...
رندي آموز و كرم كن كه نه چندان هنر است ...... حيواني كه ننوشد مي و انسان نشود
...
...
رندي آموز و كرم كن كه نه چندان هنر است ...... حيواني كه ننوشد مي و انسان نشود
...
دوست دارم همچو موجی در دل دریا بمیرم
بشکفم چون لاله ای خونین و در صحرا بمیرم
میترسم، مضطربم
و با آن که میترسم و مضطربم
باز با تو تا آخرِ دنيا هستم
میآيم کنار گفتگويی ساده
تمام روياهايت را بيدار میکنم
و آهسته زير لب میگويم
برايت آب آوردهام، تشنه نيستی؟
يار نزديك تر از من به من است
... وين عجب تر كه من از وي دورم
چه كنم با كه توان گفت كه او
... در كنار من و من مهجورم
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست
نخفتهام ز خيالي که ميپزد دل من
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
...
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف.......مگر اسباب بزرگي همه آماده كني
...
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم ............ آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
ما چون دو دریچه رو بروی هم
آگاه ز بگو مگوی هم
هر روز سلامو پرسشو خنده
هر روز قرار روز آینده![]()
همه شب پلك نزد چشم من آري ، اما
همه خفتند در اين خانه ز لالايي من ...
مانده ام بر گل غم بر نفس تنگ غروب،
تشنه جام مي ات اين دل شيدايي من
نه گنهکاریم نه بی تقصیریم
منــو تــو بــازیچه تقدیــریـم
هر دو در بیراهه بی رحم عشق با دل و احساس خود در گـیـریم
بیشــتــر از هـمیـشـه دوستـت دارم
گرچه ازعاشقی وعاشق شدن بیزارم
زیــر آوار فـرو ریـخـتـه عـــشـــق
ازدلم چیزی نمانده که به توبسپارم
تو که همدردی مرا یاری ده به من عـاشق امـیـدواری ده
اگرعشق باماسریاری نداشت تو به من قول وفاداری ده
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)