تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 142 از 312 اولاول ... 4292132138139140141142143144145146152192242 ... آخرآخر
نمايش نتايج 1,411 به 1,420 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #1411
    حـــــرفـه ای mehdi_ok1's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    پست ها
    1,564

    پيش فرض

    نوشته شده توسط mema
    عجب. که اینطور. والا ما یه زمانی خفن تو فکر این جور چیزا بودیم و اگر هم تو تاپیک های قبلی هم نگاه کنید در این زمینه ها مطلب زیاده ولی هیچ کسی تا بحال اینجا بنوده که چنین کاری کرده باشه.پس من فکر میکنم مطالب شما هم نمیتونه زیاد درست باشه.(البته با عرض معذرت).من این سوال رو در مورد بقیه دوستان که همچین ادعائی میکردن هم بیان کردم ولی اونا هیچ جوابی نداشتن.ولی شما که کارت درسته میشه جواب منو بدی؟سوال اینه که اگه شما چنین قدرتی داری میتونی بیای و ببینی من خونم کجاست و چی تو اتاقم دارم؟یعنی منظورم اینه که با استفاده از فنون برونفکنی بیای و ببینی که تو اتاق من چه چیزی مثلا کنار کامپیوترم هست؟ اگه شما موفق شدی همچین کاری بکنی اونوقت من نه تنها تا آخر تو تاپیک شما خواهم موند بلکه به همه دوستانم هم میگم بیان تو تاپیک شما.منتظرم.یا علی.
    Mema عزیز و تمام دوستانی که به این چیزها علاقه زیادی دارید ولی آنچنان باور ندارید

    من هم اول مثل شما بودم , با چندین کتاب اطلاعات خودم رو زیاد کردم هر چه خواستم از روی این کتابها به جایی برسم نشد که نشد
    ولی با توجه به سخنان معصومین در این زمینه ها مطمئن بودم با تلاش زیاد میتوانم به این چیزهای با ارزش دست پیدا کنم
    از طریق ناشر ین این کتابها تونستم نویسندگان این کتابها رو پیدا کنم دیدم که برای خودشون دکون باز کردن و چه پولهای هنگفتی به جیب میزنند من هم کلی پول پیاده شدم ولی هیچی دست گیرم نشد
    حتی پیش بهترین هیپنوتیزور ایران هم که خودش دکتر با سابقه ای بود و صد ها شاگرد داشت رفتم پیش خیلی از این بزرگان که اسامی بزرگی رو یدک میکشند و تو تلویزیون هم زیاد دیده میشند رفتم و کلی پول و وقت هزینه کردم اما نشد که نشد
    داخل کتابهای این افراد هم که معمولا همه از رو دست خود مینویسند هیچ چیز به درد بخوری پیدا نمیشه یا اگه بلد باشند تو این کتابها رو نمیکنند
    ---
    من رزمی کارم(رشته Jeet Kune Do) و یه روز که برای دیدن دوستم که در یه باشگاه دیگه رشته Kong Fu یاد میگرفت رفتم دیدم یه استادی داره که یه خورده کارهاش و تعلیماتش عجیبه , مثلا به جای تعلیمات سخت جسمی داره به اون ها تعلیمات روحی ذن یاد میده که در خیالشون با حریف مبارزه کنند
    بعد از کلاس دوستم منو به استاد معرفی کرد
    این استاد هم به من گفت میخواهی شاگرد من باشی اول یه خورده من ومون کردم ولی استاد تمام مشخساتم ( اسم , فامیل و ...) رو به من گفت که واقعا تعجب کردم بعد من هم قبول کردم
    بعدها دوستم به من گفت استاد به خاطر مدیوم بالای تو و تقوای بالای تو خواسته که از شاگردان خاصش باشی چون استاد فکر ها رو میخونه و ذات هرکس رو میتونه ببینه ولی به روشون نمیاره , استاد هم به همین سادگی ها شاگرد نمی پذیره و تمام شاگرد هاشو خودش انتخاب میکنه
    دوستم بعد از چند ماه تمرین پیش این استاد به درجاتی رسیده بود که میتوانست راحت وارد خوابم بشه و بامن در خواب صحبت کنه
    راحت میتونست هر وقت که خواست دخل خونه من و رو ببینه , میتونست با استاد تله پاتی کنه و ...
    از استاد هم خودم چیزهایی دیدم که واقعا تعجب کردم
    مثلا
    یه روز استاد وقتی وارد باشگاه شد به بچه های باشگاه گفت که من امروز مریض شدم , شروع به نرمش و دویدن کنید تا از شما انرژی بگیرم
    استاد به صورت بودایی(نوعی چهار زانو ) نشت و انگشت شست و اشاره رو به هم متصل کرد(حرکتی برای گرفتن انرژی) بعد از حدود 20 دقیقه دیدیم که استاد انگار داره کم کم وزن کم میکنه و فقط روی دو زانوی خود تعادل کرده بعد از دقایقی استاد کاملا از روی زمین بلند شد

    من هم با پشت کار بعد از شش ماه تونستمبه بعضی از این مدارج دست پیدا کنم البته با اجازه از قدرت استادم
    خیلی از این کارها رو فقط در حضور استادم میتونستم انجام بدم
    مثلا در اوج کار ما که در شب های چهارشنبه بود و بعد از خواندن نماز و دعای امام زمان شروع به خارج کردن روح از بدن میکردیم
    به عنوان مثال
    یکی از دوستانمان که بعد از چند روز غیبت به باشگاه آمد کاملا پکر بود ازش پرسیدیم چی شده ؟
    گفت فامیلم فوت کرده و برای مراسم به شهرستان رفتیم
    من روی زمین خوابیدم بطوری که سرم سمت غرب و پاهایم سمت شرق
    استاد بعد از بردن من به خلسه عمیق روحم رو به طور کامل از بدنم بیرون کشید(در مدت نیم ساعتی که ما در این درجه از خلسه بودیم شاهدین که از بقیه رزمی کاران بودند گفتند در این مدت هیچ گونه نفسی نکشیدید(نه استاد نه من)و قلبتان هم نزد
    بعد از بیرون آمدن از این حالت استاد به من گفتند هر چه دیدی تعریف کن
    من هم شروع به تعریف دیدنی ها کردم از اینکه نام فوت شده چه بوده / روی سنگ قبرش چه نوشته بودند/ ..../ حتی نکاتی هم به او گفتم که خود او نمیدانست و بعدا از پدر و مادرش پرسیده بود که آنها هم از اینکه فرزندشان از چنین ناگفته هایی اطلاع دارد شگفت زده شده بودند
    --
    یا چندین بار منو درهنگام خلسه عمیق از روی زمین به صورت دراز کش بلند کرده بود و حدود یک متر از سطح زمین بلند کرده بود

    من به این نتیجه رسیدم که پیشرفت در تمام این مسائل با تحمل سختی و داشتن یک استاد واقعی به دست می آید
    اکثر آن کسانی هم که پول میگیرند و چیزی یاد میدهند به نظر من پول میگیرند و چیزهایی یاد نمیدهند
    --
    متاسفانه و هزاران افسوس که استاد به ما گفت برای مدتی به مسافرت میرود ولی الان بعد از سه سال هیچ خبری از ایشان ندارم و اکثر قدرت هایی هم که به واسطه او پیدا کرده بودم تقریبا از بین رفته

    استاد به ما میگفتند هیچ وقت از قدرت من و یا از قدرت خود در جایی که مردم هیچی از این علوم نمیدانند حرفی نزنید چون آنان جز مسخره کردن و دیوانه پنداشتن شما کار دیگری نمیکنند

    در نظر كساني كه پرواز را نمي فهمند هر چه بيشتر اوج بگيري كوچكتر مي شوي

    حضرت علی (ع) : کمترین قدرت مومن جابجا کردن ستارگان آسمان با حرکت انگشت است

  2. #1412
    اگه نباشه جاش خالی می مونه zolgharnein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    جاده سانتیاگو
    پست ها
    223

    پيش فرض

    سلام به همه دوستان عزیز خسته نباشید می بخشید چند وقت نبودم شاید چیزایی که می گم مال چند صفحه قبل هم باشه.
    سعی جون به نظر شما بهتر نیست که یه تاپیک درباره برونفکنی نزنید ببین این تاپیک به اندازه کافی قدیمی هست و خوانندگانش هم دارن بیشتر می شن دیه ج.رایی شناخته شده است و روز به روز هم بیشتر می شه در ضمن کسانی که برونفکنی می کنن خیلی زیاد نیستند توی اینا هم عده ای درباه این مسایل چیزی نمی گنن چون می خواهد کسی نفهمه و یه عده هم هستند که این تاپیک را پیدا نمی کنند پس همین که همه چیز توی این تاپیک نوشته شه فکر می کنم بهتر باشه تاپیک هم به حالت خاک خودن نمی رسه چون موضوعات زیاد هست ولی اگه برای هر موضوعی یه تاپیک زده بشه همونطور که برای چندتا موضوع ماورایی زده شد هم اون تاپیکها بعد از چند صفحه متوقف میشند هم این تاپیک چیزی برای جریان نخواهد داشت من که این تاپیک را واقعا دوست دارم و وقتی باهاش اشنا شدم به خودم قول دادم چیزایی که می دونم برای استفاده بقیه بنویسم همونطور که بقیه اینکار را کردند و من استفاده کردم. حالا دیگه میل خودتون هست که یه تاپیک دیگه بزنید.
    سلام به mehdi_ok1 ایول بابا حرفات همش انرژیه واقعا که من یکی بهقدر کافی دوباره انگیزه پیدا کردم می دنید چیه بچه ها واقعا لازمه هر بار کسایی که توی این راه ناامید میشن انگیزه پیدا کنند که این تاپیک هر چند وقت یبار حداقل برای من اینکار را کرده.
    راست می گی ادم با ایمان خیلی سریعتر به این چیزا می رسه و درضمن به چیز بالاتری می رسه این چیزا که چیزی نیست به خدا می رسه.
    در مورد استاد راست می گید مننم خیلی خوندم که نوشته شده پیدا کردن استاد نصفه راه هست حتی در طریقت.
    ==========
    بچه هایی که خودتون به چیزی دست پیدا نمی کنید ایا فکر نمی کنید که بهتره حداقل بقیه را ناامید نکنید می دونید خود تلقین چقدر موثره.
    =======
    مهدی جان امیدوارم حالت خوب باشه این که می گی در یک متری زمین می مونی را شاید بشه با اراده درستش کرد می دونی چیه سعی نکن با زور خودتا به زمین برسونی چون بی فایدست چون بدنی در کار نیست سعی کن هرچی می خوای فقط فکرشا بکن می خوای حرکت کنی فکر کن اراده کن . اگه یادتون باشه شبکه 2 یه فیلم گذاشته بود به اسم روح این جاش جالب بود که طرف مرده بود ونمی تونست اجسام را حرکت بده که بعد با یکی اشنا شد که اونم مرده بود و بهش گفت سعی نکن بخوای با دستت این کار ها را بکنی با فکرت بکن تو دیگه زنده نیستی تو میخ وای مثل زمان زندگی چیزی را تکون بدی و نمی شه.
    ========
    سلام کارول جان
    من که یبار داشتم تمرین می کردم که وقتی بهخواب میرم از خواب رفتنم اگاه بشم که توی همین حین خوابم برد توی خواب دیدم یکی راحت منا توی هوا نگه داشته تعجب کردم چرا اینقدر سبک هستم که یادم اومددارم خواب می بینم و یادم اومد داشتم تمرین بیدار موندن می کردم که خوابم برده خلاصه بخاطر اینکه اینقدر اگاهی بدستاورده بودم یکدفه خیلی سریعتر از اینکه کالبد انرژیم نمی دونم یا روحم بود که برگشت خلاصه تا نصف بدنم دارای روح شد چشمام را باز کردم دیدم پایین تنم هنوز زاویه 70 درجه از زمین داره و داره بر می گرده به بدن م رزنگی که ازش دیدم یه حالیت مثل زرد بود ولی خیلی رقیق بود خیلی شفاف یه حالتی مثل اب داشت نمی دونم چطوری بگم ولی نمی دونم روحم بود یا کالبد انرژیم.
    ==============
    سلام به زند عزیز ببینم شما که کتابای کارلوس یا دونخوان می خواید بگید مال کجا هستید شاید بشه کمکی کرد.
    ========
    ممای عزیز چطوره یه چیزی می گم اگه شما درباره این مسایل نا امید هستید و دنبال تجبه کسی یا انگیزه هستید فکر می کنم که یکی اینکه وقتی کسی تجربه ای نذاشته می شه حداقل یه پیغام خصوصی هم براشون بذارید شاید انوجا بهتون بگن .و یهچیز دیگه اینکه اگه مهربونتر بگید ادم بیشتر تمایل به کمک می کنه و مورد اخر اینکه یه چیزی بخواید که اگه کسی هم که اینکارست جرات انجامشا داشته باشه می گیری چی می گم خب این چیزی که شما می خواید می دونی یکی از نتایجش چیه اینهکه....... و دیگه همش اون طرف پاش گیره. خب ناراحت که نشدی.
    =========
    یه چیز دیگه بچه سعی نکنید توی انجام این کار ها به خودتون فشار بیارید سعی نکنید خودتون را مجبور کنید فقط قصد انجاماون کار را بکنید و از همهمهمتر تلقین کنید مطمئن از انجام کار باشید که میشه ایمان داشتهباشید که کوچکترین کاری که ادم می تونه انجام بده حرکت ستاره های با انگشتش هست خودتون را بشناسید بفهمید کی هستید و داریر به چه تبدیل می شید. می تونید توی هیپنوتیزم قوی تلقین را انجام بدید.
    بابا بی چون و چرا قبول کنید که کسی هستید که بارها برونفکنی را انجام داده و بازم انجام خواهد داد البته سخته و توضیح در این باره خواهم داد منتظر باشید.
    در مورد ذخیره کردن انرژی هم منتظر مطلب باشید فعلا.

  3. #1413
    آخر فروم باز Alireza_Shafaei_PCworld's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2004
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    2,077

    پيش فرض

    ذوالقرنین جان من با بخش آخر حرفت بد جور موافقم!

  4. #1414
    داره خودمونی میشه m_s20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    103

    پيش فرض

    به به نصف شبي افتاب طلوع كرد و دوستان اومدن الان داشتم درباره همين فكر ميكردم كه همين تاپیک حالا صرفنظر از مباحثش چقدر ميتونه موثر باشه در پيشرفت دوستان اولا جنبه ياداوري داره مثلا شما روزي چندين بار به دفعات ياد قضيه برونفكني بيفتيد و در ذهن تلقين كنين خيلي احتمالش بيشتر ميشه و ديگه اينكه دوستان به هم انر>ي ميدن كه اينم خيلي مهمه
    ----------
    كارول جان من اكثرا به بدن اختريم كه نگاه ميكنم پاهام رو ميبينم كه تو هوا معلقه يادم نمياد رنگ خاصي داشته باشه هميشه هم بصورت نشسته در هوا معلقم هيجوقع نتوستم تو هوا بايستم! حتي يه بار يادمه چهار زانو تو هوا معلق بودم هي دور خونه نزديك سقف تاب مي خوردم هيج موقع هم ثابت نميتونم يجا بايستم دايم در حركتم
    mehdi_ok1 جان اين حرفتو خيلي قبول دارم :
    پیشرفت در تمام این مسائل با تحمل سختی و داشتن یک استاد واقعی به دست می آید
    دوستان اگه خواستيد استاد واقعي رو از تقلبي تشخيص بديد بايد بگيد كه نامه در بسته رو بخونه ! اين كمترين كاريه كه يه استاد ميتونه انجام بده

  5. #1415
    پروفشنال MEMA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    IN HELL
    پست ها
    533

    پيش فرض

    جانمی جان.m_s20 جان نمیدونم چرا ولی به نظرم میاد که داری راست میگی.واسه همین قبول.من یه تلاشی میکنم ببینم فرجی حاصل میشه. اگه نشد میام اینجا حسابی شلوغش میکنما. (بابا شوخی کردم) پس فعلا.

  6. #1416
    پروفشنال MEMA's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    IN HELL
    پست ها
    533

    پيش فرض

    ممای عزیز چطوره یه چیزی می گم اگه شما درباره این مسایل نا امید هستید و دنبال تجبه کسی یا انگیزه هستید فکر می کنم که یکی اینکه وقتی کسی تجربه ای نذاشته می شه حداقل یه پیغام خصوصی هم براشون بذارید شاید انوجا بهتون بگن .
    اول سلام.حالا چرا خصوصی؟همین جا بگو داداش همه استفاده کنن.من که دقیقا نفهمیدم منظورت چیه واضح تر بگو
    یهچیز دیگه اینکه اگه مهربونتر بگید ادم بیشتر تمایل به کمک می کنه
    چشم عذر میخوام. آخه اینقدر بعضیها تو این سایت راجبه این قضایا دروغ گفتن که دیگه به این راحتی نمیشه به کسی اعتماد کرد.هنوزم به حرفهای دوستان بخورده مشکوکم. حالا یکم خودم تست میکنم ببینم راست گفتن یا بازم مثل بقیه دارن...
    مورد اخر اینکه یه چیزی بخواید که اگه کسی هم که اینکارست جرات انجامشا داشته باشه می گیری چی می گم خب این چیزی که شما می خواید می دونی یکی از نتایجش چیه اینهکه....... و دیگه همش اون طرف پاش گیره.
    آره داداش تازه متوجه شدم .ممنونم ولی راستش من خونه جدا دارم عزیز دل برادر حله؟

    نه داداش چرا ناراحت شم. ممنون از لطفت.
    Last edited by MEMA; 09-02-2007 at 00:48.

  7. #1417
    اگه نباشه جاش خالی می مونه zolgharnein's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    جاده سانتیاگو
    پست ها
    223

    پيش فرض

    با سلام دو باره خب
    مما جان گفتم که بهتره ایمان داشته باشی که توی اینکار موفق می شی همین که می گی اگه نشد بر می گردم و .........نشون می ده یقین نداری حتی به شوخی چیزی را نگو باید خودتا باور کنی باور کن مادرزادی توانایی انجام اینکارا را داشتی ولی نمی دونستی این مسایل وجود داره و حالا یکدفه از همش مطلع شدی و فهمیدی بدن هیچ تمرینی می تونی اینکار را انجام بدی اونوقت ببین چقدر تاثیرش بیشتره.
    یه چیز دیگه اینکه چیزایی که بچه ها توی تاپیک می نویسند دروغ نیست بعضیهاش را از جایی می گیرند بعضیهاش از تجربهای خودشونه می بینی اینجا کسی نخواسته دکون باز کنه اگه می خواست می تونست چیزای باور نکردنی تری بگه اینا که چیزی نیست.
    ============
    راستی از تجربه دیشب خودم بگم من خودم دارم تلاش می کنم بدون چون و چرا قبول کنم رویا بین هستم و می تونم کالبد انرژی را در حین خارج شدن از بدن ببینم دیشب هم همین کار را کردم و فقط قصد این کار را کردم قصد کردم یعنی اینکه با تک تک سلولها باور کنید که اینکاره هستید و تموم تمرکز را بر روی قصدتون نگه دارید من دیگه از تصویر ذهنی هم برای بیدار موندن استفاده نمی کنم خلاصه می کفتم ساعت 12 شب بود و منم داشتم از بی خوابی می مردم دیگه داشتم به حالت تهوع می یوفتم خلاصه فقط قصد کردم که بیدار بشم چون دیگه اصلا نمی تونستم تمرکز داشته باشم بی خوابی شدیدی گرفته بودم از یه طرف خوابم میومد خلاصه چشمام را بستم توی همین گیر و دار نمی دونم کی خوابم برد خلاصه شایدم خواب نبوده یکسری تصویر سازی قبل از خواب بوده که یکدفه توی همون تصاویر حس کردم یه باد خشک بیاد خلاصه یکلحشظه صداییی اینطوری شندیدم مثل اینکه دندوناتوی را بذارید روی لبتون و ایجاد صدا کنید همراه با صدای باد خود صداش واقعا پر از نیرو بود یه صدای وحشتناکی و جذابی هست می دونی خیلی خوندم که صداهایی مثل وز وز یا ترق ترق کردن و چیزای دیگه می شنوید ولی شنید که بود مانن دیدن خلاصه من که واقعاحال کردم خلاصه می گفتم یه حالت اینطوری داشتم که مثل فش فشه های چرخون هست که تا روشن می شن با صدا دور یه مر کز می چرخن من توی یه مرکز قوی انرژی قرار گرفته بودم و چیزای با همون صدا که گفتم دورم می چیرخید و حس می کردم دارم بالا کشیده می شم نمی دونید چه انرژی داشت حس می کردمنیرویی فوق االعده داره که یدفه حس کردم دارم به مرحله جدیدی پا می ذارم نکنه اتفاقی برام بیوفته اما سعی کردم نترسم و هیجان زده نشم فقط شاهد باشم اما گفتم بذار بسم الله الرحمن الرحیم بگم که خطری منا تهدید نکنه که یکدفه شروع کرد از اوناتفاق فاصله گرفتن و اروم چشمام باز شد و همه چیز تموم شد خیلی بد شد می دونید چیه من یبار دیگه اینطوری شدم اونبار هم توی خواب یه صدای وز وز شنیدم و فهمیدم دارم خارج می شم همونطور که خواب می دیدم افتادم روی زمین یکدفه به بیداری رسیدم حس کردم داره توی سرم یه چیزی به بیرون مکیده میشه احساس خلاء شدیدی کردم می خواست سرم کنده بشه خلاصه یادم افتاد که وقتیاولین بار این کار را می کنید به بدنتون بر گردید و دوباره اوج بگیرید منم خواستم این کار را بکنم که دوباره خراب کاری کردم و دوباره توی بدنم گیر افتادم.
    یهنتیجه گرفتم که باید به این اتفاق اعتماد کنید و ازش نترسید از اینکه نکنه به شما صدمه بزنه باید اونا مثل یه استاد پذیرفت و بهش اعتماد کرد و خوتونا بهش بسپرید . کاری که انشاء الله دفه دیگه خواهم کرد تا سه نشه بازی نشه.
    نمی دونم اگه این برونفکنیه پس اونی که وقت خلسه و توی بیداری حس می کنیم چیه فکر کنم اون یه توهم باشه که خیلی واقعی به نظر میاد .اصلا نمی تونم این جریان شدید انرژی را با اون مقایسه کنم.

  8. #1418
    داره خودمونی میشه m_s20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    103

    پيش فرض

    مما ي عزيز شك كرد ن در حد نرما لش خوبه وخيلي بهتر از زود باوريه و باعث ميشه يا انسان چيزي رو باو رنكنه يا اگه باوركرد عميق و ريشه اي باشه
    دوستي داشتم اصلا به اين مسايل اعتقاد نداشت به هم رفتيم نزد استاد عاملم پنج نفر شديم يه نفر كه البته خيليم چاق و سنكين بود خوابيد حوله اي روي صورتش انداختيم عامل وردي خوند و توي گوش هم جمله اي زمزمه كرديم كه درست يادم نيست نميدونم مهره رو بده به فلاني...و با صداي سوت با يه انگشتمون بلندش كرديم نفسمون كه تموم شد و صداي سوت قطع طرف سقوط كرد و ما تو هوا گرفتيمش جالب اين بود كه تا وقتي سوت ميزديمانگار پركاه بلند كرديم!دوستم كه چشماش چهار تا شده بود از اون به بعد به اين مسايل يقين پيدا كرد!
    Last edited by m_s20; 09-02-2007 at 12:30.

  9. #1419
    داره خودمونی میشه carol's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2006
    پست ها
    133

    پيش فرض

    من واقعا ديگه نمي دونم چكار بايد بكنم علاقه ي زيادي دارم كه تمريناتم رو ادامه بدم و دوباره برونفكني داشته باشم ولي احساس مي كنم اينكار براي من خطرناكه دليلش رو هم قبلا گفتم .اين رو هم بگم دفعه ي آخري كه داشتم از بدنم خارج ميشدم يه دفعه حس كردم شكمم شكافته شد ميخواستم ادامه بدم ولي اين شكافتگي اين قدر بزرگ و عميق بود كه ترسيدم و برگشتم حتي وقتي برگشتم هم هنوز اون شكاف رو تا چند دقيقه حس ميكردم .من فكر مي كنم يه موجودي اينكار رو كرد چون من اون لحظه تنها نبودم .دلم ميخواد ادامه بدم پيشنهاد شما چيه؟
    با توجه به اينكه من استعداد خيلي خوبي دارم و تقريبا يك هفته بعد از اينكه فهميدم چيزي به عنوان برونفكني وجود داره دچار اين حالت شدم بدون اينكه از قبل قصد كرده باشم يا تمريني داشته باشم.حيف نيست كه بهش توجهي نكنم؟؟

  10. #1420
    داره خودمونی میشه m_s20's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    پست ها
    103

    پيش فرض

    ذوالقرنين جون من فكر ميكنم انرژی بازم كم بوده احساس افتادن در گردباد مال كمبود انرژیه ترس هم كه نور الا نور كارا خراب ميكنه!
    اميدوارم موفق بشي
    ----------
    والا كارول جون صرفنظر از اون موجود همين كه فكر ميكني اين كار برات خطرناكه باعث ميشه كه اين كار برات خطرناك باشه قدرت تلقين به خود رو از ياد نبر! هر انچه ازش بترسيم بالاخره به سرمون مياد! به نظر اول بر ترست غلبه كن بعدشم حتما زير نظر يه استاد واقعي كار كن من اگه از اول با استاد كار كرده بودم حال و روزم خيلي بهتر از اين بود
    Last edited by m_s20; 09-02-2007 at 13:09.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •