تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 146 از 638 اولاول ... 4696136142143144145146147148149150156196246 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,451 به 1,460 از 6373

نام تاپيک: شعر گمنام

  1. #1451
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    تو از تنها چيزی که سر در نمی آوری شعر است

    حالا فرض کن يک شاعره عاشقت شده است و

    خودت را بزن به بی خيالی

  2. 3 کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #1452
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    روزنامه ها تیتر آمدنت را چاپ خواهند کرد

    و شهر

    مثل عید

    مثل روزهایی که برف می آمد

    تعطیل خواهد شد

    دیوانه نیستم

    در شهری که تنها یک شهروند دارد

    همه ی این ها که شدنی ست هیچ

    از این ها هم بیشتر دیوانه ات می شوم

  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #1453
    داره خودمونی میشه shady_er's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    tehran
    پست ها
    185

    پيش فرض

    كاش ميفهميد من را
    من ٍ بي او ،
    مانده ي در شهر را
    "تجويز مرگت"
    اما مگر مي شود!
    ساعتي،جدا ميشوم
    ازاين بايد و نبايد ها
    مي آيم ،مي بينم رد پايت را

  6. این کاربر از shady_er بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #1454
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    یکنفر می آید دیگری میرود و چرخه آمد و رفت تکرار و تکرار میشود
    آری باید رفت
    و آری باید دل نداد
    و این شاید قانونی است که فراموشی و شاید ترس از جاودانگی آن را وضع کرده
    باید مسافر بود و سفر کرد
    و هجرت را تکرار و تکرار و تکرار کرد....
    داستان آمد و رفت که شاید اسمش زندگی است را دوره کرد ، آموخت و یاد داد
    آه از این قانون ..................آه از این داستان
    هیچ کس نمی ماند
    هیچ کس نمی خواند
    و هیچ کس جاودانگی را ارمغان ندارد
    می دانم که رفتن دلیل نبودن نیست
    اما کاش همه بدانند ... کاش همه بخوانند
    کاش تو هم بدانی و بخوانی
    کاش او هم ........
    باید نوشت
    باید نوشتن را سرشت و تکرار ها را تکرار کرد
    میدانم فاصله ما زیاد شده اما نمیدانم تو دور شده ای یا من
    تو سفر کردی یا من جا ماندم
    تو تکرار کردی یا من .......
    ولی کاش !!
    ولی کاش آینه ای داشتی
    و میدیدی کسی در پشت منظر نگاهت هم آغوش خاک گشته
    و لحظه لحظهء خاطرات بودنت را در این فاصله ها میگذارد تا به تو نزدیک تر شود ......
    کاش میدانستی که کسی آمار قدمهایت را دارد....
    قانون ......
    من به قانون شکنی محکومم...و تبعیدبه مجازم
    نفرین به دادگاه تو .... نفرین به دادگاه من
    چه بیهوده است انتظار دیروز را در فردا کشیدن...
    بودن من درد نیست
    من از بیهوده بودن سخت دلگیرم........

  8. #1455
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    هنوز نمی دانم
    چگونه از این لحظه ها گذشتی
    و زمین را پیمودی
    و به قلبم بخشیدی
    بهار را...
    هنوز نمی دانم
    چگونه آرام عبور کردی از من
    و رد پای روحت بر جسمم باقی ماند
    و تو راه را...
    انگار هوس چیدن سیبی
    تو را کشاند
    به خراشیدنقلبم
    که سال ها
    در انتهای انبار چوبی ذهن
    حتی نداشت هوا را...
    یا جستجوی لیوانی نور
    تو را کشاند به تاریکی درون من
    تا روشن سازی
    اتاقک آبی قلبم را
    صدا کن مرا...

  9. #1456
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    کبوتر قلبم این روزها می خواهد
    رها شود از قفس دل
    و پر بگیرد تا " تو "
    تا بر مژگانت دخیل ببندد
    و در سایه داغ هرم نگاهت آرام بگیرد !

  10. #1457
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    با قطع شدن ز تو
    چگونه از یاد می روم
    چگونه با ارتعاش تلفظ نام تو
    دوباره از حال می روم
    چگونه می شود پای خط تو
    اشک ریخت و خیس نشد
    چگونه می شود در جوی گنداب جامعه غسل کرد
    و کثیف نشد !
    وقتی نانمان را از خیریه ی بت هایمان وام گرفته ایم
    وقتی شرابمان را از حساب خالی یک جام گرفته ایم
    وقتی اشک را سهمیه بندی می کنند
    غم را تنها در کمیته ی امام برای روز ارتحال تجویز می کنند
    و سربازان برهنه را برای پوشاندن رسوایشان تجهیز می کنند
    لبخند ما کجاست؟
    در گوشی های همراهمان !!!
    در سخره گرفتن چهره ی خون آلودشلاق خورده ها
    در تاسف خوردن به حال انهدام دودی نعش مرده ها
    چند وقتیست خودم را قطع می کنم
    از اتصال نگاه
    و دوباره وصل می کنم
    به لذت گناه
    دست ترانه ها آلوده است
    به چاپلوسی قافیه
    این برای تکمیل یک عمر شعرمن
    نه برای گذراندن حتی یک شبم
    خیلی کافیه !
    اگرامکانات داری عشق بخر
    اگر جا داری حس ببر
    هرجا هستی من را
    نگذار از روزگارت بی خبر
    من در خط مسدود زندگی دیده ام
    صومعه ای را که راهبان
    برای گرم کردن خویش
    قرآن سوزانده اند
    و برای روشن کردن راههای رستگاری
    با خواندن دعا وامانده اند
    وقتی در سقاخانه ها دستت سوخته است
    وقتی آگهی ترحیم خودت
    در بزرگترین شعار تبلیغاتی شهر کوفته است
    سوت می زنی !!!
    بجای اعتراض
    یا مثل من مثل یک شبح گیج و مبهوت می زنی
    همه معلمند !!!
    همه ناظم !!!
    همه خداشدند !!!
    همه ی عاشقان شهرما
    برای چاپیدن جیب آسمان
    آویزان ابرها شدند
    همه از دادن قبض زندگی ما را ترسانده اند
    همه در لشگر عظیم حق علیه کفر
    یا سردار همیشه پیروز و یا فرمانده اند
    به برکت این سیم های قفس
    فاحشه های بی آتیه
    صاحب تالیا شدند !!
    دیر شد عبادتم خط من را قطع کرده اند
    برای وصل مجدد به او من را وادار به تاوان مجدد کرده اند
    سپس اخطارم دادند:
    مشترک گرامی خط فکری شما تا اطلاع ثانوی مسدود می باشد
    شمارشگر گناه در تمام مدت عمرشما مشغول می باشد!!!

  11. #1458
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    دیشب حوالی چشمانت پرسه می زدم
    کوچه های دلت را وجب می کردم
    تا ببینم
    خاطره های با تو بودن را
    اما سال هاست
    روزهای بی تو بودن را
    در چارچوب کودکی ام
    قاب گرفته ام...

  12. #1459
    آخر فروم باز MaaRyaaMi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,106

    پيش فرض

    می بینی
    تاریخ مصرف عشق هم دارد تمام می شود!

    شب هایمان را دارند
    قلب های کم مصرف روشن می کنند...

    چه بازاری!
    زن ها
    عکس های عروسی شان را
    با شکلات و
    تکه ای قلب پلاستیکی عوض می کنند..
    مردها
    در آسمان هم دنبال حفره ای میگردند!

    من- دیگر فروغ نمی خوانم-
    تو-
    آه...دیگر حتی
    هیچ کودکی"ولنتاین" به دنیا نمی آید ...

  13. 4 کاربر از MaaRyaaMi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #1460
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    فصل تازه ای
    میان عاشقانه مان رقم خواهد خورد
    من
    تظاهرات میکنم
    تیر میخورم
    وتو
    با همسرت
    بر سر مزار من
    گل خواهی گذاشت

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •