وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
ناز بر من کن که نازت میکشم تا زندهام
نیم جانی هست و میآید نیاز ازمن هنوز
وه که دامن میکشد آن سرو ناز از من هنوز
ریخت خونم را و دارد احتراز از من هنوز
ناز بر من کن که نازت میکشم تا زندهام
نیم جانی هست و میآید نیاز ازمن هنوز
ز کوی ميکده برگشتهام ز راه خطا
مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
بيار زان می گلرنگ مشک بو جامی
شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز
زير ايوانت اگر روزي كبوتر ميشدم
آن قدر پر ميزدم در خون، كه پرپر ميشدم
آتشم گل كرد و بالم سوخت با پروانهها
كاش چون پروانه در آتش شناور ميشدم
كاش در هنگام طوفان سياه نيزهها
سرخ تر از شرم بغضآلود خنجر ميشدم
مشکوک می زنید
شین خوبه اره ؟!!!!!
مشغول رخ ساقی، سرگرم خط جامم
در حلقهی میخواران، نیک است سرانجامم
اول نگهش کردم آخر به رهش مردم
وه وه که چه نیکو شد آغازم و انجامم
شب های فراق آخر بر آتش دل پختم
داد از مه بی مهرم، آه از طمع خامم
ببین چطور دستی دستی حرف پشت سر پسر مردم در میارن!!
مثل سرگذشت باران است قصهات ٬ عزيز دلم !
وقتی که هست ٬ لبريزم می کند از دانه های پر سخاوت اش ;
خيسم می کند ميان اين همه قحطی رطوبت عشق
و وقتی که نيست ٬ خاطره بويش در بارش اولين قطره بر خاک ٬
آشوبی می اندازد به دلم ٬
که چاره ای نمی ماند جز دويدن به سوی يک سراسيمگی بی انتها
تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها !!!!!!!!
***مرز در عقـل و جنـون بـاريـک است
كفر و ايمان چه بههم نزديک است
عشق هم در دل ما سردرگم
مـثــل ويـرانـي و بـهـت مــردم
گيسـويـت تعـزيتي از رؤيا
شب طولاني خون تا فردا
خــون چـرا در رگ مـن زنجـيــر است؟
زخـم من تشنـهتـر از شمشيـر است
مستم از جام تهي حيراني
(بـاده نوشيده شـده پنهاني)(?)
عشق تو پشت جنون محو شده
هوشيـاريست مـگـو سهو شده
من و رسـوايي و ايـن بار گنـاه
تـو و تنهايي و آن چشم سياه
از من تازهمسلمان بگذر، بگذر
بگــذر از سر پيمـان بگذر، بگذر
دِيــن ديـوانـه به ديــن عشق تو شد
جادهي شک به يقين عشق تو شد
مستم از جام تهي حيراني
(بـاده نوشيده شـده پنهاني)(?)
*************************
اطلاعیه
بدین وسیله از تمام دوستانی که من ناراحتشون کردم عذر خواهی میکنم
نقل قول از سنجد
بر میگردم حتما![]()
![]()
Last edited by mohammad99; 08-08-2007 at 01:45.
یاری که دستگیری یاری کند کجاست
گر سینهای خراشد و جیبی درد کسی
یاریست هر چه هست و ز یاری غرض وفاست
یاری که بیوفاست کجا میبرد کسی
همه رفتند کسی ....
Last edited by sise; 08-08-2007 at 02:07.
یک صندلی،یک گیلاس و یک سیگار
یک قاب که می خندد در کودکی ام
یک صندلی رو به دری نیمه باز
یک بانگ از هم آوایی
یک سیگار خاموش
یک گیلاس پر ازیأس
نوشیدن فاصله ی من تا در... .
رخساره یی که توفانش
مسخ
نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانه تو به خاک می افتد
آن که در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد .
[احمد شاملو]
......................
سلام به همه
در شب دیوانه ی غمگین،رخساره یی که توفانش
مسخ
نیارست کرد.
چه فروتنانه بر آستانه تو به خاک می افتد
آن که در کمر گاه دریا
دست
حلقه توانست کرد .
مانده دشت بیکران در زیر باران،آه،ساعت هاست
همچنان میبارد این ابر سیاه ساکت دلگیر.
نه صدای پای اسب رهزنی تنها؛
نه صفیر باد ولگردی،
نه چراغ چشم گرگی پیر....
هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)