تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 148 از 469 اولاول ... 4898138144145146147148149150151152158198248 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,471 به 1,480 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #1471
    آخر فروم باز ehsan30's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    توی Firefox
    پست ها
    1,610

    پيش فرض صوتی اونم صوتی گلابی

    سلام
    یک صوتی دادم که اورجینال صوتی بود ؟؟!!
    توی قهوه خونه با دوستان نشسته بودیم که یکی از بچه ها داشت داستان تصادف
    خودش و داغون کردن 206 داییش را تعریف می کرد که این جوری بود:
    اره من داشتم خیابون را خلاف می رفتم که یک موتوری از یک کوچه فرعی امد
    توی خیابون منم سرعتم زیاد بود نتونستم کنترل کنم و بعد از برخورد با جدول های
    وسط خیابون ماشین پرت شد اون ور خیابون دوست ما هم امده پایین و دیده که بعله
    2 تا چرخ جلو پکیده. در همین حین یکی از بچه ها رسید و به من گفت
    فلانی جریان چیه منم امدم خلاصه کنم گفتم هیچی ح... زده 4 تا چرخ جلو 206
    داییش را پکونده اگه بچه ها خودشون را کنترل نمی کردند
    اون جا حسابی جلویه همه ضایع می شدم.
    بای

  2. #1472
    آخر فروم باز L O V A B's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Dallas, TX
    پست ها
    2,089

    پيش فرض

    سلام
    یک صوتی دادم که اورجینال صوتی بود ؟؟!!
    بای
    صوتی نه ســــــــــو تـــــــــــــی

  3. #1473
    داره خودمونی میشه D@MUN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    166

    پيش فرض

    اینم واسه خودش یه صوتی بود

  4. #1474
    آخر فروم باز ehsan30's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    توی Firefox
    پست ها
    1,610

    پيش فرض

    صوتی نه ســــــــــو تـــــــــــــی
    سلام
    شرمنده این هم یک سوتی بود؟! آخه من فکر می کردم سوتی را با ص می نویسند؟؟
    بای
    Last edited by ehsan30; 06-02-2007 at 11:06.

  5. #1475
    آخر فروم باز L O V A B's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Dallas, TX
    پست ها
    2,089

    پيش فرض

    اینم واسه خودش یه صوتی بود
    آره تو هم الان سوتی دادی سوتی رو دوباره با ص نوشتی IQ

  6. #1476
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    یوهوووووووووووووووووووووو وووووووووو

    بعد از حدود یه ماه و نیم کامپیوترم را رو به راه کردم.

    حالا که اومدم اینجا میبینم یکی از دوست داشتنی ترین تاپیک ها دوباره پیداش شده!!!

    راستش چند تا سوتی تر و تمیز دارم ، فردا مینویسم. الان دارم از سر درد میمیرم و باید برم بخوابم.
    پس تا فردا.....

    یوووهوووووووووووووووووووو ووووووووووووووووووووووووو ووووووو

  7. #1477
    اگه نباشه جاش خالی می مونه javadbka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    درون دل يك آدم عاشق
    پست ها
    350

    10

    بابا .امروز من مردمو زنده شدم ... سووتس نیست که اخر بدبختیه
    حالا سووتی ما
    عززان من امروز داشتم با یکی از عزیزترین دوستانم صحبت (چت ) میکردم. که مادر گراممون . زنگیدند که پسر جان فل فور بدوبور سر زمین (شالیزار ) که ببین زمین به چیزی نیاز نداشته باشه ... اینجا کسی نیست به من بگه پسر مگه تو مرض داری ..تو که تا حالا تو زمین کار نکردی مگه مجبوری؟>(اقا ما خودمون تا حالا زمین داشتیم روش کار نمی کردیم . عموها کار میکردند و ما نصف محصولو میگرفتیم ... تما بعد از اینکه پدر بزرگم فوت کردند . زمین ما هم به ارث خودمون رسید بد بختیاش شد مال ما ...
    خولاصه . ما این چت هرو بی خیال شدیم .و دوییدم که بریم سر زمین . همین اول راه . کله یمبارک شترق خورد به میلهی اونینگ )Awning) همون پرده ایی که جلوی مغازه می زارن افتاب نزنه تو مخ ادمیزاد... خورد به این مغزم تکون خورد ... (قدم 185 هستش )
    بعدش یه دست رو کله یمبارک دیگری بدو بد و رفتم ماشین بیگرم برم در یک دهات . اقا حالا ماشین کی بیاد ک ینیاد . حالا خوبه همیشه پر بودنا . اما حالا مگس پر نمیزد.. منم الاف توی افتاب ... شدم سیاه برزنگی بعد از 1 ساعت تخت زیر افتاب موندن هی ماشینا اومدن و واینستادن ..منخواستم برم خونه که ... دیدم یه راننده میگه داداش کجا می ری ؟ منم گفتم فلان دهات ... گفت بیا بالا .منم سوار شدم ...
    ساعت 1:30 شدو من هنوز ناهار نخورده بودم. تازشم صبحانه هم نخورده بودم ... شد قوز بالا قوز اقا من رسیدم به اول روستا حالا یه 2 کیلومتر پیاده روی داشت ..من بدبختم بدو بدو رفتم تا مثلا به زمین برسم ... اخرشم رسیدم. افتاب مستقیما تو مغزم می خورد ... منم عین مجنونا تلو تلو خوران پیش می رفتم تا رسیدم به زمینمون . زمین ما دوقسمته و برای رفتن از قسمتی به قسمت دیگه باید از رووی مرز رد بشیم . مرز برامدگی هایی هست که در امتداد زمین کشاورزی کشیده میشه تا زمین ها از هم تفکیک بشن ... که معمولا از گل استفاده میشه برای ساختن مرز و پهناش هم شاید 30 سانتی متر در بهترین شکل و 20 سانت و کمتر در بدترین شکل هستند .
    اقا ما هم شیک و پیک کرده . با همون لباسم گفتم که من که نمی خوام برم تو زین یه نیگاه می کنم اگه ابش خوبه خوب میرم خونه .. رفتم روی مرز .. اولاش خوب بود . گلش سفت و کلفت بود . بعد که همینجور شروع کردم به جلو رفتن . دیدم انگار دارم نشست می کنم دارم می رم تو گل بعد اومدم بودوم که برسم به اونور زمین .. نگو که هر چی من جلوتر می رفتم . گل مرز تازه تر و نازک تره ... اقا منم دیگه شده بودم رقاص بس که اینورو انورز شدم تا نیوفتم تو زمین هایی که دور منو گرفتن و تا زانو پر از گل و اب هستن (نشا شده بودند) . اقا رسیدم به جایی که مرز کاملا نرم بوود .. زرت دیدم دارم میرم تو گل . امدم پامود ر ارم . وااااااااااای نگو تعادلمو از دست دادمو پای راستم با کفش نایک عزیزم که تازه خریده بودمش رفت تو گل ...گفتم خدا رو شکر به خیر گذشت ..گلش سفته . همینچوری می رم از تو زمین تا اونور دیگه 5 متر بیشتر نبود ... اقا چشتون روز بد نبینه . تا اون پامو بلند کردم (چپ رو) گذاشتم تو زمیت .....یه صدای فرتی اومدو پام تا زانو رفت تو گل ... کپ زدم . شلوارم با کفشام همه زرتی شدن پر گل ... از اونور در حالی که من بدبخت در حال تلاش برای بقا و نجات یافتن از این وضع بودم (هرچی این پامو بلند می کردم زرت اونیکی بیشتر می رفت تو گل . .. چند تا کشاورز (جوون ) با خودشون می گفتن . این شاسگولو . بچه مایه دار نیگاه با چه شلوار و لباسی اومده تو زمین .. لباس کارش از لباس مهمونی ما بهتره منم در اون حال دیوانه شده بودم. ... حالا شتلپ شتلووپ . کفشم پر اب و گل و شلوار من تا زانو گلی ... من با این وضع 2 کیلوترو رفتم تا رسیدم به سر روستا و بعدش سوار ماشین شدمو با همون وضع اومدم . ... اقا پیاده شدن همانا . ملت ما رو میخ کردن همانا . امکان نداشت یم یرد نشه این شلوار مارو نبینهو یه نیشخند نزنه به هر بدبختی بببود
    ما به خانه رسیدیم ... حالا ..منم دیگه کف کرده بودم ..مردم از تشنگی .یکسره رفتم سراغ یخچال ..تا یه چیزیبخورم ... دیدم تو یه کاسه یه مایع نسبتا غللیظ بگی نگی زرد رنگ هست . منم فکر کردم این اب همووون کمپوتیه دیشب نخوردمو گذاشته بودم کنار ..فکر کردم مادرم ریخته تو کاسه خراب نشه اومدم نوش جان کنم .... منم همشو سرکشیدم فکر میکنید چیو خوذدم . ..روغننننننننننننننننننننن ننن مایع .حالم حسابی بهم خورد ... نمی دونستم چجوری باید این لامصب چربیشو از بین ببرم . خلاصه بعد از 2 ساعت تمام جنگ و راهنمایی ها یپزشکی مادر عزیزم و خوردن مغز مگس و جگر سوسک مریخیو گورخر فضاییو ... اینا . تا حدی .حالمان خوبید و چربیش رفت .. حالا من دیگه داشتم میمیردم از گشنگی ساعت شده بود 5 ... مادرم استانبولی پولا درست کرده بود ... منم شروع کردم مثل قحطی زده های اتیوپی خوردن . تا اینکه دیدم یه چی از گلووم پایین نمیره .گفتم لامصب عجب ته دیگ سفتیه وو هی زور می زنم نمی ره لامصب نه بیرون میومد نه می رفت تو ... من هم اخرین زورمو زدم ... رفت . اخییییییییییییش . بعدش مادر م گفت حسین جان مواظب استخونا باش ..گوشتا استخونم دارن گفتم استخووووووووووون ؟!!! من استخون ندیدم که . گیر اووردی مارو ؟ گفتم منظورت ته دیگاست که سفت هستن ؟ مادرم چشاش شد این هوا گفت ته دیگ چیه . برنج امروز اصلا ته دیگ نداشت که .... تا اینو گفت هوری دلم ریخت ..من استخونا رو همه رو قووورت داده بودم ... خدا به دادم برسه ... به چه بدبختب قورت دادم . خدا کنه موقع خروج این بدبختیو نداشتهباشم وو معده ی عزیز ترتیبشو بده ...
    من موندم با بد بیاری های امروزم ؟///// چه کنم که دیگه اخربد بیاری بود امروز حالا اگه این سووتی نبود ..چون من گفتم اینجا . پی شد سووتی ...
    حالم گرفته شده می باشه
    با سلام به master عزيز،خسته نباشي داداش.
    1.بابا تو چه حالي داري اينهمه تايپ كردي.
    2.من كه 20 سال پيرتر شدم تاتونستم تا آخر بخونمش.
    3.دمت گرم خيلي باحالي.

  8. #1478
    اگه نباشه جاش خالی می مونه javadbka's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    درون دل يك آدم عاشق
    پست ها
    350

    10

    اين همين امشب اتفاق افتاد
    همين چند ساعت پيش چندتا از دوستاي بابام با خانواده اومده بودن مهموني كه اصلا رفت و آمد نداريم (نگو عجب شيطونايي هستن!!!!)............يكيشون كه دو تا دختر بزرگم داشت تازه گوشي دي600 خريده بود ...........منم روم نميشد ازش گوشيشو بگيرم ولي آخر سر گوشيشو گرفتم...........حالا وسط جمع بوديم و همه دوستاي غريبه بابام با زن و بچه ها ساكت ساكت نشسته بودند........هيچ كس حرف نميزد و همه حوصله شون سر رفته بود..........منم كه گوشي دستم بود فضوليم گرفت و رفتم تو قسمت آهنگها ببينم آهنگ چي داره!!!............يه چيزو همينجوري باز كردم ببينم چيه كه يهو باصدا خيلي بلند شروع كرد خوندن : ((آب حموم داغه بيا ليف بزنيم ×××خانومه چاقه و..... درست يادم نمياد شعرش چون شكه شدم ..........بعد هل كرده بودم قطع نكردم همينجوري داشت ميخوند.....بعد يارو قرمز شد هل كرد اومد ازم گرفت گفت چرا اونجا رفتي؟؟!!!!........خانوما كه اخم كرده بودن ولي يكي از بچه هاشون داشت قهقه ميخنديد كه خودمم خندم گرفت .........ولي جدا از اينا مجلس خيلي جدي و غريبه بود كه خودم خيلي خجالت كشيدم ولي اون يارو كه ديگه بايد ميرفت ميمرد چون جلو زن و بچشم بد ضايع شد دختراش هم شاكي شدن گفتن بابا اين چيزا چيه تو گوشيت؟؟!!!..........خلاصه همه چي تموم شد ولي فكر كنم يارو تا آخر عمر ديگه گوشيشو دست كسي نده!!!!!
    ايول من كه تركيدم از خنده.

  9. #1479
    داره خودمونی میشه shady_er's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    185

    پيش فرض

    بر میگرده به ده نه سال پیش یه نفر از بستگان که کلاس سوم دبستان بود توی امتحان علوم در جواب این سوال که پرسیده بودن "" پشه ی آنوفل که باعث بیماری مالاریا میشه چه جوری نیش میزنه؟"" نوشته بود:
    به صورت شمال شرقی!!!!!
    جواب این بوده :
    به صورت مایل!!!!
    Last edited by shady_er; 12-02-2007 at 18:09.

  10. #1480
    داره خودمونی میشه shady_er's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    185

    پيش فرض

    2 بار پست شد
    Last edited by shady_er; 12-02-2007 at 18:07. دليل: 2 بار پست شد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •