



    نتیجه تا الان : آلن ویک یک نویسنده است که رمان های ترسناک می نویسد وبه نظر میرسد خود او در یکی از این داستان ها گیر کرده!!!




    آلن ویک قسمت 1 : کابوس، بخش 2: به بریت فال خوش اومدین


    بعد از آن صدا آلن از خواب بیدار می شود (پس تمام ماجرای قبل یک کابوس بیش نبوده!!!)
    همسرش(آلیس) میگوید که چیزی نیست عزیزم بازم یه کابوس دیگه بود،خوشحال باش ما رسیدیم!
    در همان حال گوشی آلن زنگ می زند آلن به آلیس می گوید "barry " است (بری بهترین دوست آلن است).
    بری می گوید که در خدمت آلن است و هر چی بخواد محیا می کنه آلن هم تشکر می کنه اما به نظر می رسه که آلیس از این بابت خوشحال نمی شه!!!
    (آلن و آلیس برای خلاص شدن از دست اون کابوس های آلن به یک روستا یا شهر کوچک به اسم بریت فال اومدن) بعد از آن آلن و آلیس باهم به شهر می روند(با ماشین) آلیس به آلن می گوید که من یه چرخی میزنم تو برو به رستوران شهر و از آقای استاکی آدرس و کلید اون جایی رو که برامون کرایه کرده بیار، آلن هم قبول می کند و وارد رستوران می شود.
    در رستوران آلن عکس خود را می بیند و میفهمد که این جا هم شناخته شده است واز این امر خوشحال نمی شود چون او برای رهایی از کار و گرفتاری به مسافرت آمده است، خلاصه از بدشانسی یا خوشانسی آلن خدمتکار رستوران او را می شناسد و یکی از فن های آلن است اما آلن به دلیلی که گفتم از این موضوع خوشحال نمی شود( خودمونیم خیلی سعی کرد مخمونو بزنه ولی گول نخوردیم تازه زنیکه پر رو می خواست شهر رو نشونمون بده!!!) آلن از خدمتکار در مورد استاکی سوال می کند خدمتکار که اسمش رو میگه(رز) میگه که استاکی روم به دیوار اون پشت تو دستشوییه!!! آلن به سمت سرویس بهداشتی می رود اما چراغ های راهرو رستوران سو سو می کنند و یک پیرزن هم به آلن هشدار می دهد که تو تاریکی آسیب می بینی، آلن توجهی نمی کند و حرکت می کند اما هرچه در دستشویی را میزند استاکی جواب نمی دهد، ناگهان یک پیرزن سیاه پوش که یک تور روی صورتش است به آلن می گوید که متاسفانه آقای استاکی مریض بودن و بجاشون من کلید رو آوردم آلن تشکر می کند و می رود.
    در بیرون رستوران با همسرش به سمت آن آدرس می روند و کمی که دور شدن مردی را می بینیم که با عجله از رستوران بیرون می آید ومی گوید"خانم ویک کلیدتون" (اون مرد استاکی بود).
    آلن و آلیس به خانه می رسند(در راه آلن توضیح می دهد که قبلا یک نویسنده ی موفق بوده ولی الان 2 ساله که هیچ داستانی ننوشته) و منظره ی زیبایی رو مشاهده می کنند(یه خونه که روی توی یه جزیره ی کوچیکه وسط دریاچه ست) آن ها وارد خانه می شوند آلن بیرون می رود تا چرخی بزند.
    بعد از چند دقیقه آلیس آلن را صدا می زند که یک سورپرایز برات دارم آلن وقتی وارد خانه می شود می بیند که آلیس برای او یک دستگاه نمی دونم چی چی (همونایی که می نویسی سریع چاپ می کنه) با چند تا ورق آماده کرده تا آلن آنجا داستان جدیدش را بنویسد . آلن از این بابت بسیار ناراحت می شود اما آلیس برای او توضیح می دهد که با یک روانشناس تماس داشته و اون می تونه به اونا کمک کنه آلن این بیشتر عصبانی می کند و با آلیس جر و بحس می کند(در همان حال برق خونه یه لحظه می ره و همان پیرزن که کلید رو به آلن داد ظاهر می شه اما آلن و آلیس اونو نمی بینن وقتی که برق میاد اونم ناپدید می شه) آلن از خانه بیرون می زند اما بعد از چند لحظه صدای جیغ آلیس می آید که از آلن درخواست کمک می کند اما آلن دیر به خانه می رسد و آلیس به داخل آب افتاده پس آلن نیز برای نجات آلیس به داخل آب شیرجه می زند در این هنگام صدای پیرزنی (شاهد همان پیرزن سیاه پوش ) می آید که می گوید "ادامه بده"

    نتیجه تا الان: 1بخش یک فقط یک کابوس بود2 آلن در قدیم یک نویسنده موفق بوده که 2ساله هیچی ننوشته 3 به نظر می رسه که یه پیرزن سیاه پوش با الن دشمنی داره وسعی می کنه به همسر آلن آسیب بزنه4 آلیس داخل آب دریاچه افتاده و آلن برای نجات او به داخل آب شیرجه می زنه




    آلن ویک اپیزود 1: کابوس، بخش 3: رها شدن از دست کابوس


    همزمان با آن صدا، صدای دیگری می آید که می گوید آلن بلند شو.
    بعد از آلن خود را داخل ماشینش می بیند که تصادف کرده و از جاده خارج شده است. آلن با خود می گوید که نمی داند چه جوری به آنجا آمده و چیزی به یاد نمی آورد و نیز احساس می کند از یک کابوس پا به کابوس دیگر گذاشته است. آلن از ماشین بیرون می آید و می خواهد برای کمک زنگ بزند اما موبایلش کار نمی کند، چرخی به اطراف می زند و ایستگاه پمپ بنزین را مشاهده می کند پس تصمیم می گیرد تا به آن جا برود اما برای این کار باید از وسط جنگل بگذرد( شب است و جنگل تاریک!!) او به راهش به سمت پمپ بنزین ادامه می دهد اما ناگهان یک نور شدید مشاهده می کند بعد از آن که نور ناپدید شد چند برگه را در آسمان می بیند که اتفاقا یکی از آن ها در دست آلن فرود می آید آلن برگه را می خواند اما نوشته ها بسیار عجیب اند!!! آلن می فهمد که برکه یک ورق از یک کتاب داستان است که اتفاقا آلن خود، آن را نوشته، اما آلن چیزی به یاد نمی آورد (اسم کتاب داستان دیپارت چر است)
    (در داخل برگه نوشته شده که یک مرد در تاریکی جنگل با تبر به قهرمان داستان حمله می کند)
    آلن کمی جلو تر که می رود به یک کارگاه چوب بری که متعلق به استاکی است می رسد خوشحال می شود اما استکاکی را مشاهده می کند که با تبر به او حمله می کند( عین آن چیزی که داخل برگه بود و عین همان خوابی که آلن در اول بازی دید) آلن بسیار تعجب می کند اما باید فرار کند پس به داخل خانه ای که در وسط کارگاه است می رود و در را قفل می کند، در داخل کابین آلن یک چراغ قوه و یک کلت پیدا می کند، آن طرف یک تلفن است، آلن به پلیس زنگ می زند اما استاکی با تبر کابل های تلفن را قطع می کند و ارتباط آلن نیز قطع می شود بعد از آن استاکی با یک بولدوزر به کابین می زند تا آلن را از پرتگاه پایین بیندازد اما آلن سریع از کابین بیرون می پرد و به راهش ادامه می دهد.
    در راه آلن با چند نفر که مثل کابوسش تاریکی کنترلشان کرده روبه رو می شود که چاره ای بجز کشتن آن ها ندارد.به هر حال آلن به پمپ بنزین می رسد در پمپ بنزین نور وجود دارد و این به آن معنا است که تاریکی در آنجا نیست (حداقل برای یه مدت)در داخل پمپ بنزین یک دفعه تلویزیون خود به خود روشن می شود در تلویزیون آلن دیده می شود که داخل اتاقی در کنار دستگاه تایپی است(مثل زندانی ها) و باخود می گوید"من خواهم نوشت. من به نوشتن ادامه می دم بیرون این جا فقط تاریکی وجود داره. بیرون کابین، بیرون داستان، فقط تاریکی وجود داره. من می تونم نیروش رو (یک خانم منظورشه چون می گه her) تو تاریکی احساس کنم. همین حالا من می تونم بوی عطرش رو تو اتاق احساس کنم. من بهش(یه خانوم) خواهم رسید. من درستش خواهم کرد. منو اونو(یه خانوم منظورش آلیس هست) برمی گردونم. داستان به واقعیت تبدیل می شه. اگه وایسم اون از دست می ره!!!" آلن این را نمی تواند با ور کند پس به پلیس زنگ می زند و در خواست کمک می کند بعد از چند لحظه پلیس می آید(اسم پلیس سارا است).آلن برای پلیس توضیح می دهد ( با هیجان فراوان) که تو یه ماشین بوده که تصادف کرده و نیز می گوید که همسرش آلیس گم شده آلن ادامه می دهد که با همسرش در یه کابین تو یه جزیره بودند تو دریاچه ی کالدرون ( در همین حال سارا به آلن می گه که آروم باشه ) اما سارا جواب می دهد که جزیره ای تو دریاچه ی کالدرون نیست(از وقتی که سطح آب دریا چه بالا اومده) آلن جواب می دهد که می تواند اورا به آن جا ببرد اما سارا بهش می گه تو زخمه بدی رو سرت داری در همین حال آلن بر روی زمین می نشیند ( به خاطر خستگی و زخم روی صورت توان ایستادن ندارد)
    سارا به آلن می گوید بشین داخل ماشین ما حلش می کنیم اول به دریاچه می ریم بعد هم میریم به ایستگاه پلیس و نیز از آلن می پرسد که آقای استاکی صاحب این منطقه رو ندیده؟ آلن در ذهن خودش می گوید" نمی توانم به او حقیقت را بگویم ( آخه آلن استاکی رو تو درگیری تو کارگاه کشته بود) چون دیگر به من باور نمی کند و نیز برای پیدا کردن آلیس هم به من کمک نمی کند. به هرحال آن ها به جزیره ای که آلن و آلیس در آن بودن می روند اما در کمال تعجب آلن مشاهده می کند که همانطور سارا گفته بود جزیره و کابین زیر آب رفته اند.
    در این جا قسمت 1 به پایان می رسد.

    نتیجه تا الان :1 آلن قسمتی از حافظه ی خود را از دست داده چون حدفاصل بین افتادن آلیس تو آب و بیدار شدن خودش تو ماشین تصادف کرده رو به یاد نمیاره 2 آلن یه چندتا ورق پیدا می کنه که انگار قسمتی از یک داستانند که خودش نوشته اما خود آلن نوشتن این داستان رو به یاد نمیاره و نیز انگار داستان توی برگه ها به واقعیت تبدیل می شه3 یه جورایی محیط بریت فال و مردمانش به کابوس آلن تو بخش 1 شباهت دارند 4 کابین و جزیره ای که آلن و آلیس توش بودن رفته زیر آب.






    اپیزود 2 :گرفته شده


    بخش 1 : ایستگاه شریف بریت فال

    آن چه گذشت: 1 آلن با همسرش آلیس به بریت فال اومدن2 آلن و آلیس با هم دعوایشان می شود3 آلیس گم می شود4 آلن درون یک ماشین تصادف کرده خود را می یابد بدون این که بداند
    چگونه به آن جا آمده5 کابین و جزیره ای در دریاچه ی کالدرون وجود ندارد.

    در اول اپیزود سه سال پیش را نشان می دهد که آلن به خانه می آید همسرش بر روی عکس های او کار می کند اما یکدفعه برق می رود آن ها باهم شمع روشن می کند و آلن برای این که آلیس نترسد داستان بچگی خود را برای او می گوید( در بچگی آلن از تاریکی می ترسیده مثل هر بچه ی دیگر اما مادرش برای این که او نترسد یه وسیله به او می دهد که کلیکر نامیده می شود و اگر کلیدش را بزنی نور ایجاد می کند(یکمی هم بوس موس می کنند) دوباره بازی به زمان حال می آید:
    بعد از رفتن به دریاچه سارا آلن را به ایستگاه پلیس می برد، پزشک ایستگاه آلن را مداوا می کند سارا موبایل آلن را به او تحویل می دهد در مورد اتفاقات از آلن می پرسد آلن می گوید: نمی تونم به یاد بیارم من وآلیس تو کابین بود ولی اون الان نیست ببینم جست و جو رو برا پیداکردنش شروع کردین؟ سارا هم جواب میده :آره، در این هنگام موبایل آلن زنگ می زند و آلن بیرون می رود و گوشی را بر می دارد(تماس گیرنده نا مشخص است) نا گهان صدای آلیس را از پشت تلفن می شنود که از آلن درخواست کمک می کند اما بعد از آن صدای مردی می آید که به آلن می گوید: دقیقا همون کاری رو انجام میدی که من بهت میگم اگه میخوای زنتو دوباره ببینی!!! آلن می پرسد که کی داره حرف می زنه اما مرد جواب می دهد که: برو به پشت ایستگاه، اونجا یه سوراخ تو فنس هاست داخل اون منطقه"Junker" رو نگا کن من اونجا یه چیزی رو برات جا گذاشتم بعد از این که از دست پلیسا خلاص شدی می تونی منو تو پارک "lover’s peak " ببینی (در نصفه شب) کار احمقانه ای نکن ما حواسمون بهت هست.
    آلن به پشت ایستگاه می رود و گواهینامه آلیس را پیدا می کند بعد از آن دوباره موبایلش زنگ می زند این دفعه بری است بری از آلن می پرسد : کدوم گوری بودی من یه هفته ست دنبالتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!
    دیروز به این جا اومدم(بریت فال ) آلن هم جواب می دهد : بیا اینجا ایستگاه پلیس شریف منو ببر نمی تونم الان حرف بزنم.
    تو راهرو ایستگاه پلیس دوباره یکی از تلویزیون ها خود به خود روشن می شود و باز آلن را درون یک اتاق در کنار دستگاه تایپ می بینیم(دوباره آلن تو تلویزیون تقریبا همون حرف های قبل رو میزنه) بعد از آن آلن پیش سارا می رود وبا او حرف می زند(چون ندونستم این قسمت رو چه جوری توضیح بدم عین حرفاشون رو می نویسم)
    " آلن: دوست دارم که برم، می تونم الان برم؟
    سارا: خب ما هنوز باید حر ف بزنیم درمورد......(آلن حرفش را قطع می کند)
    آلن : آیا من بازداشتم؟
    سارا: نه، البته که نه ولی ما باید بدونیم که تو کجا می مونی تا من بتونم با تو در تماس باشم.
    یکی دیگه از پلیس ها: کابین های elderwood خوبن (پیشنهاد)
    آلن: به نظر خوب میاد.
    دکتر هارتمن:(خودش را معرفی می کند خواهد به آلن دست بدهد آما آلن به او دست نمی دهد)
    من شما رو دعوت می کنم تا در کلبه ی دریاچه ی کالدرون اقامت داشته باشین
    آلن:(با عصبانیت) توبا زن من حرف زدی؟
    دکتر: من خوشحالم که با اون(آلیس) چند جلسه در مورد وضعیت شما حرف زدم
    آلن: (باز با عصبانیت): چیزی بهش گفتی؟
    دکتر: من دعوتش کردم ، کلینیک من جاییه که.....(آلن با زدن یه مشت تو دهنش حرفش رو ناتموم میذاره)
    در این هنگام سارا آلن رو می گیرد اما ناگهان مردی که کاپشن قرمز به تن دارد وارد ایستگاه می شود و به سارا می گوید: دست رو به موکل من نزن
    سارا:تو کی هستی؟
    مرد قرمز پوش: من بری ویلر هستم نماینده اون(آلن) اگه کاری با آلن داری با من حرف می زنی و به دکتر هم می گه: نمی دونم چیکار کردی که آلن این جوری زده تو....نت.
    دکتر: در خواست من هنوز سر جاش هست.(خطاب به آلن)
    (بیرون از ایستگاه بری از آلن می پرسد: موضوع چیه؟ من فک کردم دستگیرت کردن.)

    نتیجه تا الان:1 آلن تماسی از آدم ربا ها دریافت کرده که باید نصفه شب به محل ملاقات تو پارک عمومی بره.2 آلن می فهمه که دکتر هارتمن رو مخ زنش کار کرده تا به بریت فال بیان3 بری دوست آلن به بریت فال اومده وبا آلن به کابین الدر وود میره.

    (نگران پیرزن سیاه پوش نباشین بعد به حسابش می رسیم
    راستی تو ایستگاه پلیس بازم همون زنی که تو رستوران اول بازی گفت نرو تو تاریکی جون آسیب می بینی رو میبینیم که با لامپا ور میره)




    اپیزود 2: گرفته شده


    بخش 2 : پارک ملی الدر وود


    ببخشید به خاطر تاخیر


    بعد از خارج شدن از ایستگاه پلیس آلن و بری به خانه ی "Rusty" می روند تا یک کلبه از او اجاره کنند وقتی که به خانه ی او می رسند آلن از راستی درخواست یک کلبه تو الدروود می کند راستی نیز کلید را به آلن می دهد آلن همچنین از او می پرسد که چگونه به لاورپیک برور بعد از آن آلن و بری به کلبه می آیند در راه آلن تمام اتفاقات را برای بری تعریف می کند(حتی این که یک هفته ای گم شده است) اما بری به او باور نمی کند و فکر می کند او به خاطر آلیس مشکل روانی دارد.
    در خانه نصفه شب آلن می خواهد به لاورپیک برای ملاقات با آدم ربا برود و بری هرچه از او درخواست می کند تا آلن همه چیز را که برای او تعریف کرده به پلیس نیز بگوید فایده ندارد دست آخر آلن به بری می گوید تا صبح اینجا منتظر باش اگر نیامدم به پلیس خبر بده وبعد می رود.
    در راه ناگهان صدای کمک خواستن مردی می آید آلن متوجه می شود که صدای راستی (همان صاحب کلبه ) است سریع به کمک او می رود اما راستی را به شدت زخمی در داخل کابینی میابد راستی به آلن می گوید که:"اون برگه رو خوندم من فهمیدم که به واقعیت تبدیل میشه، می دونم که دوباره تاریکی میاد سراقم باید پاور پرق رو روشن کنی اون تو اتاق کارمه بیا اینم کلیدش، سریع بجنب" آلن کلید را از او می گیرد اما وقتی به پاور برق می رسد می بیند که با تبر کاملا خراب شده همین که می خواهد به پیش راستی برگردد صدای فریاد راستی بلند می شود سریع خود را به محل راستی می رساند اما خبری از راستی نیست و فقط خون روی کف زمین وجود دارد. قسمت راست دیوار کابین خراب شده و آلن از آن جا رد می شود بعد از این که کمی حرکت می کند راستی را می بیند که با یک تبر از بالای کلبه به پایین می پرد وبه آلن حمله می کند و آلن نیز چاره ای به جز کشتن او ندارد بعداز آن بری به آلن زنگ می زند و به او می گوید که از پنجره چیزی دیده بری به آلن می گوید که" تو دیونه نیستی،امیدوار بودم دیونه باشی ولی تو دیونه نیستی " آلن نیز به او می گوید که در کابین رو برای هیچ کس باز نکند. بعد از آن آلن مسیرش را به سمت محل قرار ادامه می دهد و در راه نیز با لشکری از انسان های تسخیر شده ی تاریکی درگیر می شود خلاصه آلن به جایی می رسد که یک تله کابین آن جا است از آن استفاده می کند تا به آن سمت پارک برود اما در وسط راه برق تله کابین قطع می شود و آلن به زمین می افتد و تفنگ و چراغ قوه اش نیز از دستش می افتد در این هنگام تعداد زیادی از موجودات شبه زامبی آلن رو محاسره کردن و به سمتش می آیند اما ناگهان یک مرد به کمک آلن می آید و او را نجات می دهد(اون مرد همون آدم رباست) مرد به آلن می گوید"دنبال من بیا الان بقیشون میان" آلن جواب می دهد"من اسلحه ندارم" اما آدم ربا به اومی گوید که با فلیر اونا رو دور کن تامن با تفنگ بزنمشون.
    آلن و آدم ربا بعد از کشتن تعداد زیادی از شبه زامبی ها جای خلوتی را پیدا می کنند تا با هم حرف بزنند.
    آلن به آدم ربا می گوید چی از جون من می خوای؟ بذار آلیس بره و در جواب می شنوه که: من انتظار داشتم که اینو بگی چون برگه رو خوندم تو یه نویسنده ی لعنتی عالی هستی، من تمام برگه ها رو می خوام و گرنه زنت مجازات می شه( دستش رو مثل چاقو به زیر گردنش می کشه یعنی این که زنتو می کشم) آلن از این حرف آدم ربا بسیار عصبانی می شود و با مشت به صورت آدم ربا می زند و هردوی آن ها از بلند به پایین پرت می شوند. آدم ربا فرار می کند اما اسلحه اش را جا می گذارد آلن تفنگ او را برمی دارد و می خواهد که شلیک کند اما دیگر دیر شده آدم ربا فرار کرده است.
    آلن تصمیم می گیرد که برگردد پیش بری اما برای این کار باید از وسط جنگل عبور کند پس دوباره یک لشکر از شبه زامبی ها را نابود می کند بعد از آن تماسی از آدم ربا دریافت می کند.
    آدم ربا به او نشانی محل قرار جدید را می گوید(معدن زغال سنگ) و از او می خواهد که تمام داستان را بیاورد اما آلن می گوید که من 1 هفته وقت می خواهم تا تمامش کنم اما آدم ربا قبول نمی کند و فقط 2 روز به او وقت می دهد. در این هنگام یک بار دیگر بری به آلن زنگ می زند و به او می گوید که تعداد زیادی کلاغ در اطراف خانه اند و سعی می کنند بیایند داخل. آلن نیز به او می گوید: لامپ ها را روشن نگه دار و در را باز نکن تا من بیایم.
    بعد از آن آلن یک ماشین پیدا می کند و سریع به سمت کابین می رود، پس از نابود کردن کلاغ ها بری در را برای او باز می کند.
    آلن باز تعریف می کند که: بری را به شهر فرستادم تا از مردم در مورد کابین دریاچه و... بپرسد، خودمم باید سعی کنم تا چیزی بنویسم و تحویل آدم ربا دهم تا آلیس را ول کند. ونیز می گوید من همیشه در داستان هایم از نیروی ماوراء طبیعه استفاده کردم با این که خودم هیچ اعتقادی بهش نداشتم اما مثل این که داره به واقعیت تبدیل میشه.!!!!
    اما زمانی که پشت دستگاه تایپ می شیند رور بازتاب شده از برگه های سفید مانع او می شوند(پس آلن نمی تواند داستان را خودش ادامه دهد)
    سپس یک ویدیو پخش می شود که درآن رز به بری زنگ زده و به او می گوید که تمام برگه هارا پیدا کرده او همین طور می گوید که در یک کابین تو پارک تریلر بیرون از شهر است بری هم تشکر می کند و به رز می گوید که کمتر از نیم ساعت آن جا هستند.
    در این هنگام نمای خانه ی رز را می بینیم که در کمال تعجب رز باز تلفن دستش است و با این که صدای بوق آن را می شنود اما باز حرف می زند، سپس دور بین می چرخد و در کنار رز همان پیرزن سیاه پوش(همون پیرزن بدجنس) را می بینیم که به هر صورت رز را تسخیر کرده تا آلن را به کابین رز بیاورد.
    در این جا اپیزود 2 به پایان می رد

    نتیجه تا الان: 1 آلن محل قرارش با آدم ربا می رود و می فهمد که آدم ربا تمام برگه های کتاب داستانی را که آلن نوشتنش را به خاطر نمی آورد می خواهد.2 بری اول حرف های آلن را باور نمی کرد اما با دیدن کشته شدن راستی و حمله ی کلاغ ها باور می کند3 آلن یک قرار دیگر با آدم ربا می گذارد ( در معدن زغال سنگ ) 4 آلن می خواهد آدم ربا را دور بزند و خود یک داستان سره هم کند اما نور بازتاب شده از برگه ها مانع این کار می شود5 رز توسط پیرزن تاریکی تسخیر شده و به دروغ به بری می گوید که تمام برگه های آقای ویک را پیدا کرده تا آن ها را طبق خواسته ی پیرزن به خانه ی خودش بکشد.
    تو این بخش باز از اون تلویزیون ها می بینیم که خودشان روشن می شوند
    نکته ی مهمش این جا است که آلن داخل تلویزیون می گوید اگر داستان نابود شود آلیس نیز نابود می شود!!!!
    Last edited by ALI&SOAP; 20-03-2012 at 00:20.

  4. 12 کاربر از ALI&SOAP بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #1483
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ALI&SOAP's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    431

    پيش فرض

    اپیزود3: باج


    بخش 1: با دویدن

    آن چه گذشت: چیز خاصی نداره میشه گفت همون نتیجه ی بخش قبله

    بعد از از این که رز به بری زنگ زد، بری و آلن با هم به خانه ی رز می روند آلن از بری می پرسد :آخه چطور ممکنه این دختر تمام برگه ها رو داشته باشه.!!!؟ بری در جواب می گوید: من نمی دونم او مبتکره بهت گفتم که سخت می گیری. بعد می گوید: ببین من وقتی تو شهر می گشتم اطلاعات زیادی پیدا کردم . اما موبایل آلن زنگ می زند و حرف بری را ناتمام می گذارد.سارا پشت تلفن به آلن می گویدکه یک مامور FBI می خواهد اورا ببیند و بهتر که به ایستگاه بیاد.آلن هم قبول می کند.
    پس از تلفن آلن و بری نگهبان پارک را می بینند و از او می خواهند که خانه ی رز را نشانشان دهد.
    نگهبان جلو می افتد و در این چند قدمی که می رود این حرف ها را می گویند:
    بری: آل(آلن) داشتم می گفتم، من چیزای غیر عادی تو آرشیو روزنامه محلی پیدا کردم!این مکان عجیبه!!، ناپدید شدگی، مرگ های راز آلود، افسانه های شهری ای که به واقعیت تبدیل می شن!
    اینو داشته باش: تمام این اتفاقا دوروبر دریاچه ی کالدرون اتفاق افتادن!!!
    نگهبان: خب آقا، شما اشتباه نمی کنید. محلی ها(بومی ها) فکر می کنند که دریاچه، دروازه ایه به سمت دنیای زیر زمین!!!! خب من خودم خدا ترسم( خدا رو قبول دارم) من چیزای این جوری رو با ور نمی کنم.
    بری: آره.... باشه، به هرحال، اونجا یه جزیره بوده که اسم صاحبش توماس زین بوده. حالا بعضی از اون چیزایی که من در مورد اون پیدا کردم میگه که اون یه نویسنده ی مشهور بوده اما از انباشته های جست و جوم یک کلمه هم پیدا نکردم که او نوشته باشه. زین یه غواص ماهر بوده به خاطر همین اسم اونجا شده "جزیره ی غواص" اما آتشفشان زیر دریاچه سال 1970 فوران کرده و زین با جزیره رفته زیر آب.
    نگهبان: آره، یه طوفانی صبح اومده بود(شاید طوفانی مثل گردباد تاریکی) ما خوشانسیم که هیچ کدوم از تریلر هارو خراب نکرده بود!
    بری:این بهتره! یه دختر بومی ، باربارا جگر( جِگَر نه ، جَگِر) غرق شده تو دریاچه ی کالدرون! فقط یه هفته قبل (قبل از فوران آتشفشان و کشته شدن زین،دقیقا مثل آلن که یه هفته بعد از افتادن آلیس تو آب خبری ازش نبوده!!!) اونا عاشق هم بودن( باربارا و زین) (چه جالب عین آلن و آلیس)
    نگهبان: البته...، جگر یه داستان محلی داره" چنگ زده ی عجوزه!!!" به صورت احمقانه تو تاریکی میاد برات مثل اون!( مثل غرق شدن باربارا)
    بری: به هرحال ، من بهترین قسمتشو میگم : تمام این چیزا توسط سینتیا ویور نوشته شدند! من پرس و جو کردم و فهمیدم که اون دیونه ترین زنیه که تا حالا دیدی!!!
    نگهبان: چی؟ بانوی لامپ؟ اون شاید یه کمی loopy (معنیشو نمی دونم) باشه ولی اون بی خانمان نیست.
    بری:آره.... به هرحال اون هردوی زین و جگر رو قبل از مرگشون می شناخته.و اون یه مقدار breakdown داشته (شرمنده معنی اینو هم نمی دونستم!)
    بعد از این مکالمه ی نسبتا طولانی که خیلی مهم بود آلن و بر به داخل خانه ی رز می روند، رز برای آن ها نوشیدنی(نمی دونم چیه) می آورد.آلن از رز برگه ها را می خواهد اما رز موضوع را می پیچاند.
    آلن به بری می گوید که رز هیچی ندارد بری هم تایید می کند و ناگهان از هوش می رود، چند ثانیه بعد هم آلن از هوش می رود.
    آلن در خوابش می بیند: در محیطی قرار دارد که اطرافش همه دود تاریک است اما از دور نوری مشاهده می کند ناگهان صدای مردی می آید که می گوید: اون داره میاد برات، تو جلد باربارای من قایم شده!!!! من خیلی ضعیفم که جلوشو بگیرم!! تو باید لامپ هارو روشن کنی!!
    ناگهان پشت سر آلن پیرزن تاریکی رو می بینیم که می گوید: من قول دادم که میام تو و زن دوست داشتنیت رو می بینم آلن پشت سر خودش را نگاه می کند اما پیرزن غیب می شود!!!!
    دوباره پشت سر آلن ظاهر می شود و می گوید: تو باید اون چیزی که شروع کردی رو تموم کنی!!!! آلن دوباره پشت سر خود را نگاه می کند اما پیرزن تاریکی باز غیب می شود!!!!
    پیرزن تاریکی دوباره می گوید: من پا فشاری می کنم!!!!!!!!!!!! و باز صدای همون مرد می آید که می گوید تو باید لامپ ها رو روشن کنی!!
    آلن بیدار می شود(در حالی که تلویزیون کنارش باز تصویر خودش را نشان می دهد) همان زمان که دراز کشیده پیرزن تاریکی از بالاو پشت سرش می گوید: برگرد به کار،پسر!!!!!!!!!
    آلن بسیار می ترسد و سریع لامپ ها را روشن می کند سپس پیش بری می رود اما او هنوز بیهوش است آن طرف نیز رز قرار دارد که با خود حرف های بی معنی زمزمه می کند آلن با خود می گوید که رز یک روز وقتم را از من گرفت من کم تر از 12 سا عت وقت دارم که بروم پیش آدم ربا تازه الان باید بری را سوار ماشین کنم. پس بیرون می رود تا ماشین را بیاورد اما وقتی به پست نگهبانی می رسد FBI را مشاهده می کند در همان حال نگهبان به او می گوید: خدا می داند با اون دختر بیچاره چیکار کردی!!!!!!!!!!. مامور ناتنگیل بر روی آلن اسلحه می کشد و شلیک می کند (دلیل این کارش هنوز معلوم نیست شاید در آلن ویک 2 معلوم شود) آلن خوش شانس است که تیر به او اصابت نمی کند و از فرصت استفاده کرده و خود را از بلندی پشت پست نگهبانی به داخل جنگل پرتاب می کند تا از دست پلیس ها فرار کند.
    مسافت زیادی را می دود و فرار می کند اما جلویش گرفته شده ماشین های پلیس جاده را بسته اند ناگهان نیروی تاریکی (گویی که به کمک آلن آمده) تمام ماشین های پلیس را زیر ورو و پرتاب می کند و پلیس ها کشته می شوند(تازه کلاغ ها هم عین شهاب 3 یه هلیکوپتر رو منهدم می کنند)(در این قسمت اگر نزدیک ماشین های پلیس بشین صدای جر و بحث مامور نایتنگل و سارا را می شنوید که نایتنگل مقصر تمام این اتفاقات را آلن می داند اما سارا می پرسد که چگونه ممکن است یک نویسنده همچون کاری بکند(پرتاب ماشین ها و...) ) بعد از آن که آلن از دست پلیس ها فرار می کند تصمییم می گیرد که جای قرارش را با آدم ربا یاد بگیرد پس برای این کار پیش گوینده ی رادیو می رود که در ایستگاه رادیو نزدیک آلن است.
    در راه آلن با یک لشکر از شبه زامبی ها مبارزه می کند(با فلش بنگ) به ایستگاه رادیو می رسد و گوینده ی رادیو را مشاهده می کند همین که می خواهد محل معدن زغال سنگ را از او بپرسد دوباره نایتنگل سر می رسد اما این بار نیز سارا با اوست او دوباره به آلن شلیک می کند(مثل دفعه ی قبل در حضور مردم بی گناه) اما سارا زیر دست او می زند و باز آلن فرار می کند. در راه آلن به ریل های قطار می رسد و تابلویی را مشاهده می کند که محل معدن زغال سنگ را نشان می دهند حال دیگر او محل قرار را می داند پس تصمیم می گیرد که به پارکینگ ایستگاه قطار برود و با ماشین به معدن زغال سنگ برود. در راه دوباره آلیس به او زنگ می زند و حرف هایی از قبیل: کمکم کن .... اونا منو تو تاریکی نگه می دارن ....... من تنهام ......من خیلی می ترسم ..... اون تو نیست، یکی مثل تو منو نگاه می کنه(شاید روح بد آلن!!!) و... می زند آلن با این تلفن حرکت خود را سریع تر می کند و در راه چند برگه از داستان را نیز پیدا می کند که در آن ها نوشته(من خودم خوندمشون) آلن توسط یک بوردوزل که توسط تاریکی تسخیر شده و چند نفر از شبه زامبی ها مورد حمله قرار می گیرد. چند دقیقه بعد دقیقا همان اتفاق برای آلن می افتد. آلن آن هارا به درک می فرسد و به هرحال یک ماشین در پارکینگ پیدا می کند تا به معدن برود.


    نتیجه تا الان:1 تقریبا میشه گفت اتفاقاتی که برای آلن افتاده برای تام زین صاحب کلبه ی جزیره و نامزدش باربارا نیز افتاده2 رز توسط تاریکی تسخیر شده و درواقع هیچ چیزی ندارد 3 پیرزن تاریکی سعی کرده تا با آوردن آلن به خانه رز و بیهوش کردن او در خواب به او بفهماند که کاری را که شروع کرده باید تمام کند(حالا چه کاری معلوم می شود!!!!) 4 یک مرد که از پشت نور صدایش می آید سعی می کند که به آلن کمک کند و در واقع طرف مقابل پیرزن تاریکی است.5 آلن به محل قرارش با آدم ربا در معدن زغال سنگ می رود.

  6. 9 کاربر از ALI&SOAP بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1484
    کاربر فعال انجمن مشکلات نصب و اجرای بازیها clau's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    2,560

    پيش فرض

    با سلام من این بازی تمام کردم اخرش نفهمیدیم چی شد یعنی کل داستانش کابوس بودیکی تو این تاپیک گفته بود این بازی هم سبک MAX PAYNEهستش به نظرم این بازی بیشتر شبیه SILENT HILLسونی یک بود که سر اون بازی شروع بازی بعد یک تصادفی که تو جاده پیش میاد دخترش گم میکنه بعد یک عالمه جون کندن اخر بازی میفهمه همه این ماجراه همش یک خواب بوده

  8. #1485
    کاربر فعال انجمن pcsoft's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    بهشت ایران
    پست ها
    1,885

    پيش فرض

    با سلام من این بازی تمام کردم اخرش نفهمیدیم چی شد یعنی کل داستانش کابوس بودیکی تو این تاپیک گفته بود این بازی هم سبک MAX PAYNEهستش به نظرم این بازی بیشتر شبیه SILENT HILLسونی یک بود که سر اون بازی شروع بازی بعد یک تصادفی که تو جاده پیش میاد دخترش گم میکنه بعد یک عالمه جون کندن اخر بازی میفهمه همه این ماجراه همش یک خواب بوده
    داستان این بازی پیچیده تر از این حرفاست.

  9. این کاربر از pcsoft بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1486
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ALI&SOAP's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    431

    پيش فرض

    با سلام من این بازی تمام کردم اخرش نفهمیدیم چی شد یعنی کل داستانش کابوس بودیکی تو این تاپیک گفته بود این بازی هم سبک MAX PAYNEهستش به نظرم این بازی بیشتر شبیه SILENT HILLسونی یک بود که سر اون بازی شروع بازی بعد یک تصادفی که تو جاده پیش میاد دخترش گم میکنه بعد یک عالمه جون کندن اخر بازی میفهمه همه این ماجراه همش یک خواب بوده
    نه عزیزم کی گفته همش کابوس بوده؟؟؟

  11. #1487
    کاربر فعال انجمن مشکلات نصب و اجرای بازیها clau's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2011
    محل سكونت
    rasht
    پست ها
    2,560

    پيش فرض

    نه عزیزم کی گفته همش کابوس بوده؟؟؟
    با سلام مثل اینکه از حرفم ناراحت شدی شرمنده فقط نظرم گفتم اخه اخر بازی زنش گفت الن بیدار شو واسه این گفتم همش یک خواب بوده

  12. #1488
    اگه نباشه جاش خالی می مونه david071's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2010
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    419

    پيش فرض

    من 2 هفته پیش بازی رو تموم کردم
    حالا حوصلم سر رفته میخوام dlcش رو برم از کجا باید دانلود کنم ؟
    گیم پلی dlc چند دقیقه هست؟

  13. #1489
    کاربر فعال انجمن pcsoft's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    بهشت ایران
    پست ها
    1,885

    پيش فرض

    من 2 هفته پیش بازی رو تموم کردم
    حالا حوصلم سر رفته میخوام dlcش رو برم از کجا باید دانلود کنم ؟
    گیم پلی dlc چند دقیقه هست؟
    سرچ می زدید پیدا می کردین.
    داخل منوی اصلی روی Episodes کلیک و دو تا DLC وجود داره. بازی کنید.

  14. #1490
    آخر فروم باز C0OPeR's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    پست ها
    3,826

    پيش فرض

    من تازه فارم رو رد کردم همونجا که روس سن میری آهنگ راک پخش میشه و از در و دیوار میریزن سرت !
    چقدر سخت بود ! دهنم سرویس شد ... خیر سرم روی hard هم دارم میرم !
    آخر این فصل تازه یه چیزایی از داشتان مشحص شد و خیلی مهیجتر شد بعد از اینکه فهمید همه کاره خودشه
    البته هنوز نمیدونم چی قراره اتفاق بیفته ولی هیجان رفته بالا ...

  15. این کاربر از C0OPeR بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •