هر چه زودتر اقدام کن. بر خلاف تصور معافیت پزشکی خیلی خیلی با ارزشه و هیچ مشکلی هم برات ایجاد نمیکنه. برای شغل دولتی هم باید پارتی داشته باشی نه کارت پایان خدمت.
هر چه زودتر اقدام کن. بر خلاف تصور معافیت پزشکی خیلی خیلی با ارزشه و هیچ مشکلی هم برات ایجاد نمیکنه. برای شغل دولتی هم باید پارتی داشته باشی نه کارت پایان خدمت.
سلام دوستان .
تو توضیحات 01 ، نوشته که استخر و کتابخونه و پیرایشگاه و ..... ( کلی امکاناتی که ما تو محلمون نداریم ( مزاح کردم)) داره ، حالا میخواستم بدونم ، بچه هایی که آموزشی اونجا هستن میتونن از این امکانات استفاده کنن ؟ یکی میگفت نمیشه
ممنونم .
دیگه چیزی نمونده به یک اسفند
یه سوال:
میگن با ماشین 4 بزنید منظورشون شانه 4 هست یا آخرین درجه خود ماشین موزر؟
واسه لیسانس و پایینتر فرق داره ؟!
دوستان دیگه داریم به لحظات رفتن نزدیک میشیم !
من یه ساک متوسط برداشتم ! تو صفحه اول لیست لوازم مورد نیاز زده شده ! از دوستان میخوام یه لیست کوچیک از وسایلی که باید ببریم بهم بدید ! ممنونم
حوله چی ؟ ببریم ؟
یه سوال دیگه کسی میدونه فاصله ترمینال یزد تا پادگان خاتمی چقدره ؟ من شب از اصفهان حرکت میکنم به سمت یزد
به سلامتی
منم میرم یواش,موهارو چطوری زدی ؟! شماره 4 با شانه ؟! یا بدون شانه ؟!
خرما خشک یادت نره
فقط گفتن شلوار نبرید پس اونجا چی میپوشیم ؟! فوری بهمون شلوار گرم میدن ؟!
و در آخر موفق باشی
همه اونایی هم که این مدت کمک کردن اطلاعاتشونو در اختیارم گذاشتن دستشون درد نکنه
برگشتم یه خلاصه وضعیت میدم واسه بچه های اعزامی بعد
عرض ادب خدمت کلیه دوستان و بزرگان تایپیک
آقا ما هم بالاخره آموزشیمون تموم شد و با کوله باری از خاطره برگشتیم، در یک کلمه ، سخت نبود ولی آسون هم نبود ، یکی از اولین کارایی که بعد از آموزشی توی ذهنم بود این بود که بیام اینجا در مورد آموزشیم یه توضیحاتی بنویسم ، واسه دوره های بعدی که میخوان برن اونجا...
من آموزشیم پادگان ولیعصر اردکان بودم ، این پادگان تنها پادگان آموزشی نیروی هوایی سپاه( نیروی هوایی سپاه از سال 88 به نیروی هوافضا تغییر اسم داد) هستش ، بنابراین شما اگه بیافتی نیروی هوایی سپاه قطعا اموزشیت رو اونجا میگذرونی
ما سوم دی ماه بعداز اینکه از نظام وظیفه اومدیم بهمون بلیت اتوبوس دادن که بریم ترمینال جنوب ، ساعت 7 شب سوار اتوبوس شدیم و راه افتادیم به سمت اردکان ، تقریبان 8 – 7 ساعت راه هست که به اونجا برسیم ، اردکان شهر کوچیک ، با بافت قدیمی هست که 60 کیلومتر قبل از یزد هستش و پادگان ولیعصر هم حدودا 10 کیلومتر قبل از اردکان و کاملا وسط بیابون هستش ، از همون اول توی اتوبوس کم کم با بچه ها رفیق شدیم و شروع کردیم به صحبت و شوخی تا اینکه ساعت 4 صبح رسیدیم به جلوی پادگان ، یه نیم ساعت اونجا الاف بودیم تا کم کم اومدن و شروع کردن به بخط کردن و بازرسی وسایل ، سیگار ، موبایل ، ژیلت ، چای کیسه ای بسته بندی شده ، فلش و یه سری چیزا میگن بیاید تحویل بدین ، که البته چرت و پرت میگن ، چون بعدا فهمیدیم که بهترین فرصت واسه بردن هر کدوم از وسایل بالا همون روز اول هست که داریم میریم تو که حالا سر فرصت توضیح میدم
بعد از اینکه بازرسی شدیم ، یه دونه بیسکوییت بهمون دادن که باید با مقادیر زیادی اب میفرستادیش پایین ، و گفتن برید توی حسینیه، یه تیکه آهن جلوی در حسینیه هست که سربازای بالاخ موقع عبور از روی اون با دمپاییشون یه صدای خاصی تولید میکنن که یه جورایی فخر فروشی به سربازای جدید هست، یه خرده اونجا استراحت کردیم تا همه بچه ها اومدن، بعد از اینکه همه بازرسی شدن و اومدن توی حسینیه رفتیم واسه صرف صبحانه ، توی راه رفتن به سلف سرویس به سربازهای دوره های بالاتر برخوردیم که با جملاتی مث " بو واکسن میاد" و " بوی ساتر میاد" و[حذف شد] ازمون استقبال بینظیری کردن
، خلاصه وارد سلف شدیم ، روی در و دیوارش گنجشککای اشی مشی لونه کرده بودن و هیچ بعید نبود در حین غذا خوردن از بالای سرت رد بشه و رنگ لباست رو به سبز لجنی یا قهوه ای تغییر بده، یه سری شیر آبخوری هم اونجا هست که ازش به جای آب ، چایی میاد بیرون که بیشتر مواقع هم چاییش سرد شده ، صبحونه رو زدیم به بدن و رفتیم واسه سگ دو زدن بین ساختمون های پادگان برای گرفتن استحقاقی هامون
، از این ساختمون به اون ساختمون در به در شدیم تا کم کم قد و دور کمرمون رو اندازه گرفتن و استحقاقی هامون رو تحویل دادن ، ما فکر میکردیم که بعد از اینکه لباسهامون رو گرفتیم ، مرخصی میدن که بریم اندازه کنیم ، ولی این اتفاق نیافتاد و ما رو تا میاندوره نگه داشتن ، تا یکی دو دوره قبل از ما روال کار به این شکل بود که لیسانسه ها وقتی یکم ماه های زوج اعزام میشدن ، لباسهاشون رو میگرفتن و مرخصشون میکردن تا 18 همون ماه که با دیپلمه ها دوره شون شروع میشد ولی از سال 90 ، این قضیه عوض شد و لیسانسه ها رو از همون اول دوره شون رو شروع میکردن
بعد از اینکه استحقاقی ها رو روز اول تحویل دادن رفتیم توی آسایشگاه و وسایل رو به صورت موقت چیدیم توی کمدهامون ، که بعدا جای تخت و کمدتون به ترتیب کدتون عوض میشه
روز اول بسیار طولانی خواهد بود ، لامصب عقربه های ساعت خیال جلو رفتن ندارن
بعد از ناهار و نماز یه سری آموزش های پایه مث بستن بند پوتین و گتر شلوار و از جلونظام و کارای ساده دیگه رو روز اول بهتون یاد میدن و کسایی هم که ریش مدل دار یا موی بلند دارن ، مورد عنایت قرار داده میشن و همرنگ جماعت خواهند شد
یه مقدار در مورد محیط کلی پادگان واستون صحبت کنم ، پادگان ولیعصر 5 تا گردان داره که چهارتاش دیپلمه ها و زیر دیپلمه ها و یه گردان فوق دیپلمه ها و بالاتر هستن ، البته گردان که میگم جمعیتی اندازه یه گروهان واقعی بیشتر نداره ، 98 درصد کسایی که میافتن اینجا از جمله خود بنده معرف( بخوانید پارتی) داشتن ، خیلی ها پارتی هاشون در حد سردار بود ، و خیلی های دیگه بعد از اینکه کد خورده بودن واسه نیروی انتظامی و ارتش تونسته بودن جابجا کنن و بیان اینجا ، روی همین حساب فکر میکردم کسایی که میافتن اینجا آدمای عجیب و غریبی هستن ، ولی خدا رو شکر اینجوری نبود و بچه ها واقعا اهل حال بودن ، توصیه میکنم تا وارد نشدید از محیط اونجا واسه خودتون پیش فرض قرار ندید ، هم دوره ای هاتون مث خودتون هستن ، پس از این نظر نگران نباشید...
پادگانش از نظر وسعت و جمعیت متوسط هست ، و حدودا 10 کیلومتر قبل از اردکان هست که یه جاده مخصوص داره ، و کاملا وسط دل بیابون هستین (عکساشو از گوگل توی پستای قبلیم گذاشته بودم) ، این جاده مخصوص از زیر یه پل راه آهن رد میشه که به خاطر ارتفاع کم پل بعضی از اتوبوسای اسکانیا نمیتونن از زیرش رد بشن ، و بعضی وقتا مجبورین از اونجا تا پادگان رو پیاده برین ، خلاصه چیزی جز سگ و سرباز و سوپور اونجا نیست فقط کنار پادگان یه امامزاده هست و دیگر هیچ...
اما در عوض آسمون بسیار قشنگی داره ، توی روز ابرای آسمون خیلی قشنگ میشن ، شبا هم کلی ستاره داره ، که انصافا اسمون به این قشنگی رو هیچ جا ندیدم، برخورد فرمانده ها و کادری ها با سربازا خوبه و کمتر کسی اونجا هست که توهین و فحش بکشه به آدم ، به جز چند تا آدم ... که همه جا هستن و کاریش هم نمیشه کرد ، ولی حداقل با گردان فارغ التحصیل رفتار خوبی دارن
دورتادور پادگان کوه و دشت هست که به خاطر همین هم به زیبایی هر چه تمام تر دهنمون سرویس میشه ، مثلا واسه راهپیمایی های برد کوتاه و بلند ، میبرن توی این بیابونا ، هیچ محدودیتی هم نداره چون هرچقدر راه میریم چیزی جز بیابون نمیبینیم ، یه کوه معروف بین این کوه ها هست به نام کوه دختر ، از توی پادگان که نگاهش کنید، نیمرخ یه دختر رو میبینید که دراز کشیده ، و یکی از تفریحات سالم ما نگاه کردن به این کوه بود
خلاصه کم کم هفته اول بسر شد و ما هم عادت کردیم به محیط اونجا ، بعد از گذشت ده روز از شروع دوره و توی تاریخ 13/10/91 رسیدیم به قسمت جذاب ماجرا ، که همون میاندوره بود ، یه ضرب المثل معروف چینی هست که میگه 但你不能被部署到波斯湾月戴伊不生 معنیش میشه : اگه اعزامی دیماه هستی ، حتما مریض خواهی شد
میاندوره ما 10 روز بود که با اینکه مدتش زیاد بود ولی کلا در حال دوا درمون خودمون بودیم، چون توی هفته اول 90 درصد بچه ها سرمای شدید خوردن و اصلا نفهمیدیم میاندوره چجوری گذشت ، توی راه برگشت با چند تا از بچه ها هماهنگ کردیم و باهم ترمینال جنوب قرار گذاشتیم برگشتیم ، توی اتوبوس ما بچه ها ی گردان ها دیگه هم بودن ، به عوارضی قم که رسیدیم یکی از سربازای دیپلمه از اتوبوس پیاده شد و اصرار داشت که فرار کنه ، خلاصه راننده و رفیقاش هرچقدر باهاش صحبت کردن که از خر شیطون بیاد پایین نشد که نشد ، و به این ترتیب ما اولین سرباز فراری رو دیدیم ، توی گردان ما مورد فراری تا آخر دوره نداشتیم ، ولی بین دیپلمه ها چند تا انگشت شمار بودن که فرار کردن ، به هرحال آدم یا یه کاری رو نباید شروع کنه ، یا اگه شروع کرد باید تا تهش بره....
در کل چیزی که اونجا آدم رو اذیت میکنه ، زود بیدار شدن و رژه و تمرینات بدنی و اینا نیست ، بیشتر جنگ روانی بود که آدمو عصبی میکرد، یه توصیه هم بهتون میکنم خیلی روی تاریخ های ترخیص که روی در و دیوار و در دستشویی ها میخونید حساب نکنید ، چون دوره شما با دوره های قبل فرق میکنه ممکنه یکی دو روز تاریخ ترخیصتون جابجا بشه
ما دوره 49 فارغ التحصیل بودیم ، آخرای دوره سر قضیه ترخیص یه کل کل درست و حسابی با مربی ها و فرمانده ها کردیم ، که یه سری دلخوری ها پیش اومد و لقب جوسازترین دوره رو به خودمون اختصاص دادیم ، به خاطر همین دعوایی هم که کردیم ، احتمالا دوره های بعد از ما به معنای واقعی کلمه دهنشون اسفالت میشه ، چون توی یه سری موارد بسیار سخت گیرتر خواهند شد ، مثلا یکی از موارد که فرمانده کل پادگان گفت باید اجرا بشه این بود که اردوی ما از دیپلمه ها جدا بشه ، این به این معنیه که گردان فارغ التحصیل رو به تنهایی میبرن اردو و بسیار اردوی سخت تری پیش روی شماست ، که به نوبه خودم جا داره همین جا به خاطر این بلایی که در انتظار شماست معذرت خواهی کنم
موارد دیگه ای که به ذهنم میرسه رو به شکل سوال و جواب میگم که به نظرم اینجوری بهتره:
استحقاقی چی بهمون میدن؟
یه کوله ، سه دست لباس ، یه اورکت ، هشت جفت جوراب ، چهار تا شرت ، حوله بزرگ و کوچک ، یه دست لباس گرم زیر ، دو جفت پوتین ، چهار تا واکس ، دو تا پودر لباسشویی وشامپو ، یه جفت دمپایی ، چفیه قرآن مهر ، دو تا کلاه ، دو تا پتو و ملحفه ، و یه سری خرت و پرت دیگه که یادم نیست
برنامه غذایی اونجا چجوری؟
بهترین وعده غذایی ناهار هستش ، صبحونه اش آدمو سیر نمیکنه و شامش هم نسبت به ناهارش کیفیت پایین تری داره
از وسطای دوره به بعد فارغ التحصیلا دیگه سلف سرویس نمیرفتیم ، به صورت نوبتی میرفتیم غذا رو میاوردیم توی اسایشگاه میخوردیم ، ولی دیپلمه ها همچنان مسیر آسایشگاه تا سلف رو با قدم های استوار طی مینمودند
برنامه اش توی طول هفته به ترتیب صبحونه-ناهار-شام به این شکله :
شنبه : پنیر و شیر - پلوتن - آش
یکشنبه : کره و مربا - قیمه - سیب زمینی تخم مرغ
دوشنبه : پنیر و خیار - چلوکباب - کنسرولوبیا
سه شنبه : حلوا ارده ( بهترین صبحونه اونجا) - باقالی پلو - عدسی
چهارشنبه : پنیر و خرما - چلو مرغ - کنسرو لوبیا
پنجشنبه : کره و مربا - گربه سبزی - سوپ
جمعه: پنیر و خیار - ساچمه پلو - ماکارونی
چی با خودمون ببریم ؟
کمد شما جای زیادی نداره و کوله و وسایل رو وقتی تحویل بگیرین ، جایی واسه وسایلی که از اینجا میبرین نمیمونه و مجبورین بذارین زیر تخت ، پس وسایل اضافی با خودتون نبرین ، مثلا لباس و اینا به جز همینایی که روز اول تنتون هست دیگه نبرین ، همینایی که توی پست اول هست به علاوه پول تقریبا کفایت میکنه ، بیشترین چیزی که اونجا لازم میشه ، تنقلات خشکبار و خرمای خشک هست که به دردتون میخوره
برنامه روزانه به چه شکلی هست؟
ساعت 5 بیدار باش هست و آماده میشین واسه نماز ، بعدش میاین میرین واسه صبحونه ، آماده شدن جهت صبحگاه ( هر روز صبحگاه هست و شنبه ها هم صبحگاه مشترک هست که باید جلوی فرماندهی رژه برین) ، بعد تا ظهر کلاس هستین ، نماز ظهر ، یقلوی به دست به سمت سلف ، مجددا کلاس تا بعد از ظهر ، مراسم شامگاه( برخلاف صبحگاه که تقریبا همیشه تشکیل میشه ، شامگاه کلا 7-8 بار بیشتر تشکیل نشد) ، نماز مغرب ، شام ، رسیدگی به کارای شخصی ، 9:45 دقیقه هم خاموشی و خواب
واقعا بعضی روزها به خصوص روزای اول که با روال کار آشنا نبودیم فرصت دستشویی رفتن هم به آدم دست نمیداد ، ولی کم کم عادت میکنی ، در مورد حمام هم بگم که ساعت 4:30 تا 5:30 صبح و 4:30 تا 5:30 بعد از ظهر زمان حمام هست ، حموم جالبی هم داره به سبک و سیاق معماری های یزد ساختنش و باحاله ، یکی از سخت ترین کارها میزون کردن آب گرم و سرد حموم هست ، چون آب یا داغ میشه یا سرد، من همیشه با ولرم کردن آب مشکل داشتم
چه کلاسهایی داریم؟
تمرین رژه – عقاید – احکام – جنگ نوین – سلاح – تاکتیک – کارآفرینی – مخابرات – سیاسی و تو همین مایه ها
لباسمون چه رنگیه؟
بر خلاف ارتش ، نیروی زمینی و هوایی و دریایی سپاه همشون لباسشون یه رنگ هست و اونم پلنگی با لکه های قهوه ای کم رنگ و پرنگ و سفید هست ، بهش بلدرچینی هم میگن
با چه سلاح هایی کار میکنیم؟
سلاح سازمانی سپاه کلاشینکف هستش ، بنابراین بیشتر با این سلاح کار میکنید ، اگه وقت بشه با ژ3 هم بهتون آموزش میدن و خمپاره انداز ژ3 هم چند نفری شلیک میکنن ، توی اردو هم یه تانک هست که یکی دونفر با آر پی جی بهش شلیک میکنن و چند نفری هم واسه دوشکا و چند نفری هم واسه گرینف انتخاب میشن
دوره کد میخوریم؟
برخلاف نظر خیلی ها نیروی هوایی سپاه دوره کد داره ، البته فارغ التحصیلا دوره کد نمیخورن و فقط مخصوص دیپلم و زیردیپلم هستش ، که چون تنها پادگان آموزشی نیروی هوایی سپاه هست مجددا همین جا میافتن ، یه دوره تخصصی پدافند هست که با توپ 23 میل کارمیکنن
درجه چی میگیریم؟
لیسانس بدون بسیج =>> رزمدار دوم( معادل استوار دوم ، سه هلال و یه خط زیرش که بهش سه موز و یه خیار هم میگیم)
لیسانس با یک سال بسیج فعال، یا نفر اول میدون تیر ، یاحافظ یک جز قرآن =>> رزمدار یکم ( معادل استوار یکم ، سه موز و دو خیار )
لیسانس با کفایتی ( برگ سبز بسیج) =>> ستوان سوم
فوق دیپلم بدون بسیج =>> رزم آور دوم ( گروهبان دوم)
فوق دیپلم با بسیج =>> رزم آور یکم ( گروهبان یکم)
کارشناسی ارشد بدون بسیج=>>ستوان سوم
کارشناسی ارشد با بسیج=>> ستوان دوم
دکترا بدون بسیج=>> ستوان دوم
دکترا با بسیج=>> ستوان یکم
دیپلم ( بسته به سابقه بسیج) =>> سرباز یکم ، رزم یار ، رزم آور سوم
زیر دیپلم( بسته به سابقه بسیج)=>>سرباز یکم ، سرباز دوم و سرباز صفر ( بهش لا میگن ، بلوتوث هم میگن)
مرخصی میدن ؟ آخر هفته ها چی؟
مرخصی آخر هفته فقط به متاهل ها ، بومی ها ، پارتی داران میدادن ، اونم بعضی از هفته ها میدن نه همیشه ، اگر شما جزو این سه دسته خوش شانس نیستید ، قید مرخصی آخر هفته رو بزنید ، اینم بگم که اردکان شهر کوچیکیه ، و همه همدیگر رو میشناسنن ، اگه رفتین با احتیاط سیگار بکشین ، چون آدماش به یه نحوی با پادگان در ارتباطن یعنی یا خودشون کادری هستن یا یکی از افراد خونوادشون توی پادگان کار میکنه ، یا سربازیشون اونجا بوده ، به هر حال هیچ بعید نیست کدتون رو بردارن و زنگ بزنن پادگان آمارتون رو بدن
یه سری اردو های تفریحی هم ممکنه براتون بزارن ، مثلا ما رو با هزینه خودمون یزد و اردکان و میبد بردن ، با دوربین فرمانده هم کلی عکس یادگاری گرفتیم که سر اون دعوای آخر فرمانده لج کرد و عکسا رو که قولش داده بود بهمون بده به هیچکس نداد
وضعیت سیگار چجوریه؟
همونطور که گفتم بهترین فرصت واسه بردن سیگار ابتدای دوره و یا مثلا بعد از میاندوره است که ورود سرباز به پادگان زیاده و دژبانا زیاد حال ندارن ، منتها ابتدای دوره سعی کنید صفهای عقب وایسین که حال و حوصله نداشته باشن بگردن به هر حال نحوه جاسازی هم مهمه ، ابتکار عمل داشته باشید
من چند باری که رفتیم اردوی تفریحی به صورت کاملا موفقیت آمیز بردم تو ، ولی در کل نسبت به خیلی از پادگان های دیگه بیشتر گیر میدن ، مهمتر از تو بردن کشیدنش هست که یه مقدار اذیت میشید ، چون از یه طرف دژبان ها حساسن و از یه طرف دوستان ... بیکار نمیشینن
واسه همین اگه گوشی و سیگار یا هرچیز دیگه بردین تو به هر کسی اعتماد نکنید
چه برنامه های عملی داریم؟
راهپیمایی برد کوتاه - راهپیمایی برد بلند – میدان تیر 50 متر ، 100 متر ، 200 متر ، شبانه – خشم شب – شاید میدان موانع- عوارض زمین - اردو
آب و هوا چطوره؟
به طرز عجیبی هوا رنگ عوض میکنه ، به خصوص اگه دیماه اعزام شید ، یه بار صبح هوا آفتابی بود ، کم کم ابرا اومدن و هوا ابری شد ، بعد یه دفعه برف اومد ، بعد یه باد اومد با سرعت 100 کیلومتر و آخر شب هم هوا دوباره خوب شد ، فکمون افتاده بود ما، اختلاف دمای شب و روز خیلی زیاده و به خصوص توی اردو [حذف شد]
اردو؟؟؟؟؟
آخرای دوره که میشه شما رو میبرن اردو ، اردو یا همون زندگی در شرایط سخت ، واقعا سخت ترین قسمت آموزشی هست ، ما رو سه روز و دو شب بردن اردوگاه که واقعا سخت بود ، اونجا یه سری آموزشهای جدا رو میبینید ، مث چاله گاز ، جهت یابی در شب توسط ستاره ها ، کمین و ضد کمین ، آفند و پدافند ، راهپیمایی های مختلف ( شاید توی یه روز نزدیک به 30-40 کیلومتر ما رو با کوله و پتو و تفنگ راه بردن ، دیگه به زمین و زمان داشتیم فحش میدادیم ) ، قبلش همش از محیط پادگان ناراضی بودیم ولی بعد از اردو در و دیوار پادگان رو ماچ میکردیم
خشم شب؟؟؟؟؟؟؟
خشم شب یا به اصطلاح کادری ها برپایی شبانه ، یه بار توی طول دوره و یه بار هم توی اردو زده میشه ، وقتی خوابین میریزن با تیر و تفنگ و سرو صدا بیدارتون میکنن و میریزنتون بیرون و شروع میکنن به سینه خیز دادن و بشین پاشو و اینا ، نترسید ، اونم کلی خاطره میشه ولی خب حواستون هم جمع باشه چونکه یکی دو تا از بچه های ما پاشون تا آخر دوره داغون شد
شیرین ترین خاطره من از آموزشی همین خشم شب بود ، شما حساب کن دو تا خشاب تیر بیان توی آسایشگاه خالی کنن ، کلی سر و صدا عربده بکشن ، یه گردان رو بریزن بیرون توی سرما ولی امین خان مث مرد سر جاش خوابیده باشه، چون فکر میکردم تمام این صداهایی که میشنوم توی خواب دارم میبینم ، خلاصه از اونجایی که خوابم خیلی سنگینه تا آخر دوره سوژه شده بودیم
حرف آخر اینکه سعی کنید زود عصبانی نشید ، حرفای این و اون رو دایورت کنید ، ارشد نشید ، به این راحتی ها هم که میگن تجدید دوره نمیکنن( ما توی راهپیمایی برد بلند یکی از بچه ها به جای پتو تو کوله اش یه دستکش استریل باد کرده بود ، شبیه بادکنک گذاشته بود ، فرمانده یه گردان دیگه فهمیده بود رفت بود لو داده بود ، فرمانده گردان ما مث سگ عصبانی شده بود ، قول داده بود که تجدید دوره کنه طرف رو ، حتی اسم چهار نفر که پتو نداشتن رو توی صبحگاه مشترک از پشت بلندگو اعلام کردن و گفتن که اینا تجدید دوره میشن ولی آخرش هم تجدید دوره نشدن)
امیدوارم که یگان هم خیلی زود بگذره و بیام پست پایان خدمتم رو اینجا بزارم
به هر حال یه دین به این تایپیک داشتم دوست داشتم اینجوری اداش کنم 29/11/91 یا حق
Last edited by V E S T A; 17-02-2013 at 18:06. دليل: حذف کلمات نامناسب
1897-31,ALIREZA GOLDEN,Alireza.M67,Amin_0913,amin_947,Behrang_sh,BEHZAD2007,cescjoon,DJ POLESTAR,ehsanla,h-blade,hassanshaikhi,hatef70,Igla,javadlf,keihanmirzaei,majid322,mani_2004_2006,mdi_7,METZELDER,meyn,mf.designing,Mohammad King,molaali,osta_ali,Pami,S126,saeedzakhar,sasan.69,Sha7ab,SNOW PATROL,TATU_TATY,urcu,urumchi,XENON24
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خوش اومدی داداش
دیگه چیزی به پایان خدمتم نمونده حدود 24 ساعتانشالله همه دوستان این لحطات رو بدون طی دردسر و ظلم درک کنن
خوش به حالت ... سدّی حدود دو برابر سد کنکور دانشگاه تهران رو پشت سر گذاشتی رفت![]()
امین جان همونطور که بچه ها میدونن منم 1 اسفند اونجا اعزامم
آقا پس از الان تو یه مقاطعی برم اشهدم رو بخونم(خشم شب)من وقتی با صدای خیلی بد از خواب میپرم قلبم تا آستانه مرگ میره (سابقه داشتم)
آقا خدا بگم چی کارِتون نکنه که سرِ اردو پدر مارو درمیارن
در کل یک دنیا ممنون چون با این پستت جواب خیلی از سولامو گرفتم
موفق باشی![]()
دوستان منم 3روزه خدمتم تموم شده
خوشحالم که زودتر رفتم و 21 ماه (والبته ظاهرا الان24 ماه)بهم نخورد
درکل دوران خوبی بود البته واقعا سخت بود ولی میانه های راه خیلی عادی میشه برات فقط اوایلش یه کم سخته
امیدوارم همه دوستان به خوبی وسلامتی این مرحله سخت زندگیشون رو پشت سر بزارن
یه نصیحت هم دارم سعی کنید هرجور شده کاری کنید که ناجا نیفتید چون واقعا سخته هرکاری میکنید یا ارتش برید یا سپاه
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)