تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 14 از 16 اولاول ... 410111213141516 آخرآخر
نمايش نتايج 131 به 140 از 154

نام تاپيک: معرفی مشاهیر و اسطوره های ایرانی

  1. #131
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    1

    پيش فرض مختصری از زندگینامه استاد محمّد رضا یحیایی سمنانی

    مختصری از زندگینامه استاد محمّد رضا یحیایی سمنانی

    «به نام حضرت دوست»

    «اگر هریک از ما کارهایی راکه قابلیت انجام آنرا داریم، انجام می دادیم، جداً شگفت زده می شدیم».(توماس ادیسون)

    جناب استاد محمّد رضا یحیایی(Mohammad Reza Yahyaie) ،
    عالِم اسلامی ؛ نويسندۀ کُتب پُرفروش؛ محقّق و مُکتشف ؛

    مُخترع اختراعهای ثبت شده ؛
    مدرّس شناخته شده علوم رزمی و روحی و عرفان اسلامی ؛

    دارای مدرک ليسانس يومی هوتراپی(ماساژدرمانی) از ژاپن –Grade 3 ؛
    استاد کاراته- کمربند مشکی- دان 5 ؛

    و بُنيانگذار يوگای جامع(اسلامی) در ايران و جهان- استاد اعظم- لباس طلائی
    (Founder of ComprehensiveYoga)؛ می باشند.

    استاد محمّدرضا یحیایی سمنانی در سال 1347 در شهر تهران در خانوادۀ مسلمان و شیعه بدنیا آمد .
    استاد در سال 1357 در رشتۀ هنرهای رزمی و در سال 1367 در رشته های : ادیان ، عرفان ، متافیزیک ( ماوراءِالطبیعه ) ، علوم روحی و طـّـب سنـّـتی فعالیت خود را آغاز نمود، و در سال 1372 دستگاه پزشکی «طـّب سوزنی بدون سوزن» را با تز جدید (درد = تجمّع بارهای الکتریکی در یک نقطۀ بدن) اختراع نمود.

    در زمینه های مختلف از ایشان اختراعات ، اکتشافات ، تزها و کتابهای آموزشی متنوعی به ثبت رسیده و ایشان گواهینامه های متعددی در زمـیـنـه هـای هـنرهـای رزمی(MARTIAL ARTS) ، طـبّ سنــّـتی(TRADITIONAL MEDICINE) ، علوم روحیMENTAL SCIENCES))، متافیزیک (ماوراءِالطبیعه )(METAPHYSICS)، تکنولوژی و ... دارا می باشد.

    در حال حاضر هنرجویان فراوانی که شاگردیاستاد را کرده اند، در رشته های تخصّصی : الکترونیک ، مکانیک ، شیمی ، پزشکی ،جراحی ، بیهوشی ، ادیان ، احادیث ، تکنولوژی ، ورزشی ، رزمی ، طبـّی ، روانشناسی ،فراروانشناسی و .... در راه رضای خداوند قادر مطلق مشغول خدمت به مردم و خلق میباشند .

    نويسندة فوق، 5 سری ِ چهارده تايی کتاب [در مجموع 70 عدد] به نيّتِ 5 تن، و چهارده معصوم(ع)، دردست تأليف دارد که به ترتيب تقديم به چهارده معصوم «ائمه اطهار(ع)» می نمايد. باشدکه مانند چهارده نورِ ولايت که همگی نوری واحد می باشند، اين کتابها نيز هم راستا با نورِ ولايت نوری شوند و جلوی پای روندگانِ راه ائمه اطهار(ع) را روشن نمايند.


    1- دایرة المعارف کامل هفت طـّب اصلی دنیا ( جلد اول ) (5 جلدی)،( چاپ 1374 و 1378، ناشر:مؤلف)
    یک) ماساژ درمانی و تسکین دردها .
    دو) طـّب فشاری کودکان و بزرگسالان .
    سه) طـّب سوزنی با سوزن - فتیله گذاری - طـّب سوزنی با دستگاه الکترونیکی بدون سوزن ( تز جدید ) .
    چهار) آب درمانی با فشار - آب درمانی بوسیلۀ نوشیدن - حمام درمانی .
    پنج) یوگا درمانی - نماز درمانی - موسیقی درمان - علوم ماوراءِالطبیعه .
    شش) خامگیاهخواری - غذاهای خامگیاهخواری ( تغذیۀ طبیعی ) .
    هفت) طـّب گیاهی - شناسایی بیماریها - معالجه با طـّب گیاهی - خاصیت گیاهان - بهداشت مو .

    2- یوگا در هفت مرحله ، از مبتدی تا عالی، (چاپ 1375 و 1376 ناشر:غزالی - چاپ 1379، ناشر: ارمغان)
    یک) تغذیۀ بدن .
    دو) پاکیزگی بدن - تمریناتی جهت دیدن کالبد اثیری و هاله های نورانی اطراف بدن .
    سه) تمرکز - مدی تیشن - بیدار کردن چشم سوم - تله پاتی - حس ششم .
    چهار) تمرینات تنفسی - چاکراها - بیداری کـُـندالینی - سپر نامرئی در مقابل امواج منفی .
    پنج) حرکات یوگا - حرکت درمانی .
    شش) روزه - تقویت هاله های نورانی اطراف بدن .
    هفت) عشق به خدا - خواب عارفانه برای الهامات روحی - پرواز روح - خود هیپنوتیزم - سخنان ائمۀ اطهار(ع) و قرآن کریم در رابطه با خودشناسی .

    3- خواب درمانی بیست دقیقه ای ، (چاپ 1376، ناشر: غزالی- آوای دانش)
    جهت مداوای بیماریهای سخت و ناعلاج بوسیلۀ تز جدید خواب درمانی می توانید خودتان را معالجه نمایید :
    1- جوش دادن استخوانهای شکسته 2- از بین بردن تومورها و غده های چرکی و سرطانها در بدن 3- از بین بردن سنگ کلیه و سنگ مثانه 4- فلجی بدن ( M.S ) 5- کری 6- سکتۀ قلبی 7- سکتۀ مغزی 8- تأمین کردن ویتامینهای بدن 9- تأمین کردن اکسیژن لازم بدن ( آسم ) 10- ناراحتی اعصاب 11- بیماران روحی 12- بیماران هموفیلی 13- میگرن 14- ترک اعتیاد ( تز جدید ) .
    و در نهایت تز جدید خود هیپنوتیزم برای رسیدن به حالت خلسه جهت خود شناسی روحی .

    4- قدرتهای ذهنی(خودآموز روحی- روش مطالعه با نويسنده کتاب)،(چاپ 1378، نشرمهر«آوای دانش»)
    بوسیلۀ روش نوین خود آموزی روحی شما می توانید کتاب مورد علاقۀ خود را در مدت زمانی کوتاه و با درک کامل مطالب نهفته شده در داخل کتاب را فرا بگیرید و شامل مطالب مفید زیر می باشد :
    1- طریقۀ نـُت برداری 2- شرایط مطالعه کردن 3- بیماریهای مطالعه کردن 4- معالجۀ بیماریهای مربوط به مطالعه کردن 5- مدی تیشن 6- تمرکز افکار 7- توصیه های بهداشتی جهت مطالعه کردن 8- طریقۀ ارتباط برقرار کردن با روح نویسندۀ کتاب 9- یادگیری مطالب نهفته شده در درون کتاب بدون خواندن .

    5- انرژی معجزه گر گياهان(خوددرمانی بوسيله انرژی گياهان- روش انرژی گرفتن ازگیاهان)، (چاپ 1378، نشرمهر)
    بوسیلۀ روش نوین خود درمانی بوسیلۀ انرژی گیاهان شما می توانید خود را در مدت زمانی کوتاه مداوا نمایید و شامل مطالب مفید زیر می باشد :
    1- معالجه توسط انرژی گیاهان 2- قدرت اعجاز درمان با انرژی گیاهان 3- انرژی و هاله های نورانی اطراف گیاهان دارویی 4- طریقۀ شفا دادن بیماران توسط انرژی درمانی گیاهان ( تز جدید ) 5- طریقۀ معالجه کردن حیوانات بدون کمک توسط خود درمانی روحی 6- طریقۀ قدرت گرفتن از گیاهان 7- ضمیر آگاه ، ناخود آگاه و ابَـرآگاه .

    6- ماساژ درمانی ( یو می هو تراپی )
    بوسیلۀ این کتاب ، شما می توانید خود و دیگران را در مدت زمان کوتاهی ، از دست بیماریهایی مثل : سیاتیک ، واریس ، اِم . اِس ، دیسک ، کمردرد ، پادرد ، گردن درد ، آرتروز ، رماتیسم ، پیری زودرس ، جا به جایی استخوان لگن خاصره ، یبوست ، دردهای ستون فقرات و شانه ، لاغری ، چاقی و خستگی مفرط ، نجات دهید . از جمله : 1- تاریخچۀ ابداع « یو می هو تراپی » 2- درجات گواهینامه در « یو می هو تراپی » 3- علــّت بیماریها 4- اثرات جا به جایی استخوان لگن خاصره 5- روش درمانی معجزه آسایی که ، بیماریها را ریشه کن می کند 6- اثر روش درمانی « یو می هو تراپی » روی بیماریها 7- تنها یک درصد از مردم ، لگن خاصرۀ نرمال دارند 8- زایمان و جا به جایی استخوان لگن خاصره 9- جا به جایی استخوانهای لگن خاصره ، و بروز بیماری 10- وجه تشابه باد بزن با بدن 11- تشخیص انحراف استخوان لگن خاصره 12- رازهای پنهان ماساژ درمانی « یو می هو تراپی » 13- روشهای درمانی هفتگانه 14- آموزش صد تکنیک ماساژ درمانی « یو می هو تراپی » 15- آموزش نرمش های فردی « یومی هو تراپی » ( 48 نرمش فردی ) 16- جدول انعطاف ، مربوط به نرمش های فردی « یو می هو تراپی » 17- جدول اندازه گیری وضعیت درمانجو ، قبل و بعد از ماساژ درمانی « یو می هو تراپی » 18- طـّب سنـّـتی ، جهت درمان بیماریها ( 1- ماساژ درمانی 2- طـّب فشاری 3- طـّب سوزنی 4- فتیله گذاری 5- دسـتـگـاه الـکـترونیکی « طـّب سوزنی » بدون سوزن 6- آب درمانی با فشار آب سرد 7- آب درمانی بوسیلۀ نوشیدن 8- حمام درمانی 9- یوگا درمانی 10- نماز درمانی 11- موسیقی درمانی 12- تغذیۀ طبیعی درمانی 13- طـّب گیاهی 14- خواب درمانی 15- انرژی درمانی 16- رنگ درمانی 17- حجامت 18- بادکش 19- هو میو پاتی ) .

    7- سرچشمۀ نور الهی ( برنامۀ ارتباط با خدا )
    بوسیلۀ این برنامه ، می توانید به خود شناسی و خدا شناسی ( تکامل ) دسترسی پیدا نمایید ، از جمله : سوره های مهم قرآنی به همراه ذکر خاصیت آنها ، درسهای زندگی از ائمۀ اطهار(ع) ، دعا های مهم ائمۀ اطهار(ع) ، نمازهای مهم ائمۀ اطهار(ع) ، استخاره کردن با قرآن کریم ، دور کردن شیطان از خود به مدت چهل روز ، تعبیر خواب صادقه ، حفاظ چهارده معصوم(ع) ، زیارت اهل قبور ، تماس با ارواح طیـّـبه ( کالبد اثیری - کالبد برزخی ) ، سرعت بخشیدن به کارها ، اتکاءِ به نفس ، آداب معاشرت ، مراقبه ، ایمان قوی ، دعای کمیل ، دعای نـُدبه ، و ....

    8- طـّب سوزنی جامع
    بوسیلۀ نقاط طـّب سوزنی ، شما می توانید خود و دیگران را در مدت زمانی کوتاه ، از دست بیماریهایتان نجات دهید . در این کتاب تمامی اطلاعات مربوط به چهارده نصف النهار در طـّب سوزنی ، طوری تجزیه و تحلیل گردیده که هر کسی می تواند با آموزش دیدن صحیح آنها ، و تحریک آن نقاط ، بیماریهای خود و دیگران را از بین ببرد . اگر شما این نقاط مهم ( چهارده نصف النهار ) را خوب فرا گیرید ، فقط کافی است که آن نقاط را با روشهای مختلف تحریک نمایید ، در اینصورت با تحریک نقاط مورد نظر ، بیماریها را ریشه کن می نمایـیـد : 1- بـوسیلۀ فـشار دادن با انگـشتـان دســــت ( طـّب فشاری ) 2- بـوسیـلۀ آتـش ( فتیله گذاری ) 3- بوسیلۀ سوزن ( طـّب سوزنی ) 4- بوسیلۀ دستگاه الکترونیکی و بدون سوزن ( دستگاه طـّب سوزنی با فرکانس و بدون سوزن ) ، و .... همچنین محتویات کتاب به قرار زیر می باشد : 1- یین و یانگ و تائو 2- تای چی 3- انرژی حیاتی ( چی ) 4- شناسایی بیماریها 5- سیستم پنج فازی 6- عوامل پنجگانۀ کنترل 7- چهارده نبض بدن 8- غذاهای « یین و یانگ » 9- انواع نبض ها 10- تأ ثیر احساسات بر روی بدن 11- تأ ثیر آب و هوا بر روی بدن 12- گردش انرژی بر حسب ساعات مختلف در شبانه روز 13- توصیه هایی برای زندگی سالم در طول سال 14- نقاط اختصاصی و مهم در طـّب سوزنی 15- قاعده های مهم در طـّب سوزنی 16- چهارده نصف النهار طـّب سوزنی 17- طبقه بندیهای نقاط طـّب سوزنی 18- روشهای تعیین مکان نقاط طـّب سوزنی 19- تحریک عصبی الکتریکی ، از طریق پوست ( TENS ) 20- فواید استفاده از دستگاه طـّب سوزنی بدون سوزن 21- اساس علمی طـّب سوزنی 22- مکانیسم عصبی اثر ضد درد با طـّب سوزنی 23- طـّب سوزنی با دستگاه الکترونیکی طـّب سوزنی بدون سوزن 24- طریقۀ استفاده کردن از نیروی حیات ( چی ) 25- چهارده نصف النهار اصلی ، به همراه توصیف کانالها و نقاط 26- نقاط طـّب سوزنی که بیشترین مورد استفاده را در بی دردی با طـّب سوزنی دارند 27- جدول کامل نقاط طـّب سوزنی به همراه نام چینی ، تلفظ ، نام فارسی ، مکان ، درمان 28- فرهنگ لغت نامهای چینی در طـّب سوزنی 29- درمان بیماریها ، توسط نقاط طـّب سوزنی .

    1) 9- آموزش کاراته به زبان ساده « سَبک : شیتو ریو » ( کمربند سفید : کیو 10 و 9 ) ( جلد اول ) ، (12 جلدی)،(چاپ1385، ناشر:ارمغان)
    بررسی کاملی در رابطه با شاگردان مبتدی در هنرهای رزمی ( کاراته ) بعمل آمد و متوجۀ این موضوع شدیم که تقریبا ً همگی آنها آگاهی کاملی از رشتۀ ورزشی خود نداشته ، لذا بخاطر آگاهی و داشتن پایۀ محکم در امر هنرهای رزمی ( کاراته ) این کتاب مرجع که اولین کتاب در این مورد می باشد ، به رشتۀ تحریر در آمده و شامل موضوعات زیر می باشد :
    1- تاریخچۀ کاراته 2- « کاراته - دو » چیست ؟ 3- شیتوریو « کاراته - دو » 4- آرم ، شیتوریو 5- کمربند و لباس کاراته 6- ترتیب درجه بندی « کیو » ( شاگردان ) 7- ترتیب درجه بندی « دان » ( اساتید ) 8- مدت زمان گرفتن هر کمربند و دان 9- مدرک معادل نسبت به « کیو » ها و « دان » ها 10- گفتۀ بزرگان 11- کمربند سفید « کیو 10 » 12- کمربند سفید « کیو 9 » 13- اصطلاحات « شیتوریو ، کاراته - دو » 14- داچی ( ایستادن ) 15- کیهون ( تکنیک پایه ) 16- کاتا ( فـُرم - حرکات موزون و ریتمیک ) 17- تاچی کاتا ( فـُرمهای ایستادن ) 18- محورهای ، جونی نوکاتا « تای کیو کو » 19- تکنیکهای دست و پا 20- اختلاف سَـبکها 21- آمادگی جسمانی ( نرمش ) 22- تمرینات سخت در کاراته 23- وحدت روحی بوسیلۀ « چی کــُـنگ » 24- مفهوم حقیقی کاراته 25- « حس ششم » در هنرهای رزمی 26- « ذن » در هنرهای رزمی 27- طریقۀ پوشیدن لباس کاراته 28- طریقۀ بستن کمربند 29- روشهای مختلف احترام گذاشتن 30- جحتها و موقعیتها در کاراته 31- نکات مهم در سَبک « شیتوریو » .

    10- یی چینگ جامع ( کتاب تقدیرات - فالنامه و حکمت چینی )
    در این کتاب مطالب « یی چینگ » بطور جامع ، روان و ساده ، توسط مؤلف ابداع شده است ، تا هر کسی بتواند از آن مطالب استفادۀ لازم را ببرد . « یی چینگ » یا کتاب تقدیرات ، یکی از قدیمی ترین کتابهای دنیا بوده و بیش از چهار هزار سال عمر دارد . « یی چینگ » به شخص امکان می دهد تا نیروهایی که بخت را رهبری می کنند ببینند ، و او را از جریانی که در طول زندگی رُخ می دهد آگاه می سازد ، و به او امکان می دهد که با اطمینان پیش برود ، و به او گوشزد می کند که در چه هنگام می تواند این جریان را به نفع خود بگرداند . « یی چینگ » کاربردی دیگر هم دارد ، که روشن ساختن دنیای پنهان پشت ظواهر است . « یی چینگ » نمی گوید چه چیزی رُخ خواهد داد ، بلکه در عوض روشن می کند چرا چیزها بدینگونه هستند ، و روشی را که باید اتخاذ شود پیشنهاد می کند . تصمیم گیری نهایی با خود شخص است ، و نهایتا ً خود اوست که فاعل بر بخت خویش است . و شامل مطالب زیر می باشد :
    1- تاریخچۀ « یی چینگ » 2- خِرَد « یی چینگ » 3- تقویم باستانی چین 4- جدول زمان ، علامت بروج نجومی و ستارۀ هر « شش خطی » 5- تفسیر اصطلاحات مهم 6- مفهوم نمادها و سمبل ها 7- جَهات اربعه و فـُصول 8- اعضای بدن در « یی چینگ » 10- انواع فال گرفتن با « یی چینگ » ( روش چوبهای بومادران - روش شش قطعه چوب - روش سه سکه ) 11- خواندن متن های « یی چینگ » 12- جملات کلیدی در « یی چینگ » 13- جدول راهنمای « شش خطی » ها 14- فهرست شصت و چهار « شش خطی » 15- توضیح ، تفسیر ، حکم و تصویر شصت و چهار « شش خطی » ها 16- آموزش « یی چینگ جامع » به زبان ساده ، جهت تفأل .

    11- ذِن در هنرهای رزمی ( ذِن به زبان ساده ) ( ذِن جامع )
    شامل : تاریخچه و پیدایش ذن ، فلسفه ، معّما ، طریقۀ پیدا کردن جواب معمّا ها ، 114 داستان آموزنده در رابطه با ذن و تفسیر آنها ، چگونه به داخل ذن نفوذ کنید ( یکی شدن با ذن ) ، ذن چیست و چگونه از ذن برای ارتقاءِ سطح زندگی خود استفادۀ لازم را ببرید .

    12- رخنه در اسرار ( نفوذ در ماورا علوم )
    در این کتاب ، بررسی کاملی جهت فراگیری اخلاق علمی دانشمندان بعمل آمده است . همچنین این کتاب محور کار خود را روی وظایف استاد نسبت به شاگرد و همینطور وظایف شاگرد نسبت به استاد قرار داده است . با خواندن و عمل کردن به دستورات و احادیث این کتاب ، شما هم می توانید ، رخنه در اسرار و نفوذ در ماوراءِ علوم این جهان پهناور ، که خداوند حکیم در سینۀ انسانهای طالب علم و فضیلت به ودیعه نهاده ، بنمایید . و حتی پا را فراتر نهاده ، و از طریق نور کشف شهود ، مستقیما ً از انوار علم و حکمت الهی ، کسب فیض نمایید . مطالب این کتاب شامل مو ضوعات زیر می باشد :
    1- وظایف شاگرد نسبت به استاد 2- وظایف استاد نسبت به شاگرد 3- اخلاق علمی دانشمندان 4- سه نظریۀ فراگیری عُـلوم 5- طبقه بندی عُـلوم 6- فلسفه و اهمیت آن 7- دعای دانشمندان 8- حق عالم 9- مرگ عُـلما 10- همنشینی با عُـلما و گفتگو با آنها 11- پرسش از عالم و مذاکره با او 12- بذل علم 13- نهی از ندانسته گفتن 14- کسی که ندانسته عمل کند 15- روش بکار بستن علم 16- کسی که از علم خود معیشت خورد و بدان بنازد 17- لزوم حجت و ثبوت مسئولیت بر عالم 18- فضل علم و عالم 19- روایت کـُتب و حدیث و فضل نوشتن و اخذ به کتاب .

    13- کاربرد جامع چفیه[ استفاده بهینه از آن در مواقع اضطراری]

    14- حجامت جامع ؛[بر اساس طـّب قدیم(سنــّـتی)و طـّب جدید(پزشکی) به همراه تز جدید مؤلف]


    پوستر آموزشی ماساژ درمانی ( یومی هو تراپی )
    در این پوستر ( رنگی - cm70 * 100 ) ، شما با صد تکنیک ماساژ درمانی « یو می هو تراپی » آشنا می شوید ، از جملۀ آنها می توان جا انداختن مفاصل و بر طرف کردن گرفتگی های عضلانی و بر طرف کردن انواع ناراحتی ها ، مثل : سیاتیک ، واریس ، ام . اس ، دیسک ، کمر درد ، پا درد ، گردن درد ، آرتروز ، رو ماتیسم ، پیری زود رس ، جا به جایی استخوان لگن خاصره ، یبوست ، درد های ستون فقرات و شانه ، لاغری ، چاقی ، خستگی مفرط و .... را نام برد .

    کتابهای در دست بررسی و چاپ

    برخی از کتابهای نویسنده که در آینده قرار است به چاپ برسد به قرار زیر است :
    1- اصول بدنسازی بوسیلۀ وسایل داخل پارک 2- قدرتهای مافوق ماوراءِالطبیعه در دین اسلام 3- هفتاد فن اصلی آیکیدو ( دفاع شخصی ) 4- کلیۀ نرمشهای اصلی دنیا 5- آموزش کلیۀ سلاحهای رزمی دنیا 6- دایرة المعارف کامل هنرهای رزمی دنیا 7- شکستن اجسام سخت ( بونکن ) 8- آموزش نانچاکو در پنج مرحله 9- راز مشتهای کوتاه 10- شکستن اجسام بدون تماس فیزیکی 11- سفر به ماوراءِ ماده ( اختراعات قرن بیست و یکم ) 12- عجایب هفتگانۀ دنیای روحی ( علوم ماوراءِالطبیعه ) 13- آموزش هیپنوتیزم درمانی جامع به زبان ساده 14- آموزش انرژی درمانی جامع به زبان ساده 15- زندگی در شرایط سخت پنجگانۀ جهان ( کوهستان ، کویر ، جنگل ، ساحل ، قطب ) 16- پوستر آموزشی حرکات یوگا درمانی جامع 17- پوستر آموزشی نماز جامع ، و .... دهها کتاب آموزشی و آموزندۀ دیگر .


    · تمام این تألیفات ابتکاری بوده و درآنها تزهای جدید مؤلّف آمده است که بی نظیر است. البته کتب جدیدتری هم در دست بررسی و تحقیق ایشان می باشد که تعدادشان بیش از این کتب نامبرده هستند.

    · کـتابها و آثـار استاد یـحیایـی هر کدام چکیـده و عصاره علم 5000 ساله می باشند، یعنی تلفیق علم سنّتی(قدیم) و جدید می باشند، انگار با مطالعه کتابی در یک موضوع علمهای کامل آن زمینه را بدست آورده اید.


    شما در آستانه ورود به جهانی شگفت انگیز و ناشناخته هستید، یعنی سفر به درون. با خواندن این کتابها سفری به درون خود کنید، سفری که پُر از ناشناخته ها در جهانی شگفت انگیز می باشد، یعنی سفر به ماوراء.

    نشانی مکاتبه با استاد یحیائی: تهران- صندوق پستی 11155/1347

    برای کسب اطلاعات تازه تر و کاملتر به سایت رسمی(موقت) ایشان مراجعهفرمایید:
    سایت:
    سایت رسمی (موقت): [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    باآرزوی سلامتی حضرت مهدی(عج) و تعجیل در ظهور ایشان.
    مهدی

  2. #132
    حـــــرفـه ای Elfin-D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    پست ها
    7,785

    پيش فرض

    حکیم ناصر خسرو از شاعران بزرگ و فیلسوفان برتر ایران است که بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفهٔ یونانی و حساب و طب و موسیقی و نجوم و فلسفه و کلام تبحر داشت و در اشعار خویش به کرات از احاطه داشتن خود بر این علوم تأکید کرده است. ناصرخسرو بهمراه حافظ و رودکی جزء سه شاعری است که کل قرآن را از برداشته است. وی در آثار خویش، از آیات قرآن برای اثبات عقاید خودش استفاده کرده است.
    زندگینامه

    ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی بلخی، معروف به ناصرخسرو، در سال ۳۹۴ در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال افغانستان در خانوادهٔ ثروتمندی چشم به جهان گشود.

    بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار بنهاد مرا مادر بر مرکز اغبر

    (اغبر= غبارآلود، مرکز اغبر = کره زمین)

    در آن زمان پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه آماده شد: از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بی سابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عدهٔ زیادی از مردم را گرفت.

    ناصرخسرو از ابتدای جوانی به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی به عنوان مردی ادیب و فاضل به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از با شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر به ناصرخسرو مروزی شهرت یافت.

    همان ناصرم من که خالی نبود ز من مجلس میر و صدر وزیر

    نخواندی به نامم کس از بس شرف ادیبم لقب بود و فاضل دبیر

    به تحریر اشعار من فخر کرد همی کاغذ از دست من بر حریر

    وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت با پیروان ادیان مختلف از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها در مورد حقیقت هستی پرس و جو کرد. اما از آنچا که به نتیجه‌ای دست نیافت دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی به شراب و میگساری و کامیاریهای دوران جوانی روی آورد.

    در سن چهل سالگی شبی در خواب دید که کسی او را می‌گوید «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر» ناصرخسرو پاسخ داد «حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد» مرد گفت «حکیم نتوان گفت کسی را که مردم را به بیهشی و بی خردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید.» ناصرخسرو پرسید «من این از کجا آرم؟» گفت «عاقبت جوینده یابنده بود» و به سمت قبله اشاره کرد. ناصرخسرو در اثر این خواب دچار انقلاب فکری شد، از شراب و همه لذائذ دنیوی دست شست، شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت. وی مدت هفت سال سرزمینهای گوناگون از قبیل ارمنستان، آسیای صغیر، حلب، طرابلس، شام، سوریه، فلسطین، جزیرة العرب، قیروان، تونس، و سودان را سیاحت کرد وسه یا شش سال در پایتخت فاطمیان یعنی مصر اقامت کرد و در آنجا در دوران المستنصر بالله به مذهب اسماعیلی گروید و از مصر سه بار به زیارت کعبه رفت.

    ناصر خسرو در سال ۴۴۴ بعداز دریافت عنوان حجت خراسان از طرف المستنصر بالله رهسپار خراسان گردید. او در خراسان و به‌خصوص در زادگاهش بلخ اقدام به دعوت مردم به کیش اسماعیلی نمود، اما برخلاف انتظارش مردم آنجا به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند و سرانجام عده‌ای تحمل او را نیاورده و در تبانی با سلاطین سلجوقیان بر وی شوریده، و از خانه بیرونش کردند. ناصرخسرو از آنجا به مازندران رفت و سپس به نیشابور آمد و چون در هیچ کدام از این شهرها در امان نبود به طور مخفیانه میزیست و سرانجام پس از مدتی دربدری به دعوت امیر علی بن اسد یکی از امیران محلی بدخشان که اسماعیلی بود به بدخشان سفر نمود و بقیهٔ ۲۰ تا ۲۵ سال عمر خود را در یمگان بدخشان سپری کرد.

    پانزده سال بر آمد که به یمگانم چون و از بهر چه زیرا که به زندانم

    و تمام آثار خویش را در بدخشان نوشت و تمام روستاهای بدخشان را گشت. حکیم ناصرخسرو دربین اهالی بدخشان دارای شأن، مقام و منزلت خاصی است تا حدی که مردم او را به‌نام «حجت»، «سید شاه ناصر ولی»، «پیر شاه ناصر»، «پیر کامل»، و غیره یاد می‌کنند. مزار وی در یمگان زیارتگاه است.

    شخصیت ناصرخسرو

    ناصرخسرو یکی از شاعران و نویسندگان درجه اول ادبیات فارسی است که در فلسفه و حکمت دست داشته، آثار او از گنجینه‌های ادب و فرهنگ ما محسوب می‌گردند. او در خداشناسی و دینداری سخت استوار بوده است، و مناعت طبع و بلندی همت و عزت نفس و صراحت گفتار و خلوص او از سراسر گفتارش آشکار است. ناصر در یکی از قصاید خویش می‌گوید که به یمگان افتادنش از بیچارگی و ناتوانی نبوده، او در سخن توانا است، و از سلطان و امیر ترس ندارد، شعر و کلام او سمحر حلال است. او شکار هوای نفس نمی‌شود، او به یمگان از پی مال و منال نیامده است و خود یمگان هم جای مال نیست. او بنده روزگار نیست، چرا که بندهٔ آز و نیاز نیست، این آز و نیازند که انسان به درگاه امیر و سلطان می‌آورند و می‌مانند. ناصر جهان فرومایه را به پشیزی نمی‌خرد. (از زبان خود ناصر خسرو). او به آثار منظوم و منثور خویش می‌نازد و به علم و دانش خویش فخر می‌کند، این‌کار او گاهی خواننده را وادرا می‌کند که ناصر به یک شخص خود ستا و مغرور به خودپرست قلمداد کند.

    علی دشتی در این باره می‌گوید: مردی است با مناعت طبع، خرسند فروتن، در برابر رویدادها و سختیها بردبار، اندیشه‌ورز، در راه رسیدن به هدف پای می‌فشارد. ناصر خسرو در باره خود چنین می‌گوید:
    گه نرم و گه درشت چون تیغ/ پند است نهان و آشکارم
    با جاهل و بی خرد درشتم/ با عاقل نرم و برد بارم

    ناصر در سفرنامه رویدادها و قضاها را با بیطرفی و بی غرضی تمام نقل می‌کند. اما زمانی‌که به زادگاهش بلخ می‌رسد و به امر دعوت به مذهب اسماعیلی مشغول می‌شود، ملّاها و فقه‌ها سد راه او شده و عوام را علیه او تحریک نموده، خانه و کاشانه‌اش را به‌نام قرمطی، غالی و رافضی به آتش کشیده قصد جانش می‌کنند، به این سبب در اشعار لحن او اندکی در تغییر می‌کند، مناعت طبع، بردباری و عزت نفس دارد اما نسبت گرایش به مذهب اسماعیلی و وظیفه‌ای‌ که به ‌وی واگذار شده بود و نیز رویارویی با علمای اهل سنت و با سلجوقیان و خلیفه‌گان بغداد که مخالفان سرسخت اسماعیلیان بودند، ستیز و پرخاشگری در وی بیدار می‌شود، به فقیهان و دین‌آموختگان زمان می‌تازد و به دفاع از خویشتن می‌پردازد.

    درونمایه شعر ناصرخسرو

    ناصر خواستار جامعه‌ای‌ است پیراسته و پاک؛ دور از مفاسد اخلاقی، آدم‌کشی، دزدی، رشوه‌خواری، خیانت، چاپلوسی، عیش و عشرت. وی معتقد است که چنین جامعه‌ای جز زیر سیطره دین بوجود نمی‌آید. ناصر مدیحه‌گویی را دروغ می‌شمارد و از شاعرانی که امیران و سلاطین را مدح می‌کنند بیزار است، او شاعری را می‌پذیرد که شعرش راهنمای مردم باشد. محور شعر ناصر عقیده مذهبی و اخلاق است و وی همه چیز را زیر سیطره‌ای این دو قرار داده، از این رو دیوان اشعارش اغلب مشتمل است بر باورهای دینی، اخلاق و بقول امروزی اشعار سیاسی در انتقاد از میران، شاهان و سرایندگان ستایشگر، انتقاد از عالمان دینی که دین را وسیله قرار داده خود تا گلوگاه غرق در گناه هستند.

    ناصر در اشعار خویش به قرآن استناد می‌کند. در بسیار موارد آیات قرآن را تضمین می‌کند. وی برای قرآن درونسو و بیرونسو و یا به معنای دیگر تنزیل و تآویل قایل است. وی معتقد است که هرکس بی تاویل به قرآن دست یازد او گمراه است. قرآن دختری پوشیده است که زیورش علی است و قرآن بدون این تاویل موجب هلاک است.

    ناصرخسرو بلخی (481–394 هجری) یکی از نابغه‌های فکری و شاعر مشهور ادب فارسی دری در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) محسوب می‌گردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ اسماعیلی در کیش اسماعیلی معروف به حجت خراسان در سال 394 ه. در قبادیان بلخ (در شمال افغانستان امروزی) بدنیا آمد است. ناصر خسرو در آعاز زندگی در دربار پادشاهان غزنوی اشتغال داشت، اما در سال در اثر خوابیکه دیده بود به قول خودش از خواب غفلت بیذار شد، شغل دیوانی را کنار گذشت و در جستجوی خقیقت، معرفت و کمال به مسافرت پرداخت، تا سال 444 هجری در مسافرت یسر برد. وی مدت هفت سال سرزمین عربستان و شمال شرقی و جنوب غربی و مرکزی ایران و آسیای صغیر و شام و سوریه و فلسطین و مصر و قیروان و سودان را سیاحت کرد. مدت سه سال در مصر بماند، درین مسافرت هفت ساله با حکما و دانشمندان ئ علمای ادیان مختاف ملاقات کرد و مباحثات آراست در مصر با الموید فی الدین شیرازی ملاقات نموده و از طریق وی در مصر بدیدار خلیفة فاطمی (امام اسماعیلی) المستنصربالله مشرف گردید، او کیش اسماعیلی را موافق میل و آرزوی خود یافت و بدان پیوست و عنوان حجت خراسان را دریافت نمود. و در سال 444 ه. که حدود پنجا سال داشت به خراسان بر گشت و به بلخ زادگا اصلی خویش فرود آمد، و بدعووت مردم به کیش اسماعیلی پرداخت. اما با خصومت امرای سلجوقی ترک مواجه شد. امرای سلجوقی شاید هم با اشاره خلفای بغداد (عباسیان) که دشمنان خونی اسماعیلیان هستند عوام و علمای اهل سنت را علیه وی تحریک کرده، باب خصومت را باز نمودند. عوام در تبانی با ملاها دست به آشوب زده به خانه اش هجوم برده به آتش کشیدند. آخر نا گزیر خانه و کاشانه را ترک نموده متواری گشت، ایتدا به مازندران رفت و بعد به گرگان و بالاخره به (یمگان) بدخشان (افغانستان) پناهنده شد و بقیة عمر خود را در آنجا گذراند. ناصرخسرو بقیه عمر خود در بدخشان به تحقیق و تصنیف و تآلیف پرداخت، تا آنکه در سال 481 هجری پدرود حیات گفت.

    آثار ناصرخسرو

    ناصرخسرو دارای تالیفات و تصنیفهای بسیار بوده است، چنانچه خود درین باره گوید:

    منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن / زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا

    آثار ناصرخسرو عبارت اند از:

    * دیوان اشعار فارسی
    * دیوان اشعار عربی (که متاسفانه در دست نیست). خود درباره دو دیوان فارسی و تازی چنین گوید:

    بخوان هر دو دیوان من تا ببینی / یکی گشته باعنصری، بحتری
    یا:
    این فخر بس مرا که به هر دو زبان / حکمت همی مرتب و دیوان کنم

    * جامع الحکمتین - زساله ایست به نثر دری (فارسی) در بیان عقاید اسماعیلیان.
    * خوان الاخوان - کتابیست به نثر در اخلاق و حکمت و موغضه.
    * زادالمسافرین - کتابی است در بیان حکمت الهی به نثر روان.
    * گشایش و رهایش - رساله‌ای است به نثر روان فارسی، شامل سی پرسش و پاسخ آنها.
    * وجه دین - رساله ایست به نثر در مسائل کلامی و باطن و عبادات و احکام شریعت.
    * بستان‌العقول و دلیل المتحرین که از آنها اثری در دست نیست.
    * سفرنامه - این کتاب مشتمل بر مشاهدات سفر هفت ساله ایشان بوده و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید.
    * سعادت‌نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.
    * روشنایی‌نامه - این رساله نیز به نظم فارسی است.

    به از کتابها و رساله‌های فوق کتابها و رساله‌های دیگری نیز به حکیم ناصرخصرو ونسبت داده شده‌اند که بسیاری از خاورشناسان که راجع به احوال و آثار ایشان تحقیق کرده‌اند در وجود آنها تردید کرده اند. نام این کتابها و رسالات عبارت است از: اکسیر اعظم، در منطق و فلسفه و قانون اعظم؛ در علوم عجیبه - المستوفی؛ در فقه - دستور اعظم - تفسیر قرآن - رساله در علم یونان - کتابی در سحریات - کنزالحقایق - رساله‌ای موسوم به سرگذشت یا سفرنامه شرق و رساله‌ای موسوم به سرالاسرار.

    1 - سفرنامه ناصرخسرو (شرح مسافرت هفت ساله)

    2 - زاد المسافرین (عقاید فلسفی او را توضیح می‌دهد .)

    3 - وجه دین (درباره احکام شریعت به طریقة اسماعیله .) 4 - خوان‌الاخوان 5- روشنایی‌نامه 6 - سعادت‌نامه 7- دلیل‌المتحرین 8 - دیوان اشعار 9-جامع‌الحکمتین و کتب چند دیگری منسوب به ناصرخسرو هستند که به مرور زمان از بین رقته‌اند و یا شاید در مناطق کوهستانی بدخشان در نزد اشخاص و افراد محفوظ هستند.

    حکیم ناصرخسرو دارای تآلیفات زیادی بوده مه برخی از آنها به مرور زمان نابود گشته شوربختانه به دوران ما نرسیده اند. چنانچه خود در بارة تالیفات و تصنیفاتش گوید:

    منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن

    زین چرخ پر ستاره فزون است اثر مرا

    این کتابها عبارت اند از:

    1 - دیوان اشعار به فارسی

    2 - دیوان اشعار عربی که در دست نیست. خود در مورد دو دیوان پارسی و عربی خویش گوید:

    بخوان هر دو دیوان من تا ببینی

    یکی گشته با عنصری بحتری را

    یا:

    این فخر بس مرا که با هر دو زبان

    حکمت همی مرتب و دیوان کنم

    3 - جامع الحکمتین - رسالة است به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلی.

    4 - خوان الاخوان - کتابی است به نثر دری در اخلاق و حکمت و موعظه.

    5 - زادالمسافرین - کتابی است در حکمت الهی بزبان دری.

    6 - گشایش و رهایش - رساله لیست به نثر دری شامل سی سوال و جواب آنها.

    7 - وجه دین - کتابیست به نثر دری در مسایل کلامی و باطن عبادات و احکام شریعت.

    8 - دلیل المتحرین - مفقود.

    9 - بستان العقول - آنهم مفقود.

