حق با جباری بود نه فردوسی پور
عادل فردوسی پور در برنامه نود این هفته، در گفتگو با مجتبی جباری، هنگامی که بحث فشار جباری بر مدیریت تیم استقلال برای دریافت دستمزدش مطرح شد، سئوالاتی انتقادی از جباری پرسید که حاکی از نگرشی سنتی و غیرحرفه ای بود.
جان کلام فردوسی پور در پرسش های انتقادی اش از جباری، این بود که بازیکن یک تیم بزرگ پرطرفدار که محبوبیت و موقعیت اجتماعی چشمگیری دارد، در صورتی که دستمزدش هم با تاخیر پرداخت شود، باید این وضع نامطلوب را به عشق فوتبال و هواداران پرشور فوتبال در ایران، تحمل کند؛ چرا که چنین بازیکنی از برکت فوتبال به موقعیتی رسیده است که بسیاری از مردم از آن بی بهره اند.
در سخن فردوسی پور البته عنصری از اخلاقگرایی وجود داشت؛ بدین معنا که فردوسی پور به جباری توصیه می کرد رفتاری ایثارگرانه در قبال تیم استقلال و یا هر تیم دیگری که وی در آن بازی می کند داشته باشد.
جباری هم البته با تکیه بر ضرروت عملکرد حرفه ای مدیران فوتبال، نقد فردوسی پور را نپذیرفت و تاکید کرد که وضع نامطلوب در پرداخت دستمزدها، همیشه در فوتبال ایران وجود داشته و اگر بازیکنی حق و حقوقش را به هنگام مطالبه نکند، بعدها باید ماهها و چه بسا سال ها به دنبال دستمزدش بدود.
عادل فردوسی پور در بسیاری از برنامه هایش بر ضرورت حرفه ای شدن فوتبال ایران در تمامی ابعادش تاکید کرده است و حرفه ای شدن ناقص و معوج را یکی از مشکلات فوتبال ایران دانسته است.
فردوسی پور اگر حقیقتاً حامی حرفه ای شدن فوتبال ایران است ( که قطعاً همین طور است )، منطقاً نباید از بازیکنان امروز " مرام و معرفت " سنتی بازیکنان دیروز را مطالبه کند. سال ها پیش بازیکنانی چون حسن حبیبی و همایون بهزادی و ... با خوردن یک وعده غذا در روز، به زمین بازی می شتافتند و اصلا در بند دریافت به موقع دستمزدشان از مدیران تیم هایشان نبودند.
چنین رفتاری قطعاً از عشق ویژه این بازیکنان به ورزش فوتبال برمی خاست اما نتیجه ای جز تشدید مصائب بازیکنان فقیر و بدعادت شدن مدیران غنی در بر نداشت.
فردوسی پور در برنامه نود بارها از وضع نامساعد پیشکسوتان فوتبال ایران شکایت و در این باره گزارش های جانداری تهیه کرده است. چرا اکثر بازیکنان دهه ۶۰ در شرایط معیشتی نامطلوبی زندگی می کنند. قطعا یکی از وضع نامطلوب امروز آنها، همان چیزی است که از نظر فردوسی پور و سایر منتقدان مجتبی جباری، غیرت و عشق به فوتبال نام دارد.
در اوایل دهه ۷۰، باشگاه کشاورز با رقمی هنگفت قصد خرید مجتبی محرمی را داشت ولی محرمی به عشق " علی آقا و پرسپولیس و هوادارنش " قید رفتن به کشاورز را زد و به دستمزد نازلش در پرسپولیس قناعت کرد. اما زمانی که دوران فوتبال محرمی به سر آمد، " عشق دیروز " به کار تسکین " دردهای امروز"ش نیامد.
مجتبی محرمی در آستانه جام جهانی ۲۰۰۶ به فدراسیون فوتبال التماس می کرد که او را به عنوان همراه تیم ملی، روانه آلمان کنند تا بتواند در آن دیار غربت، دخترش را بعد از مدت ها ببیند. اما فدراسیون به خواسته او وقعی ننهاد و محرمی را مغموم و محروم در تهران باقی گذاشت.
اگر محرمی در اوایل دهه ۷۰ عقلانیت بیشتری می داشت، مجبور نبود در سال ۸۵ به راس نشینان فدراسیون فوتبال التماس کند تا چنان لطفی در حق او بکنند. او نه به کشاورز رفت و نه مدیران پرسپولیس را به خاطر مشکلات معیشتی اش تحت فشار گذاشت؟ چرا؟ به خاطر همان چیزی که فردوسی پور در گفتگو با جباری آن را " عشق به فوتبال و هواداران فوتبال " می نامید.
جامعه امروز ایران جامعه ای رو به مدرن شدن همه جانبه است و یکی از لوازم این امر، رشد عقلانیت در تمامی سطوح آن از جمله در سطح اقتصادی است. در این دیار فوتبالیستی که عقلانیت اقتصادی نداشته باشد، فرداروز کلاهش پس معرکه است.
فشار مجتبی جباری بر مدیران استقلال برای دریافت به موقع دستمزدش، رفتاری کاملاً عقلانی و اخلاقی است. او به دنبال حق خودش است و این حق جویی به هیچ وجه مکروه نیست.
عادل فردوسی پور با پیش کشیدن ضرورت رفتارهایی برآمده از منش لوطی گری و " معرفت ورزی " سنتی، ناخواسته کاری می کند که یک انسان ( و در این جا یک فوتبالیست ) بابت مطالبه حقوق بی چون و چرایش، احساس شرمندگی کند.
بر فرض که مجتبی جباری هم مجتبی محرمی دیگری شود. این چه دستاوردی برای او و فوتبال بیمار و پراعوجاج ایران خواهد داشت؟ هیچ.
ایثارکردن " وظیفه " نیست. اگر کسی بخواهد رفتاری ایثارگرانه در قبال تیم فوتبالش داشته باشد، البته مختار است اما حق جویی وظیفه هر انسانی است. یعنی هر انسانی اخلاقاً باید حقوق خودش را مطالبه کند و از این بابت نیز به رفتارش مفتخر باشد.
مجتبی جباری نیز چنین رویکردی در قبال مشتی مدیر " مرفه "سفارشی غیرورزشی داشته است و همین یک دلیل برای تحسین او کافی است.
bordobakht
برای مردی که هیچگاه مشتهایش را گره نکرد
برای مردی که هیچگاه مشتهایش را گره نکرد
روز تولد مظلومی، روز تولد استقلال، روز جاودانگی در دربیها! تلاقی زاد روز مظلومی یک روز پس از آن پیروزی تاریخی در دربی ۷۱ بسیار شگفتانگیز است. پرویز مظلومی دیروز دو بار تولد خود را جشن گرفت
روز تولد مظلومی، روز تولد استقلال، روز جاودانگی در دربیها! تلاقی زاد روز مظلومی یک روز پس از آن پیروزی تاریخی در دربی ۷۱ بسیار شگفتانگیز است.
پرویز مظلومی دیروز دو بار تولد خود را جشن گرفت؛ هم به خاطر اینکه یک سال به سنش افزوده شد و هم به خاطر برد شیرین و خاطرهانگیزش در دربی ۷۱. پرویز حالا نامش در کتاب تاریخ فوتبال و نه تنها درکتاب تاریخ استقلال، حک خواهد شد.
او یگانه مردی است که تاکنون ۳ بار پی در پی توانسته برنده دربی لقب بگیرد؛ از دربی ۶۹ تا دربی ۷۱. آن روز که پرویز مظلومی از علی فتحا...زاده حکم گرفت خیلیها به این انتخاب با شک و تردید مینگریستند.
شاید خود فتحا...زاده هم فکرش را نمیکرد انتخابش فاتح ۳ دربی پی در پی بشود و پرویز مظلومی اینچنین میان هواداران تیمش اسطوره گردد. بله! حالا مظلومی اسطوره استقلال است. بیآنکه جامی را به دست آورده باشد. تصور کنید راه استقلال در فصل یازدهم به قهرمانی منتهی بشود آن وقت مظلومی صاحب چه افتخاری در استقلال خواهد شد؟ آیا تاریخ میتواند چنین مردی را در استقلال فراموش کند؟
... دیروز تولد دوباره پرویز مظلومی بود. او بار دیگر با تیمش در لیگ قد علم کرد. شکست در تهران مقابل امیر قلعهنویی میرفت با دستان حاشیهسازان و دوستان امیر قلعهنویی بیش از حد بزرگ بشود اما مظلومی به سرعت تیم خود را سر و سامان داد و با برتری مقابل حریف سنتی، هم صدرنشین لیگ شد و هم برای اولین بار در تاریخ دربیها هتتریک کرد. افتخاری که امیر قلعهنویی در ۴ سال مربیگری خود در استقلال هیچگاه به آن دست نیافت! شاگرد استاد فکری که یک دهه دستیار منصور پورحیدری هم بود حالا محبوبترین مربی استقلال در همه ادوار لیگ است. شاید بتوان حالا مظلومی را پس از ناصر حجازی محبوبترین مربی استقلال دانست. بردهای پی در پی در دربی از پرویز چهرهای متفاوت با دیگر مربیان ساخته است.
در استقلال امیر قلعهنویی به لحاظ کسب جام بهترین مربی است اما او هرگز در ۳ دربی پی در پی پیروز نشد و روند تیمی استقلال نشانههایی از احتمال کسب جام را نمایان میکند و چه بسا آبیها با این تیم بتوانند در لیگ قهرمانان آسیا هم صاحب جام بشوند. او را از یک منظر میتوان با امیر قلعهنویی هم متفاوت دانست پرویز تنها به خاطر آنکه ۳ بار پی در پی دربی را برد نسبت به امیر قلعهنویی برتری ندارد؛ پرویز هیچگاه در طول دوران مربیگریاش در تیمهای دیگر پس از پیروزی مقابل استقلال مشتهایش را برای تیم سابقش گره نکرد. هرگز ندیدیم که پرویز مظلومی با برتری مقابل استقلال مشت گره کند و با کف پا به زمین بکوبد اما امیر قلعهنویی در مس کرمان خالق چنین صحنهای بود. از یاد نمیرود که قلعهنویی چگونه پس از کسب پیروزی برابر تیم سابقش شادی کرد و شکست استقلال را به سخره گرفت. آیا تاریخ به یاد دارد که مظلومی استقلال را به سخره گرفته باشد؟ نوشتن برای مردی که هیچگاه مشتهایش را برای استقلال گره نکرد پس از آن پیروزی دلچسب ضروری جلوه میکرد. شاید امیر قلعهنویی و دوستان رسانهایاش حالا با حقایق بیشتر آشنا بشوند که استقلال با مظلومی در آستانه چه تحولاتی قرار دارد و شاید دیگر راه بازگشتی نباشد...
bordobakht
![]()
نه همچين چيزي نيست خوشبختانه
..........
بچه ها ميلاد تو بازي تمرينيه تيم ملي 2 تا گل زده كه يكيش ايستگاهي بوده.يه پاس گلم داده كه جباري گلش كرده
..............کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
واقعا اين تيم ملي خيلي داره به ما ضرر ميزنه 8 تا تو تيم ملي ايران 2 تا هم عراقو كويت
اون دفعه كه نتيجش باخت به تراكتور بود اينبار كه به ملي پوشامون افزوده شدهخدا به خير كنه
اخه چه كاريه با ماشين ميره مياد؟ خدا وكيلي كرار عراقه دو تا خيابون اونورتر كه نيست با ماشينت ميري مياي.دودش تو چشمه ما ميره بعدش تو زمين عينه ماست بازي ميكنيجاسم کرار که قرار بود از امروز در تمرین باشد با وجودی که به ایران بازگشته اما در تمرین نبود. ظاهرا وی با وسیله نقلیه شخصی به ایران بازگشته
..............
..............
فتحاللهزاده:میشد پرسپولیس را 6تایی کنیم/از مجیدی مفیدترم/جای کاشانی بودم استیلی را نمیآوردم
ورزش > مدیریت ورزش - علی فتحاللهزاده میگوید: «به جباری گفتم گل می زنی، به تیر می زنی و پاس گل هم می دهی، از خودش بپرسید.»
فرهاد اشراقی - سعید اکبری:پیش از غروب آفتاب، منظره پیش روی پنجره، تهران دودآلود است. حاجی مینشیند روبهروی فضای باز شهر. پنجرهها که بسته است، صدای شهر به درون اتاق هجوم نمیآورد. بلند میشود، زیرانداز معروفش را میآورد. مینشیند، نفس عمیقی میکشد. پیغام میدهد مصاحبه را شروع کنیم، بعد از تولد دوبارهاش در استقلال. علی فتحا...زاده لبخند میزند و میگوید: «حاجیجان، چه خبر؟ دیدید دربی را بردیم؟ هم گفته بودم مجیدی گل میزند و هم جباری.» با او از ریاست فدراسیون فوتبال شروع میکنیم و به شاخههای دیگری هم میرویم. مصاحبه که تمام میشود، حاجی قبل از رفتن یک تیتر خیلی خوب میدهد، لبخندزنان: «من برای استقلال از مجیدی مفیدترم.»
نوستراداموس فوتبال ایران نیستم*کفاشیان یک بار گفت بهترین جانشین برای من، علی فتحا...زاده است. شوخی میکند یا جدی میگوید؟
جدی میگوید. با هم که حرف میزنیم خیلی من را تشویق میکند. بعد از مجمع فدراسیون فوتبال سر ناهار به او گفتم داری شوخی میکنی؟ گفت نه. گفت انصافاً خوشحال میشوم تو رئیس شوی ولی به هر حال در فوتبال زاویه دید آدمها فرق میکند. اگر یک روز سرم خلوت شد این 20 سالی که رفتم صداوسیما فیلم مصاحبههایش را میآورم و میبینم. خیلی جاها شده حرف زدهام ولی 10 سال بعد حرفم درست از آب درآمده است.
*مثال میزنید؟
بله، درباره همین حق رایت تلویزیونی. مطالبش را که بیاورید و تحلیل بکنید، میبینید چقدر مرا مسخره کردهاند. الان ولی به این موضوع جامه عمل پوشیده شده. چیزهای دیگر هم بود. درباره همین فدراسیون روزی که این کارها را کردیم و تغییرات ایجاد کردیم من رفتم برنامه 90. ده سال قبل بود.
*یعنی میخواهید بگویید نوستراداموس فوتبال ایران هستید؟
نه نوستراداموس نیستم. من پیشبینی نمیکنم که، علمی حرف میزنم. یعنی روشن است. 10 سال پیش از من پرسیدند که این انتخابات خوب شد، گفتم از نظر من این انتخابات نیست، این به نوعی انتصابات خفیف است. شاکله و پروسه کار را گفتم. یعنی درباره رئیس نبود. گفتم این انتخابات واقعی نیست. شما میدانید که ما بهطور واقعی میتوانیم آدمهای خود را انتخاب کنیم. آدمهای ارگانهای دیگر دخیل هستند. اگر یادتان باشد من اولین مدیری بودم که اسپانسر را روی لباس تیمها زدم.
*شما الان پرتجربهترین مدیرعامل لیگ هستید و به عنوان عضو هیأت رئیسه قبول دارید ما در فدراسیون ایراد زیاد داریم.
چون اولین دوره است، فدراسیون را به این شکل اداره میکنیم. سابق بر این ما یک رئیس داشتیم او از دربان تا معاونین را خودش انتخاب میکرد اما الان اگر شما کار گروهی نداشته باشید، در این پروسه نمیتوانید کار کنید.
*این به معنای اقتدار نداشتن که نیست.
این هست. شما هر جا کاریزمای کار خودت را داشته باشی، ضربه میخوری. فوتبال نوعاً ریسکهایی را میخواهد. بعضاً جواب میدهد و بعضاً نمیدهد. ما هفته گذشته به تراکتور باختیم. هجمه شدیدی علیه ما راه انداختند و هی اصرار میکردند ما وضعیت بحرانی داریم. من گفتم اگر اول جدول در بحرانیم، پس تیمهای پانزدهم و شانزدهم چی هستند. دیدم دارند تخریب میکنند تیم ما را. به خاطر همین تعمداً گفتم پرسپولیس را چهارتایی میکنیم در حالیکه پرسپولیس تیم محلی نیست که بخواهیم این همه به آنها گل بزنیم. حتی برای ناهار که رفتم بهتاش فریبا گفتن انشاءالله یک بر صفر بازی را میبریم. گفتم یک بر صفر یعنی چی؟ اگر میخواهید با این نتیجه ببرید، اصلاً نروید به زمین.
*شما قبل از دربی گفتید تیم سیزدهم جدول را بردن، پاداش ندارد!
البته من این را گفتم و به نویسنده هم گفتم بنویس شوخی است. دوستان هم به خودشان نگیرند. گفتم میخواهم جذابیت بازی زیاد شود ولی واقعاً عصبی شدم جلوی بهتاش. گفتم اگر یک بر صفر میخواهید ببرید اصلاً شما را برای چی آوردیم؟ گفتم ما باید 4 تا بزنیم. گفت به پرسپولیس 4 تا بزنیم؟ گفتم کم کم سه تا. من با این حرفها کار کردم روی فکر بازیکنان. اینطوری شد که من برای پنجمین بار دربی را بردم!
*آخرین باری که پیش شما آمدیم، قبل از بازی با النصر عربستان بود. اگر یادتان باشد گفتید مجیدی دو گل میزند، حالا هر چند مجیدی یک گل زد و صعود هم نکردید به مرحله دوم. این نوع روحیه دادن شما خیلی جالب است. انگار روی مظلومی هم تأثیر گذاشتهاید.
بله، من از بازی تراکتور فهمیدم که پرویز مظلومی فرق کرده است. برای آنکه زمانی که 2 بر 2 شدیم میتوانست بازی را مساوی تمام کند ولی تعویض هجومی کرد. درست است باختیم.
*ولی شما در VIP ناراحت بودید.
من به یک تعویض اعتراض داشتم.
*سر کدام بازیکن؟
من فقط گفتم باید کرار را عوض کند چون هم مریض بود و هم نمیتوانست خوب بازی کند ولی در کل من خوشحال شدم از آن شکست چون دیدم مظلومی روحیه تهاجمی پیدا کرده است. شما ارنج ما را دیدید جلوی پرسپولیس؟ مزدش را هم گرفت. البته من جاهایی حق میدهم به مظلومی چون حساسیت زیاد است و باری که روی دوش او است، شاید روی دوش کس دیگری نباشد.
*بعد از بازی با تراکتورسازی هم ایشان خیلی قاطع گفت دربی را میبرید.
بله، من اصلاً تعجب کردم. گفت با قدرت میگویم میبریم. من گفتم اگر ببازیم هم با این قاطعیتی که او گفت، برنده شدهایم!
*با بردن دربی، پرویزخان تا آخر سال هست.
ببینید ما سال قبل تیم خیلی ضعیفی را گرفتیم. دوم کردن آن تیم هنر میخواست. بنده خدا خوب نتیجه میگیرد ولی چون کمی هجومی بازی میکرد، هوادار دوست نداشت. الان اما فرق میکند. فکر کنم به زودی خیلی محبوبتر بشود.
*محبوبتر از شما؟!
امثال من در فوتبال کم است. معمولاً هوادار، بازیکن و سرمربی را دوست دارد ولی نمیدانم چرا اینقدر بین هواداران محبوب هستم.
*البته بخش زیادی را مدیون گرفتن ستارهها هستید.
بله، طرفدار از خریدن ستاره خیلی خوشش میآید. من یادم نمیآید در نقل و انتقالات بازنده باشم. هر کی را گفتهایم، گرفتهایم. اگر من سال قبل یک ملاقات با خسرو داشتم، نمیگذاشتم بروم. شما ببینید این کاری که امسال ما کردیم، خیلی بزرگ بود. ما حیدری را گرفتیم که با سپاهان قرارداد داشت. این همه بازیکن خوب دیگر هم گرفتیم.
*این باعث شد دیگر نتوانند شما را هم از استقلال تکان بدهند.
ببینید من را عوض کردن سخت نیست چون من وقتی از استقلال میروم دیگر حاشیه درست نمیکنم. شما حساب کن، سالی که من تیم را بستم، چقدر تیم خوبی بود ولی بیرونم کردند.
*ولی عقل مردم به چشمشان است.
برای من مهم این است که استقلال موفق باشد. من عملاً این را ثابت کردم. در روزنامهتان هی مینویسید در روزنامه خودش عکسش را کی زند. شما الان پرسپولیس را بیاورید با استقلال جوان. بشمارید ببینید عکس کی بیشتر است؟
*ولی شما جام زیاد دارید.
وقتی شما مدیر عامل میشوید، میشود نزنید؟ همه چیز به من ختم میشود. من گفتم دوستان من را میبینند، گله میکنند چرا مصاحبه نمیکنی اما یک عده هم برعکس هستند. حالا چرا اینطوری میشود؟ وقتی در خبرگزاری کار میشود، همه کار میکنند.
*البته شما خوشمصاحبه هستید.
بله، من و آقای کفاشیان یا عابدینی انرژی مثبت داریم. وقتی با این جور آدمها حرف بزنید، خسته نمیشوید. من میگویم یک جاهایی شوخی میکنیم، طنز است ولی یک جاهایی آدم مظلوم واقع میشود. شما توجه کنید بعد از دربی من مصاحبه نکردم، تا همین الان که شما آمده بودید. در حالی که ما بازی را برده بودیم. وقتی میبازم ولی میآیم جواب میدهم. روزنامهنگاران واقعی باید از ما تمجید کنند. احساس مسئولیت میکنم.
*منظور شما کاشانی بود؟
میدانستم ایشان مریض احوال بود. من خودم را دارم میگویم.
***مدیر که پول نداشته باشد، مفت گران است*اگر یک طرف ریاست فدراسیون فوتبال باشد و در طرف دیگر مدیریت استقلال، کدام را انتخاب میکنید؟
اگر در استقلال باشم، رئیس فدراسیون فوتبال نمیشوم.
*یعنی اگر بگویند رئیس شوید، نمیشوید؟
نه من اول باید استقلال را به سرانجام برسانم. وسط کار ول نمیکنم بروم. استقلال را تحت هیچ شرایطی ول نمیکنم مگر اینکه بیرونم کنند.
*اگر پول شما را که از جیب هزینه کردهاید بدهند، آیا ممکن است در این مقطع از استقلال جدا شوید؟
خب من واقعاً خسته شدهام.
*دو سال قبل هم این را گفتید.
شما هم باشید خسته میشوید. من میگویم خبرگیری و خبر درست کردن، خوب است ولی به چه قمیتی حاضری درباره یک شخصیت دروغپردازی کنی و به او لطمه بزنی. این چقدر ارزش دارد؟ من در بازی با فولاد رفتم تو رختکن. در بازی مس هم رفتم. وقتی رفتم در رختکن بازی با مس، مساوی بدون گل بودیم. در اهواز هم بازی مساوی بود. در کرمان دو بر یک بردیم و فولاد هم 4 بر یک شدیم. یک نفر واقعاً ننوشت چرا فتحا...زاده نرفت تو رختکن و چی گفت که تیم اینطور نتیجه گرفت. بازی با تراکتورسازی ما نیمه اول عقب بودیم، رفتم رختکن اما گفتند او باعث باخت شده است. من از شما تشکر میکنم که چنین چیزی را ننوشتید اما خیلیها نوشتند. همان موقع مظلومی گفت فتحا...زاده دخالت نکرد اما این را نمینویسد و در عوض میآورد آقای فتحا...زاده چرا در مسائل فنی دخالت میکنی. من میگویم مدیر باشگاه منم، اگر من نروم کی باید برود؟ متأسفانه این چیز را به مسائل فنی ربط میدهند در حالیکه اصلاً از این حرفها نمیزنم.
*البته عابدینی دوست شما زیاد در مسائل فنی دخالت میکند.
هرکس شیوه خاص خودش را دارد. من حرف حماسی و تشویقی میزنم. این وظیفه من است.
*خودتان میتوانید سرمربی استقلال باشید؟
نه، نمیتوانم.
*گفتیم شاید از نظر علم مربیگری هم خودتان را بهروز کردهاید.
من خیلی کارهای فنی بلدم و اطلاعات زیادی هم دارم ولی در لیگ دو هم نمیتوانم مربیگری کنم، چه رسد به استقلال.
*آنوقت ممکن است زود شعار حیا کن را بشنوید!
(خنده) بله، امکانش هست چون بلد نیستم این کار را ولی از نظر مدیریتی کاربلد هستم. من قبل از دربی رفتم سر ناهار و به مجیدی گفتم خوب تو را میبندند ولی ناقلا یک گل میزنی. بروید از او بپرسید. بعد رفتم پیش جباری گفتم تو یک توپ به تیر میزنی. یک گل هم میزنی و پاس گل هم میدهی.
*یعنی به حرف شما گوش داد؟
احتمال میدهم تیر دروازه زده، یاد حرف من افتاده. وقتی هم پاس گل را داده، دوباره یاد حرف من افتاده و گفته باید گل بزنم. این خیلی تأثیر میگذارد. شاید اصلاً حرفهای من درست از آب درنمیآمد ولی من با این حرفها داشتم مجتبی را برای این بازی آماده میکردم. مدیر باید از این کارها بکند دیگر. منتها بیانصافها نوشته بودند من میخواهم در کارهای فنی دخالت کنم. شما اگر میخواهی کسی را بزرگ کنی و بیاوری اصلاً ایرادی ندارد، تشویقش کنند اما چرا من را اینطور میکوبید. این چیزها من را دلسرد کرد.
*این چیزها دلسردکننده است یا پول نداشتن؟
مدیر که پول نداشته باشد، مفت گران است. بدون پول اصلاً نمیشود کاری کرد.
*الان هفته هفتم هستیم و تعداد مدیران برکنار شده بیشتر است. کاشانی هم آخرین بود. فوتبالی است این اتفاقات.
شما مطمئن باشید تبعات این را در سالهای آینده خواهید دید. عوض کردن مدیر باشگاه به مثابه این میماند که شما خانه را دوباره ویران کنید و از نو بسازید. کدام آدم عاقلی این کار را میکند؟ به نظر من نباید فونداسیون را تغییر داد و در واقع ساختمان را ترمیم کرد اما شما وقتی مدیر را برکنار میکنی، ساختمان نوساز را از نو میکوبی. این اصلاً خوب نیست.
*قبول دارید بعضی از مدیرهای ما، فوتبال را نمیشناسند؟
این عیب ماست. شما فکر میکنید چرا ما تمام آرزویمان شده برویم جامجهانی. در حالیکه من میخندم. ما با مربیان معمولی خود باید برویم جامجهانی. آن موقع صعود به این مسابقات سخت بود که یک تیم میرفت جامجهانی. من به عنوان یک عضو هیأت رئیسه میگویم برایم هیچ افتخاری نیست که تیم ملی برود جامجهانی.
***اینقدر بدبختیم که نرویم جامجهانی؟!*از استقلال در لیگ قهرمانان توقع زیاد است. این را که خوب میدانید.
امسال تیم ما خوب است میتوانیم جزو 4 تیم آسیا هم برویم. توقعات از ما خیلی بالاست. باید برویم. من اگر درباره تیم ملی میگویم، چون با باشگاه فرق میکند. شما وقتی با باشگاه بازی میکنی ملیتهای متفاوت را جلوی شما میگذارند. با برزیل، آرژانتین، فرانسه و... بازی میکنیم اما تیم ملی وقتی با عربستان بازی میکند، یعنی با عربستان بازی میکند. به نظر من اگر میخواهیم فوتبال قوی داشته باشیم و مدعی باشیم باید پول فوتبال را به خودش بدهیم. درآمدهای باشگاه را کسان دیگر میدهند و این اصلاً خوب نیست.
