تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 148 از 638 اولاول ... 4898138144145146147148149150151152158198248 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,471 به 1,480 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #1471
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    آمده ايم زير قول و قرارهايمان بزنيم

    و برويم

    و برسيم

    به همه ی جاهايی که با هم نرسيديم

    و بنويسيم

    از قشنگ ترين اشتباهی که می شد مرتکب شويم

    و نشديم !

  2. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1472
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    بين اين مردمِ سـردرگمِ سرماخورده
    دلم از سردي رفتار خودم جا خورده



    هرم ِگرم نفسم يخ زده است از بس كه،
    شانه ام خورده بر اين مردمِ سرما خورده



    مي روم گريه كنم غربـت پر ابرم را
    در دل سنگيِ خود، اين دل تيپا خورده



    و غرور شب اين شهر نخواهد فهميد،
    تا ابد قرعـه به نام شب يلدا خورده
    *
    كوچه ها را همه گشتم پي تو نامعلوم !
    كو؟ كدامين درِ لب تشنه شما را خورده ؟!



    بر تهي دستي بي حد و حسابم بنگر
    دست كوتاه من از دست تو منها خورده




  4. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1473
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو حرفت را بزن …چکار داری که باران نمی بارد

    اینجا سالهاست که دیگر به قصه های هم گوش نمی دهند

    دست خودشان نیست

    به شرط چاقو به دنیا آمده اند

    و تا پیراهنت را سیاه نبینند…

    باور نمی کنند چیزی از دست داده باشی

  6. 2 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #1474
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    به اینجا که رسیدی

    آینه ها به تو پشت می کنند

    به هم می خورد آرایش گام هایت

    برمی گردی

    چیزی از قدم هایت به یاد زمین نمانده است

    به کوله پشتی ات دست می بری

    جز مشتی خاکستر به چنگ نمی آوری

    جایی پا گذاشته ای

    که به جای نام

    داغ بر پیشانی کودکان می گذارند

    تنها منم

    که داغ کودکی ام را به دلم گذاشته اند.

  8. #1475
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    من با دستهای خودم تنهام

    و زندگی

    خسیس تر از بقال سر کوچه شماست که بگذارد

    دوباره در آغوشم سفر کنی

    که خوشبختی آه . . .

    امروز هم دیروزهای حسرتی ست که فردا می خورم

    چقدر محبت که در دلم معطل ماند

  9. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1476
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    كم ناز كن! كه بعد از اين، ديگر نميخرم
    از خوابهاي خود دگر، بي تو نميپرم
    كوه يخ تن تو را چون خط استوا
    با گرمي تن خودم از ياد ميبرم
    هرگز نميرسد به آب اين چاه چشم تو
    پر ميكشم و ميروم، من يك كبوترم
    تا كلبه ي بهار من، راهي نمانده است
    ميخواهم از خزان تو، مستانه بگذرم
    بادام تلخ چشم تو ارزاني خودت
    چيزي ز خاطرات تو، با خود نميبرم
    قفلي زدم به قلب خود،. اين بار بي كليد
    ممنوع شد ورود تو، در شهر باورم

  11. #1477
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    تو می توانی
    قفس ساخته از تار و پود احساسم را
    ویران کنی
    بگریزی
    بی نهایت را نشانه کنی
    بال بگشایی
    آسمان به آسمان
    اوج بگیری
    تا دو بال چشمم را بسوزانی
    تو می توانی
    نگاهت را
    در پس حصار نامهربانی
    در بند زنجیرش کنی
    تو می توانی
    گوشهایم را در حسرت
    قطره ای از « آه » بخشکانی
    می توانی جوانه ی غرورم را
    زیر گام هایت پرپر کنی

    اما من
    آنقدر « تو » شده ام
    که نمی توانم
    قلبم را
    با خانه تکانی خاطراتت
    ویران کنم.

  12. این کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #1478
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نمي گذارندم دست هاي شاخه شكن
    به قدر ِ سهم ِ تو سيبي كنار بگذارم

    تو باز عقربه ات مانده روي دلتنگي
    كه من براي تو شادي شمار بگذارم

    قلم تراش كه دارم، دلم نمي آيد
    كه بر غرور ِ كسي يادگار بگذارم

    بر غم ِ اين همه سنگ و بر غم ِ اين همه دست
    بيا براي تو سيبي كنار بگذارم

  14. #1479
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    کِی دل از مستی ِ چشمان تو بی خواب نشد
    یا کِی از دستِ تو دل غرقه به خوناب نشد


    گرچه کِشتیم به دل بذر امیدت اما
    هرگز این مزرعه از لعل ِ تو سیراب نشد


    رنگِ رخسار به گلگونه چه می آرایی
    کی گل از شرم ِ رُخَت واله و بی تاب نشد؟


    پرتو ِ صبح چه زیباست ولیکن هرگز
    جلوه انگیزتر از سایه ی مهتاب نشد


    ذوق ِ مخموری و مستی ز ازل چشم ِ تو داشت
    ورنه کس بی نِگهَت مستِ می ِ ناب نشد

    ا. اسدی

  15. #1480
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو ماه را

    بیشتر از همه دوست می داشتی

    و حالا ماه هر شب

    تو را به یاد من می آورد

    می خواهم فراموشت کنم

    اما این ماه

    با هیچ دستمالی

    از پنجره ها پاک نمی شود




    رسول یونان

  16. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •