اره چرا که نه(saye جون ميخواي كل كل مشاعره راه بندازي ؟ )
!!!!!!!
.......
نوشته ها همه مفهوم دیگری دارند
چه رفته است بر این واژه ها نمی دانم!
نه گوش حافظه ام آشناست با این حرف
نه روشن است به چشم ضمیر پنهانم
شگفت این که زلال همین سخن ها بود
ــ که می گرفت ملال کنایه از جانم
کسی که بر لب من جان خنده می بخشد
چگونه می طلبد خون بها ز چشمانم
به حیرتم که در این شعله های دامن گیر
به حال خویش و یا عشق دل بسوزانم
قمار عشق همیشه دو چهره دارد و من
ــ طریق خواندن دست حریف می دانم
ولیک با همه لیلا جی ام به بازی او
چنان به باخت نشستم که ساخت حیرانم
....