دلت چه جوري اومد زدي خيلي ساده
تنهاش گذاشتي اما دل به كسي نداده
هيچ از خودت مي پرسي عاقبتم چي مي شه
نه مرده ام نه زنده زنده به گور هميشه...
دلت چه جوري اومد زدي خيلي ساده
تنهاش گذاشتي اما دل به كسي نداده
هيچ از خودت مي پرسي عاقبتم چي مي شه
نه مرده ام نه زنده زنده به گور هميشه...
همیشه دشتِ روًیا بَستَرِت بود
پرستو جون ، به شهر گُل رسیدی
گُل سرخ منو اونجا ندیدی
سُراغش رو گرفتی از اَقاقی
نگاهِ آشنایی موندِه باقی
بهِش گفتی هوایِ گریه دارم
دلم میخواد رو شونّش سر بذارم
بهِش گفتی دلَم از غصه خونِ
هنوز عطرِ نِگاش مانده تو خونه
پرستو جون بگو چشمام براهه
روزام مثل شبِ سرد و سیاهِ
پرستو جون بگو برگردهِ پیشَم
دارم از دستِ غم دیوونه میشَم
دارم از دستِ غم دیوونه میشَم
من درو کننده ی زندگی ام
سیاه میسازم زندگی ات را
فراخوانده ام تو را
بازگشتی برایت نیست
من مرگی هستم که بر زمان تو حکومت میکند
علیرغم توانایی ام
زمانی را که به آن نیاز داری به تو نمیدهم
بیش از هر زمانی از من میترسی
میدانی که وقتت تمام است
وحشتت را کم کرده
حکم بر نابودیت می دهم
salam
ما مثال موجها اندر قیام و در سجود
تا بدید آید نشان از بینشان ای عاشقان
طرفه دریایی معلق آمد این دریای عشق
نی به زیر و نی به بالا نی میان ای عاشقان
گر کسی پرسد کیانید ای سراندازان شما
هین بگوییدش که جان جان جان ای عاشقان
سلام محمد. چه خبر؟ کم پیدا؟ بابا محل بزار دیگه![]()
نمی دانم .....
نمی دانم که بعد زندگی عشق است یا تزویر ؟
نمی دانم که عصر ما ،
و آن افسانه شیرین و کهنه قصه لیلی،
همه خواب و خیال است یا همه نسیان ؟
نمی دانم ....
سلام به همه
محمد جان خوبی ؟
مثل شراب ها نه بانوی من تو در من
سرگیجه های بعد از نوشیدن شرابی
با موی لخت و تیره چشم خمار و خیره
تلفیقی از دو چیزی آبادی و خرابی
سلام...
Last edited by hamid_hitman47; 16-08-2007 at 20:16.
یک روز روی دیوار کوچه تان خواهم نوشت
برمی گردم وصدایم رابا خود می برم
این را به هزاران زبان دنیا ترجمه خواهم کرد
شاید تو خواب بوده ای آنوقت
زیر سنگینی نفسهایت غرق خواهم شد
شاید نگاهت قایق نجاتم باشد
می دانم کسی نخواهد فهمید
که من کیستم
ازکجا آمده ام و
به کجا خواهم رفت
ایا اثرم بود و ربود؟
ولی شاید
شاید زیرسنگینی احساس تو من له شده ام
آری له شده ام
من و این غمهای شیرین ، دل و دلئم زخم دیرین
من و این دل که شد درآسیایت سنگ زیرین
خوشا در راهت فتادن به دیوارت سر نهادن
یکایک راز دل گفتن گره از دل گشادن
سلام
نه امپراطورم
و نه ستاره ای در مشت دارم
اما خودم را
با کسی که خیلی خوشبخت است
اشتباه گرفته ام
و به جای او نفس می کشم
راه می روم
غذا می خورم
می خوابم و ....
چه اشتباه قشنگ و دل انگیزی !
سلام
یه عمری به هوای ، تو و عشقِ تو دویدم
ولی از تو ، ولی از تو
جوابی نشنیدم
ولی از تو ، ولی از تو
جوابی نشنیدم
چرا رفته ز یادِ تو، همه خاطره ها مون
روی دونهً عشقم ، نمی باره دیگه بارون
تو رفتی غزلم مُرد
گل یاس تو باغچه
از این حادثه پژمُرد
تو رفتی غزلم مُرد
گل یاس تو باغچه
از این حادثه پژمُرد
اگر نرفتین حالتون چطوره؟!
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)