code veronica داستان کلر ردفیلده که بعد از شماره دوم برای پیدا کردن برادرش به پایگاه آمبرلا می ره اما دستگیرش می کنن و به پایگاهی در قطب شمال می فرستن
در اونجا کلر با پسری به اسم استیو آشنا می شه و در ضمن می فهمه که وسکر زنده است ( من نفهمیدم وسکر از کجا کلر رو می شناخته!!!)
کریس برای نجات خواهرش به قطب می یاد و استیو و کلر درحالیکه سعی می کردن فرار کنن گرفتار می شن و استیو به ویروس آلوده می شه و سعی می کنه کلر رو بکشه اما در آخرین لحظات ناگهان به یاد می یاره که کلر کیه و نجاتش می ده اما خودش می میره.
کریس با وسکر مبارزه می کنه ولی نمی تونه شکستش بده و همراه کلر فرار می کنه.
همینقدر حوصله داشتم بنویسم وگرنه خیلی بیشترتر بود