چه كسي مي خواهد
من وتو ما نشويم
خانه اش ويران باد
چه كسي مي خواهد
من وتو ما نشويم
خانه اش ويران باد
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
هر کو شراب عشق نخوردیست و درد درد
آنست کز حیات جهانش نصیب نیست
تا دست رد به سينه دنيا گذاشتيم
آسان به روي خواهش دل پا گذاشتيم
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
در آفاق گشادست ولیکن بستست
از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر
من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر بازمگیر
روز شیرینم که با من آشتی بودش
نقش نا همرنگ گردیده
سرد گشته , سنگ گردیده
بادم پاییز عمر من کنایت از بهار روی زردی.
همچنان که مانده از شب های دورادور
بر مسیر خامش جنگل
سنگچینی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی
[اجاق سرد - نیما یوشیج]
یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
رهنمونیم به پای علم داد نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
نالهها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
در سکوت
بی تردید
در سر گیجه خواهی بود
دستانت در پشت سرت بسته شده
وجودت فرورفته در انزوا
جهنمت چند برابر شده
نقش بر زمین شده
کشمکش آغاز شده
ضربه توان فرسا زده شده
همه ات به هیچ تبدیل شده
به نیستی
رسیده ای به نهایت افت
اراده ات ناپدبد شده
دروغ روشن و بلوری است
دفاع کردن
آبراهه سرخ
حرف آخر زده شده
در لیست سیاه ثبت شده
باز سرگیجه تو را خواهد کشت
[جیمز هتفیلد-قرعه مرگ]
تا شد به زلف يار سرشانه آشنا
مسجود قدسيان همگي شانه من است
امام خميني(ره)
سلام دوستان خوبيد همگي؟
تو برام خورشيد بودي
توي اين دنياي سرد
گونه هاي خيسمو
دستاي تو پاك مي كرد
حالا اون دستا كجاست
اون دو تا دستاي خوب
چرا بي صدا شده
لب قصه هاي خوب
سلام
ممنون شما خوبی؟
رسیدن به خیر
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
هم اکنون 6 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 6 مهمان)