    10 - سفرنامه - کتابیست که خلص محتوای سفر هفت ساله اش را در بر دارد.

    11 - سعادت نامه - رساله ایست منظوم شامل سیصد بیت.

    12 - روشنایی نامه - این هم یک رساله منظوم است.

    به غیر از اینها کتب و رسالات دیگری نیز منصوب به حکیم ناصرخسرو هستند که ازین قرار اند:

    اکسیر اعظم، قانون اعظم، دستور اعظم، کنزالحقایق، رسالة الندامه الی زادالقیامه و سرالاسرار.

    نمونه اشعار

    روزی ز سر سنگ عقابی بهوا خاست واندر طلب طعمه پر و بال بياراست

    بر راستی بال نظر کرد و چنين گفت امروز همه روی زمین زير پر ماست

    بـر اوج فلک چون بپرم از نظـر تــيز می‌بينم اگر ذره‌ای اندر ته درياست

    گر بر سر خـاشاک يکی پشه بجنبد جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست

    بسيار منی کـرد و ز تقدير نترسيد بنگر که ازين چرخ جفا پيشه چه برخاست

    ناگـه ز کـمينگاه يکی سـخت کمانی تيری ز قضاو قدر انداخت بر او راست

    بـر بـال عـقاب آمـد آن تير جـگر دوز وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست

    بر خـاک بيفتاد و بغلـتيد چو ماهی وانگاه پر خويش گشاد از چپ و از راست

    گفتا عجبست اينکه ز چوبست و ز آهن اين تيزی و تندی و پريدنش کجا خاست

    چون نیک نگه‌کرد و پر خويش بر او ديد گفتا ز که ناليم که از ماست که بر ماست

    برگرفته از

    * کرامت الله تفنگدار شیرازی، دیوان اشعار، تهران ۱۳۷۴
    * دکتر جعفر شعار، گزیده‌ای اشعار ناصرخسرو. تهران ۱۳۷۰
    * دکتر جعفر شعار، سفرنامه ناصرخسرو، تهران ۱۳۷۱
    * برتلس، ناصرخسرو و اسماعیلیان. مسکو ۱۹۴۶. به زبان روسی.

  3. #133
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,878

    پيش فرض هوشنگ سیحون معمار بزرگ ایرانی

    او در ۱۲۹۹ در تهران بدنیا آمد. تحصیلات معماری خود را در دانشگاه تهران و دانشکده هنرهای زیبای پاریس (بوزار) انجام داد، وی هم اکنون در ونکوور کانادا زندگی می کند.

    وی زمانی استاد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و سه دوره رئیس این دانشکده بود. استاد"هوشنگ سیحون" نقاش و معمار 86 ساله ایرانی، به مرد بناهای ماندگار معروف است آن هم به دلیل طراحی و نظارت بر ساخت آرامگاه بزرگانی چون خیام، كمال الملك، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، كلنل محمدتقی خان پسبان و ده ها مقبره و آرامگاه دیگر، ضمناً وی طراح بنای موزه توس در سال 1347 و همچنین ساختمان بانك سپه در میدان توپخانه تهران نیز می باشد.

    استاد سیحون نقش اندازی است كه در دنیای ابعاد از معانی پر رمز و راز باطن سخن به میان می آورد و معانی و فلسفه نظری و وجودی بزرگانی كه معمار و طراح آرامگاه هر یك از آنان بوده، در نقش مقبره شان متجلی نموده است. به عنوان مثال در 1338 آرامگاه حكیم عمر خیام را مبتنی بر اصول ریاضی و مثلثاتی خیام، محاسبه و طراحی كرده است. او در کتاب « نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار می نویسد: ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کاره است، این سنگ یکی از مقاوم ترین سنگ هایِی ست که در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار می داند». او در ادامه می نویسد: « شکل کلی و مقبره ی نادر به شکل شش ضلعی متناسبی ست که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی می کند، دلیل این امر همین نکته است که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی می کرد.

    در کنار معماری به نقاشی از مناظر و روستاهای ایران می‌پرداخت و نمایشگاه‌هایی از این آثار خود در ایران و در خارج از ایران برپا کرده است.


    آثار وی در نمایشگاهی در دانشگاه ماساچوست در سال 1972 در كنار آثار هنرمندانی چون پیكاسو و دالی به نمایش درآمد. در این نمایشگاه تابلویی از كلافه های خط به نمایش گذاشت كه در آن از خطوط موازی و پر پیچ و تاب كه هیچ همدیگر را قطع نمی كنند، استفاده كرده بود. دانشگاه هایی مثل Mzt، هاروارد، واشنگتن و بركلی مجموعه ای از نقاشی های او را گردآوری كرده و نگهداری می كنند.

    همسر سابق وی معصومه سیحون نیز نقاش است و بیش از 70 سال سن دارد و شگرد وی در کشیدن نقاشی های مدرن است.

    برخی از آثار (معماری)

    مقبره فردوسی بزرگ
    آرامگاه فردوسی بزرگ
    آرامگاه بوعلی سینا در همدان(1951)
    آرامگاه خیام در نیشابور(1338)
    آرامگاه و موزه نادرشاه در مشهد(1958)
    آرامگاه كلنل محمد تقى خان پسيان
    مقبره عباس ميرزا و بعضی دولتمردان قاجار
    آرامگاه کمال‌الملک در نیشابور
    ساختمان بانک سپه در تهران
    بنای موزه توس(1347)
    مرکز فرهنگی یزد

    آرامگاه فردوسی بزرگ


    مجموعه فرهنگی باغ آرامگاه فردوسی در فاصله بیست کیلومتری شهر مشهد به طرف قوچان راه دو طرفه می شود و یکی از این راه ها به وسیله بلواری به نام پردیس به طول 7 کیلومتر به باغ آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی می رسد. بنا به شواهد باستان شناسی این منطقه توس تاریخی است که در دوره اساطیری به دست توس پهلوان ایرانی بنا گذاشته شد.سراینده حماسه های بزرگ ایران نیز در همین نقطه به خاک سپرده شد. در سال 1303 همزمان با برپایی جشن هزاره فردوسی قرار شد تا آرامگاه فردوسی به همت انجمن آثار ملی ساخته شود.

    انجمن با جمع اوري اعانه از مردم کارهاي آماده سازي براي ساخت بنايي در خور حکيم توس را آماده کرد. برای آغاز ساختمان باید محل دقیق مدفن فردوسی مشخص می شد. نخستین منبعی که از مدفن حکیم توس نام برده در چهار مقاله نظامی عروضی بوده که آن را جایی نزدیک، دروازه رزان توس در محل باغ خانوادگی او ذکر کرده بود.

    در اردیبهشت سال 1305 ارباب کیخسرو شاهرخ برای تعیین مکان دقیق مدفن فردوسی راهی توس شد. با تحقیقات به عمل آمده مشخص شد باغ حاج میرزا علی قائم مقام نایب التولیه است. با همکاری مقامات استان سراسر باغ کاووش شد و در باغ تختگاهی یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و مدفن حکیم توس بود.

    نقشه بنا را به اصرار انجمن شبیه آرامگاه کوروش توسط « آندره گدار» و پروفسور هرتسفلد طراحی شد و مهندس کریم طاهر زاده بر ان نظارت کرد. معمار ساختمان نیز حسین لرزاده بود. مساحت ساختمان 945 متر بود و بهترین حجاران تصاویری از شاهنامه را بر دیوارهایش حک کردند. بنای آرامگاه در مهر 1313 به مناسبت جشن هزاره فردوسی افتتاح شد. این بنا در سال 1348 با طراحی که هوشنگ سیحون براساس آرامگاه کوروش انجام داده بود گسترش یافت و باغ اطراف آن به همراه موزه کنارش ساخته شد.


    آرامگاه نادرشاه(1958)


    قوام السلطنه در اواخر عهد قاجار ( 1296 خورشيدى ) در محل يكى از مقابر ويران شده نادرى آرامگاه جديدى براى وى ساخت(52) و استخوانهاى او را از تهران به مقبره مزبور حمل كردند. اين بناى جديد كه در محل فعلى آرامگاه وى قرار داشت مدتى بر پا بود تا اين كه انجمن آثار ملى ايران در سال 1335 خورشيدى درصدد بر آمد آرامگاهى مناسبِ شأن نادرشاه براى وى در همان محل مقبره ساخته قوام السلطنه احداث نمايد. اين كار از سال 1336 شروع شد و در سال 1342 به پايان رسيد.

    مقبره كنونى نادرشاه واقع در ضلع شمال غربى چهارراه شهدا ( نادرى سابق ) كه پس از حرم حضرت رضا عليه السلام مهمترين موضع توريستى ـ تاريخى شهر مشهد تلقى مىشود، در باغى به مساحت 14400 متر مربع ساخته شده است. مقبره شامل سكويى دوازده پله اى، محل گور، پوششى خيمه مانند بر روى قبر، سكويى مرتفع در مجاور قبر با مجسمه نادرشاه سوار بر اسب و سه تن ديگر در پى او، يك غرفه فروش كتاب و دو تالار براى موزه است.

    طراح بنا مهندس سيحون بود و مجسمه ها را هنرمند فقيد ابوالحسن صديقى ساخته است. مصالح مقبره عمدةً از سنگهاى خشن و سخت گرانيت كوهسنگى مشهد است.

    بعضى از قطعات سنگ بسيار بزرگ انتخاب شده تا تداعى كننده مقبره دوم ساخته خود نادرشاه باشد. پوشش مقبره كاملاً به مانند چادر عشايرى است، كه نادر در آن زاده و هم كشته شده است. پوشش ديوارهاى داخلى مقبره نيز از سنگهاى مرمر اُخرايى رنگ مراغه انتخاب شده تا قتل نادرشاه در داخل چادر را تداعى نمايد.

    از موقوفات كرامند نادرى كه از تصرف وقف خارج شده بود روستاى دهشك در مجاور شهر تابران توس احيا شده و در اختيار موقوفه نادرى قرار گرفته است(53) كه احتمالاً به زودى از محل در آمد آن به بخشى از نيّات واقف بر سر قبر وى عمل خواهد شد.


    مجموعه باغ و موزه آرامگاه


    ساختمان جدید آرامگاه نادر شاه افشار به گزارش میراث خبر در تاریخ 12 فرودین ماه سال 1342 با حضور پهلوی دوم به همت انجمن آثار ملی در باغ نادری بازگشایی شد.

    نادر شاه افشار فاتح دهلی در هنگام حیات خود دستور به ساخت آرامگاهی کوچک در بالا خیابان مشهد داد. این آرامگاه کوچک در سال 1145 هجری قمری در مجاور چهارباغ شاهی و روبروی حرم امام ضا از خشت و گل ساخته شد. موزه نادری در قسمت اصلی بنای یادبود آرامگاه افشار در 2 تالار به منظور معرفی آثار تاریخی این دوره شکل گرفته است . این بنا به همت انجمن آثار ملی در سال 1342 خورشیدی توسط مهندس سیحون طراحی و ساخته شده است .

    تنديس نادر شاه سوار بر اسب به همراه تني چند از سربازانش بر فراز يک حجم سنگي مرتفع توسط مجسمه ساز شهير ايراني زنده ياد استاد«ابوالحسن صديقي » ساخته شده است . تالار شماره 1 : اين تالار به انواع سلاح هاي دوره افشاريه ، تابلوهاي نقاشي از نادر و صحنه هاي جنگ ، وسايل سوار کاري مانند زين و برگ اسب از دوره افشاريه تا قاجاريه ، چند نسخه خطي از جمله تاريخ جهانگشاي نادري و دو شمشير متعلق به نادراختصاص دارد که روي يکي کلمه«السلطان نادر » حک شده و روي ديگراين بيت شعر طلاکوب شده است: شاه شاهان نادر صاحب قران هست سلطان بر سلاطين جهان اين شمشير در دشت مغان به سال 1148 هجري در روز تاجگذاري نادر از طرف ملت ايران به وي هديه شده است. تالار شماره 2: اين تالار در سال 1373 به مجموعه اضافه شد و در آن انواع سکه، ظروف و ديگر اشياي اهداي از دوره صفويه تا معاصر به نمايش در آمده است. همچنین در گوشه شمالی آرامگاه نادر آرامگاه محمد تقی خان پسیان سردار خراسان قرار دارد.


    آرامگاه کمال الملک


    در جوار آرامگاه عطار نیشابوری و در میان باغی در حومه شهر نیشابور واقع است و در سمت غرب آرامگاه خیام و به فاصله دو کیلومتری از آن واقع است. طراح این بنای یادبود استاد هوشنگ سیحون است.

    این بنا در نقشه از دو مدول (پیمون) مربعی شکل تشکیل شده است و مستطیلی با تناسب 1 بر 2 را می‌سازند. اضلاع مربع در نما با یک قوس نیم دایره خود نمایی می کنند؛ حجم بنا از قوس‌هایی متقاطع که بر روی اقطار مربع زده شده اند پدید آمده که این فوسهای متقاطع، "تاق‌های چهاربخش" را که در معماری سنتی ایران بسیار دیده شده اند را تداعی می کنند و احتمالا منبع الهام طراح نیز بوده است. طراح با بهره‌گیری خلاقانه از قوس و با پیچشی که در ایده کلی آن ایجاد کرده، به نتیجه‌ای ظاهرا متفاوت با هندسه ای پیچیده دست یافته است. این طرح مبتکرانه به مدد سازه پوسته‌ای بتنی اجرا شده است.

    در بنای یادبود کمال الملک دو نوع قوس به شرح زیر دیده می شود. شش قوس نیم دایره نما که نسبت دهانه به ارتفاع آنها 1 به 2/1 است، چهار قوس متقاطع که بر روی اقطار دیده می شوند.. لازم به ذکر است که در پایین قوس‌های اصلی نما از روبرو دو قوس کوتاه‌تر نیز وجود دارند که در واقع تلاقی قوس‌های متقاطع هستند. شاید بتوان گفت حجم کلی بنا از پوسته‌ای سه بعدی در فضا حاصل آمده است که در یک حرکت نرم دو نوع قوس یاد شده را به هم پیوند می دهند. این قوسها و پوشش آنها در بالا، اشکال هندسی مخروطی شکلی را بوجود آورده‌اند که ابتکاری هندسی بوده، اوج خلاقیت معماری را در بهره‌گیری از عناصر معماری سنتی ایران در ترکیبی جدید و موزون نشان می‌دهد. در این بنا نیز همانند آرامگاه خیام هندسه نقشی شایان توجه دارد و پیوند عمیق این بنا را با نظام معماری ایرانی برقرار کرده است.

    تزیینات استفاده شده برای آرامگاه کمال الملک کاشی معرق است که نقوش آنها بسیار هنرمندانه بر روی سطوح منحنی نما بکار گرفته شده‌اند و به سمت خط تقارن قوس‌ها این نقوش کوچک و کوچکتر می‌شوند. به گفته طراح، کاشی معرق، معماری کاشان یعنی محل زادگاه کمال الملک را یادآور می شود. فرم کلی بنا و تزیینات و همچنین رنگ کاشی ها، هارمونی بس عجیب با بنای مجاور یعنی آرامگاه عطار دارد، بطوریکه شاید بازدید کننده در بدو ورود به باغ و در نگاه اول آندو را دو جزء از یک بنا درک کند!

    سنگ مزار کمال الملک همچون سایر سنگ‌های مزاری که سیحون در آرامگاه ظهیرالدوله تهران طراحی کرده است، یکپارچه از سنگ گرانیت و با بافت خشن بوده، در قسمت بالای سنگ که مرتفع و زاویه دار تراشیده شده است، نقش برجسته‌ای از کمال الملک توسط شاگرد ایشان مرحوم استاد ابوالحسن صدیقی حجاری گردیده است.

  4. #134
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض

    عین القضات همدانی

    شرح حال

    ابوالمعالي اين ابي بکر عبدالله بن محمد بن علي بن علي الميانجي مشهور به عين القضاة هــمــدانــي در حـــدود سال 492 هجري در همدان تولد يافته است.

    جد او ابوالحسن علي بن الحسن ميانجي، قاضي همدان بوده و در همدان کشته شده است.

    وي از فاضلان و داهيان عصر خود بوده و به فضل و درايت او مثل مي زده اند. خود نقل کرده است: (بعد از آنکه از گفتگوي علوم رسمي ملول شدم به مطالعه مضنفات حجةالاسلام اشتغال نمودم. مدت چهار سال در آن بودم و چون مقصود خود را از آن حاصل کردم، پنداشتم که به مقصود واصل شدم و نزديک بود که از طلب بازايستم و بر آنچه حاصل کرده بودم از علوم اقتصار نمايم. مدت يکسال درين بماندم، ناگاه سيدي و مولائي الشيخ الامام سلطان الطريقة احمد بن محمد الغزالي به همدان که موطن من بود تشريف آورد. در صحبت وي در بيست روز بر من چيزي ظاهر شد که از من و ما غير خود هيچ باقي نگذاشت و مرا اکنون شغلي نيست جز طلب فنا).

    عين القضاة همداني روش حسين بن منصور حلاج را داشته و در گفتن آنچه ميدانسته بي پروائي ميکرده است. از اينجا به دعوي الوهيت متهمش ساختـند و چون عزيزالدين مستوفي اصفهاني وزير سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه سلجوق به او ارادت داشت، به آزادي هر چه ميخواست ميگفت و هيچ کس بر وي چيزي نمي گرفت تا قبول عام يافت.

    اما چون وزير سلطان بر اثر دسيسه هاي وزير، ابوالقاسم قوام الدين درگزيني به حبس افتاد و در تکريت به قتل رسيد؛ عين القضاة همداني نيز که در اثر دوستي عزيزالدين مستوفي با قوام الدين درگزيني مخالفت داشت مورد مؤاخذه و غضب وزير جديد واقع گرديد. بدين صورت که قوام الدين مجلسي ترتيب داد و از جماعتي عالمان قشري حکم قتل عين القضاة را گرفت. و سپس دستور داد تا او را به بغداد بردند و در آنجا به زندان کردند.

    عين القضاة در زندان به تأليف کتاب شکوي الغريب عن الاوطان الي علماءالبلدان، پرداخت. در آخر او را به امر قوام الدين درگزيني از بغداد به همدان بردند در شب چهارشنبه هفتم جمادي الثاني سال 525 هجري بر در مدرسه اي که در آن به تربيت و ارشاد مريدان و وعظ مي پرداخت بر دار کردند. سپس پوست از تنش کشيدند و در بوريائي آلوده به نفت پيچيده، سوزانيدند و چون حسين بن منصور حلاج خاکسترش را بباد دادند. با او همان کردند که خود او خواسته بود:

    ما مرگ و شهادت از خدا خواسته ايم و آن هم به سه چيز کم بها خواسته ايم

    گر دوست چنين کند که ما خواسته ايم ما آتش و نفت و بوريا خواسته ايم


    او نزديك به ۹ سده پيش، نوجواني خود را در خراسان، “مركز علم و ادب آن زمان” نزد فيلسوف و دانشمند بزرگ، “عمر خيام نيشابوری” و استادانی مانند محمد حِمَويه گذرانيد و آموزش ديد. احمد غزالي از‌عارفان بزرگ و همراستای فكری ابن سينا، استاد دیگرعین القضات که در برابر برادرش “محمد غزالی” که غرق در دگماتيسم و بنيادگرايی و دشمن سرسخت فلسفه بود، راه فلسفه می رفت، عين القضات را “ قرة العين” (نور ديده) نام نهاد. عين القضات انديشمند و روشنگري ست آزاديخواه. در نوجواني به فراگيری دروس ديني روي آورد. هم زمان با فراگيری دانش زمانه ي خود، به کنکاش و بررسی اديان پرداخت و در روند جستجوگري‌های خويش، به ياري تعقل، باورهای ايماني خويش را مورد تجديد نظر قرار داد. آنگاه با تابیدن نور دانش و چالش در ذهن، در ده ساله‌ی پايان عمر كوتاه خويش، به اين گذار رهنمون گرديد كه تا برهان‌های برآمده از خرد را به جاي پيش انگاره هاي ايدآليستي و ايماني – مذهبي بنشاند و دگم هايي همانند “آفريده شدن عالم”، “واجب الوجود”، “ علم خدا”، “ بازگشت” ،”روز قيامت” و “بهشت و دوزخ ووو را به تمامی مردود شمارد. پس از اين ردٌ ونفي است كه تمامي تبليغات مذهب را “ دام وفريب” مي‌نامد و حتا ديدگاه استاد خويش”احمد غزالي” را ناپذيرفتني مي‌شمرد. آموزش هاي علمي ابن سينا، به ويژه نوشته‌هاي فلسفی آمده در كتاب “اضحَوی” ابن سینا كه به سبب آن از سوي “امام محمد غزالي” تكفير وی را به همراه داشت، پذيرا مي گردد. عین‌القضات ، در سن ۲۴ سالگي، مشهورترين كتاب فلسفي خويش “ زُبدَة الحقايق”(زبده) را به نگارش در آورد. عين القضات، بیش از شش سده پيش از دكارت و اسپينوزا و كانت، به فسلفه ي “ قائم به ذات بودن اشياء” يا به مفهوم “ شيي در خود” پي برد. دكارت (۱۶۵۰-۱۵۹۶) برآن بود كه پاره اي از شناخت ها از راه عقل به دست می‌آيند. وی بر آن بود که «هيچ چيزي را بي آنكه آشكار و مشخص به حس، درك نكرده ايم، نمي توانيم بپذيريم». دكارت با پيش نهادن حكم “مي انديشم، پس هستم» برآن است كه «موجودی انديشنده فهميدن» ، “ يقينی شهودي است”، اما او از خويشِ ناكامل خود به باورِ “ وجودي كامل” رسيد و اين باور را همانند يقينِ “هر كه انديشيد، پس هست”، وجود خدا را یقین پنداشت. دكارت “ شكافي عميق بين هستي انديشه و هستي ماده”، كشيد و تشكيل هستي را از دو گوهر كاملاً مجزا، يعني انديشه و ماده دانست. در نخستين سال هاي ۱۷ ميلادي، دكارت، به اين حقيقت كه “مي انديشم، پس هستم”، هسته‌ی شناخت فلسفي- علمي خويش را در برابر شكاكان بنيان مي گذارد و اما “دوآليسم” روح و جسم نگرش ارسطویی- افلاتوني در ديدگاه او ماندگار می‌شود. دکارت، جانوران را “حيوان- ماشين” مي نامد و كاربرد چنين برداشت فيزيك ابزاری را نيز براي انسان در نظر گرفته و با قوانين مكانيك، توضيح پرداز می شمارد. دكارت، شناخت پذيري ماده را نه از راه حواس(تجربه)، كه از راه تعقل (ذهن) و مكاشفه شدني مي داند. با نگرش دكارت، عقل به معناي قدرت درك مفهوم مي باشد و صورت كلي چيزها، يعني درك كليت را مي تواند، اما ذهن از آنجا كه بر اين كوشش است تا به كمال دست یابد و از آن‌جا كه اين فقط ذهن روشن دارای مفهوم كمال در خويش، پس مي تواند به‌وسيله روش شناختي (متدولوژي) به كمال مطلق دست يابد. به بيان ديگر، شناخت نهايي همان مكاشفه است. به ديد دكارت، مفاهيم كلي در ذهن جاي دارند و انديشه‌ها در بيرون از خود آدمي اند و در بيرون جهان محسوس،‌ موجود. به‌ياري مكاشفه، يا كشف شهود- “اشراق” تابش درك بي واسطه به دليل بي چون وچرا بودگي، آن چنان روشن و بديهي است كه نيازي به استدلال ندارد. همانند خورشيد، كه نماد حقيقتِ خويش است؛‌ و به بیان مولوي “آفتاب آمد دليل آفتاب”. گزاره‌ی «انسان هست»، امري آشكار و بديهي است، اين درك بي واسطه به وسيله‌ی خودِ بودن، “هستم مي انديشم” يا “ مي انديشم، پس هستم”، خود به هيچ برهاني نيازش نيست. دكارت، هرچند شناخت را به ياري حواس (تجربه) انكار نمي كند، اما نقش انجامین را به تجربه وا نمي گذارد. “من”، وجود خود را دريافت مي كنم، هستي خود را بي واسطه مي فهمم، اين دريافت نه حسي است نه استدلالي، مكاشفه‌ای‌‌ست از راه ذهن بي نهايت. «اسپينوزا» (۱۶۷۷-۱۶۳۲) نيز به « وحدت وجود» باور داشت و به سبب باورهايش و بیان گزاره‌ی «همه چيز در خداست و خدا در همه چيز است» از كليسا رانده شد. «اسپينوزا» با ردّ دوآليسم دكارت طبيعت و ماهيت چيزها را به يك گوهر واحد، به هستي يگانه که گاهي خدا و يا طبيعت اش مي خواند، جمع می‌بندد. طبيعت اسپینوزایی، ساختاري است هم از “ماده وهم از انديشه”. وی “ديدن همه چيز از چشم انداز ابديت “ شدني می‌شمارد زیرا که هدف، دريافت هرچيز با ادراك همه جانبه» است. ايمانوئل كانت (۱۸۰۴-۱۷۲۴)، نیز همانند عین القضات، “چيزها” را شناخت پذير مي دانست و برآن بود كه: در “ادراك ما از جهان هم “حس” و هم “عقل” دخالت دارد. در اينجا “كانت” به بياني هم “آمپيريست” است و هم “ راسيوناليست”، زيرا كه عقل گرايان، پايه شناخت (معرفت) انسان را همه در ذهن می‌دانند و تجربه گرايان، شناخت جهان را همه زاييده ي حواس انسان مي شمارتد. كانت، زمان ومكان را « دو صورت شهود» انسان می‌خواند و برآن است كه “درك حسي چيزها در زمان و مكان، ذاتي انسان است». كانت، زمان ومكان را فراسوي انسان نمي داند، بلكه اين دو مفهوم را وابسته به حالت آدمي مي شمرد. كانت مي گفت: « زمان و مكان، حالات حسي ماست، نه صفات جهان فيزيكي.» «هم ذهن با چيزها تطبيق مي يابد و هم چيزها در ذهن انطباق پيدا مي كنند». [« بين شيي در خود» و «شيي در نظر من”، تمايز است»]، يعني كه شناختِ قطعي چيزها نا ممكن است. به برداشت كانت، دو عنصر اما به شناخت انسان از جهان ياري مي رسانند:” احوال خارجي پديده كه از راه حواس(تجربه) یعنی «ماده شناخت» و ديگري احوال دروني(عقلي) خود انسان یعنی« صورت شناخت»، تا علت هر رويدادي را دريابد. در رابطه با اثبات خدا و نفي آن، كانت بر آن بود كه عقل و تجربه، هيچ يك مبناي استوارى براي اثبات وجود خدا نيستند. كانت، براي حل اين بن بست دين، راستای ديني تازه اي گشود و گفت «آنجا كه پا ي عقل وتجربه مي لنگد، تهي گاهي پديد مي آيد كه مي توان آن را با ايمان پُر كرد.» كانت، اين باور ديني را وظيفه‌ی اخلاقي انسان مي شمرد. كانت، مسيحيت را با چشم بستن بر عقل وتجربه، نجات بخشيد. ايمانوئل كانت، ايمان به «بقاي روح»، ايمان به « وجود خدا»، و ايمان به « اختيار انسان» را « انگاره‌هاي عملي« ناميد و اخلاق(وجدان فردي) را مفهومي مطلق بخشيد. كانت در كشمكش بين عقل و تجربه راهي ميان بر مي يابد: « دو چيز ذهن مرا به بهت و شگفتي مي‌افكند و هرچه بيشتر و ژرفتر می‌انديشم، بر شگفتي‌ام مي افزايد: يكي آسمان پر ستاره اى كه بالاي سر ماست و ديگري موازين اخلاقي كه در دل ماست.» با اين برداشت است كه افلاتون، عين القضات و دكارت را در كنار هم و در آيينه ي مکاشفه مي بينيم. دكارت و كانت و نيز عين القضات، گويي اين بيان افلاتون را بازگويي مي كنند: «نفس مانند چشم است، چون متوجه چيزي شود كه بر آن نور حقيقت و هستي تابد، آن را درك مي كند و روشن مي گردد، اما چون به دنياي نيم تاريك كون وفساد توجه كند، ازآن فقط وهمي به دست مي آورد و درست نمي بيند.» افلاتون دنياي « مُثُل» را ديدن چيزها در پرتو آفتاب مي نامد. افلاتون چشم را به نفس (عقل) و خورشيد را به مانند سرچشمه‌ی نور حقيقت تشبيه مي كند. افلاتون تفاوت ميان بينش روشن عقل و بينش آشفته‌ی ادراك حسي را به ياري مثال حس بينايي ثابت مي كند. اين انديشه به دكارت و كانت و آگنوتسيست هايي همانند “هيوم” و “لاك” كه وجود ماده در بيرون از ذهن را مي پذيرفتند اما، در برابر شناخت پذيری پديده های مادی، “لاادری گری” نگرش می‌ساختند، گسترش مي يابد. اما عين القضات، گرچه با بيان همان عشق افلاتون، اما در بيان شناخت پذيري «چيزها» گامي فراتر از دكارت، اسپينوزا و كانت برداشت. كانت، با آنكه وجود ماده را در خارج از ذهن مي پذيرد، اما شناخت پذيري ماده را به «ما نمي دانيم” وا مي گذارد. عين القضات نزديك به هزا رسال پيش، هستي را به ياري عقل و دانش ، شناخت پذير مي داند. انديشه هاي فلسفي- علمي عين القضات در باره‌ی مفاهيم علم، شناخت، عقل و بصيرت، نشانه‌ی چيرگي و ديدگاه های خردمندانه‌ی اين عارف است. به ديد عين القضات: عقل، عالي ترين و كامل ترين نماد و فرآورده ي پيچيده ترين و كامل ترين ماده روي زمين،(“مغز”) سرچشمه شناخت است. عقل به بيان پارامنديس(۵۱۵-۴۴۰ پيش از ميلاد) تنها داوری است كه حقيقت را تشخيص مي دهد. به بيان عين القضات «هرچه كه بتوان معناي آن را به عبارتي درست و مطابق آن، تعبير نمود، علم نام دارد.” و معرفت (شناخت) به آن معناست كه «هرگز تعبيری از آن متصور نشود، مگر به الفاظ متشابه». به بیانی، این تعریفی‌ست از حقیقت یعنی بازتاب واقعیت عینی در ذهن انسان. ” و بصيرت چشم درون انسان است كه “هرگاه اين چشم باز شود، بديهيات عالم ازلي را درك خواهي كرد.” اين بيان، تاييدي است بر قديم بودن هستي و اينكه “هست از نيست پديد نيايد”. بيان دكارت، ششصد سال پس ازعين القضات است كه وي اين آگاهي را مكاشفه ناميد. عين القضات بر آن است كه چشم عقل مانند پرتو آفتاب و بصيرت، خود خورشيد است؛ عقل يا خرد برای شناخت حوزه‌ی دنيای مادی موجود در زمان ومكان، عملكرد مي يابد و بصيرت، ادراك فراحسي شهود از ديدگاه او در متافيزيك ره می‌جويد. عين‌القضات به مانند يك خردگرا (راسيوناليست) تا آنجا توان پرواز در این وادی دارد که دستاوردهاي دانش زمانه و زیستی‌اش، ميدان بازگشايي پيچيدگي ها، برداشت و ارزيابي پديده ها و پرسش ها را شدني مي ساختند. اما، انديشه اش گاهي تا آن فراسوی اوج مي‌گيرد كه به ماترياليسم و روش شناختي ديالكتيكي نزديك مي شود، آنگاه كه شرايط عيني و علمي زمانه و زندگاني اش، تبيين پديده‌هاي پيچيده را ناشدني مي گردانند، به «آگنوتيسيسم» نزديك مي گردد. اما در«نمي دانم» لاادري گري هاي نمونه‌ی «جان لاك» و «هيوم» نمي ماند. پس به بصيرت راه مي جويد تا به شناخت پذيري «چيزها» برسد. عين القضات ماده را قديم مي داند، نه‌آفريده شده(حادث)، اما به متافيزيسم هم چشم دارد. با اين حال، متافيزیکی كه از ديد وي شناخت پذير است، اما با « چشم بصیرت كه خود خورشيد است.» چنين نگرشي يك اعتماد به نفس بزرگ انساني، يك اراده سترگ و ضد دینی را به نمایش می‌گذارد، و با اعلام جنگ با دين، نشانه دارد. عين القضات در مهمترين كتاب فلسفی خویش، «تمهيدات»، همانند ابوسينا،« معاد» (بازگشت) يكي از مهمترين اركان و اصولي دين اسلام را غيرعقلاني و مردود مي شمرد. عين القضا ت، در اين كتاب آشكارترين ديدگاه هاي «انسان خدايي» ، «وحدت وجودی» ، ضد ديني و الحادي خويش را بي پروا آشكار مي سازد. آموزش هاي او در اين كتاب، جوانه هاي زندگي پرفروغ و زيبنده‌ی يك فيلسوف جوان در آستانه شكوفايي را بازتاب مي دهد و عين القضات بي باك و حلاج وار، ديدگاه های انقلابی و روشنگرانه‌ی خويش را همه جا تبليغ مي كند و به بيداری جامعه و حقیقت جویی ‌خویش می‌كوشد. او دشمن ناداني و خرافات دينی‌ست و حفره‌های خوفناک دين را مي شناساند؛ پس حكومت و دين حاكم، به همراه شريعت‌مداران، سخت بيمناك مي شوند. دستور بازداشت وي از سوي خليفه‌ی بغداد و فقيهان داده مي شود. عين القضات دستگیر و دست بسته به زندان بغداد روانه مي گردد. در سن سي و سه سالگي در زندان، كتاب «شكوی الغرايب» را به زبان عربي مي نویسد. اين كتاب ارزنده را دفاعيه عين القضات مي شمارند. “زندان و زنجير و اشتياق و غربت و دوری معشوق البته بسيار سخت است.” اما، همه اين شنكنجه ها را مي پذيرد و در برابر دين و دولت طبقاتي، تن به تسليم نمي سپارد. سرانجام در سن سي وسه سالگي در « شب هفتم جمادي الآخر سال ۵۲۵ هجري» (۵۰۹ خورشيدي )/ ۱۱۳۰ ميلادي ، آیت‌الله های در بار خلیفه و حوزه نشینان موقوفه خوار، کشتن‌اش را فتوا می‌دهند. حقیقت، با مرگی،‌هزار بار مردن و سوختن، بر دار می شود. نوشته‌های عین القضات،‌ بسیار بوده و با زبانی روان و پرشور نگاشته شده و در همان حال، پربار و آموزنده‌اند. « رساله‌ی لوایح»، «یزدان شناخت»، «رساله‌ی جمالی»، «تمهیدات” یا «زبدة الحقایق» ‌و نامه‌‌های بسیاردراین شمارند و بی شک نوشته‌‌ها و یادداشت‌هایی که دین ودولت طبقاتی را به تهدید می گرفته‌اند، برای همیشه از میان رفته‌اند. عین القضات در یکی از نوشته‌های خویش، درآن هنگام که حتا هنوز از مذهب فاصله نگرفته است «در بیان حقیقت و حالات عشق» چه شیوا و توانا می نویسد: “ای عزیز... اندر این تمهید، عالم عشق را خواهیم گسترانید. هرچند که می کوشم که از عشق درگذرم، عشق مرا شیفته و سرگردان می دارد، و با این همه، او غالب می‌شود و من مغلوب. با عشق کی توانم کوشید؟!»

    کارم اندر عشق مشکل می‌شـــود خان و مانم در سر دل می‌شــــود هرزمان گویم که بگریزم زعشق عشق پیش از من به منزل می‌شود

    ... در عشق قدم نهادن،‌ کسی را مسلم شود که با خود نباشد، و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است، هرجا که باشد جزاو رخت دیگری ننهند. هرجا که رسد سوزد و به رنگ خود گرداند... کار طالب آن‌ست که در خود،‌ جز عشق نطلبد. وجود عاشق از عشق است، بی‌ عشق چگونه زندگانی؟ » و چه این بیان به نگرش «اریک فروم» در «هنر عشق ورزیدن» نزدیک است که می گوید: «عشق پاسخی ست به پرسش وجود انسان.» اریک فروم، همانند عین‌القضات، عشق را فدا کردن می‌‌نامد، اما درست به برداشت وی نه مجنون وش و خود-آزار، بلکه آن فدایی که نه «ترک چیزها و محروم شدن و قربانی گشتن.» و چنین از گذشتن از خویشتنی ست که «فضیلت» و «برترین برآمد انسانی‌اش می‌نامد. عشق نیرویی‌ست تولید گر عشق. به بیان کارل مارکس، «عشق را تنها می‌توان با عشق مبادله کرد.» و در چنین مبادله‌ای ست که اصالت فردی در باز تولیدی انسانی به برآیند پیوند‌ها تکامل می‌یابد. به اینگونه، عشق به بیان و چشم انداز عین‌القضات، نوعی بیان اجتماعی است، نه میل و نیازی فردی. درعشق پیوستار عشق، فدا و عشق، مکاسفه است و انکشاف، کشف انسان نوعی است، کشف انسان به مفهوم خویش و انسان اجتماعی و همزمان، انسان عاشق، عاشق هستی، عاشق انسانی دیگر، عاشق زندگی، که انسان غیر عاشق به انسان بودگی خویش پی نمی جوید و چنین بیگانه با عشقی، بیگانگی با خویشتن است و ستیزه گر با خویشتن خویش و بودوارگی‌اش بی‌هوده و ناگوار. این سیر و سلوک و مکاشفه، هم نیازمند مهربانی‌ست و هم آگاهی، هم خرد را چشم است و هم بصیرت را خورشید درون؛ دیدن با چشم دل، اشراق و چیرگی بر، از خود بیگانگی وشیی‌وارگی، در این وادی پر خوف و راز، باید که «جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی». عشق پدیده‌ی منطقی و بلوغ است. تکامل و رشد طبیعی را پویه‌گر و پرورشی طبیعی است، انسان - سرشتی و گوارا. این‌گونه است که عین‌القضات و حلاج به عشق می‌نگرند، به دریای بی‌کران و قد افراخته، سر برافراشته می‌روند در آةش، جان می‌بازند، اما ظفرمندانه. ۱۹۹۸(بازنگری ۲۰۰۳) زیر نویس ــــــــــــــ برای نگارش این نوشتار از کتاب‌های زیر یاری گرفته‌‌ شده است: ۱- مصنفات عین‌القضات همدانی، (زبده، تمهیدات،‌ شکوی‌الغرایب) جلد یک، به کوشش عفیف غسیران، انتشار دانشگاه تهران، سال ۱۳۴۱. ۲- گنجینه سخن، ج ۲، ذبیح‌الله صفا. ۳- حلاج ، علی میر فطروس. ۴- تاریخ فلسفه غرب، برتراندراسل، ج ۱-۲، برگردان نجف دریابندری. ۵- هنر عشق ورزیدن، اریک فروم، برگردان پوری سلطانی. ۶- جان هاسپرس، در آمدی بر تحلیل فلسفی.

    آثار

    تأليف عين القضاة همداني به شرح زير است:

    تمهيدات، رسالة زبدةالحقايق، رساله يزدان شناخت، شکوي الغريب عن الاوطان الي علماء البلدان، کتاب قري، العاشي الي المعرفةالعوران و الاعاشي، تفسير حقايق القرآن که ناتمام ماند و چند کتاب و رساله ديگر.

    رساله لوايح- تمهيدات- رساله جمالي –مكاتيب و.....

  5. #135
    آخر فروم باز dariushiraz's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    1,083

    پيش فرض امام محمد غزالی

    از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.


    امام محمد غزالی فرزند محمد (۴۵۰ _ ۵۰۵) هجری قمری. نام کامل عربی وی : ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی ، ملقب به حجة الاسلام زین الدین الطوسی ، فیلسوف، عالم، فقیه ایرانی ویکی از بزرگترین مردان تصوف سدهٔ پنجم هجری. او در غرب بیشتر با نامهای Al-Ghazali و Algazel شناخته شده‌است.
    حجت‌الاسلام امام محمد غزالی به سال ۴۵۰ هجری قمری در (طوس) از اعمال خراسان دیده به جهان گشود، دوران کودکی وتعالیم در زادگاه خود فرا گرفت. پدرش مردی از صالحان زمان خود بود که از رشتن پشم ، گذاران زندگی میکرد. آنچه میرشت در دکانی در بازار پشم فروشان میفروخت و بدین سبب او را غزالی می‌گفتند. پدر امام محمد غزالی اهل ورع و تقوی بود و غالبا در مجالس فقیهان حضور می‌یافت. دو پسر داشت: محمد و احمد. این دو هنوز خردسال بودند که او از جهان رخت بربست. طبق وصیت وی، پسرانش را به یکی از دوستانش که ابو حامد محمدبن محمد الرازکانی نام داشت و صوفی مسلک بود سپردند. آن مرد نیز به وصیت عمل کرد تا آنگاه که میراث پدر به پایان رسید. روزی به آنها گفت: «هر چه از پدر برای شما مانده در وجه شما بکار بردم. من مردی فقیر هستم و از دارایی بی نصیب، اکنون باید برای تحصیل فقه به مدرسه‌ای بروید تا با آنچه به عنوان ماهیانه می‌گیرید، نانی بدست آورید که مرا سخت کیسه تهی است». محمد و برادرش احمد ناگزیر به یکی از مدارس طلاب در نیشابور رفتند و به تحصیل ادامه دادند. ابوحامد محمد غزالی بی اندازه باهوش و تند ذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد احمد الراذکانی فراگرفت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. آنگاه به گرگان نزد امام ابونصر اسماعیل رفت . بعد از مدتی دوباره به زادگاه خود، طوس برگشت و مدت سه سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت.
    امام محمد غزالی در آستانهٔ شیخ الحرمین
    امام ابی حامد محمد الغزالی در سال ۴۷۰ هجری قمری به نیشابور رفت و در آنجا با امام الحرمین ابی المعانی الجوینی آشنا شد وتا وفاتش که در سال ۴۷۸ هجری قمری بود، ملازمش بود. تحصیلات غزالی تنها فقه نبود، او در علم اختلاف مذهب ،جدل ،منطق و فلسفه هم دانش اندوخت تا آنجا که بر همه اقران خود تفوق یافت. در میان چند تن شاگردان ابوالمعالی جوینی که همگی از علماء و فضلای آن دوره بودند بر همه تقدم یافت و امام الحرمین بداشتن چنین شاگردی بخود میبالید.
    در بارگاه وزیر اعظم نظام الملک
    بعد از وفات استادش امام الجوینی، اما محمد غزالی به قصد دیدار خواجه نظام‌الملک طوسی ، وزیر سلطان ملکشاه سلجوقی پسر آلب ارسلان از نیشابور بیرون آمد. وی وزیر ، نظام الملک را در لشکرگاهش ملاقات نمود. نظام الملک را از غزالی که هم شهریش نیز بود خوش آمد، اکرامش کرد و بر دیگرانش مقدم داشت و غزالی مدت شش ماه در کنف حمایت او زیست. سپس او را به تدریس در نظامیه بغداد و توجه به امور آن مأمور کرد. امام غزالی در سال ۴۸۳ هجری وارد بغداد شد و با موفقیت زیاد به کار پرداخت و سخت مورد توجه و اقبال دانش پژوهان گردید. حلقه درس او هر روز گسترش بیشتر یافت و فتواهای شرعی او مشهورتر شد. تا آنجا که صبت اشتهارش دور و نزدیک را بگرفت. امام محمد غزالی در بغداد در ضمن تدریس به تفکر و تألیف در فقه و کلام و رد بر فرقه‌های گوناگون چون باطنیه ، اسماعیلیه و فلاسفه نیز مشغول بود. در این مرحله از نخستین مرحله‌های حیاتش بود که در معتقدات دینی و همه معارف حسی و عقلی خود به شک افتاد. ولی این شک بیش از دوماه بطول نینجامید و پس از آن به تحقیق در فرقه‌های گوناگون پرداخت و در علم کلام استادی یافت و در آن علم صاحب تألیف و تصنیف شد. آنگاه به تحصیل فلسفه همت گماشت، ولی بدون آنکه از استادی استعانت جوید، خود به مطالعه کتابها فلسفی پرداخت. امام غزالی وقت‌های فراغت از تصنیف و تدریس علوم شرعی را به مطالعه کتابهای فلسفی اختصاص داده بود و این کار سه سال مدت گرفت. چون از فلسفه فراغت یافت به مطالعه کتابهای تعلیمیه و اطلاع از دقایق مذهب ایشان اشتغال جست. در این مرحله از عمر بود که به تألیف مقاصد الفلسفه و تهافت الفلاسفه و المستظهرین که همان کتاب «فضایح الباطنیه و فضائل المستظهریه» باشد و برخی کتابهای فقهی و کلامی دیگر توفیق یافت.

    حجة الاسلام امام ابی حامد محمد الغزالی در روز دو شنبه ۱۴ جمادی الاخره سال ۵۰۵ هجرة قمری، و در عمر ۵۵ سالگی در شهر (طوس) بدرود زندگی گفت ودر طابران طوس بخاک سپرده شد.

  6. #136
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض پروین اعتصامی

    پروین اعتصامی، شاعره نامدار معاصر ایران از گویندگان قدر اول زبان فارسی است که با تواناترین گویندگان مرد ، برابری کرده و به گواهی اساتید و سخن شناسان معاصر گوی سبقت را از آنان ربوده است.
    در جامعه ما با همه اهتمام و نظام فکری اسلام به تعلیم و تربیت عموم و لازم شمردن پرورش فکری و تقویت استعدادهای زن و مرد، باز برای جنس زن به علت نظام مرد سالاری امکان تحصیل و پرورش تواناییهای ذوق کم بوده و روی همین اصل تعداد گویندگان و علماء زن ایران در برابر خیل عظیم مردان که در این راه گام نهاده اند؛ ناچیز می نماید و پروین در این حد خود منحصر به فرد است.
    رمز توفیق این ارزشمند زن فرهنگ و ادب فارسی، علاوه بر استعداد ذاتی؛ معجزه تربیت و توجه پدر نامور اوست که علیرغم محرومیت زن ایرانی از امکانات تحصیل و فقدان مدارس دخترانه، خود به تربیت او همت گماشت و دختر با استعداد و با سرمایه معنوی خود را به مقامی که در خورد او بود رسانید.
    پدر پروین میرزا یوسف اعتصامی (اعتصام الملک) پسر میرزا ایراهیم خان مستوفی ملقب به اعتصام الملک از اهالی آشتیان بود که در جوانی به سمت استیفای آذربایجان به تبریز رفت و تا پایان عمر در همان شهر زیست.
    یوسف اعتصام الملک در 1291 هـ.ق در تبریز به دنیا آمد. ادب عرب و فقه و اصول و منطق و کلام و حکمت قدیم و زبانهای ترکی و فرانسه را در تبریز آموخت و در لغت عرب احاطه کامل یافت. هنوز بیست سال از عمرش نرفته بود که کتاب (قلائد الادب فی شرح اطواق الذهب) را که رساله ای بود در شرح یکصد مقام از مقامات محمود بن عمر الزمخشری در نصایح و حکم و مواعظ و مکارم اخلاق به زبان عربی نوشت که بزودی جزء کتابهای درسی مصریان قرار گرفت. چندی بعد کتاب (ثورة الهند یا المراة الصابره) او نیز مورد تحسین ادبای ساحل نیل قرار گرفت .
    کتاب (تربیت نسوان) او که ترجمه (تحریر المراة) قاسم امین مصری بود به سال 1318 هـ.ق انتشار یافت که در آن روزگار تعصب عام و بیخبری عموم از اهمیت پرورش بانوان در جامعه ایرانی رخ می نمود.
    اعتصام الملک از پیشقدمان راستین تجدد ادبی در ایران و به حق از پیشوایان تحول نثر فارسی است. چه او با ترجمه شاهکارهای نویسندگان بزرگ جهان، در پرورش استعدادهای جوانان، نقش بسزا داشت. او علاوه بر ترجمه بیش از 17 جلد کتاب در بهار 1328 هـ.ق مجموعه ادبی نفیس و پرارزشی بنام (بهار) منتشر کرد که طی انتشار 24 شماره در دو نوبت توانست مطالب سودمند علمی- ادبی- اخلاقی- تاریخی- اقتصادی و فنون متنوع را به روشی نیکو و روشی مطلوب عرضه کند.


    زندگینامه
    رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر در روز 25 اسفند سال 1285 شمسی در تبریز تولد یافت و از ابتدا زیر نظر پدر دانشمند و سخندان خود که با انتشار کتاب (تربیت نسوان) اعتقاد و آگاهی خود را به لزوم تربیت دختران نشان داده بود، به رشد پرداخت.
    در کودکی با پدر به تهران آمد. ادبیات فارسی و ادبیات عرب را نزد وی قرار گرفت و از محضر ارباب فضل و دانش که در خانه پدرش گرد می آمدند بهره ها یافت و همواره آنان را از قریحه سرشار و استعداد خارق العاده خویش دچار حیرت می ساخت. در هشت سالگی به شعر گفتن پرداخت و مخصوصاً با به نظم کشیدن قطعات زیبا و لطیف که پدرش از کتب خارجی (فرنگی- ترکی و عربی) ترجمه می کرد طبع آزمائی می نمود و به پرورش ذوق می پرداخت.
    در تیر ماه سال 1303 شمسی برابر با ماه 1924 میلادی دوره مدرسه دخترانه آمریکایی را که به سرپرستی خانم میس شولر در ایران اداره می شد با موفقیت به پایان برد و در جشن فراغت از تحصیل خطابه ای با عنوان" زن و تاریخ" ایراد کرد.
    او در این خطابه از ظلم مرد به شریک زندگی خویش که سهیم غم و شادی اوست سخن می گفت .خانم میس شولر، رئیس مدرسه امریکایی دختران خاطرات خود را از تحصیل و تدریس پروین در آن مدرسه چنین بیان می کند.
    "پروین، اگر چه در همان اوان تحصیل در مدرسه آمریکایی نیز معلومات فراوان داشت، اما تواضع ذاتیش به حدی بود که به فرا گرفتن مطلب و موضوع تازه ای که در دسترس خود می یافت شوق وافر اظهار می نمود."
    خانم سرور مهکامه محصص از دوستان نزدیک پروین که گویا بیش از دوازده سال با هم مراوده و مکاتبه داشتند او را پاک طینت، پاک عقیده، پاک دامن، خوشخو، خوشرفتار، در مقام دوستی متواضع و در طریق حقیقت و محبت پایدار توصیف می کند.
    پروین در تمام سفرهایی که با پدرش در داخل و خارج ایران می نمود شرکت می کرد و با سیر و سیاحت به گسترش دید و اطلاعات و کسب تجارب تازه می پرداخت.
    این شاعر آزاده، پیشنهاد ورود به دربار را با بلند نظری نپذیرفت و مدال وزارت معارف ایران را رد کرد.
    پروین در نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی خود ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت.
    شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از کابین طلاق گرفت.
    با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود.
    بعد از آن واقعه تأثیرانگیز پروین مدتی در کتابخانه دانشسرای عالی تهران سمت کتابداری داشت و به کار سرودن اشعار ناب خود نیز ادامه می داد. تا اینکه دست اجل او را در 34 سالگی از جامعه ادبی گرفت در حالی که بعد از آن سالها می توانست عالی ترین پدیده های ذوقی و فکری انسانی را به ادبیات پارسی ارمغان نماید. بهرحال در شب 16 فروردین سال 1320 خورشیدی به بیماری حصبه در تهران زندگی را بدرود گفت و پیکر او را به قم بردند و در جوار قبر پدر دانشمندش در مقبره خانوادگی بخاک سپردند.
    در تهران و ولایات، ادبا و شعرا از زن و مرد اشعار و مقالاتی در جراید نشر و مجالس یادبودی برای او برپا کردند.
    در سال 1314 چاپ اول دیوان پروین اعتصامی، شاعره توانای ایران، به همت پدر ادیب و گرانمایه اش انتشار یافت و دنیای فارسی زبان از ظهور بلبل داستانسرای دیگری در گلزار پر طراوت و صفای ادب فارسی آگاهی یافت و از غنچه معطر ذوق و طبع او محفوظ شد.
    پروین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

    ویژگی سخن
    او در قصایدش پیرو سبک متقدمین بویژه ناصرخسرو است و اشعارش بیشتر شامل مضامین اخلاقی و عرفانی می باشد. پروین موضوعات حکمتی و اخلاقی را با چنان زبان ساده و شیوایی بیان می دارد که خواننده را از هر طبقه تحت تاثیر قرار می دهد. او در قدرت کلام و چیره دستی بر صنایع و آداب سخنوری همپایه ی گویندگان نامدار قرار داشته و در این میان به مناظره توجه خاص دارد و این شیوهء را که شیوهء شاعران شمال و غرب ایران بود احیاء می نماید. پروین تحت تاثیر سعدی و حافظ بوده و اشعارش ترکیبی است از دو سبک خراسانی و سبک عراقی .
    چاپ اول دیوان که آراسته به دیباچه پر مغز شاعر و استاد سخن شناس ملک الشعرای بهار و حاوی نتیجه بررسی و تحقیق او در تعیین ارزش ادبی و ویژگیهای سخن پروین بود شامل بیش از یکصد و پنجاه قصیده و مثنوی در زمان شاعر و با قطعه ای در مقدمه از خود او تنظیم شده بود. پروین با اعتقاد راسخ به تأثیر پدر بزرگوارش در پرورش طبعش، دیوان خود را به او تقدیم می کند .
    ***
    نمونه اثر
    این قطعه را برای سنگ مزار خود سروده است
    اینکه خاک سیهش بالین است
    اختر چرخ ادب چروین است
    گر چه جز تلخی ز ایام ندید
    هر چه خواهی سخنش شیرین است
    صاحب آنهمه گفتار امروز
    سائل فاتحه و یاسین است
    دوستان به که ز وی یاد کنند
    دل بی دوست دلی غمگین است
    خاک در دیده بسی جان فرساست
    سنگ بر سینه بسی سنگین است
    بیند این بستر و عبرت گیرد
    هر که را چشم حقیقت بین است
    هر که باشی و ز هر جا برسی
    آخرین منزل هستی این است
    آدمی هر چه توانگر باشد
    چون بدین نقطه رسید مسکین است
    اندر آنجا که قضا حمله کند
    چاره تسلیم و ادب تمکین است
    زادن و کشتن و پنهان کردن
    دهر را رسم و ره دیرین است
    خرم آنکس که در این محنت گاه
    خاطری را سبب تسکین است

    قریحه سرشار و استعداد خارق العاده پروین در شعر همواره موجب حیرت فضلا و دانشمندانی بود که با پدرش معاشرت داشتند، به همین جهت برخی بر این گمان بودند که آن اشعار از او نیست.
    پروین اعتصامی بی تردید بزرگترین شاعر زن ایرانی است که در طول تاریخ ادبیات پارسی ظهور نموده است. اشعار وی پیش از آنکه بصورت دیوان منتشر شود در مجلد دوم مجله بهار که به قلم پدرش مرحوم یوسف اعتصام الملک انتشار می یافت چاپ می شد (1302 ـ 1300 خورشیدی) دیوان اشعار پروین اعتصامی که شامل 6500 بیت از قصیده و مثنوی و قطعه است تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.
    مقدمه دیوان به قلم شادروان استاد محمد تقی ملک الشعرای بهار است که پیرامون سبک اشعار پروین و ویژگیهای اشعار او نوشته است.

    سخن آخر
    عمر پروین بسیار کوتاه بود، کمتر زنی از میان سخنگویان اقبالی همچون پروین داشت که در دورانی این چنین کوتاه شهرتی فراگیر داشته باشد. پنجاه سال و اندی است که از درگذشت این شاعره بنام می گذرد و همگان اشعار پروین را می خوانند و وی را ستایش می کنند و بسیاری از ابیات آن بصورت ضرب المثل به زبان خاص و عام جاری گشته است.
    شعر پروین شیوا، ساده و دلنشین است. مضمونهای متنوع پروین مانندباغ پرگیاهی است که به راستی روح را نوازش می دهد. اخلاق و همه تعابیر و مفاهیم زیبا و عادلانه آن چون ستاره ای تابناک بر دیوان پروین می درخشد چنانکه استاد بهار در مورد اشعار وی می فرمایند در پروین در قصاید خود پس از بیانات حکیمانه و عارفانه روح انسان را به سوی سعی و عمل امید، حیات، اغتنام وقت، کسب کمال، همت، اقدام نیکبختی و فضیلت سوق می دهد.
    سرانجام آنکه او دیوان خوبی و پاکی است .

  7. #137
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض محمد بن زکریای رازی

    محمد بن زکریای رازی



    " رازی" شهرت " ابوبکر محمد بن زکریا " معـروف به جالیـنوس عـرب 251 - 313 هجری قمری از بزرگـترین دانـشمندان ایرانی، بزرگـترین طـبـیب بالیـنی اسلام و قـرون وسطی، فـیزیکدان، عـالم کـیمیا ( شیمی ) و فیلسوف صاحب استـقلال فکر است که از زندگی وی چندان اطلاعـی در دست نـیست. ظاهرا در ری ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب را فرا گرفت. احتمالا در جوانی به تحصـیل کیـمیا مشغـول شد و بعـد به سبب بـیـماری چشم به تحصیل طب پرداخت و در این عـلم شهرت فراوان یافت و حوزه درسش بلند آوازه شد. در خدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی، حاکم ری، ریاست بـیمارستان جدیدالتاسیس آنجا را یافت. بعـدها در بغـداد رئیس بیمارستان بود. به سبب شهرت فراوانش فرمانروایان مختـلف او را به دربار خود دعوت می کردند. رازی صاحب اخلاق نیکو و رفـتار پسنـدیده بود و با بـیماران به مهربانی و عـطوفت رفـتار می کرد و در حق فـقرا و ضعـفا اعـانـت می کرد. عـده ای تالیـفات او را تا 198 و عـده دیگر کتاب های منسوب به او را تا 237 بر شمرده اند. از آثارش در طـبـیعـات، ریاضیات، نجوم و شناخت نور چیـزی به یادگار نمانده است. رازی در طب به جنـبه های عـلمی اکتفا نمی کرد، بلکه به تمام معـنی طـبـیب و در علم و عمل طب استاد مسلم بود. یادداشتهای وی که در آنها با کمال دقت بهبودی بیماران خود را توصیف کرده است در دست است. معـروفتـرین اثرش در علم طب کتاب " حلوی " است. آثار دیگرش در این رشته کتاب الطب الملوکی و کتاب منصوری است. بعـلاوه، رسالا تی در باب بعـضی امراض دارد که معـروفترین آنها کتاب الجدری و الحصبه است که مورد اعجاب و تحسین اروپایی ها بوده است و از بهترین رساله های طبی قدیم به حساب می آید. رساله ای هم دربارهً سنگ مثانه و کلیه دارد که به زبان فرانسه در لندن منـتشر شده است.

    رازی در فلسفه و الهیات و ماوراء الطـبـیعـه و مجادلات مذهبی و فـلسفی نیز کتـبی نوشته است. آثار فـلسفی رازی قرنها در دست فراموشی بود، تا آنکه در قرن بـیستم میلادی اهمیت آنها دیگر بار مورد توجه قرار گرفت. بر طبق مقاله دایرة المعـارف اسلام در باب رازی، وی مدعـی است که اغـلب فلاسفه قدیم پـیشتر رفته است و حتا خود را برتر از ارسطو و افلاطون می داند. در طب هم پایه بقراط است و در فلسفه مقامش نزدیک به سقراط.


    رازی در اواخر عـمر در نـتـیجه مطالعـه زیاد دربارهً کیمیاگری به بـیماری چشم مبتلا و بالاخره کور شد و در سال 313 هجری قمری درگذشت

  8. #138
    پروفشنال cityslicker's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    زیر همین سقف خاکستری
    پست ها
    803

    پيش فرض پروفسور محسن هشترودی

    پروفسور محسن هشترودی



    محسن هشترودی فرزند شیخ اسماعیل هشترودی در دی ماه 1286 شمسی در تبریز متولد شد و پس از تحصیلات مقدماتی در زادگاهش به تهران آمد و مدارس اقدسیه و دارالفنون را به پایان رسانید.

    محسن هشترودی در رشته پزشکی به تحصیل پرداخت ولی وقتی به اروپا رفت رشته ریاضی را انتخاب کرد و از دانشگاه سوربن درجه دکترای دولتی گرفت.

    محسن هشترودی پس از مراجعت به ایران به تدریس پرداخت. بدواً رئیس فرهنگ تهران و سپس رئیس دانشگاه تبریز شد و مدتی رئیس دانشکده علوم بود و هزاران شاگرد تربیت کرده است.

    دکتر هشترودی در خیلی از مجامع علمی جهان عضویت یافت و به سخنرانی های علمی پرداخت و به تدریج از مفاخر علمی معاصر ایرای شد.

    پروفسور هشترودی با وجود داشتن همسر و خانواده خوب به علت فوت یک دخترش در جوانی دچار ناراحتی فراوان گردید و اشعاری هم در این زمینه سروده است.

    دکتر هشترودی در مدت 69 سال زندگی پر بارش آثار پر ارزشی از خود به یادگار نهاده و درگذشت او در سال ر1355 یک ضایعه بزرگ برای جامعه دانشگاهی ایران و مجامع علمی تلقی شد.

  9. #139
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض رابعه بلخی

    را بعه بلخی


    ا ولین شا عره زبا ن د ری که د رتذ کره ها ا زا و نا م برد ه شد ه ا ست ، رابعه بنت کعبه قزداری میبا شد که همعصر شاعر و ا ستاد شهیر زبان دری رود کی بود و د ر نیمه اول قرن چهارم د ر بلخ حیات داشت ، پدر ا و که شخص فاضل و محترمی بود د ر دوره سلطنت سامانیان در سیستان ، بست ، قندهار و بلخ حکومت می کرد . تاریخ تولد رابعه در د ست نیست ولی پاره ا ی از حیات او معلوم است.

    ا ین دختر عاقله و دانشمند در ا ثر توجه پد ر تعلیم خوبی ا خذ نموده ، درزبا ن دری معلو ما ت وسیعی حاصل کرد، و چون قریحه شعری دا شت ، شروع بسرود ن ا شعار شیرین نمود . عشق ایکه رابعه نسبت بیکی ار غلا مان برادر خود در دل میپردازد ، بر سوز و شور اشعارش افزوده آنرا بپایه تکامل رسانید . چون محبوب او غلا می بیش نبود و بنا بر رسومات بی معنی ان عصر رابعه نمیتوانست امید وصال او را داشته باشد ، از زندگی و سعاد ت بکلی نا امید بوده ، یگانه تسلی خاطر حزین او سرود ن اشعار بود ، که در آن احسا سات سوزان و هیجان روحی خود را بیان مینمود.

    گویند روزی رابعه در باغ گردش می کرد، ناگاه محبوب خویش را که بکتا ش نام داشت مشا هده نمود ، بکتاش از د ید ن معشوقه به هیجان آمده ، سر آستین او را گرفت ، ا ما رابعه به خشم خود او را رهانید ه ، نعره زد )آیا برای تو کفایت نمی کند که من دل خود را بتو داد م د یگر چه طمع میکنی ؟)

    حارث ، براد ر رابعه که بعد از مرگ پدر حاکم بلخ شده بود، توسط یکی از غلامان خود که صند وقچه بکتاش را دزدیده ،بجا ی جواهرات و طلا در آن اشعار مملو از عشق و سوز و گداز رابعه را یافته و آ نرا بغرض دریافت پاداش به بادار خود داد . برادر او ازین عشق اگاهی یافته ، باوجود پاکی آن بر خواهر خود آشفته ، حکم به قتل او داد. و را بعه قشنگ در لحظه ها ی جوانی ، با د ل پر ارمان این دنیایی را که از آن جز غم و ناکامی نصیبی نداشت ، وداع نمود. اگر چه جز تعداد بسیار محدود چیزی از اشعا ر رابعه باقی نمانده ، ولی آنچیزیکه در دست است بر لیاقت و ذوق ظریف او دلالت نموده ، ثابت می سازد که شیخ عطار و مولانا جامی (رح) در تمجیدی که از او نموده اند مبالغه نکرده اند.

    پدر رابعه نظر به لیاقتش بر او لقب (زین العرب) گذاشته بود. رابعه تخلص نداشت ، اما محمد عوفی در (لباب الالباب ) می گوید او را(مگس روهین) می خواندند ، زیرا وقتی قطعه ذیل را سروده بود:

    خبــــر دهند که بارید بر ســــر ا یوب ز آسمــان ملخان و ســــر همــه زرین

    اگر بباره از ین ملخ بر او از صبر ؟! سزد که بارد بر من یکی مگس روهین

  10. #140
    آخر فروم باز diana_1989's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    پست ها
    1,078

    پيش فرض محبوبه هروی

    خانم صفورا که به محجوبه هروی مشهور است از جمله شاعر زنان افغان است که در گستره شعر دری سده حاضر از شهرت و آوازه زیادی بر خوردار می باشد ـ

    محجوبه هروی در سال 1285 هجری شمسی در بادغیس چشم به جهان گشود ـ وی دختر ابوالقاسم منشی از مردان فاضل و هنر دوست بود ـ مادر صفورا نیز زن با فضلیت بود که با زبان دری و عربی و همچنان فقه اسلامی آشنائی داشت ـ والدین محجوبه برای رشد و استعداد و تعلیم وی سعی زیادی به خرج دادند ـ

    متسفانه محجوبه هروی زندگی زناشوئی خوشبختی نداشته بود شوهرش میرزا غلام شخصی متعصب و خشنی بود که نازکی های احساسات شاعرانه محجوبه را نمی توانست بازتابی خوبی باشد ـ و این دلیل برآن گردیده بود که محجوبه هروی در انزواء بسر ببرد و نتوانست که تا زمانیکه شوهرش حیات داشت با دیگر حلقات فرهنگی که برای یک هنرمند لزوم بی بدیل است در ارتباط باشد ـ

    محجوبه هروی در نامه به مخفی بدخشی نوشته است ـ ـ ـ چقدر ناراحتم که چرا شاعر شدم و باز همسر یک مرد خودخواه و خودبین و متعصب شدام یک زن به من گفت بلبل و طوطی و مینا در قفس خوب ناله ها را موزون می سازند ـ اگر تو هوایی و صحرایی و شهری میشدی خوب شعر گفته نمی توانستی ـ می خواست که در محبس مرا تسلی دهد ـ ـ

    محجوبه هروی این شاعره با توان زبان دری در سال 1345 هجری شمسی در هرات چشم از دنیا بربست

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •