دایال آپ دارم نمی تونم برات آپ کنم ببخشید![]()
دایال آپ دارم نمی تونم برات آپ کنم ببخشید![]()
دی ال سی ها اومدن که مثلا داستان رو روشن کنن ...
اینا که بیشتر سوال ایجاد میکنن !
من که نگفتم آپلود کن
گفتم لینکاشو بده
باشه خودم میگردم![]()
سه صفحه که بیشتر نبود که
آلن ویک اپیزود1: نایتمیر(کابوس) بخش 1: خواب نویسنده
بازی طوری شروع می شود که دوربین مانند پرنده ای بر روی دریاچه و کوه ها پرواز می کند و همزمان صدای مردی می آید که در مورد داستان های ترسناک می گوید:"همیشه در داستان های ترسناک مقتول می پرسد"چرا؟" اما هیچ جوابی برای آن نیست و همیشه این طور می ماند این چیزی است که ما را تا آخر داستان همراهی میکند، اسم من آلن ویک هست، من یه نویسنده ام" سپس فضای بازی از روز به شب تغییر می کند و آلن در مورد کابوس های خود می گوید: "آن ها بسیار عجیب اند و می شه بگین من رو گیج کردن و مثل یه سر درد همیشه با منن" بعد از آن آلن را هنگام شب در حال رانندگی می بینیم که از یک تونل عبور می کند و ناگهان با یک مرد تصادف می کند از ماشین بیرون می آید و بالای سر مردی که با آن تصادف کرده است می رود ( آلن در این قسمت، بازی رو برای ما شرح می دهد مثل کسی که از او بازجویی شود!) آلن می فهمد که مرد مرده وبرای ما توضیح می دهد که نمی تواند این تصادف را گزارش دهد زیرا ممکن است که به زندان بیفتد و دیگر هرگز آلیس رو نبیند( آلیس همسر آلن ویک هست اصلانم خوشگل نیست من جای آلن بودم می رفتم با یکی دیگه) ناگهان چراغ های جاده خاموش می شود وهمه جا حس وحال تاریکی می گیرد آلن اطراف خود را نگاه می کند وهنگامی که رو برمی گرداند متوجه می شود که جسد غیب شده است( همراه با غیب شدن جسد یه موزیک کوتاه ترسناک مثل فیلم ها پخش می شه که حس ترس رو به گیمر القا کنه) آلن می ترسد و به صورت نشسته عقب عقب می آید سپس بلند می شود از این به بعد دیگر کنترل آلن به دست گیمر می افتد آلن باز مثل راوی می گوید: " باید به فانوس دریایی برم می دونم که اونجا چیز مهمی در انتظار منه." سپس به سمت فانوس حرکت می کند، کمی جلوتر مشاهده می کند که پل خراب شد پس از سمت راست که راه کوچکی به سوی فانوس دارد می رود، هنگامی که چند قدم بر می دارد متوجه می شود که همان مردی که با او تصادف کرده کنار ماشین قرار دارد، زنده است و یک تبر نیز به دست دارد و انگار دود سیاهی بدنش را احاطه کرده و از آن بدتر آلن را تهدید به مرگ می کند و در حالی که به سمت آلن می آید حرف های عجیب غریب با صدای نارسا می گوید.
آلن به سمت فانوس فرار می کند اما فرد مرموز جلویش سبز می شود وسعی می کند با تبر آلن را بزند در ضمن آلن راه فراری ندارد چون درب مزرعه(یا هر چیز دیگه) بسته شده ونیرویی آن را کنترل می کند تا آلن نتواند در را باز کند، حال سی پی یو از گیمر می خواهد که با گرفتن کلید "شیفت" و یکی از دکمه های موو منت سه بار از دست فرد تبر به دست جا خالی دهد. بعد از این که گیمر این کار را انجام داد در باز می شود و آلن فرار می کند. در هنگام فرار چراغ های خیابان یکی یکی می شکنند سپس آلن به یک پل چوبی می رسد مردی آن طرف پل ایستاده که می گوید" سریع! بیایید!"وقتی آلن به آن طرف پل می رسد مرد او را به سمت خانه هدایت می کند اما وقتی وارد خانه می شود در خانه بسته شده و مردی که به آلن کمک کرده بود توسط آن مرد مرموز با تبر کشته می شود آلن از پنجره نگاه می کند اما در کمال تعجب مرد تبر به دست شبیه خود آلن است
به هر حال آلن از خانه خارج می شود وبه جایی می رسد که یک نور می بیند و شخصی که قیافه اش معلوم نیست صحبت می کند که"من می توانم به تو کمک کنم، پس دنبال نور من بیا" سپس به آلن می گوید که تاریکی در کابوس های تو همه جارو فرا گرفته است ولی تو باید با آن مبارزه کنی سپس یه چراغ قوه و یک تفنگ از آسمان تحت کنترل نور به سمت آلن می آید، آلن آن ها را می گیرد و مردی که فقط صدایش می آید توضیح می دهد که باید سپر تاریکی دشمنانت رو از بین ببری چون تاریکی از اونا محافظت می کنه و تا وقتی که سپر دارند تقریبا شکست ناپذیر اند و نیز می گوید بعد از این که سپر از بین رفت باز تاریکی در وجودشان است ولی دیگر از آن ها محافظت نمی کند اما اون ها هنوز دشمن تو هستند و تو نمی توانی نجاتشان بدی پس با گلوله بزنشون
بعد از این که گیمر این کار رو یاد گرفت راهش را به سمت فانوس ادامه می دهد و با هزار بد بختی وارد خانه می شود اما چراغ های خانه خاموش می شوند و صدای ترسناک زنی می آید که می گوید "اون این جا است".
نتیجه تا الان : آلن ویک یک نویسنده است که رمان های ترسناک می نویسد وبه نظر میرسد خود او در یکی از این داستان ها گیر کرده!!!
اگه خوب بود بگید ادامشو بنویسم اگه نه که هیچی
آلن ویک قسمت 1 : کابوس، بخش 2: به بریت فال خوش اومدین
بعد از آن صدا آلن از خواب بیدار می شود (پس تمام ماجرای قبل یک کابوس بیش نبوده!!!)
همسرش(آلیس) میگوید که چیزی نیست عزیزم بازم یه کابوس دیگه بود،خوشحال باش ما رسیدیم!
در همان حال گوشی آلن زنگ می زند آلن به آلیس می گوید "barry " است (بری بهترین دوست آلن است).
بری می گوید که در خدمت آلن است و هر چی بخواد محیا می کنه آلن هم تشکر می کنه اما به نظر می رسه که آلیس از این بابت خوشحال نمی شه!!!
(آلن و آلیس برای خلاص شدن از دست اون کابوس های آلن به یک روستا یا شهر کوچک به اسم بریت فال اومدن) بعد از آن آلن و آلیس باهم به شهر می روند(با ماشین) آلیس به آلن می گوید که من یه چرخی میزنم تو برو به رستوران شهر و از آقای استاکی آدرس و کلید اون جایی رو که برامون کرایه کرده بیار، آلن هم قبول می کند و وارد رستوران می شود.
در رستوران آلن عکس خود را می بیند و میفهمد که این جا هم شناخته شده است واز این امر خوشحال نمی شود چون او برای رهایی از کار و گرفتاری به مسافرت آمده است، خلاصه از بدشانسی یا خوشانسی آلن خدمتکار رستوران او را می شناسد و یکی از فن های آلن است اما آلن به دلیلی که گفتم از این موضوع خوشحال نمی شود( خودمونیم خیلی سعی کرد مخمونو بزنه ولی گول نخوردیم تازه زنیکه پر رو می خواست شهر رو نشونمون بده!!!) آلن از خدمتکار در مورد استاکی سوال می کند خدمتکار که اسمش رو میگه(رز) میگه که استاکی روم به دیوار اون پشت تو دستشوییه!!! آلن به سمت سرویس بهداشتی می رود اما چراغ های راهرو رستوران سو سو می کنند و یک پیرزن هم به آلن هشدار می دهد که تو تاریکی آسیب می بینی، آلن توجهی نمی کند و حرکت می کند اما هرچه در دستشویی را میزند استاکی جواب نمی دهد، ناگهان یک پیرزن سیاه پوش که یک تور روی صورتش است به آلن می گوید که متاسفانه آقای استاکی مریض بودن و بجاشون من کلید رو آوردم آلن تشکر می کند و می رود.
در بیرون رستوران با همسرش به سمت آن آدرس می روند و کمی که دور شدن مردی را می بینیم که با عجله از رستوران بیرون می آید ومی گوید"خانم ویک کلیدتون" (اون مرد استاکی بود).
آلن و آلیس به خانه می رسند(در راه آلن توضیح می دهد که قبلا یک نویسنده ی موفق بوده ولی الان 2 ساله که هیچ داستانی ننوشته) و منظره ی زیبایی رو مشاهده می کنند(یه خونه که روی توی یه جزیره ی کوچیکه وسط دریاچه ست) آن ها وارد خانه می شوند آلن بیرون می رود تا چرخی بزند.
بعد از چند دقیقه آلیس آلن را صدا می زند که یک سورپرایز برات دارم آلن وقتی وارد خانه می شود می بیند که آلیس برای او یک دستگاه نمی دونم چی چی (همونایی که می نویسی سریع چاپ می کنه) با چند تا ورق آماده کرده تا آلن آنجا داستان جدیدش را بنویسد . آلن از این بابت بسیار ناراحت می شود اما آلیس برای او توضیح می دهد که با یک روانشناس تماس داشته و اون می تونه به اونا کمک کنه آلن این بیشتر عصبانی می کند و با آلیس جر و بحس می کند(در همان حال برق خونه یه لحظه می ره و همان پیرزن که کلید رو به آلن داد ظاهر می شه اما آلن و آلیس اونو نمی بینن وقتی که برق میاد اونم ناپدید می شه) آلن از خانه بیرون می زند اما بعد از چند لحظه صدای جیغ آلیس می آید که از آلن درخواست کمک می کند اما آلن دیر به خانه می رسد و آلیس به داخل آب افتاده پس آلن نیز برای نجات آلیس به داخل آب شیرجه می زند در این هنگام صدای پیرزنی (شاید همان پیرزن سیاه پوش ) می آید که می گوید "ادامه بده"
نتیجه تا الان: 1بخش یک فقط یک کابوس بود2 آلن در قدیم یک نویسنده موفق بوده که 2ساله هیچی ننوشته 3 به نظر می رسه که یه پیرزن سیاه پوش با الن دشمنی داره وسعی می کنه به همسر آلن آسیب بزنه4 آلیس داخل آب دریاچه افتاده و آلن برای نجات او به داخل آب شیرجه می زنه
آلن ویک اپیزود 1: کابوس، بخش 3: رها شدن از دست کابوس
همزمان با آن صدا، صدای دیگری می آید که می گوید آلن بلند شو.
بعد از آلن خود را داخل ماشینش می بیند که تصادف کرده و از جاده خارج شده است. آلن با خود می گوید که نمی داند چه جوری به آنجا آمده و چیزی به یاد نمی آورد و نیز احساس می کند از یک کابوس پا به کابوس دیگر گذاشته است. آلن از ماشین بیرون می آید و می خواهد برای کمک زنگ بزند اما موبایلش کار نمی کند، چرخی به اطراف می زند و ایستگاه پمپ بنزین را مشاهده می کند پس تصمیم می گیرد تا به آن جا برود اما برای این کار باید از وسط جنگل بگذرد( شب است و جنگل تاریک!!) او به راهش به سمت پمپ بنزین ادامه می دهد اما ناگهان یک نور شدید مشاهده می کند بعد از آن که نور ناپدید شد چند برگه را در آسمان می بیند که اتفاقا یکی از آن ها در دست آلن فرود می آید آلن برگه را می خواند اما نوشته ها بسیار عجیب اند!!! آلن می فهمد که برکه یک ورق از یک کتاب داستان است که اتفاقا آلن خود، آن را نوشته، اما آلن چیزی به یاد نمی آورد (اسم کتاب داستان دیپارت چر است)
(در داخل برگه نوشته شده که یک مرد در تاریکی جنگل با تبر به قهرمان داستان حمله می کند)
آلن کمی جلو تر که می رود به یک کارگاه چوب بری که متعلق به استاکی است می رسد خوشحال می شود اما استکاکی را مشاهده می کند که با تبر به او حمله می کند( عین آن چیزی که داخل برگه بود و عین همان خوابی که آلن در اول بازی دید) آلن بسیار تعجب می کند اما باید فرار کند پس به داخل خانه ای که در وسط کارگاه است می رود و در را قفل می کند، در داخل کابین آلن یک چراغ قوه و یک کلت پیدا می کند، آن طرف یک تلفن است، آلن به پلیس زنگ می زند اما استاکی با تبر کابل های تلفن را قطع می کند و ارتباط آلن نیز قطع می شود بعد از آن استاکی با یک بولدوزر به کابین می زند تا آلن را از پرتگاه پایین بیندازد اما آلن سریع از کابین بیرون می پرد و به راهش ادامه می دهد.
در راه آلن با چند نفر که مثل کابوسش تاریکی کنترلشان کرده روبه رو می شود که چاره ای بجز کشتن آن ها ندارد.به هر حال آلن به پمپ بنزین می رسد در پمپ بنزین نور وجود دارد و این به آن معنا است که تاریکی در آنجا نیست (حداقل برای یه مدت)در داخل پمپ بنزین یک دفعه تلویزیون خود به خود روشن می شود در تلویزیون آلن دیده می شود که داخل اتاقی در کنار دستگاه تایپی است(مثل زندانی ها) و باخود می گوید"من خواهم نوشت. من به نوشتن ادامه می دم بیرون این جا فقط تاریکی وجود داره. بیرون کابین، بیرون داستان، فقط تاریکی وجود داره. من می تونم نیروش رو (یک خانم منظورشه چون می گه her) تو تاریکی احساس کنم. همین حالا من می تونم بوی عطرش رو تو اتاق احساس کنم. من بهش(یه خانوم) خواهم رسید. من درستش خواهم کرد. منو اونو(یه خانوم منظورش آلیس هست) برمی گردونم. داستان به واقعیت تبدیل می شه. اگه وایسم اون از دست می ره!!!" آلن این را نمی تواند با ور کند پس به پلیس زنگ می زند و در خواست کمک می کند بعد از چند لحظه پلیس می آید(اسم پلیس سارا است).آلن برای پلیس توضیح می دهد ( با هیجان فراوان) که تو یه ماشین بوده که تصادف کرده و نیز می گوید که همسرش آلیس گم شده آلن ادامه می دهد که با همسرش در یه کابین تو یه جزیره بودند تو دریاچه ی کالدرون ( در همین حال سارا به آلن می گه که آروم باشه ) اما سارا جواب می دهد که جزیره ای تو دریاچه ی کالدرون نیست(از وقتی که سطح آب دریا چه بالا اومده) آلن جواب می دهد که می تواند اورا به آن جا ببرد اما سارا بهش می گه تو زخمه بدی رو سرت داری در همین حال آلن بر روی زمین می نشیند ( به خاطر خستگی و زخم روی صورت توان ایستادن ندارد)
سارا به آلن می گوید بشین داخل ماشین ما حلش می کنیم اول به دریاچه می ریم بعد هم میریم به ایستگاه پلیس و نیز از آلن می پرسد که آقای استاکی صاحب این منطقه رو ندیده؟ آلن در ذهن خودش می گوید" نمی توانم به او حقیقت را بگویم ( آخه آلن استاکی رو تو درگیری تو کارگاه کشته بود) چون دیگر به من باور نمی کند و نیز برای پیدا کردن آلیس هم به من کمک نمی کند. به هرحال آن ها به جزیره ای که آلن و آلیس در آن بودن می روند اما در کمال تعجب آلن مشاهده می کند که همانطور سارا گفته بود جزیره و کابین زیر آب رفته اند.
در این جا قسمت 1 به پایان می رسد.
نتیجه تا الان :1 آلن قسمتی از حافظه ی خود را از دست داده چون حدفاصل بین افتادن آلیس تو آب و بیدار شدن خودش تو ماشین تصادف کرده رو به یاد نمیاره 2 آلن یه چندتا ورق پیدا می کنه که انگار قسمتی از یک داستانند که خودش نوشته اما خود آلن نوشتن این داستان رو به یاد نمیاره و نیز انگار داستان توی برگه ها به واقعیت تبدیل می شه3 یه جورایی محیط بریت فال و مردمانش به کابوس آلن تو بخش 1 شباهت دارند 4 کابین و جزیره ای که آلن و آلیس توش بودن رفته زیر آب.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اگه لینک های داستان Alan Wake رو می خواین که خودش تو امضاش نوشته بنده خدا !!!!! صفحه های 141-142-142 !
------------------
در ضمن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عزیز ؛ ما منتظر ادامه داستان هستیم ... کارت عالیه ....![]()
![]()
راس میگی !اگه لینک های داستان Alan Wake رو می خواین که خودش تو امضاش نوشته بنده خدا !!!!! صفحه های 141-142-142 !
اینقد هل بودم که ندیدم !
علی جان ممنون![]()
خدمت شما :کسی اول ep4 هست یا رسید سیو اش رو برام بذاره لطفا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
(نمیدونم چرا همه اینجا سیو از دس میدن منم از شانس اینجا سیو داشتم!)
---------- Post added at 11:28 PM ---------- Previous post was at 11:25 PM ----------
خوشالم که خوشت اومده ...الان پی بردم که بازی خیلی قشنگیه.
به کم عادت کردی؟( کم:دوربین)
تب رو میزنی خیلی بهتر میشهخوشالم که خوشت اومده ...
به کم عادت کردی؟ ( کم:دوربین)![]()
![]()
انگار باید از اول برم چون بازی رو نصب نکردم از یه pc دیگه کپی کردم هرچی سیو ها به جا خودش کپی میکنم فایده نداره اصلا سیو خودشم پاک میکنم بازم سیوش نمیپره نمیدونم چحوریه
به هر حال ممنون که زحمت کشیدی اپ کردی
خدایی حوصلت میگیره از اول بازی کنی؟
یعنی باز باید فرار کنی![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)