ميبينم که رامبد جون تشريف فرما شدن بلاخره
البته ميدونم اولين پستو تو مشاعره دادی
اما به هر حال خوش اومدی عزيزم
--
--
ميبينم که رامبد جون تشريف فرما شدن بلاخره
البته ميدونم اولين پستو تو مشاعره دادی
اما به هر حال خوش اومدی عزيزم
ایول
تبریک میگم رامبد جان
من متفرقه رو به کل کل های تو و مونیکا میشناسم
خوشحالم که برگشتی![]()
آقا من كه تمام هيكلم صوتيه ولي هرچي فكر كردم يادم نيومد تا چند روز پيش كه..................
از اينجا شروع شد كه من ساعت 4/5 كلاس مدار داشتم ولي جاش عوض شده بود تو برنامه،به همين دليل من اشتباهي همون ساعت 4/5 رفتم سر كلاس ديدم همه نشستن(و يه مشت دانش آموز نشستن كه من تا حالا نديدمشون) ديدم اي وااااااااااي دارن امتحان ميدن گفتم اي بابا چرا من هر چي فكر ميكنم يادم نمياد كه استاد گفته باشه امتحان داريم؟![]()
ولي به روي خودم نياوردم،رفتم عين يه مهندس الكترونيك با اعتماد به نفس كامل نشستم كه استادمون(يه دختر بي جنبه عنق) اومد برگه امتحانو داد دستم گفت بازم كه شما دير اومديمن چون يه كم تو شوك امتحان بيدم گهتم بله،ببخشيد،حق با شماست;برگه رو داد دستم منم شروع كردم سوالا رو خوندن......
![]()
ديدم اي بابا من كه هر كدوم سوالا رو ميخونم حتي به گوشمم نخورده![]()
بعد گفتم حداقل اسممو رو برگه بنويسم بدم دست استاد عزيز و خوش اخلاقمون
ديدم بالاي برگه نوشته سوالات درس ماشينهاي DC
![]()
خيلي خوشحال شدم برگه رو دادم گفتم استاد فكر كنم اشتباه اومدماستاد عزيز گفت: آقاي .......مگه شما برنامه ندارين؟
![]()
گفتم چرا ببخشيد
![]()
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگه باز چيزي يادم اومد در خدمتتونم![]()
عرض ادب
مثل اینکه تو این ماه محرمی سوتی دادن من تمومی نداره ...![]()
صبح رفته بودم بیرون داشتم دسته زنجیرزنی نگاه میکردم ...![]()
آخه یکی از دوستام رو تو اون دسته میخواستم ببینم ...![]()
دیدم یه زنجیرزنه نقاب زده ...![]()
من فکر کردم دوستمه اینطوری کرده که من نشناسمش ...![]()
منم تو دلم گفتم خر خودتی ...![]()
رفتم یکی محکم زدم رو شونش و گفتم پدرام فلان فلان شده فکر کردی نمیشناسمد ؟؟؟ ...![]()
نقابش رو برداشت !!!!!!!!!!![]()
وای طرف دختر بود..... داشتم آب میشدم !!!!!!!!!
![]()
یهههههههههههو یه پسره از دور اومد واسه زدن من که... وقتی دختره واسش توضیح داد اروم شد
...
خدا به خیر گذروووند و گرنه من الان باید از بیمارستان آنلاین میشدم ...![]()
يه روز با دوستم رفته بوده بيرون دم غروب بود .عجله داشتيم زودتر برگرديم .خواستيم بريم ادكلن بخريم ,اين مغازه گشتيم اون مغازه رو گشتيم فايده نداشت اون چيزه كه ميخواستيم پيدا نشد .يهو چشم افتاد به يه مغازه لوكس كوچيك .گفتم بيا بريم از اينجام بپرسيم دوستم گفت باشه بريم . تو مغازه يه پيرمرده بود سلام كرديم بعد پرسيديم كه اين ادكلنو داره؟گفت نداره ممكنه مغازه روبرويي داشته باشه .ما هم اومديم بيرون .يهو برگشتم سردر مغازه رو ديدم تازه فهميدم چه گافي داديم .اون مغازه فندك مي فروخت .
!!! الان چیزی ندارم بگم ×
چرا این تاپیک مثل قبلا شلوغ نیست
من اون موقع ها خیلی با این تاپیک حال می کردم
امان از درد بی ظرفیتی
(منظورم دقیقا به مدیران سایت بود)
عزیزدل بچه ها اون موقع نیستن دیگه ... اکثرشون پر گشودن...![]()
بروبچ جدیدالورود هم که فاز نمیدن ...![]()
دلیل اینه نه مدیرای سایت ...![]()
روز یکشنبه تصمیم گرفتم برای یک کاری به یه شرکت هندی تلفن کنم وبا مدیر فروششون درموردکاری صحبت کنم:(به سبک فیلم نامه ای بخونید):
روز داخلی :مکان
تلفن رو برداشتم ....شماره رو گرفتم........اشغال بود......چندباره گرفتم .......بالاخره راه داد
اونورخط:هالو؟
من:......کمپانی؟
هندیه:یس!!
من :(ترجمه شو میذارم..)از ایران تماس میگیرم از شرکت.......
هندیه:یس
من:با دپارتمان فروش یامدیر فروشتون کاردارم
هندیه:...................هندی بلغورکرد من نفهمیدم چیچی وگویه
من :ریپیت اسلولی پلیز
هندیه:..............بازم هندی بلغورکرد![]()
من:اصلا کن یو اسپیک انگلیش؟
هندیه:انگلیش؟نو!!!!!!!
من :(ترجمه)خب لامصب گوشی رو بده به یه پدربیامرزی که اونجا انگلیسی بلد باشه(باکارمندام گفتم عجب خرائی هستن این هندیا یه شرکت به این عریض وطویلی دارن اونوقت تلفنچی شون انگلیسی نوفهمه)![]()
کمی موزیک پشت خطی
صدای نکره ای گفت:هلو
منم خوشحال:هلو ....کن یو اسپیک انگلیش؟...وغیره وغیره
طرف:ya
من :اوکی وری ول.......(دوباره همون حرفارو درمورد کاری که با شرکتشون داشتم بخورد این یکی دادم)وسطاش میگفت :یس
ya
ok
well
good
واز این جورچیزا خلاصه یه 10دیقه بکوب حرف زدم............
آخرش (با لهجه هندی ولی به انگلیسی بخونیید)
یوماست کال تومارو!!!
من :وای؟
طرف:بی کاز تودی ایز ساندی& کمپانی ایز کلوز!!!![]()
قیافه ی من![]()
![]()
اوه یس ساری اوکی آی کال یو تومارو!!!!![]()
بروبچز شرکت گفتن خب چی شد؟
منم برا اینکه ضایع نشه گفتم هیچی طرف نبودش اینم معاونش بود از چیزی خبر نداشت گفت رئیسش فردا میادش![]()
نمردیمو یه سوتی از این ساویس ما شنیدم![]()
خیلی جالب بود ... ممنون
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)