تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 145 از 640 اولاول ... 4595135141142143144145146147148149155195245 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,441 به 1,450 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #1441
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض


    بی تو ،من کجا روم؟کجا روم؟
    هستی من از تو مانده یادگار،
    من به پای خود به دامت آمدم ،
    من مگر زدست خود کنم فرار!
    تا لبم، دگر نفس نمی رسد،
    ناله ام به گوش کس نمی رسد،
    می رسی به کام دل که بشنوی...!:
    ناله ای ازین قفس نمی رسد

  2. #1442
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    غــــــم هجـــــرانی کشــــیــدم که مپـــــرس
    اوج بهار داغ خزانــــی چشیدم که مپـــــرس

    بلبــــل خــــوش آواز باغ و بوســــتان بـــــودم
    ز تیغ کینــــه زخمــی خـــوردم که مپـــــرس

    چکــــاوکـــــم ســر و جـــــــــان شـور پــرواز
    چنـــان صیــد صیادی گشتــم که مپـــــرس

    از ازل عشـــــــــــق آمیـــزه ی حیاتـــــم بود
    ز کوی یــــار رنج فــراغی بردم که مپـــــرس

    به چشــــــم رقیبـــان ز هـــــر ســـر بــودم
    ز چشم شوم زهر چشمی دادم که مپرس

    قافیه ساختم زِ غم و رنج و فراغ و اسیری
    فقط خدا داند چه رازِ دلی دارم که مپــــرس

    تا این غزل همانند غزل های دیگـــــرم شود
    چنـــــان قافیـــه ای بـاختــــم که مپـــــرس

    حکایت هجــرانپیمـــان چه غریبانه اســت
    از او روایــت پر دردی ساخـتم که مپـــــرس

  3. #1443
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    هیچکی از رفتن من غصه نخورد
    هیچکی با موندن من شاد نشد

    وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت
    بغض هیچ آدمی فریاد نشد

    وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
    وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد

    دل من میخواست تلافی بکنه
    پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

    وقتی رفتم نه که بارون نگرفت
    هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود

    اگه شب می رفتم و خورشید نبود
    آسمون خوب می دونم مهتابی بود

    دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
    که واسم غریب و نا شناخته بود

    اما اون وقتی رسید که قلب من
    همه آرزوهاشو باخته بود

    چهره هیچ کسی پژمرده نبود
    گلا اما همه پژمرده بودن

    کسائیکه واسشون مهم بودم
    همه شاید یه جوری مرده بودن

    وقتی رفتم کسی غصش نگرفت
    وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد

    دل من میخواست تلافی بکنه
    پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد

  4. #1444
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    باید فراموشت کنم

    چندی ست تمرین می کنم!

    من می توانم! می شود؟

    آرام تلقین می کنم...

    حالم، نه، اصلا خوب نیست...

    تا بعد، بهتر می شود

    فکری برای این دلِ آرام ِ غمگین می کنم

    من می پذیرم رفته ای!

    و بر نمی گردی همین

    خود را برای درک این،

    صد بار تحسین می کنم

    کم کم ز یادم می روی

    این روزگار و رسم اوست

    این جمله را با تلخی اش

    صد بار تضمین می کنم

  5. #1445
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تا بینهایت پرسه خواهی زد در افکارم
    کاری بکن یکدم به حال خویش مگذارم


    کاری بکن شاید که کارستان من باشد
    تا چشمهایم را به غمهای تو بسپارم


    سهم کسی دیگر نخواهد شد نگاه من
    وقتی که در سر شوق دیدار تو را دارم


    تو میرسی سر زنده از راهی به این دوری
    من هم به قد آسمان از خنده سرشارم


    شکل اقاقیهای باران خورده زیبا
    پاکیزکی بخشیده احساست به افکارم


    این روزها بی تو کسالت آورند و من
    بازیچه ای در دستهای سرد تکرارم


    از تو گذشتن کار یک ناباور است اما
    تا بی نهایت پرسه خواهی زد در افکارم

  6. #1446
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آن‌که شلاق می‌زند

    پشت کسی را که شلاق می‌خورد

    امضا می‌کند.

    چه اتفاقی افتاده است؟

    کی پشت کی را امضا می‌کند؟


  7. #1447
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    همیشه همان...
    اندوه
    همان:
    تیری به جگر نشسته تا سوفار.

    تسلای خاطر
    همان:
    مرثیه‌ئی ساز کردن. ــ
    غم همان و غم‌واژه همان
    نام صاحب مرثیه
    دیگر.



    همیشه همان
    شگرد
    همان...

    شب همان و ظلمت همان
    تا "چراغ"
    هم‌چنان نماد امید بماند.

    راه
    همان و
    از راه مانده
    همان،
    تا چون به لفظ "سوار" رسی
    مخاطب پندارد نجات‌دهنده‌ئی در راه است.
    و چنین است و بود
    که کتاب لغت نیز
    به بازجویان سپرده شد
    تا هر واژه را که معنایی داشت
    به بند کشند
    و واژگان بی‌آرش را
    به شاعران بگذارند.

    و واژه‌ها
    به گنه‌کار و بی‌گناه
    تقسیم شد،
    به آزاده و بی‌معنی
    سیاسی و بی‌معنی
    نمادین و بی‌معنی
    ناروا و بی‌معنی. ــ


    و شاعران
    از بی‌آرش‌ترین الفاظ
    چندان گناه‌واژه تراشیدند
    که بازجویان به تنگ‌آمده
    شیوه دیگر کردند،
    و از آن پس
    سخن‌گفتن
    نفس جنایت شد.

  8. #1448
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    خسته موج دو رنگی در دل دریای حرمان
    نا امید از دست گردون ساحلی از دیده پنهان

    کشتی بی ناخدای آرزوهای جوانی
    غرق در دریای بودن واژگون از خشم طوفان

    ناله جانسوز مرغ بیدل صبح تمنا
    مانده صیاد بی غم تشنه آهنگ فرمان

    تک درخت دشت غربت بادلی آکنده از غم
    جان تهی از شوق و شادی شرمسار از مهر یزدان

    مرغک تنهای شادی در حصار غصه و غم
    می برد سودای عشقش گرد باد تلخ دوان

    ماتنده در دام تمنا غم پرست کوی حسرت
    عاشق بی عشق تنها آشنا با درد حرمان

    همسفر با اشک شبنم همنوا با مرغ بیدل
    خسته تر از بید تنها از وفای جور دوران

  9. این کاربر از دل تنگم بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  10. #1449
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    نه به چشم من صفایی نه به درد من دوایی
    تو بسوزای دل من ز جفای بی و فایی

    برو عقل ترک سر کن چو مسبب بلایی
    تو به کوی عشق ورزان به خدا که بی سرایی

    شده قامتم کمان مژه دو چشم مستت
    ز حصار بی بهاری شده مرگ من رهایی

    بشکست جام صبرم به هوای دیدن تو
    چه کند ! توان ندارد دلم از غم جدایی

    شده دام عشق پاکت طپش و صدای قلبم
    ای همه سرود بودن بخدا که با وفایی

    در می گشابه کامم که حزین شب پرستم
    چه خوشم که زنده بودن شده در رهت گدایی

    نروم زکویت امشب مگر آنکه جام بخشی
    که حبیب بی شرابت شده مسخ بی نوایی

  11. #1450
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    ای دیده در انتظار دیدار
    از چهره نقاب غصه بردار

    با اشک صفا ببخش جان را
    جان بخش ز عشق بر سردار

    برگرد جمال شمع پر شور
    در دایره وفا چو پرگار

    خورشید صفت بتاب از عشق
    مهر است طبیب چشم بیمار

    با عشق توان شدن چو مجنون
    لیلا نشناخت چشم اغیار

    دل باز به کوی او شب و روز
    دیدار رخش وعده شد از یار

    طی شد شب هجر شادمان باش
    وصل است دوای چشم بیمار

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •