با سلام دو باره خب
مما جان گفتم که بهتره ایمان داشته باشی که توی اینکار موفق می شی همین که می گی اگه نشد بر می گردم و .........نشون می ده یقین نداری حتی به شوخی چیزی را نگو باید خودتا باور کنی باور کن مادرزادی توانایی انجام اینکارا را داشتی ولی نمی دونستی این مسایل وجود داره و حالا یکدفه از همش مطلع شدی و فهمیدی بدن هیچ تمرینی می تونی اینکار را انجام بدی اونوقت ببین چقدر تاثیرش بیشتره.
یه چیز دیگه اینکه چیزایی که بچه ها توی تاپیک می نویسند دروغ نیست بعضیهاش را از جایی می گیرند بعضیهاش از تجربهای خودشونه می بینی اینجا کسی نخواسته دکون باز کنه اگه می خواست می تونست چیزای باور نکردنی تری بگه اینا که چیزی نیست.
============
راستی از تجربه دیشب خودم بگم من خودم دارم تلاش می کنم بدون چون و چرا قبول کنم رویا بین هستم و می تونم کالبد انرژی را در حین خارج شدن از بدن ببینم دیشب هم همین کار را کردم و فقط قصد این کار را کردم قصد کردم یعنی اینکه با تک تک سلولها باور کنید که اینکاره هستید و تموم تمرکز را بر روی قصدتون نگه دارید من دیگه از تصویر ذهنی هم برای بیدار موندن استفاده نمی کنم خلاصه می کفتم ساعت 12 شب بود و منم داشتم از بی خوابی می مردم دیگه داشتم به حالت تهوع می یوفتم خلاصه فقط قصد کردم که بیدار بشم چون دیگه اصلا نمی تونستم تمرکز داشته باشم بی خوابی شدیدی گرفته بودم از یه طرف خوابم میومد خلاصه چشمام را بستم توی همین گیر و دار نمی دونم کی خوابم برد خلاصه شایدم خواب نبوده یکسری تصویر سازی قبل از خواب بوده که یکدفه توی همون تصاویر حس کردم یه باد خشک بیاد خلاصه یکلحشظه صداییی اینطوری شندیدم مثل اینکه دندوناتوی را بذارید روی لبتون و ایجاد صدا کنید همراه با صدای باد خود صداش واقعا پر از نیرو بود یه صدای وحشتناکی و جذابی هست می دونی خیلی خوندم که صداهایی مثل وز وز یا ترق ترق کردن و چیزای دیگه می شنوید ولی شنید که بود مانن دیدن خلاصه من که واقعاحال کردم خلاصه می گفتم یه حالت اینطوری داشتم که مثل فش فشه های چرخون هست که تا روشن می شن با صدا دور یه مر کز می چرخن من توی یه مرکز قوی انرژی قرار گرفته بودم و چیزای با همون صدا که گفتم دورم می چیرخید و حس می کردم دارم بالا کشیده می شم نمی دونید چه انرژی داشت حس می کردمنیرویی فوق االعده داره که یدفه حس کردم دارم به مرحله جدیدی پا می ذارم نکنه اتفاقی برام بیوفته اما سعی کردم نترسم و هیجان زده نشم فقط شاهد باشم اما گفتم بذار بسم الله الرحمن الرحیم بگم که خطری منا تهدید نکنه که یکدفه شروع کرد از اوناتفاق فاصله گرفتن و اروم چشمام باز شد و همه چیز تموم شد خیلی بد شد می دونید چیه من یبار دیگه اینطوری شدم اونبار هم توی خواب یه صدای وز وز شنیدم و فهمیدم دارم خارج می شم همونطور که خواب می دیدم افتادم روی زمین یکدفه به بیداری رسیدم حس کردم داره توی سرم یه چیزی به بیرون مکیده میشه احساس خلاء شدیدی کردم می خواست سرم کنده بشه خلاصه یادم افتاد که وقتیاولین بار این کار را می کنید به بدنتون بر گردید و دوباره اوج بگیرید منم خواستم این کار را بکنم که دوباره خراب کاری کردم و دوباره توی بدنم گیر افتادم.
یهنتیجه گرفتم که باید به این اتفاق اعتماد کنید و ازش نترسید از اینکه نکنه به شما صدمه بزنه باید اونا مثل یه استاد پذیرفت و بهش اعتماد کرد و خوتونا بهش بسپرید . کاری که انشاء الله دفه دیگه خواهم کرد تا سه نشه بازی نشه.
نمی دونم اگه این برونفکنیه پس اونی که وقت خلسه و توی بیداری حس می کنیم چیه فکر کنم اون یه توهم باشه که خیلی واقعی به نظر میاد .اصلا نمی تونم این جریان شدید انرژی را با اون مقایسه کنم.