*مثلاً یک برنامه تلویزیونی ساخته میشود میلیونها پول میگیرند اما در فوتبال اینطور نیست. تازه پول را کم کردهاند.
شما شک نکنید این ظلم است. من میگویم دیگر. رفتن به جامجهانی اصلاً افتخار نیست. ما اینقدر بدبخت هستیم که نرویم بین 5، 6 تیم؟ دیگر باید فوتبال را تعطیل کنیم. بنده اگر رئیس شوم اصلاً مربی خارجی نمیآورم. اصلاً سفته میدهم. اگر نرفتیم با مربی ایرانی جامجهانی، من همه پول دولت را برمیگردانم.
*با این بازیکنان؟
بله، ما خیلی بازیکنان خوبی داریم.
*پس چرا موفق نمیشویم؟
چون بیانضباطی داریم و پیراهن تیم ملی هم بیارزش شده است.
*چرا؟
مسائل زیادی است.
*رک بگویید.
تبعات دارد، نمیتوانم بگویم.
*البته لباس استقلال هم بیارزش شده است. مثل پیراهن پرسپولیس.
نه الان لباس تیم ما دارد هویت پیدا میکند. حضور 90هزار هوادار برای ما نشان میدهد دارد جایگاه خودش را پیدا میکند. امسال ما در آسیا و لیگ پرطرفدارترین تیم هستیم.
*چطور حفظ میکنید؟
باید ستارههای خود را حفظ کنیم. فوتبال بدون ستاره به درد نمیخورد. مهمترین چیز این است که ما نتیجه بگیریم. وقتی ببریم تماشاچی دوست دارد به استادیوم بیاید و بازی را از نزدیک ببیند.
*اگر پرویز مظلومی تیم را تدافعی بچیند، شما دخالت میکنید؟
نه، دیگر او تیم را دفاعی نخواهد چید. استقلال دیگر هجومی شد.
***من بودم به استیلی تا نیمفصل فرصت میدادمشما مهره مار دارید که با وزرا و رؤسای سازمان خوب ارتباط میگیرید؟
شما باور میکنید در یکی دو ماه گذشته من دیدن آقای عباسی نرفتم؟ من سعی کردم به جای لابی کردن، کار کنم. وقتی کار خوب باشد، تو را برکنار نمیکنند. مربی خوب، بازیکن خوب را کنار میگذارد؟
*شما جای کاشانی بودید دایی را برکنار میکردید که استیلی را بیاورید؟
نه نمیآوردم. با تمام احترامی که برای حمید استیلی قابل هستم ولی این کار را نمیکردم چون کار استیلی هم سختتر شد. نمیخواهم دخالت کنم، نظر شخصیام است. میخواهم از دایی و استیلی دفاع کنم چون دایی قهرمان شد، نباید برکنار میشد. وقتی مربی خوب نتیجه گرفته، نباید عوض شود. او باید ادامه میداد. الان چون عوض کرد، کار برای استیلی هم سختتر شد.
*حرمتها شکسته شده بود دیگر.
به نظر من آدم باید تلاش کند. بعضی موقعها لازم است آدم تلاش کند. من فکر میکنم میشد ارتباط دایی و کاشانی را اصلاح کرد.
*اگر جای کاشانی بودید میماندید یا میرفتید؟ البته ایشان اگر هم میخواست، برکنار میشد.
من میماندم و میجنگیدم.
*بعد از این همه شکست و فحش و بد و بیراه؟
من اعتقاد دارم اگر پرسپولیسیها یکی میشدند تیم بالا میآمد.
*شما اگر مدیر عامل پرسپولیس بودید دست به تغییرات میزدید؟
نه، استیلی را برکنار نمیکردم.
*تا کی مهلت میدادید به او؟
تا نیمفصل به او مهلت میدادم.
*این تیم فعلی استقلال را اگر بخواهیم با تیم 76 مقایسه کنیم که قهرمان لیگ شد و نایبقهرمان آسیا، کدام پرستارهترند؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
*چند گل در دربی باید میزدید؟
در این بازی میتوانستیم 6 تا بزنیم.
*یعنی آن 6 گل را جبران میکردید؟
اگر خوششانس بودیم 6 بر 2 تمام میکردیم. عملاً شانس داشتیم. 2 تا به تیر زدیم. دو تا تک به تک داشتیم. شوت هم زدیم.
*حسرت نخوردید؟
من شکر میکنم خدا را. ما پرسپولیس را بردیم، تیم محلی را که نبردیم.
*بزرگترین آرزوی شما در استقلال چیست؟
قهرمانی آسیا و حضور در جام باشگاههای جهان.
*اگر رئیس فدراسیون فوتبال شوید چطور؟
که بین سه تیم جهان باشیم. ما با یک برنامهریزی 10 ساله میتوانیم جزو 5 تیم اول دنیا باشیم.
*با مربی خارجی یا ایرانی؟
در آن سطح بالا مربی خارجی نیاز داریم.
*از هنکه راضی هستید؟
خیلی بهتر از گده است (3 بار تکرار میکند).
***دوست ندارم پروین را به استقلال بیاورم*بحث با مایلیکهن به کجا رسید؟ آخر هم میبخشید؟
یک سؤال دیگر بپرسید. الان تازه شرایط آرام شده است. من رفتم کمیته انضباطی مدرک بردم برای شکایتمان.
*وضعیتی که برای روشن و رجبی پیش آمد به کجا رسید؟
الان گذاشتهایم کمیته انضباطی فدراسیون و منشور اخلاقی در این باره تحقیق کند. اگر چیزی ثابت شود، اگر برادرمان هم باشد با او برخورد میکنیم. اگر مستندات مقبول باشد به ما میگویند.
*کمیته فنی کارش به کجا کشید؟
الان داریم برنامهریزی میکنیم. روشن الان دارد تدوین برنامه میکند چون قرار است از سال آینده کمیته فعالیت کند.
*بهترین لقب که به شما دادند حاجی آبراموویچ است؟ البته در اهواز به شما میگفتند قیصر بیا اینجا.
نه این لقب را دوست ندارم چون بار مالی دارد! هر وقت اینطوری صدا کنند یعنی باید تراولها را آماده کنم. یعنی یکجوری میگویند تراول آماده کن! ولی در بازی با فولاد به من گفتند قیصر بیا اینجا. این لقبی است که به بکنباوئر دادهاند. من هم خیلی این لقب را دوست دارم.
*ممکن است یک روز علی پروین را بیاورید استقلال؟
من به شخصیت پرسپولیسی بودن او احترام میگذارم. من واقعاً او را قبول دارم ولی میشود از او به عنوان بزرگتر استفاده زیادی کرد. مثلاً من پورحیدری را در استقلال خیلی قبول دارم و میگویم آدم بزرگی است. واقعیت این است که دوست دارم پروین اصلاً در استقلال منصبی داشته باشد اما علی دایی چرا. دوست دارم اگر روزی رئیس فدراسیون فوتبال شدم حتماً از پروین استفاده کنم.
*علی دایی چطور؟
بستگی به این دارد که کدامشان در آن دوران از نظر مربیگری آمادگی بیشتری داشته باشند.
*اما پروین میخواهد یکتنه تصمیم بگیرد.
فنیها را بگیرد. مدیریتی هم با من.
*وسوسه نشدید بروید پرسپولیس را درست کنید؟
این تیم بزرگ است و درست است. من احترام میگذارم به این تیم و هوادارانش. من شعار نمیدهم. قلباً دوستشان دارم. میدانم که آنها هم من را دوست دارند.
باکس:
باید پسرم را جایگزین کفاشیان کنم!
در ابتدای مصاحبه فتحا...زاده گوشیاش را برمیدارد و با علی کفاشیان حرف میزند: «آقا شما که گفتی میمانی در فدراسیون. میخواستم رئیس شوم ولی اگر میخواهی یک دوره دیگر رئیس فدراسیون فوتبال باشی پس من باید پسرم را برای جانشینی تو آماده کنم.» بعد از گفتن این حرفها فتحا...زاده قهقهه بلندی سر داد و پیدا بود رئیس فدراسیون فوتبال نیز دارد مثل همیشه میخندد.
در حاشیه مصاحبه*من در استقلال مفیدتر از فرهاد مجیدی هستم چون اگر من نباشم مجیدی هم در استقلال نمیماند. این را قبول ندارید؟ کی میتوانست در این شرایط فرهاد را نگه دارد؟ این همه پیشنهاد خوب داشت اما به همه پاسخ منفی داد.
*نمیتوانم بگویم اگر بازیکن بودم چقدر قیمت داشتم اما در همین حد بگویم که طلا هستم و قیمت ندارم!
*من 5 سال نبودم تیم اصلاً نرفت جام باشگاههای آسیا اما در تمام دوران حضور من رفت.
*ایشان وقتی آمدند از من نظر خواستند و خودم 5 نفر را معرفی کردم.
میگفتند با زریبافان مشکل دارم ولی خودم او را به آقای عباسی هم پیشنهاد دادم.
*کاشانی باید میرفت و سر کارش محکم میایستاد.
*بلایی که سر سپاهان آوردند و ستارههایش را گرفتند سر ما نمیآورند.
*وقتی این همه هوادار دارید باید بازیکنی بگیرید که به این هواداران بخورد.
*چند سال دیگر یک کتاب درباره مدیریتم در استقلال مینویسم. الان زمانش نیست.
*چیزهایی درباره نقل و انتقالات هست که بنویسم همه لذت میبرند.
*نباید دربی از جذابیت بیفتد. متأسفانه بعضیها نمیدانند ما کری میخوانیم که بازی جذاب شود اما بعضیها مسخره میکنند ما را.
*تا به حال به ما نگفتهاند دربی را مساوی کنید. این اصلاً شدنی نیست.
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by Amir M.ohAma.D; 22-09-2011 at 12:01.
حیدری طلسم دری را شکست
۹۰: خسرو حیدری قبل از داربی ۷۱ چهار بار با پیراهن استقلال مقابل پرسپولیس بازی کرده بود، اما یک بردهم در کارنامهاش دیده نمیشد. بالاخره او تواست طعم پیروزی در داربی را بچشد که از این موضوع خوشحال است. مصاحبه هافبک راست پای آبیها که در بازی عصر جمعه بیشتر وظایف دفاعی برعهده داشت را بخوانید.
۹۰: بالاخره توانستی برد داربی را تجربه کنی؟
(میخندد) خوشحالم از اینکه به این مهم دست بافتم درچهار داربی قبلی سه بازی مساوی و یک بازی هم با برد پرسپولیس همراه بود. البته برخی از بازیکنان ما که رکورد دارند .
۹۰: متوجه منظورت نمیشوم؟
این داربی همانطور که میدانید سومین بازی بود که استقلال پیاپی حریف خود را شکست داد. برخی از بازیکنان که در این دو سال در داربی بودهاند در میان بازیکنان ما رکورد دار شدهاند.
۹۰: با این اظهار نظر افسوس نمیخوری که کاش سال گذشته هم در استقلال بودی؟
مهم این است که هواداران خوشحال باشند و استقلال به برد برسد. حضور فرد مهم نیست.
۹۰: بازی را چطور دیدی؟
به نظرم این بازی و عملکردی که استقلال در داربی از خود به نمایش گذاشت در این سالها بیسابقه بود. کمتر استقلال را دیده بودیم که اینقدر آماده در داربی حاضر شود و بردی مقتدرانه را به دست آورد.
۹۰: قبل ازبازی به داربی رفت سال ۷۴ که استقلال با سه گل پرسپولیس را شکست داد اشاره داشتی. به نظرت این تیم بهتر بود یا تیم آن سال؟
هر دو تیم خوب بودند اما در حال حاضر فوتبال پیشرفت کرده و حرفهای شده است و کار خیلی سختتر از گذشته است.
۹۰: پرسپولیسیها مدعی شدهاند اگر پنالتی نوری گل میشد بازی را میبردند با این گفته موافقی؟
پرسپولیس فقط از روی پنالتی میتوانست به گل برسد و اگر توپ نوری گل میشد دیگر نمیتوانستند به گل برسند و باز هم ما گل میزدیم.
۹۰: در داربی نسبت به بازیهای گذشته در کارهای هجومی نقش کم رنگی داشتی، خواست کادرفنی بود؟
گل زود هنگام زدیم و همانطور که میدانید درداربی حفظ گل خیلی مهم است. خوشحالم که به بهترین شکل این کار را انجام دادیم و وظایفم در امور دفاعی را به خوبی اجرا کردم. همیشه نباید من کارهای نفوذی انجام دهم بازیکنان خوبی مثل جباری و کرار داریم که در این تاکتیک از بهترین ها هستند.
۹۰: برد مقابل پرسپولیس شما را دچار غرور کاذب نمیکند؟
باید حواسمان باشد که این اتفاق نیفتد. داربی گذشت و دیگر نباید به آن فکر کنیم.
۹۰: هم تیمیهایت از مشکلات مالی ابراز گلایه کردهاند در این باره صحبت کنید؟
مشکلات مالی همیشه وجود داشته و عادی شده است اما امیدوارم این موضوع هر چه زودتر برطرف شود تا دچار مشکل نشویم.
۹۰: به عنوان آخرین سئوال اردوی دو روزه تیمملی را چطور ارزیابی میکنی؟
کیروش برای شناخت بیشتر از بازیکنان این اردوی کوتاه مدت را برگزار کرده تا به اهدافی که درنظر دارد برسد.
فیلمبرداری از تمرین آبی پوشان برای فیلم استقلال
فوتبال ایران / امروز تمرین استقلال میهمانان ویژهای داشت.
به گزارش اوج نیوز، چند خانم و آقا در تمرین بعد از ظهر امروز حضور یافته و از تمرین آبیپوشان فیلمبرداری کردند.
گفته میشود این تصویربرداری برای ساخت فیلم استقلال انجام گرفته است
bordobakht
الان چشمم به اين مطلب افتاد واقعا ادم تحت تاثير قرار ميگيره......نميدونم قبلا ديده بودين يا نه ولي يه جورايي نامرديهايه اقايه قافو(فلاني)ياد اور شده....ارزش وقت گذاشتنو خوندنو داره
گزارشي از آخرين حضور ناصر حجازي روي نيمکت استقلال
تيتراژ آغازين
• چهارشنبه، نهم آبان 1386،
ورزشگاه آزادي.
هفته دوازدهم ليگ برتر، دوره ي هفتم.
استقلال – پيکان.
• علي فتح الله زاده خويي، مديرعامل استقلال به ناصر حجازي توصيه كرده؛ «حتماً بازي را ببر.»
• محمد علي آبادي، رئيس سازمان تربيت بدني، در ملاقات با فتح الله زاده پيشنهاد داده كه «برويد قلعه نويي را بياوريد.»
• استقلال، دقايق «يازده» و «بيست و يک»، دو گل مي زند. استقلال دو – پيکان صفر.
دقيقه 78، پيکان گل سوم و برتري را مي زند. پيکان سه – استقلال دو.
• نشست اضطراري چهارشنبه شب هيات مديره در محل باشگاه استقلال برگزار شد. اين جلسه تا ساعات اوليه بامداد پنجشنبه ادامه پيدا کرد.اما بي نتيجه بود.
سه روز بعد...
هواداران حجازي را مي خواهند
آنها مقابل دفتر مديرعامل، محل تشكيل جلسه امروز هيات مديره، تجمع كردهاند. در حمايت از ناصر حجازي شعار ميدهند. اين شعارها باعث شد كه فتحاله زاده خودش به ميان هواداران بيايد و از آنها بخواهد آنجا را ترك كنند.
• حجازي روي دوش هواداران، وارد دفتر فتحاله زاده شد. هيات مديره استقلال از دقايقي ديگر جلسهاي فوقالعاده تشكيل خواهد داد تا تكليف كادر فني را مشخص كند!
روز ديدار
سه شنبه، 19 تير 1386. ورزشگاه شهيد کشوري (داووديه).
نخستين جلسه تمرين استقلال، براي شروع ليگ ششم.
بازگشت ناصر حجازي به خانه، و خيل هواداراني که اين حضور دوباره را هنوز باور ندارند.
اربابان سايه نشين، از همين جا آغاز کردند.
يکي از آويخته هاي اين «مافياي سايه» با چشماني سرخ از بغضِ حسادت مي گفت: «خدا رو شکر، بازيکني نداره، همه قراردادها تمام شده، پنج بازيکن بيشتر هم نمي توان از ليگ برتر گرفت ...".
با همه بغضي که داشت، راست مي گفت. نيمي از بازيکنان فصل پيش، آزاد بودند.
دورتادور زمين تمرين از پلاکاردهاي خوشامدگويي به ناصر حجازي پر بود و از تاج هاي گل. و هواداراني که نام اش را فرياد مي زدند. آن روز بيشتر بهانه ايي بود تا ديدارها تازه شود. جشني براي هواداران استقلالِ دوستدار حجازي.
براي آغاز دوباره. براي آنها استقلال با حجازي، استقلال تر، استقلال ترين است.
تمرين که تمام شد، هواداران و خبرنگاران بسياري به سوي ناصر حجازي روانه شدند. صدايي با فرياد گفت: «ناصرخان! فکر مي کني {فلاني} بذاره تيم نتيجه بگيره!؟».
فکرها به سمت {فلاني و فلاني ها} پرتاب شد. فلاني هايي که سلطان راه هاي ميانبر فوتبال ايران بودند. از هر راهي که مي رفتي، آنها خيلي زودتر به مقصد رسيده بودند.
خنده ها ماسيد. حجازي مکثي کوتاه کرد، صندلي عقب پژو مشکي رنگي نشست و رفت.
او به {فلاني ها} فکر مي کرد.
آغازِ پايان
يک هفته مانده به آغاز ليگ هفتم، استقلال به مصاف تيم هنرمندان رفت.
يک بازي «خيرخواهانه» به ياد قربانيان زلزله، در شهر بم. بازيِ خيرخواهانه!
استقلال يک بر صفر باخت. و اين آغاز يک پايان بود.
دست مافياي سايه با تيتر «خطر بيخ گوش حجازي»، از صفحه اول روزنامه ايي بيرون آمد،
شايعه ها آغاز شد. آقاي مدير، پس از باخت خيرخواهانه! در جمعي گفت: «هر مربي تاريخ مصرف دارد. مثل مسابقات دو امدادي، شايد لازم شد مربي ديگري، ميانه هاي فصل جاي همکار خود را بگيرد.»
آقاي مدير پيش از شروع فصل!، به «استقلالِ بي حجازي» فکر مي کرد.
برد و باخت
جمعه، 26 مرداد 1386، هفته نخست ليگ هفتم.
استقلال ميزبان استقلال اهواز است.
فيروز کريمي که آن روزها نماد مربيان پيشرو و موفق ايران به حساب مي آمد، فصل پيش با استقلال اهواز نايب قهرمان ليگ بود!
و هواداراني که مصاف با تيم کريمي را، براي آغاز، سخت مي پنداشتند.
گل اول را استقلال تهران زد. در ادامه اما، دو گل خورد. نيمه اول، دو بر يک تمام شد.
بين دو نيمه، «ب.ق» و دنباله هايشان در جايگاه ويژه با خنده مي گفتند: «کارشان تمام است.» به عقيده آنها براي سردادن شعارهاي اعتراضي عليه حجازي خيلي زود بود: «بايد سه، چهار هفته ايي صبر کرد!»
حجازي با دو تعويض نيمه دوم را آغاز کرد و به وقت سوت پايان، سه بر دو همنام اهوازي را برده بود.
پيش از سوت پايان، «ب.ق» ورزشگاه را ترک کرد.
حجازي در مصاحبه بعد از بازي گفت: «نيمه مربيان را بردم». او نيمه مربيان را برده بود.
مافياي سايه دل به هفته دوم بست. ملوان انزلي ميزبان استقلال است. يک پنالتي استقلال از دست مي رود تا در آخر، حجازي باخت زودهنگامي را تجربه کند. روزنامه ايي با تيتر «جلسه شبانه هيات مديره» به جنگ علني با حجازي رفت!
مرگ و زندگي
هنوز هفته هاي آغازين بود. استقلال با موجي از تغييرات ناخواسته مسابقات را شروع کرده بود. نياز به آرامش و حمايت داشت. نام هاي درشتي، با رقم هاي درشت تري به ديگر تيم ها پيوسته بودند، و نام هاي تازه هنوز خود را در استقلال پيدا نکرده بودند. حجازي به زمان نياز داشت و آرامش، که دريغ مي شد.
جو پيرامون تيم به شکلي هدايت شد، که هفته سوم براي استقلال و حجازي، هفته مرگ و زندگي بود.
مس کرمان با فرهاد کاظمي به مصاف استقلال آمد. مهدي رحمتي، از نامهاي جدا شده اين فصل، مقابل تيم سابق اش کوهي از انگيزه بود. استقلال سراپا حمله شد. گلر مس، توپ هايي را از مهاجمان استقلال مي گرفت، که فصل پيش، آن توپ ها را از پشت خط دروازه استقلال درمي آورد!
استقلال روي دروازه مس خيمه زده بود، اما يک ضد حمله کافي بود تا مس گل اول را بزند.
صداهاي اعتراضي پراکنده، جو سکوها را آزمايش مي کردند. براي يکصدا شدن عليه حجازي خيلي زود بود. استرس براي هواداران «استقلال با حجازي» به بالاترين حد ممکن رسيد. حيثيت ناصر حجازي در ميان بود.
استقلال گل مساوي را زد و چشم هايي از شادي تر شد. بي سابقه بود. استقلال با زدن گل تساوي به تيمي مثل مس، آنهم در هفته سوم، چشم هايي را تر کرده بود. فاجعه بود.
صداي پاي هيولاي درون
سه هفته و چهار امتياز. پنج گل خورده. دفاع خطي چهار نفره حجازي، به زمان نياز داشت. اين را حجازي مي دانست. اين را اهل فوتبال مي دانستند. خطر اما، در کمين بود. حواشي استقلال داغ شد و اين چهار امتياز پيراهن عثمان!
هواداران، صداي پاي هيولاي درون را مي شنيدند. هيولاي درون، تعبيري است که قديمي ها و پيشکسوتان استقلال، براي توطئه ها و بحران هاي برنامه ريزي شده، بکار مي برند!
استقلال، هفته چهارم، مهمان شيرين فراز کرمانشاه است. دروازه بان ذخيره جايگزين نفر اصلي شد . سيستم چهار-چهار-دو جاي خود را به سه-چهار-سه و دفاع سه نفره داد. استقلال سه بر يک برد. اما هنوز ضربات آخر زيادي بود که گل نمي شد و دفاعي که مطمئن نبود.
حجازي پس از بازي گفت: «مثل سه بازي گذشته بوديم.» اين گفته حجازي پيام داشت. او با اشاره به برخي روزنامه ها ادامه داد: «پيش از اين بازي، ما را ضعيف تصور کردند. ما نه ضعيف بوديم و نه امروز قوي شديم. استقلال مثل هميشه بود. البته روزنامه نگاران از دوستان من هستم و من از انتقادهايشان استفاده مي کنم.»
ناصر حجازي در پي آتش بس، براي اين «جنگ سردِ يک طرفه» بود. او آغازگر اين جنگ ناجوانمردانه نبود اما براي پايانش، پيام آشتي داشت.
شام مخفي
اربابان سايه نشين به اميد هفته پنجم نشستند، سايپا.
علي دايي و تيم قهرمان ليگ ششم.
سايپا، فصل پيش، استقلال را در هر دو بازي رفت و برگشت برده بود. صمد مرفاوي، سرمربي بازنده فصل پيش، اين فصل دستيار حجازي بود و براي ايستگاه پنجم از او اختيار تام خواست.
«عزم ام را جزم کردم تا درباره همه چيز و همه کس مثبت فکر کنم.»، حجازي در مصاحبه اي اين را گفت تا حواشي سنگين اطراف تيم را، اتفاقي بيش نداند! او مي گفت که فقط زمان مي خواهد و اينکه با تغييرات هفتاد و پنج درصدي استقلال نسبت به فصل پيش، فقط زمان چاره ساز است!
شب بازي با سايپا خبر رسيد که آقاي مدير با برخي چهره ها! شام مخفي مي خورد و به قول روزنامه اي که راوي خبر بود، رفت و آمدهاي مکرر دارد!
حجازي گفت: «چرا نگران شوم!؟ ميان ما دوستى عميق و هماهنگى زيادى وجود دارد، هيچ مسألهاى نبايد باعث شود نگران شويم.»
از لارستان تا سعادت آباد
جمعه، 23 شهريور 1386، ساعت 8 شب.
بيش از هفتادهزار استقلالي به ورزشگاه آمدند تا پايان بحران را جشن بگيرند. آرش برهاني، مهاجم تازه اين فصل آبي ها، دقيقه پانزده، گل استقلال و شب تولدش را باهم جشن گرفت. استقلال از سايپا پيش افتاد، اما اين پايان کار نبود! دقايق 45 و 67، سايپا دو گل زد و بازي را برد. براي استقلال باخت تلخي بود. ضربه هاي آخر زيادي بود که گل نشد و دفاعي که نامطمئن بود. حجازي گفت: «بد بوديم.»
استقلال اما، بيشتر از آنکه بد باشد، بدشانس بود. حجازي فقط گفت، بد بوديم.
استقلال از پانزده امتياز ممکن، تنها هفت امتياز داشت. برخي روزنامه ها علناً مخالف کادرفني شدند.
جلسات شبانه از خيابان لارستان تا سعادت آباد به راه بود. بعضي از اطرافيان تيم، بي اطلاع سرمربي، از ديگراني مشورت مي گرفتند. حجازي تنها بود، تنهاتر شد.
زنگ خطر
ناصر حجازي در گفتگويي به استقبال روزهاي بدتري رفت. «شرمنده هواداران هستم, آنها هر چه بگويند حق دارند حتي اگر عليه من شعار بدهند.»
پنج هفته براي سردادن شعارهاي اينچنيني خيلي زود بود. حجازي پس از هشت سال به خانه بازگشته بود.
پاسخ راه دراز هشت ساله، هفته ي پنجم نيست.
او از سر شروع کرد. با دروازه بان تيم، جلسه خصوصي گذاشت. تمرينات را با دقت بيشتري زير نظر گرفت. به هر پديده بازدارنده اي با نگاهي مثبت مي نگريست. بي نظمي ها، ناهماهنگي ها و بعضاً نافرماني ها را، چه از جانب بازيکنان و کادرفني، و چه از سوي عوامل باشگاه، همه و همه را، به تذکري بسنده مي کرد و مي گذشت. ولي بيش از پيش، در فکرهايش فرو مي رفت. فکرهايي که مثبت انديشيدن را سخت مي کرد.
آقاي مدير در مصاحبه ايي گفت: « حجازى همچنان سرمربى استقلال هست و خواهد بود.» و اين از هر زنگ خطري پرصداتر بود!
نه حجازي و نه هواداران اش، خاطره خوبي از اين دست حمايت ها نداشتند. آنها تا خاطره ارديبهشت ماه 1378عقب رفتند!
حاميان قديمي
جنگ عليه حجازي علني شد. اندک ياران قديم به حمايت کلامي اش آمدند.
حشمت مهاجراني در مصاحبه ايي تاکيد کرد، «ناصر حجازي تنها مقصر ناكامي نيست، همه شريك اند. اگر مديريت حجازي را باور كرده و بازيكنان به او اعتقاد دارند، بايد فرصت داد و عجولانه تصميم نگرفت.»
مهاجراني سينه سوخته فوتبال است. وقتي او از بين همه عوامل ناکامي يک تيم فوتبال، «باور مديران» و «اعتقاد بازيکنان» را پيش مي کشد، بايد مکث کرد.
حسن روشن هم گفت: «فراموش نكنيد كه "حجازي"، "حجازي" است. بايد بيشتر از اينها به او و تيم اش فرصت داد، حمايت از حجازي وظيفه همه ماست.»
واقعيت وارونه
چهارشنبه، 28 شهريور 1386.
ساعت سه و پانزده دقيقه، کاروان استقلال، تهران را به مقصد شيراز ترک کرد تا در هفته ششم مهمان برق باشد. ناصر حجازي، شب بازي، در يکي از اتاق هاي هتل پارس شيراز تا نيمه هاي شب به فردا فکر مي کرد و راه پاياني براي بحران ناخواسته ايي که سر سازگاري نداشت. فکرهايي پريشان، گاهي او را از مستطيل سبز دور مي کرد و تا سايه هاي سياه مي برد، او ولي با خودش عهد بسته بود که مثبت بيانديشد.
مثبت انديشيدن، گاه واقعيت را واروونه جلوه مي داد!
روز سرنوشت براي دروازه بان نسل طلايي
برخي نويسندگان ورزشي که آبروي حجازي را آبروي فوتبال ملي مي دانستند و لمس نزديکتري از آنچه در انتظار حجازي و تيمش بود داشتند، فرياد قلم ها را به صدا درآوردند. نيما شريفي، در يادداشتي با عنوان «سحر منتظر است ناصرخان» از روزهايي مي گويد که بيش از اندازه متناسب با موقعيت استقلال، و آغاز ليگ، حساس شده است. او از صبر مي گويد و آرامش. شريفي مسائل فني را با حاشيه ها پيوند مي زند و مي نويسد: «استفاده از چهار مدافع هم به روز است و هم مفيد. اما نه براي تيمي که ميليون ها هوادار عجول دارد! تغيير سيستم دفاعي تيمي که سالها با سه مدافع در ميادين حاضر شده است زمان زيادي مي خواهد. آيا حجازي چنين زماني را دارد؟»
دکتر ناصر کرمي نيز با درک جو کاذب بوجود آمده پيرامون تيم حجازي، در مقاله اي در روزنامه دنياي فوتبال مي نويسد: «روز سرنوشت براي دروازه بان نسل طلايي» و ادامه مي دهد: «امروز روز ناصر حجازي است. حالا يا هيچوقت.» او مي داند که چه خواب هاي شومي براي او و تيم اش ديده اند.
از يوهان کرايف تا ناصر حجازي
مافياي سايه از ايستگاه برق، سد راه استقلال حجازي مي شود. چراکه دل به سه بازي پس از آن بسته است. صباباتري، سپاهان و پرسپوليس. آنها، پرسپوليس و هفته ي نهم را هفته ي پاياني استقلالِ با حجازي مي خواهند!
کرمي مي نويسد: «اگر امروز استقلال برنده نشود، يکي از اسطوره هاي بزرگ، محبوب و بيادماندني تاريخ فوتبال ايران احتمالا براي هميشه از صحنه اصلي فوتبال به حاشيه آن رانده خواهد شد. حجازي از يک بازيگردان بزرگ و موثر تبديل خواهد شد به مشاور فرمايشي مديراني! که خواهند خواست از نامش به سود خود استفاده کنند.»
يک مساوي کافي ست تا هيولاي درون استقلال کامياب شود. و اين همه در حالي است که اختلاف امتياز استقلال با صدر جدول، تنها شش امتياز است. «روزي که بعد از آن شکست کذايي يوهان کرايف از بارسلون کنار گذاشته شد، همه تصور مي کردند در اندک زماني اسطوره هلند را در باشگاه بزرگ ديگري يا در مسند سرمربي يک تيم ملي معتبر خواهند ديد اما کرايف رفت و ديگر برنگشت. حجازي هم اگر امروز برود، بعيد است که ديگر بار بتواند بازگردد. امروز براي اسطوره روز ديگري است. همه نگران او هستيم.» کرمي با اظهار نگراني اش مقاله را تمام مي کند.
ايستگاه برق
پنجشنبه، 29 شهريور 1386، ساعت هشت و نيم شب. مسعود مرادي سوت آغاز ديدار استقلال-برق شيراز را در ورزشگاه حافظيه به صدا در آورد. استقلال نسبت به هفته قبل، جوانتر شده بود. عده ايي علت اين جوانگرايي را عدم اعتماد حجازي به ديگر بازيکنان اش تفسير مي کردند.
قلب هاي ناآرام هواداران، دقيقه سه ايستاد. جايي که روي غافلگيري محض مدافعان و دروازه بان، شهرام گودرزي گل اول بازي را براي برق زد. برق يک، استقلال صفر.
مافياي سايه زودتر از انچه تصور مي کرد به مقصد نزديک مي شد. استقلال سراسر حمله بود. توپهاي آخر اما، گل نمي شد. دقيقه بيست و هشت، داور درون محوطه جريمه برق، سوت مي زند تا استقلال صاحب يک ضربه پنالتي شود. نفس ها آرام شد. توپ روي نقطه پنالتي کاشته مي شد. سوت داور و ضربه بازيکن. رائول، دروازه بان برق، توپ را مهار مي کند. پنالتي گل نشد. حالا حادثه ها هم عليه حجازي بود.
استقلال بازهم سراپا حمله بود، استرس از سرتاپاي بازيکنان مي باريد. و رائول تا پيش از دقيقه 68، شش موقعيت حتمي گل را از استقلال گرفته بود! بازيکني که پنالتي را از دست داده بود، گل تساوي را زد. استقلال يک، برق يک. سوت پايان و يک تساوي ديگر.
تاوان
دو برد، دو باخت و دو تساوي، همه انچه بود که تا پايان هفته ششم، اسقلالِ حجازي داشت. پس از بازي با برق، ناصر حجازي، دروازه بان اين تيم را ستود و در پاسخ به جوانگرايي استقلال گفت: «آينده استقلال را بسازند، تاوانش را من مىدهم.» حجازي حالا سر و صداي مافياي سايه را حتي در کنفرانس خبري اش مي شنيد، و گفت: «من فرصت سه يا چهار ساله نمي خواهم. من براي ساختن استقلال، فقط يک فصل زمان مي خواهم.»
آقاي مدير هم در مصاحبه اي با خبرگزاري مهر تاکيد کرد: «حداقل زمان ممکن براي سرمربي، يک فصل کامل است.»
صباي تهران، در ايستگاه هفتم، منتظر استقلال بود. انها تيم پرمهره ايي بوند که براي ليگ هفتم خوب هم بسته شده بود. انروزها صبا سوداي قهرماني داشت! در طول هفته، تمامي دست اندکاران باشگاه، از هيات مديره تا دستياران فني، انواع و اقسام مصاحبه ها را داشتند.
تنهاييِ حجازي در واژه واژه ي گفتگوها جاري بود. حاشيه پر رنگ تر از متن و کشنده شد.
هفته ي هشتم، استقلال به اصفهان مي رفت تا پيش از دربي 63، به ديدار سپاهان برود. و اين همه بر حساسيت ديدار با صبا مي افزود.
رقباي استقلال و حجازي همه جا بودند، درون باشگاه، روي سکوها و در زمين. نبرد نابرابر بود. فرصت يک ساله براي حجازي، طوري کش مي آمد که بلندتر به نظر مي رسيد. حاشيه کار خودش را کرده بود.
روزهاي ناکامي
کارت آي تي سي فرهاد مجيدي رسيد، تا او پس از 8 سال با پيراهن آبي استقلال به ميدان برود. حاشيه ها به او نيز مجالي نمي دادند. به اعتقاد مافياي سايه، فرهاد ديگر براي بازي در تيمي مثل استقلال مسن بود. آنها علت اين حضور دوباره را، نه توانايي فني، که رابطه خوب شخصي اش با حجازي مي دانستند.
جمعه، ششم مهر 1386. بيش از شصت هزار از هواداران استقلال به ورزشگاه آمدند. نام حجازي، به تنهايي براي جذب تماشاگران کافي بود. آنها نگران سرنوشت اسطوره شان بودند و روزهايي را به ياد مي آوردند که استقلال ناکام بود اما هرچه ناکام تر مي شد، همگان دعوت به سکوت مي شدند تا تيم بحران را پشت سر بگذارد. امروز اما، همان آدمها مصاحبه هاي سريالي مي کنند و از تنگي وقت مي گويند. و اين براي هواداران، سوال پر رنگي بود!
با سوت محسن ترکي، استقلال-صبا آغاز شد. هواداران نام حجازي را فرياد مي زدند. استقلال تيم هجومي ميدان بود. شيوه بازي استقلال به شکلي است که به خوبي قابل لمس است که برنامه دارند.
توپ هاي استقلال هنوز هم گل نمي شد. يکي هم که شد، داور نديد. به عقيده ي داور توپ از روي خط دروازه نگذشته بود و اين در حالي بود که چشمان هواداران روي سکو نيز توپ را گل ديده بود. تصاوير تلويزيوني ثابت کرد چشم هوادار روي سکو بهتر از داور مي بيند.
استقلال براي زدن گلي سالم تر! به آب و آتش مي زد، اين اما صبا و مهاجم کهنه کارش، فريدون فضلي بود، که توپ را با دروازه استقلال پيوند داد. طلسم استقلال باور شد. همه ارکان بازي، دست به دست هم داده بودند تا استقلال و حجازي به نقطه پايان نزديک شوند.
تنها سد بازدارنده، بازيهاي هجومي استقلال بود و حمايت پرتعدلد هواداران از حجازي. مردم، حجازي را مي خواستند.
استرس
از دست دادن دو، سه موقعيت گل هم، سهم فرهاد بود تا صداهاي پراکنده اعتراض، گم در خيل جمعيت، شنيده شود. صداهاي بي انصافي که نمي خواست به يادآورد او بعد از هشت سال، براي اولين بار با پيراهن آبي به ميدان آمده است. کوبيدن مجيدي، کوبيدن حجازي بود و محکي براي سنجش افکار هواداران!
بخت استقلال از حمله هاي پرتعدادش، فقط با يک گل يار بود، تا تساوي ديگري بحران استقلال را کامل کند.
سوال هاي بيشماري در چشمان حجازي بود، حتي اگر در کنفرانس مطبوعاتي، هيچ نمي گفت. «صبا خيلي خوش شانس بود. حداقل بايد 6 گل مي زديم.» حجازي راست مي گفت و از داوري و گل مردود استقلال هم هيچ نگفت. او آنها را با بدشانسي هايش ير به ير مي کرد.
سرمربي استقلال ادامه داد: «وقتي كه موقعيت ها را از دست مي دهيم، بازيکنان با استرس به بازي ادامه مي دهند. هر تيمي مثل ما در غياب چند مهره اصلي و مصدوم به ميدان مي رفت، شايد 4 گل هم مي خورد.» او ولي مي دانست کسي براي شنيدن مسائل فني جمع نشده است. حجازي سر اصل ماجرا رفت: «بي شك اعضاي هيات مديره بازي هاي تيم را دنبال مي كنند. اما مي توانند مرا بركنار كنند.» پيام حجازي روشن بود!
مشکل، حجازي است
چهارشنبه، چهارم مهرماه 1386، هيات مديره تشکيل جلسه داد. حجازي دقايقي مهمان شان بود. در پايان جلسه، هيات مديره بارديگر حمايت قاطع خود را از حجازي اعلام کرد! و اين بيشتر جاي نگراني داشت.
به راستي چه الزامي است، که مديرعامل و هيات مديره يک تيم، به نوبت، حمايت از سرمربي تيم شان را در بوق و کرنا کنند! آنهم در حالي که تنها هفت هفته از آغاز يک ليگ 36 هفته اي گذشته است!!
حمايت ها جاي نگراني بيشتري داشت.
حاشيه ها ويرانگرتر از حد انتظار بود. هنوز خبر «حمايت قاطع!» داغ بود که شايعه ديگري خبر از احتمال برکناري حجازي مي داد.
ناصر حجازي خسته شد. خسته از اتفاقاتي که استقلال را بحران زده مي کرد. او توقع اين همه انتقاد و شايعه را نداشت، آنهم درحالي که تيم اش، فوتبال را خوب بازي مي کرد!
زمين شماره دو امجديه، جايي بود که حجازي بايد استقلال را تمرين مي داد و تيم را براي دو مصاف حيثيتي پيش رو با سپاهان و پرسپوليس آماده مي کرد.
او و تيم اش به آرامش نياز داشتند، آرامشي که به شدت دريغ مي شد.
حجازي به جاي آنکه براي تمرين تيم اش تمرکز داشته باشد، از ناملايمات شکوه کرد و صراحتاً گفت: «مشکل کسي است که اسمش ناصر حجازي است!». حجازي ترسي از اخراج نداشت: «مشكل آنها من هستم كه باج نمي دهم و ترسي از اخراج ندارم. من ميخواهم استقلال را بسازم! اما يا چوب لاي چرخ ميگذارند و يا تحمل ساختن ندارند. من هرجا رفتم ساختم و بعد نتيجه گرفتهام. در استقلال هم تا روزي كه هستم مي سازم تا اگر رفتم بگويند خداپدرش را بيامرزد كه 15-10 بازيكن خوب تحويل استقلال داد و به يادگار گذاشت.» حجازي حق داشت. تيم اش عليرغم تمام انتقادات خوب بازي مي کرد.
امپراطور
استقلال هر بازي شش، هفت موقعيت مسلم گل را از دست مي داد! و اين کافي نبود. رقيب ديرين استقلال، بازي ها را مي برد و پرسپوليس با افشين قطبي بر صدر بود. قطبي در اولين سال حضورش در فوتبال ايران، نماد علم گرايي همراه با عمل، در فوتبال روز دنيا بود. او حاميان سرسختي بين اهالي رسانه داشت، و امپراطورشان شده بود!
پرسپولس مي برد و قطبي نماد مدرنيته بود، تا در سوي ديگر، حجازي نقش مربي سنتي! را بازي کند، و تير انتقادات با شدت و آساني بيشتري به سوي اش پرتاب شود.
دست زمانه، حجازي را با آن همه افتخار و کارنامه در زمين فوتبال، نشان عقب ماندگي آن مي دانست تا قطبي تازه از راه رسيده سمبل «فوتبال روز» باشد! و اين همه، مشکلات استقلال و حجازي را صدچندان مي کرد.
سپاهان يا پرسپوليس
سپاهان درگير جام باشگاه هاي آسيا بود و برنامه ليگ برتر هنوز آنقدر منظم نبود تا بازيهاي آسيايي سپاهان را از قبل، پيش بيني کند!
از آن طرف، تاريخ اعلام شده براي دربي با روزهاي پاياني ماه رمضان مقارن بود و شوراي تامين استان تهران اعلام کرد، اگر دربي 63 با عيد فطر مصادف شود، اجازه برگزاري دربي را نخواهد داد!
نامشخص بودن زمانِ دو بازي پيش رو، يکي ديگر از مشکلات کادر فني استقلال براي برنامه ريزي و آماده سازي تيمي بود که دست اش زير ساتور انتقادهاي کشنده بود. مشکلي که البته در درياي ديگر مشکلات ريز و درشت، و درشت تر! گم بود.
بازي سپاهان به تعويق افتاد و پرسپوليس حريف استقلال شد. اما يکبار ديگر برنامه ها تغيير کرد!
اينبار دربي به بعد از ماه رمضان افتاد و تاريخ تازه ايي براي ديدار با سپاهان اعلام شد.
سرانجام، استقلال روز شنبه، 14 مهر 86، مهرآباد را به مقصد اصفهان ترک کرد.
گرد مرگ
سپاهان آن روزها، آماده ترين تيم ايران بود و حضور مقتدرش در ليگ قهرمانان آسيا، اعتماد به نفس اش را دوچندان مي کرد. آنها در آستانه صعود به فينال آسيا بودند. فينالي که در گام آخر، سپاهان نايب قهرمان اش شد! بازي با تيم لوکا بوناچيچ، پيشبازي سختي براي دربي تهران به حساب مي آمد. اضطراب، استرس و نگراني به بالاترين حد ممکن رسيد.
ساعت 8 شب يکشنبه، پانزده مهر، سعيد مظفري زاده سوت آغاز را زد.
ورزشگاه فولادشهر اصفهان ديگ جوشان هيجان بود.
سپاهان خيلي زود به گل رسيد، دقيقه شش. عبدالوهاب ابوالهيل، گرد مرگ را بر اردوي استقلال پاشيد.
دو تيم فقط فوتبال بازي مي کردند و هيچ کدام پا پس نمي کشيدند. استقلال بازهم چندين و چند فرصت گل را از دست داد. توپ ها گل نشد. حالا همه باور کرده بودند، استقلالِ حجازي، بيش از اندازه، بدشانس هم! است.
ساعت اسکوربورد دقيقه ي 75 را نشان مي داد که مدافع پيش تاخته استقلال، گل تساوي را زد. مساويِ بازي باخته، با سپاهان، آنهم پيش از دربي، خيلي بهتر از باخت بود و هدايت استقلال را براي بازي با پرسپوليس، کمي آسان مي کرد! استقلال اما، باز هم حمله مي کرد. پيروزي بر سپاهان آسيايي، دهان خيلي ها را مي بست.
پس کي به غيرتتان برمي خورد؟
دقيقه 90. داور چهار دقيقه وقت اضافه اعلام کرد. عقربه ها دقيقه ي 4+90 را نشان مي دادند که ابوالهيل گل دوم را هم زد تا يک امتياز هم نقش بر آب شود! استقلال، هم بازي با سپاهان را باخت، هم پيشبازي دربي را.
ديگر حمايت از استقلال و حجازي سخت بود. و هجمه انتقادات با صداهايي بلندتر از پيش شنيده مي شد.
هشت بازي، سه باخت و فقط دو برد، دستاويز قدرتمندي براي مافياي سايه بود، که سناريو اش گام به گام جلو مي رفت و تمامي حوادث غيرمنتظره نيز، مطابق ميل و گاه فراتر از انتظارشان بود!
آنها هم باور کرده بودند که توپ! هم با مافياي سايه است و راهي به دروازه حريفان استقلال پيدا نمي کند. برخي از حاميان حجازي، تغيير استراتژي دادند. و در حالي که هنوز به وجود آرامش! براي استقلال و کادرفني اش اعتقاد داشتند، خطاب به بازيکنان نوشتند: «پس کي به غيرتتان برمي خورد؟»
پنالتي سوخته
حجازي از بازي با سپاهان گفت، وقتي خود را از هر زماني تنهاتر احساس مي کرد: «به جو ورزشگاه باختيم و داوري که يک پنالتي ما را نگرفت!» اين بخش جنجاليِ «استقلال-سپاهان» بود که کار را به کميته انضباطي کشاند. کارشناسان داوري و تصاوير تلويزيوني، پنالتي سوخته را تاييد کردند. حالا اشتباهات ناخواسته داوري هم، عليه حجازي بسيج شدند. يک گل سالم برابر صبا و يک پنالتي ازدست رفته برابر سپاهان!، که البته در برابر خيل توپ هايي که گل نمي شد گم بود! حجازي درباره حواشي بازي گفت: «اميدوارم كسانيكه كتاب زياد ميخوانند و پشت دوربينهاي تلويزيوني خوب حرف مي زنند، خوب هم عمل كنند.»
سرمربي هميشه مقصر است
نگاه ها دوباره به سوي اعضاي هيات مديره استقلال چرخيد. بعضي هايشان، برکناري حجازي را، پيش از دربي، الزامي مي دانستند و بعضي ديگر آن را پس از دربي مي پسنديدند، آنچه فقط بر سرش توافق بود، برکناري بود!
تنها عضو فوتبالي هيات مديره گفت: «استقلال فوتبال تماشاگرپسندي را ارائه مي دهد ولي روند تيم در گرفتن امتياز قابل قبول نيست. فوتبال استقلال زيبا و پرهيجان است ولي نتايج خوبي نگرفته و شرايط فعلي براي مسئولان ناراحتكننده است. سرمربي هميشه مقصر اول است.» و اين درحالي بود که هيات مديره ادعا مي کرد حمايت اش از سرمربي، قاطع! است.
استقلال آن روزها، سخنگوي رسمي نيز داشت، او هم از بحث داغ برکناري گفت: «نيمكت استقلال همچنان دراختيار حجازي خواهد بود. اما ازنتايج راضي نيستيم. در آخرين جلسه هيات مديره هم، كليه اعضا بارديگر از حجازي حمايت كردند و وي با قدرت تمام به كارش ادامه مي دهد.»
احوالات هيات مديره استقلال، خنده دار بود. تعداد حمايت هاي اعلام شده، بي شک از تعداد هفته هاي برگزار شده ليگ، بيشتر بود. آنها دائماً از حجازي حمايت مي کردند، درحاليکه نه خودشان را باور داشتند، نه حمايت هايشان را.
بعد از مصاحبه هاي هيات مديره و سخنگوي باشگاه، آقاي مدير هم از گردونه گفتگوها عقب نماند: «از حجازي حمايت ميكنم ، تيمي كه اين همه خوب بازي مي كند چرا كادر فنياش مورد حمايت نباشد. براي برکناري حجازي، اول بايد مرا برکنار کنند.» جملات آقاي مدير، يادآور يک خاطره قديمي بود. او هشت سال پيش از اين نيز گفته بود: «تا من هستم، حجازي هم هست.» چند روزي بعد از آن، حجازي نبود اما او بود!
چك سفيد
روزنامه تازه تاسيس د.ف در شماره صبح سه شنبه 17 مهر، در فاصله پنج روز تا دربي، نوشت: «آقاي قاف در جمعي دوستانه مدعي شده اگر همين امروز استقلال را به او بسپارند، دربي را مي برد!» او ادعا کرده براي اثبات حرف خود حاضر است چک بدهد!! چراکه بازيهاي پرسپوليس را ديده و راههاي غلبه بر آن را مي داند!
خبر از يک محفل خصوصي بيرون آمده بود ولي آقاي قاف مجبور شد از خبرگزاري فوتبال ايران، ادعاي خود را تکذيب کند: «به هيچعنوان چنين حرفي نزدم. مطالب چاپ شده، صحبتهاي من نيست.»
جنگ رواني از هر سو جبهه ايي تازه مي يافت. جنگي يک طرفه که هر وسيله اي را براي رسيدن به هدف توجيه مي کرد.
جبران مافات
چهارشنبه، 18 مهر 1386. خبرگزاري ايسنا ميزبان آقاي مدير و ناصر حجازي است. آمفي تئاتري در خيابان ويلا محل برگزاري اين گفتگوي مطبوعاتي است. ادعاي آقاي قاف و چک سفيد امضايش، پچ پچ غالب اهالي رسانه است.
آقاي مدير، گفتگو را آغاز مي کند و از افطاري شب گذشته مي گويد و ديداري که با آقاي قاف تازه کرده. او در حضور حجازي تاکيد مي کند: «... دعوت بوديم. آقاي حجازي هم به دليل مشغله شخصي نتوانست شركت كند.»
علامت هاي معلق سوال در فضا، هريک به سويي مي روند. بي جواب!
بازار حمايت باز هم داغ مي شود: « به حجازي اعتقاد داريم. نبايد كسي را به عنوان جانشين انتخاب كنيم. در جلسه هفته گذشته كه آقايان دانشجو، منزوي، عليان و اميدوار رضايي به همراه خودم حضور داشتند، همه قاطعانه از حجازي حمايت كردند.»
آقاي مدير حرف مي زند، حجازي ساکت است و فکر مي کند. او شايد به «آن روزها» يي مي انديشيد که درون دروازه تاج فرمانروايي مي کرد. و به «امروز» مي انديشيد که ديگراني براي بودن اش در استقلال تصميم گيري مي کنند.
«آن روزها» و «امروز»، به هيچ قيمتي با هم پيوند نمي خورد. مرداني که امروز، بودنِ حجازي به نظر موافق آنها بسته است، آن روزها کجا بودند!؟
حجازي در فاصله چهار روز تا دربي، تا عمق خاطره ها سفر مي کرد. رشته افکار حجازي با زنگ جمله اي تازه از آقاي مدير پاره شد: «اكنون هم من و هم حجازي در پي جبران اشتباهاتي هستيم كه قبلاً مرتكب شديم.»
ناصر حجازي به وضوح مي شنيد، جبرانِ اشتباهاتي که مرتکب شده!! نگاه او سنگين بود. اگر حجازي را مي شناختيد، درک پيام نگاه اش کار سختي نبود. جبرانِ اشتباهاتي که مرتکب شده بود!!
نوبت به حجازي رسيد، فقط از فوتبال گفت و مسائل فني. جمله آغازين حجازي، کوتاه بود: «هيچ كجاي دنيا با گذشت هشت هفته به تيمي جام نميدهند.» پاسخي براي اين حرف نبود. سکوت هم به نظر شرم آور مي رسيد. همه آنچه بر سر حجازي مي آمد، بخاطر هشت هفته ابتدايي ليگ بود.
جمله پاياني او، تنها جمله غير فوتبالي اش بود: «از بركناري هراسي ندارم. هر زماني بخواهند مي روم و حتي از آنها تشكر هم ميكنم.»
دربي 63
يکشنبه 22 مهر 1386، ورزشگاه آزادي.
ادواردو الده گونسالس، داور مشهور اسپانيايي، سوت آغاز را مي زند.
استقلال بحران زده به مصاف صدرنشين مطلق ليگ مي رود. خوشبين ترين هوادار استقلال نيز براي شکست آماده است. برخلاف انتظار اما، اين استقلال است که نبض بازي را به دست مي گيرد. استقلال نسبت به هفته هاي قبل، آرامش بيشتري دارد و اين آرامش به بازي روان آنها کمک بيشتري مي کرد. روند بازي به گونه ايي بود که احتمال رسيدن استقلال به گل بيشتر به نظر مي رسيد.
نيمه اول صفر-صفر تمام شد. برق اطمينان در چشمان حجازي هر مخاطبي را مي گرفت. اگر استقلال دربي را مي برد، نقطه پاياني پر رنگ بر تمامي ناکامي ها و حاشيه ها مي گذاشت.
نيمه دوم نيز با برتري استقلال در ميانه ميدان و چندين موقعيت گلزني پيش رفت. دقيقه 56، اميد روانخواه از پشت محوطه جريمه شوت محکمي زد، حسن رودباريان، دروازه بان آنروزهاي تيم ملي، هرچه کرد به توپ نرسيد. و توپ به دروازه بوسه زد. نيمه آبي ورزشگاه يکصد هزار نفري منفجر شد. استقلال يک – پرسپوليس صفر.
استرس به ساق هاي آبي بازگشت. آنها به ارزش حفظ اين برتري واقف بودند و اين ناخواسته بر استرس شان اضافه مي کرد. هرچه به دقايق پاياني نزديک مي شديم، فشار حملات پرسپوليس بيشتر مي شد و سرانجام دقيقه 83، وقتي بود که محسن خليلي گل تساوي را زد. بعد از گل، استقلال يک موقعيت حتمي را از دست داد و در پايان، دربي 63 مساوي تمام شد. سهم استقلال يک امتياز بود، به اضافه بدست آوردن بخشي از اعتماد به نفس از دست رفته شان. در طول تمامي هفته هاي گذشته، براي سنگين کردن انتقادات، اين پرسپوليس و نتايج اش بود که به رخ کشيده مي شد، و اين تساوي که با برتري استقلال در جريان بازي همراه بود، بر حقانيت کادر فني صحه مي گذاشت.
اگه گل شده بود
«بايد پيروز مي شديم.»، اين جمله را حجازي، قاطعانه گفت و رفت. بعد از کنفرانس خبري هم، به هتل المپيک آمد و در جمع کوچکي از دوستان اش، افسوس آخرين موقعيت گلي را خورد که از دست رفت، «اگه گل شده بود!».
فکر حجازي هنوز هم مشغول حواشي پيرامون حضور او در استقلال بود: «من هر زمان آماده جدايي ام. بگويند برو مي روم. من منافعي ندارم که با جدايي ام به خطر بيافتد.».
پيام حجازي روشن بود. با حضور او، منافع عده اي به خطر افتاده بود.
با آنکه فضاي رسانه ايي مستقل و منصف، بعد از دربي، ملايم تر شده بود. حاشيه ها اما دست بردار نبودند. و باز شايعه برکناري حجازي!
عده اي از اعضاي هيات مديره که نظر به برکناري حجازي، بعد از دربي داشتند، به کار افتادند. حجازي اما، کاملاً متمرکز بازيکنان و مسابقات پيش رو بود. او احساس مي کرد، عليرغم وجود همه حواشي و مشکلات، برنامه هاي او در حال جواب دادن است. او سعي در بالابردن هرچه بيشتر روحيه تيمي داشت: «از همه شما تشكر مى كنم كه دربي را مرد و مردانه بازى كرديد، جدى و محكم. اين بازى خيلى چيزها را به خيلى ها ثابت كرد.»
روحيه حجازي بالا رفته بود. او به بازيکنان اش و انديشه هايش اعتماد بيشتري پيدا کرده است. سر تمرين سرحال و شاداب است. درچنين مواقعي، او خاطره هاي شيريني تعريف مي کند: «... بنگلادش كه بودم بازى هاى كريكت را تماشا مى كردم. آنها خيلي كريكت دوست دارند. بازيكن هاى كريكت وقتى مى خواهند توپ را پرت كنند با دست آن را تاب مى دهند، اينطورى ...» (يك قدم عقب مى رود و با فرزى و چابكى خاصى كه از سن او بعيد است اداى پرتاب كردن توپ به شيوه توپ اندازه هاى كريكت را در مى آورد...) جو خوبي حاکم است. همه خوشحال اند.
حجازي تصور مي کند که بحران را پشت سر گذاشته و حالا يک فصل کامل براي اجراي برنامه هايش زمان دارد!
سياست ندارم، صداقت دارم
مافياي سايه قدرتمندتر از پيش مي تاخت. شايعه برکناري هنوز داغ مانده بود!
حجازي به سيم آخر زد: «سياست ندارم، صداقت دارم». ناصر حجازي سياست نداشت، او صداقت داشت، وقتي گفت: « من از دروغ متنفرم. مشكل ورزش ما همين دروغ هاست كه همه چيز را خراب كرده. ريشه فوتبال ما را اين دروغ ها خشك كرده.»
حجازي خود را تنها مي ديد: «مشكل من اين است كه سالم زندگى مى كنم. دروغ نمى گويم. به خبرنگاران هم زنگ نمى زنم كه آقا تو رو خدا اين خبر مرا چاپ كنيد يا از من خوب بنويسيد. اگر مى خواستم آويزان كسى شوم، الان ميلياردر بودم.» حرف هاي حجازي، کلمه به کلمه راست بود. اما درد هم بود.
«من ناصر حجازى ام، حرفم را رك مى زنم. از كسى هم نمى ترسم. بدهكار كسى نيستم، جلوى كسى هم خم و راست نشدم. ... فوتبال ايران است ديگر، خيلى بد شده.»
خواب سبک هيولا
جمعه 27 مهر 1386، رشت. پگاه گيلان ميزبان استقلال است. حجازي بايد از شر مساوي ها خلاص شود. يک برد خارج از خانه مي تواند پاياني بر ده هفته ويرانگر باشد. هواداران، استقلال را با حجازي مي خواهند. به عقيده شان، برد امروز استقلال، پايان همه روزهاي تشويش و نگراني است.
شهر رشت براي استقلال خوش يمن است. دقيقه دوازده، شاگردان حجازي به گل مي رسند و اين تک گل زودهنگام، سه امتياز پايان بازي را به حساب استقلال واريز مي کند. در اين ديدار هم توپ هايي بود که گل نشد! و يک گل استقلال نيز، به اشتباه داوري، مردود شد!!
«مشکلات تمام شد.» اين جمله را حجازي، بلافاصه پس از بازي، در جمع خبرنگاران مي گويد.
حالا هريک از بازيکنان، در مصاحبه هاي گوناگون از پايان بحران مي گويند. ناصر حجازي پس از ده هفته احساس آرامش مي کرد، هواداران هم.
هيولاي درون فقط به خواب رفته بود. خوابي سبک.
مصاحبه هاي خيالي
حاشيه هاي تازه ايي در تدارک بود، انتشار مصاحبه هاي خيالي از شاگردان حجازي. هدف از اين مصاحبه ها و اخبار کذب، قراردادن بازيکنان در مقابل او بود و دامن زدن به موج تازه اي از حواشي، براي تيمي که رفته رفته به ساحل آرامش نزديک مي شد. بادها براي طوفاني کردن دريا وزيدن گرفتند. برخي بازيکنان خود را ممنوع المصاحبه کردند. قرار بر اين شد، منبع رسمي اخبار و گفتگوها، سايت باشگاه و روزنامه استقلال جوان باشد. مافياي سياه، لحظه اي پا عقب نمي گذاشت!
در اين بين آقاي قاف در گفتگويي، دربي 63 را کالبدشکافي مي کرد: «گل استقلال در دربى با كار فردى به ثمر رسيد و گل پرسپوليس، حاصل كار گروهى بود.»
هزارماشاا...
استقلال در هفته يازدهم، ميزبان ابومسلم خراسان است. ابومسلمي که سکان هدايت اش، از اين هفته، به پرويز مظلومي سپرده شده است.
حجازي آخرين تمرين پيش از مسابقه را با روحيه اي مثال زدني شروع کرد. شلوار جين آبى کمرنگ و يک پيراهن مشکى او را شبيه يک جوان 30 ساله کرده بود تا مردى 58 ساله! او خندان سر تمرين آمد. خيلىها و حتى بازيکنان با ديدن اش «هزارماشاا...» مي گويند.
چشماني اما در پي حجازي بود. چشماني که هزاران «هزار ماشاا...» هم بر آن کارگر نيست. دوربين شبکه خبر سراغ سرمربى استقلال آمد: «... با گذشت زمان بهتر هم مي شويم. قطعاً نيم فصل دوم فاتح قاطع اکثر مسابقات خواهيم بود.» او به حواشي تازه هم اشاره کرد که از جنس تازه تري بود: «اين روزها با هيچ روزنامهاى مصاحبه نکردم ولي شنيدم از قول من مطالبى چاپ شده، تعجب کردهام. ديده بودم از دو حرف، ده حرف بنويسند، اما نديدهام از هيچ، همه چيز بسازند. خيلى از روزنامهها و خبرنگاران صادقانه و منطقى کار مي کنند اما يک مصاحبه دروغ و يک خبر کذب باعث جريانسازى مىشود. اين تحرکات ناجوانمردانه سازماندهى شده است...» او حرف هاي ديگري هم زد و خواست که هيچ کدام منعکس نشود، اما حرفهايش عين حقيقت و تکان دهنده بود.
زاويه بسته
جمعه، چهارم آبان 1386، ورزشگاه آزادي. استقلال اميدوار است با يک پيروزي پرگل، اينبار در حضور هواداران اش، پايان ناکامي ها را جشن بگيرد. آنها تا امروز فقط در هفته اول، در ورزشگاه آزادي و مقابل چشمان هوادارانشان پيروز بوده اند و دو پيروزي ديگر اين تيم، خارج از خانه رقم خورده است. حجازي به حکم کميته انضباطي محروم است، و کار را از جايگاه ويژه دنبال مي کند. محروميتي که به خاطر اعتراض او به داور در روز بازي با سپاهان درنظر گرفته شده.
بازي آغاز مي شود. استقلال از ثانيه نخست حمله مي کند. تيم شاداب و روان است. سايه هجوم هر دقيقه سنگين تر مي شود. يکي دو موقعيت ابتدايي از دست مي رود. استقلال حمله مي کند. و فرهاد مجيدي گل اول را مي زند.
گل دقيقه 9، حکايت از شب پرگلي براي استقلال داشت.
حجازي روي سکوهاست اما استوارتر از گذشته به نظر مي آيد. اعتماد به نفس او براي تماشاگران نيز غرورآفرين و ملموس است. نام او را فرياد مي زنند: «محبوب استقلال کيه؟ ناصرخان حجازيه»
حمله هاي استقلال ادامه دارد، و توپ هايي که بازهم گل نمي شوند. توپ ها گل نمي شوند. نيمه اول با همان يک گل به پايان مي رسد.
نيمه دوم هم با حملات استقلال آغاز مي شود. هواداران استقلال مترصد گل دوم تيم محبوب شان هستند. ابومسلم روي معدود توپ هايي که به زمين استقلال آورده، صاحب موقعيت نصف و نيمه اي مي شود. دني اولروم، مهاجم ابومسلم، نزديکي هاي خط کرنر صاحب توپ است. زاويه دروازه کاملاً بسته است و دروازه بان استقلال هم روي تير جايگري کرده. اولروم ضربه اي به توپ مي زند. تماشاگران حاضر در استاديوم و برخي بينندگان تلويزيوني گمان مي کنند توپ به اوت رفته است. طالب لو اما توپ را از درون دروازه بيرون مي آورد و براي شروع مجدد بازي به نيمه زمين مي رساند. استقلال يک، ابومسلم يک.
و در پايان سهم استقلال از اين ديدار خانگي، يک امتياز بود!
از گل تکين تا شرفي
همه آن حس هاي شيرين گس شد. انتقادها با شدت بيشتري آغاز شد. مساوي ها سوهان روح بود. فرداي تساوي، حجازي سرزده به دفتر آقاي مدير رفت. ظاهراً ارام تر از شب پيش بود: «اگر مشكل منم، مى روم.» خيلى زودتر، زودتر از آنچه كه فكر مى شد، حجازي به بن بست رسيد. فقط يازده هفته از ليگ گذشته بود.
بازار جلسه هاي تک نفره اعضاي هيات مديره با گزينه هاي مدنظرشان داغ بود. ساعت به ساعت شايعه جديدي به گوش مي رسيد. گزينه ها از علي گل تکين ترکيه ايي تا اصغر شرفي، بالا و پايين مي شد. حتي شنيده شد امير قلعه نوعي با يكى از اعضاى هيأت مديره تلفنى صحبت كرده و شرط و شروط خود را اعلام كرده است. عصر همان روز، حجازي براي بار دوم به ديدار آقاي مدير رفت. هيات مديره نيز براي هفت شب، تشکيل جلسه مي داد. تغييرات در راه هستند و آقاي مدير بايد مصوبات هيأت مديره را اجرا كند! شايعه برکناري، از هر زماني قوي تر بود.
خودسوزي
حجازي از استقلال دل کنده بود. هيات مديره هم به وضوح او را نمي خواست. اما براي يک هفته ديگر بودن اش، اصرار بود!
استقلال، هفته دوازدهم به مصاف پيکان مي رفت. پيکان فصل پيش، استقلال را در هر دو بازي رفت و برگشت برده بود و چند سالي بود که به استقلال، سخت امتياز مي داد.
شايعه برکناري حجازي، هواداران و بازکنان را به تکاپو انداخت. اميرحسين صادقي در مصاحبه اي گفت: «حاضرم بميرم اما ناصرخان نرود.»
کاپيتان استقلال هم از قهرماني استقلال با حجازي وعده مي داد. بازيکنان همقسم بودند تا مانع برکناري حجازي شوند.
گروهى از هواداران مقابل دفتر آقاي مدير جمع شدند و پرچم حمايت از ناصر حجازى را برافراشتند. آنها معتقد بودند اگر به حجازى فرصت کافى داده شود قطعاً مىتواند مشکلات تيم را به حداقل برساند. آنها از آقاي مدير بخاطر اظهارنظر پيرامون تغيير کادر فنى، پس از بازى با ابومسلم، انتقاد کرده و مي گفتند: « به حجازى هم اندازه مربيان قبلى دلخواهتان فرصت بدهيد تا بتواند استقلال را به موفقيت برساند ». گروهى از آنها هم اعتقاد داشتند برخى بازيکنان از داخل تيم به حجازى ضربه مىزنند تا مانع نتيجهگيرى وى شوند.
هواداران خسته و عاصي بودند: «ما مثل اطرافيان {فلاني} چاقوکشي نمي کنيم، اما اگر ناصرخان برکنار شود مقابل ساختمان باشگاه خودسوزي مي کنيم!»
کامران منزوي به جمع هواداران آمد: «منظور ما از تغيير در كادر فنى، تقويت آن بوده و نه بركنارى حجازى.» اين جمله پاسخ هواداران ناآرام خيابان لارستان نبود، آنها از حضور برخي چهره ها در باشگاه عصباني بودند: «در زمان مربي قبلي، نه حجازى و نه ساير استقلالى ها دار و دسته اى نداشتند و نمى خواستند استقلال را زمين بزنند. مربي قبلي بدون اين مسائل حاشيه اى فعاليت مى كرد. ولي حالا از درون باشگاه براي حجازي مي زنند.»
تيتراژ پاياني
• چهارشنبه، نهم آبان 1386،
• آخرين باري است که ناصر حجازي، با عنوان سرمربي استقلال، روي نيمکت نشست.
پاورقي
دوشنبه، نهم خرداد 1390،
آقاي مدير ميگويد، «تنديس ناصر حجازي» در كمپ استقلال نصب خواهد شد.او در گفتوگو با خبرآنلاين اعلام مي کند، برنامههايي دارد تا نام ناصر حجازي را در ذهنها زنده نگه دارد: «بزودي تنديس حجازي در كمپ نصب مي شود و اين مجموعه ورزشي تا هميشه نام ناصر حجازي را با افتخار بر خود خواهد ديد.» تمام
رکورد استقلال در یازده ماه برابر با یازده سال.
اختصاصی استقلالی- بررسی نتایج بازیهای استقلال و پرسپولیس در ۱۱ سال گذشته از
سال ۱۳۷۹ تا سال ۱۳۹۰
۲۳ دربی برگزار شده که نتایج آن در اینجا ذکر شده :
۴۹- نهم دی سال ۱۳۷۹
* پرسپولیس ۲ – استقلال ۲
۵۰- پنجم اسفند سال ۱۳۷۹
* استقلال یک – پرسپولیس صفر
۵۱ – بیست و هشتم اسفند سال ۱۳۸۰
* پرسپولیس یک – استقلال یک
۵۲- نوزدهم اردیبهشت سال ۱۳۸۱
* پرسپولیس صفر – استقلال صفر
۵۳ – بیستم دی سال ۱۳۸۱
* پرسپولیس یک – استقلال یک
۵۴- بیست و سوم خرداد سال ۱۳۸۲
* پرسپولیس ۲ – استقلال یک
۵۵- بیست و پنجم مهر سال ۱۳۸۲
* استقلال ۲ – پرسپولیس یک
۵۶- سیزدهم بهمن سال ۱۳۸۲
* پرسپولیس یک – استقلال یک
۵۷- اول آبان سال ۱۳۸۳
* پرسپولیس صفر – استقلال صفر
۵۸- هفتم اسفند سال ۱۳۸۳
* استقلال ۳ – پرسپولیس ۲
۵۹- چهاردهم آبان سال ۱۳۸۴
* استقلال یک – پرسپولیس صفر
۶۰- نوزدهم اسفند سال ۱۳۸۴
* پرسپولیس صفر – استقلال صفر
۶۱- دوازدهم آبان سال ۱۳۸۵
* پرسپولیس ۲ – استقلال یک
۶۲- دهم فروردین ۱۳۸۶
* پرسپولیس یک – استقلال یک
۶۳- بیست و دوم مهر ۱۳۸۶
* استقلال یک – پرسپولیس یک
۶۴- پانزدهم فروردین ۱۳۸۷
* پرسپولیس یک – استقلال یک
۶۵ – دوازدهم مهر ۱۳۸۷
* پرسپولیس یک – استقلال یک
۶۶- بیست و پنجم بهمن ۱۳۸۷
* استقلال یک – پرسپولیس یک
۶۷- دهم مهر ۱۳۸۸
* استقلال یک – پرسپولیس یک
۶۸- چهاردهم بهمن ۱۳۸۸
* پرسپولیس ۲ – استقلال یک
دربی های :
۶۹ - ۷۰- ۷۱ - استقلال با نتایج ۱-۰ و ۱-۰ و ۲-۰ برنده این بازیها بوده .
تیم پرسپولیس دربی ۴۸ در سال ۷۸ ۲-۰ برنده بازی بوده از دربی بعد یعنی دربی ۴۹ درسال
۷۹ در طی ۱۱ سال و ۲۰ بازی که با استقلال انجام داده. تیم پرسپولیس ۳ بار در دربی ۵۴
سال ۸۲ و در دربی ۶۱ سال ۸۵ و در دربی ۶۸ سال ۸۸ برنده بازی بوده . بقیه بازیها ۱۳ بار
مساوی شده و استقلال نیز ۴ بار پرسپولیس را شکست داده .
به بیان ساده تر استقلال تنها در ۱۱ ماه به تعداد بردهای پرسپولیس در ۱۱ سال این تیم را
شکست داده .
این میتواند یک رکورد برای استقلال و همچنین مربی تیم استقلال پرویز
مظلومی باشد .
در مجموع ۲۳ بازی , استقلال ۷ برد در مقابل ۳ برد در طی ۱۱ سال گذشته داشته است .
ضمن اینکه بعد از ۱۱ سال یک تیم توانست در دربی با اختلاف ۲ گل برنده بازی شود.
در اخر هم نکته جالب این که استقلال در این ۳ بازی تاریخی ۴ گل به ثمر رسانده و بدون گل
خورده یعنی با در نظر گرفتن وقتهای تلف شده در حدود ۲۹۰ دقیقه بدون گل خورده که
این هم در نوع خودش بی نظیر میباشد.
که نشان از اقتدار تیم استقلال در این فصل و تاریخ بازیهای این دو تیم میباشد .
جمع آواری کننده و نویسنده احمد اخباری.
bordobakht
بیوگرافی فرهاد مجیدی
فرهاد مجیدی از کشاورز تا بازگشت به استقلال:
سوم ژوِئن سال ۱۹۷۷ و یا بهتر بگوییم ۱۳ خرداد ۱۳۵۵ در تهران به دنیا آمد. در یک خانواده اصیل با وضعیت مالی و اجتماعی خوب رشد کرد. کم کم به فوتبال علاقه مند شد. او در کنار دو خواهر و یک برادر بزرگ شد. برادر کوچک تر فرهاد را هم خوب می شناسید. فرزاد مجیدی که درست بسان فرهاد از بهمن به استقلال تهران پیوست. فرهاد از کودکی عاشق فوتبال بود. از تیم های پایه کار خود را آغاز کرد. گرچه مادرش به طور کلی مخالف حضور او در میادین فوتبال بود اما پدرش از همه نظر یار و پشتیبان او بود. فرهاد مجیدی این روزها دوباره پیراهن استقلال تهران را بر تن کرده است. پیراهنی که با آن به فرهاد مجیدی تبدیل شد و شاید با آن از دنیای فوتبال خداحافظی کند.
اولین تیم رسمی و تقریباً مطرح او جوانان کشاورز بود. تیمی که با کمبود امکانات مواجه بود اما با این حال این مساله باعث نشد تا فرهاد مجیدی فوتبال را کنار بگذارد. پس از حضوری تقریبا کوتاه در جوانان کشاورز در همان رده سنی به تیم بهمن پیوست. وضعیت در تیم جوانان بهمن بهتر از کشاورز بود. روزی ۳ بار تمرین می کرد. تمرین های سنگین و نفس گیر. برای حضور در مسابقات استانی به تیم صنایع پارچین پیوست و مدت کوتاهی به صورت بازیکن قرضی در این تیم توپ زد. درخشش او در تیم صنایع باعث شد تا مربیان تیم امید بهمن برای جذب دوباره او تلاش کنند. پس از هشت ماه بازی در صنایع پارچین وارد تیم امید بهمن بود. او می دانست که اگر در رده سنی امید موفق ظاهر شود می تواند به تیم بزرگسالان و مطرح بهمن راه پیدا کند. پس وقت تلاش بود! تلاشی برای رسیدن به یک آرزوی دیرینه! او پس از یک دوره کوتاه به آرزویش رسید و پیراهن تیم بزرگسالان بهمن را بر تن کرد. آن روزها بهمن در شرایط خوب و آرمانی قرار داشت. او حالا آرزوهای بزرگتری در سر داشت.
پس از درخشش در تیم بزرگسالان بهمن به استقلال تهران پیوست. تیمی که همیشه آرزوی پوشیدن پیراهنش را در سر داشت. فرهاد مجیدی می دانست که راه سختی در پیش دارد. راهی که به قله های افتخار ختم می شد. او در استقلال به یک شاه مهره تبدیل شد! شم بالای گلزنی و هوش فوق العاده او باعث شد که به یکی از موفق ترین و محبوب ترین بازیکنان آن زمان استقلال تبدیل شود. به واقع می توان از فرهاد مجیدی به عنوان یکی از ستاره های اواخر دهه هفتاد نام برد. گل که می زد یک دستش را روی سینه می گذاشت و دست دیگر را باز می کرد! حرکت او بعد از هر گل تکرار می شد. مجیدی سالها برای استقلال بازی کرد و در واقع همین مساله باعث شد که حتی امروز محبوبیت خاصی بین هواداران استقلال داشته باشد.
درخشش او در بازیهای لیگ ایران و حتی در سطح آسیا با پیراهن استقلال باعث شد تا سران باشگاه راپید وین اتریش که با استقلال روابط حسنه ای داشتند سخت به دنبال جذب فرهاد باشند. فرهاد مجیدی تصمیم خود را گرفت و در زمان حضور فتح الله زاده به اتریش ترانسفر شد. گرچه حضور او در اتریش چندان رویایی و همراه با موفقیت نبود اما فرهاد همیشه از آن به عنوان یک تجربه طلایی یاد می کند. اختلاف در مبلغ قرارداد و همین طور یکی دو مصدومیت سنگین باعث شد تا فرهاد مجیدی فکر ادامه فوتبال در اروپا را از سر خود بیرون کند. رضایت نامه او بعد از یک فصل نا موفق در اتریش صادر شد.
شاید فکرش را نمی کرد که در امارات به آن همه موفقیت برسد. اولین تیم او در امارت الوصل بود. پس از مدت کوتاهی با شرایط فوتبال امارات آشنا شد. کم کم به یک ستاره محبوب در بین شیوخ اماراتی تبدیل شد و پوسترهای او در سرتاسر امارات به چشم می خورد. سبک بازی او با دیگر بازیکنان آنقدر متفاوت بود که بازیهای او خیلی زود به چشم آمد. فرهاد مجیدی از نظر مالی نیز آنقدر تامین بود که جایی را جز امارات ترجیح نمی داد. پس از الوصل به الاهلی امارات پیوست. در آنجا نیز بازیهای خوبی به نمایش گذاشت. اما در سال ۲۰۰۳ به عنوان بازیکن قرضی به تیم العین امارات پیوست تا در جام باشگاههای امارات به میدان برود. او آن سال در بازی نیمه نهایی جام باشگاه های آسیا و در برابر دالیان درخشید و به یک قهرمان تبدیل شد. گل رویایی او در آن بازی العین را به فینال جام باشگاهای آسیا برد و در آخر او با العین قهرمانی در آسیا را تجربه کرد. او دوباره به الاهلی پیوست. در طول مدت حضور در الاهلی حدود ۱۳۰ گل برای این تیم به ثمر رساند و در سال ۲۰۰۶ این تیم قهرمان لیگ امارات شد.
او در سال ۱۳۷۵ برای اولین بار به تیم ملی دعوت شد. محمد مایلی کهن مربی وقت تیم ملی به توانایی های فرهاد اعتقاد داشت. فرهاد مجیدی اولین بازی ملی خود را در برابر کویت و در سال ۱۳۷۵ انجام داد. گرچه او همراه تیم ملی به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه هم رفت اما از او به عنوان یک بازیکن کم فروغ در رده ملی یاد می شود. او در حالی که در اوج بود و در امارات می درخشید خیلی کم به تیم ملی دعوت می شد و زمانی هم که به اردو ها ملحق می شد به دلیل دوری طولانی از تیم ملی نمی توانست به هماهنگی لازم برسد. او در طول دوران بازیگری خود ۴۱ بازی ملی انجام داده است و تنها موفق به ثمر رساندن ۱۰ گل شده است.
مشکلات داخلی او با مدیران النصر امارات و فسخ قراردادش باعث شد تا در بدو ورود دوباره ناصر حجازی به استقلال، صحبت از بازگشت فرهاد مجیدی به میان آید. فرهاد مجیدی پس از کش و قوس های فراوان به استقلال پیوست تا به قولی که در زمان جدایی اش از استقلال داده بود عمل کند. او در حالی به استقلال پیوست که مدیران پرسپولیس نیز به دنبال جذب او بودند. فرهاد مجیدی پس از رفت و آمدهای فراوان بلاخره کارت آی تی سی خود را دریافت کرد فرهاد مجیدی می خواهد با درخشش در تیم محبوب و اسبق خود بار دیگر به یک ستاره تبدیل شود.
bordobakht
بــه یـــاد نــاصــر خـــان حــجـازی
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوانبخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خونآب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
سایه تا بازگرفتی ز چمن مرغ سحر
آشیان در شکن طره شمشاد نکرد
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زان که چالاکتر از این حرکت باد نکرد
کلک مشاطه صُنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد
مطربا! پرده بگردان و بزن راه عِراق
که بدین راه بشد یار و ز ما یاد نکرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد؟ تمام سال من بیتو
پر از سوز زمستونه
صدای خنده رو هیچکس
نمیشنوه از این خونه
تو رفتی و نگاه من
یه دریا درد و غم داره
یکی انگار توی سینم
گل یاس داره میکاره
بیتو قلب جهنم همش
مثل خونه واسم سرده
با اون حالی که تو رفتی
محاله بازی برگرده
دارم یخ میزنم بیتو
تا فرصت هست آخه برگرد
تو این سرمای تنهایی
نمیشه حفظ ظاهر کرد
جای خالیه تو داره
همه دنیامو می گیره
بیتو آسونترین کارا
واسم سخت و نفس گیره
بیتو هم صحبت شبهام
همین چهار دونه دیواره
بیتو این سقف هم سقف نیست
ازش دلتنگی می باره
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)