پروانه
رنگ بال هایش را از یاد برده است
پرنده
آوازش را به یاد نمی آورد
دعا کنید
سطرهای عاشقانه
از یادمان نرود!...
حافظ موسوي
پروانه
رنگ بال هایش را از یاد برده است
پرنده
آوازش را به یاد نمی آورد
دعا کنید
سطرهای عاشقانه
از یادمان نرود!...
حافظ موسوي
همه چیز در نبودنت ناخواناست
عشق هرگز رخ نداده !
هوایم را داشته باشی اگر
در متن دلتنگی هام
همچنان به دنبال سطری می گردم
که بر آن نگاشته شده باشی
خوش خط و خوانا !
تو زيبايي يا چشم هاي من شاعر
نميدانم
ولي اين را خوب ميدانم
كه اگر تو نباشي چشم هاي من هر چند هم كه شاعر
نمي توانند شعري به زيبايي تو
بسرايند . . .
علامتِ خانهبودنِ من
همين پنجرهی رو به جنوبِ آفتاب است،
تا تو نيايی
پرده را نخواهم کشيد.
اول دریا آرام بود
و شب ها راه نمی رفت
تا تو هوای شهر به سرت زد
حالا هزار سال است
دریا، گیج...
هی می رود
هی بر می گردد
( الياس علوي )
در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه كردم
در بي كسيم براي تو كه همه كسم بودي گريه كردم
در حال خنديدن بودم كه به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه كردم
در حين دويدن در كوچه هاي زندگي بودم كه ناگاه به ياد لحظه هايي كه بودي و اكنون نيستي ايستادم و آرام گريه كردم
ولي اكنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي كه به خاطرت اشك هايم را قرباني كردم
نوازشم کن وبگو که عشق اخرم تویی
بگو که بی تو هیچم و تموم باورم تویی
بگو که غربت چشات منو به رویا می بره
کهنه فروش شهر ما قلب شکسته می خره
نگو که دوست ندارم که بد دلم رو می شکنه
بگو که قلب عاشقم فقط واسه تو می زنه
نوازشم کن و بگو حس خوندنم تویی
بگو که بی تو هیچم و دلیل بودنم تویی
عشق یعنی با تو خواندن از جنون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر
عشق یعنی قلبی آماج خطر
عشق یعنی تو بران از خود مرا
عشق یعنی باز می خوانم تو را
عشق یعنی بگذری از آبرو
عشق یعنی کلبه های آرزو
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دستهایی رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد
عشق یعنی سروهای سربلند
عشق یعنی خارها هم گل کنند
عشق یعنی تو بسوزانی مرا
عشق یعنی سایه بانم من تو را
عشق یعنی بشکنی قلب مرا
عشق یعنی می پرستم من تو را
عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
عشق یعنی تک درختی در کویر
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر
عشق یعنی بگذری از هفت خان
عشق یعنی آرش و تیر و کمان
اصلا نمی شد که بگویم
دوستت دارم
اما گفتم .
گفتم :
- دسته کلیدت یادت نرود .
- پله ها لیزند .
- باید مراقب باشی .
- صبر کن تا چراغ قرمز
سبز شود ...
سيما ياري
پشت پنجره كه می ايستی
خيابان خيس می شود
و عابران ليز می خورند
پشت پنجره كه می ايستی
زيبا می شوي/از كوچه
تو را می بينم
و پرده ی حرير
كه اخم می كند
و كنار نمی رود
پشت پنجره می نشينی
كتاب می خوانی
و نور اتاق قدری كم است...
......
پنجره را كه پشت می كنی
می روم و شعر تعطيل می شود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)