بیشتر از اینکه مردم به من زیاد خیره میشن بدم میاد.تو جمع راحت نمیتونم صحبت کنم تاحالا هم نشده که موقعیت آن چنانی رو به خاطر خجالتی بودن از دست بدم .
اگه مقاله ای چیزی سراغ دارید معرفی کنید با تشکر
بیشتر از اینکه مردم به من زیاد خیره میشن بدم میاد.تو جمع راحت نمیتونم صحبت کنم تاحالا هم نشده که موقعیت آن چنانی رو به خاطر خجالتی بودن از دست بدم .
اگه مقاله ای چیزی سراغ دارید معرفی کنید با تشکر
مرسی از توجهت دوست عزیز.
امیدوارم که درمانی داشته باشه...می خوام دوباره برم پیش روانپزشک دارو مصرف کنم...البته یه روانپزشک دیگه.
قبلا فلوکستین و پروپرانول.... هر روز از 2 عدد تا 3 عدد کپسول فلوکستین و 1 عدد پروپرانول مصرف می کردم نزدیک 1 سالو و چند ماهی...و اپوالپرازولام و یه قرص دیگه هم اندازه نخود برنگ سفید بود برای کوتاه مدت تجویز می کردن..البته اپو رو یه دکتر دیگه تجویز کرد که بعد یه مدت مصرف دیگه افاقه نمیکرد نمی دونم چرا...اون قرص سفید هم که کلا 4 تا واسم نوشت دکتر دیگه.که اونم مصرف نکردم چون دوزشو یک چهارم میگفتن که افاقه نمی کرد..اون اپو رو هم اولش یک چهارم بود .ولی بعدش به نصف رسید و به یک عدد, که اونم دیگه تاثیر نمیکرد.
بعد من 20 سالمه و مجردم .
خدا خیرتون بده .
ايا تا حالا شده بدون دليل احساس غم و اندوه كني؟
بیشتر از اینکه مردم به من زیاد خیره میشن بدم میاد.تو جمع راحت نمیتونم صحبت کنم تاحالا هم نشده که موقعیت آن چنانی رو به خاطر خجالتی بودن از دست بدم .
اگه مقاله ای چیزی سراغ دارید معرفی کنید با تشکر
واسه مقاله هاي خوب هم ميتوني به اين سايت سر بزني:
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
منم دقیقا مثل شما هستم هم پسرم هم 20 سالمه هم مجردم...هم خجالتیم
یه پیغام خصوصی بهت دادم بیا با هم هماهنگ کنیم بریم روانپزشک اگر تهرانی اون پیغام رو جواب بده
بریم با هم مشکلاتمون هم مثل هم هم سنمون هم پسریم هم دقیقا موقعیتمون یکیه..
بریم با هم خوب بشیم ایشالله
من خجالتی بودنم خونه نشینم کرده دوست دارم خوب بشم زودتر برم سر کار
هیچ وقت فکر نمیکردم تو تهران کسی مثل من خجالتی باشه ولی شما رو دیدم خوشحال شدم..
خیلی خوب میشه من و تو با هم دوست بشیم و بریم مشکلاتمون رو حل کنیم و با هم د رتماس باشیم و به هم تو این راه کمک کنیم...
باور کن الان کسایی هم سن ما دارن چنتا خانواده رو میگردونن ما خجالت میکشیم بریم بیرون همش استرس و اضطراب و فکر ترس
Last edited by Saeed System; 21-03-2011 at 18:33.
دارو درماني جواب ميده اما بايد دقيق زير نظر پزشك باشه عزيزم شما سعي كن از چيزي كه خجالت ميكشي مداوم انجام بدي اين بهترين راهه مثلا اگه خجالت ميكشي تو يه جمع صحبت كني به خودت فشار بيار تا برات عادي بشه شوخي كردن با اطرافيان خيلي ميتونه كمك كنه سعي كن زياد زندگي رو جدي نگريقبلا فلوکستین و پروپرانول.... هر روز از 2 عدد تا 3 عدد کپسول فلوکستین و 1 عدد پروپرانول مصرف می کردم نزدیک 1 سالو و چند ماهی...و اپوالپرازولام و یه قرص دیگه هم اندازه نخود برنگ سفید بود برای کوتاه مدت تجویز می کردن..البته اپو رو یه دکتر دیگه تجویز کرد که بعد یه مدت مصرف دیگه افاقه نمیکرد نمی دونم چرا...اون قرص سفید هم که کلا 4 تا واسم نوشت دکتر دیگه.که اونم مصرف نکردم چون دوزشو یک چهارم میگفتن که افاقه نمی کرد..اون اپو رو هم اولش یک چهارم بود .ولی بعدش به نصف رسید و به یک عدد, که اونم دیگه تاثیر نمیکرد.
بعد من 20 سالمه و مجردم .
به هر حال اميدوارم موفق باشي من منتظر خبر بهبوديتون هستم
سلام به همه
دو تا تاپیک تو خود p30world گیر اوردم که به درد اجتماع هراس ها میخوره ، پست اول رو هم با معرفی این دو تا تاپیک به روز کردم ، شما هم اگه تاپیکی می شناسید که به درد اجتماع هراس ها می خوره ، حتما معرفی کنید . اینم از این :
1. یاد گیری مسائل کوچیک ولی در اصل بزرگ
توضیحات : افرادی که اجتماع هراسی دارند ، مطمئنا در مورد مسائل کوچکی مثل مراجعه به بانک ، رفتن به کافی شاپ و... مشکل دارند. این تاپیک در واقع اموزش کار هایی که میخواهیم برای اولین بار انجام دهیم ، می باشد.
کد:
2. مشاوره در مورد خدمت سربازیکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
توضیحات : این تاپیک می توانند به افرادی که از خدمت سربازی می ترسند و یا اطلاعات کمی دارند کمک کند.
کد:
در ضمن یه کتابی هم بهتون معرفی میکنم که خودم دارمش و کاملا در مورد همین اجتماع هراسیه و می تونه اطلاعات شما رو خیلی بالا ببره و همچنین به شما در بهبود کمک می کنه. تازه جالبش اینه که نویسنده خودش اجتماع هراسی داشته و بعدا خوب شده. اسمه کتاب غلبه بر کمرویه و نویسندشم پل ژاگوئه.کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
Last edited by mortal kombat 2008; 01-04-2011 at 17:41.
با سلام خدمت دوستان عزیز
من مشکلاتی رو که شما میگید ندارم اما فکر کنم راه حل های جالبی واستون داشته باشم
0:بسم الله الرحمن الرحیم
1:اونهایی که قبول دارن این مشکلو دارن یه پله جلوترن و اونهایی که هنوز نپذیرفتنش باید این پله رو طی کنن
2:قدم اول ساده بود نه؟
3:کارهایی رو که از انجامش هراس دارین رو لیست کنین
4:اونیکه از همه راحت تره رو با توکل به خدا انجام بدین
5:مهم این نیست که بتونین کار اولتونو کامل و درست انجام بدین.مهم اینه که پا تو مسیر بذارین و یادتون باشه امروز که میتوونین راه برین بارها وبارها زمین خوردین تا تونستین راه برین
6:طولانی ترین سفرها هم با قدم های اول شروع میشه،پس قدم هاتو کوچیک نشمار
7:حالا که امید تازه گرفتی شروع کن به خود شناسی،یعنی بدونی از کجا اومدی و به کجا میری و چه اهدافی داری و چه چیزایی واست مهم هستند
8:پله هفتم یک مسیر پایان ناپذیره و تا آخر عمرت هر روز کاملتر میشه
9:هدف هاتو اولویت بندی کن
10:برای رسیدن به هدف هات یه چیزایی به دست میاری و یه چیزایی از دست میدی.پس سبک سنگین کن ببین کدوم هدف بهتره
11:اهداف بزرگ برای انسانهای بزرگه اما واقع بینی هم جزء صفات انسانهای بزرگه
12:روانشناسی امروز میگه توانایی های انسان نامحدوده و این خود انسان هست که واسه خودش محدودیت درست میکنه و برای مثال طرز تفکر سه نفر از دوستاتونو در مورد خودشون در نظر بگیرین که چقدر متفاوته!
13:قرآن میگه هر کسی در گرو عمل خودشه،پس تا اونجا که میتونین تلاش کنید.خودت بهتر از بقیه میتونی به خودت کمک کنی.طوری تلاش کن که بعدا حسرت کم کاری گذشته خودتو نخوری
یا علی بگین و شروع کنین
امید آن دارم تا کیفیت زندگیتون بهتر بشه.دم همگی شما گرم
در واقع از کل حرفتون میشه اینجور نتیجه گیری کرد که باید ادم امید داشته باشه و کار هایی که ازش می ترسه رو به هر سختی باشه انجام بده تا ترسش از اون کار بریزه ، تقریبا با حرف شما موافقم ولی افرادی که دچار این مشکل هستند وقتی سعی میکنند یه کاری مثلا جلوی جمع حرف زدن رو انجام بدن ، مطمئنا به دلیل اعتماد به نفس پایین و استرس و اظطراب ناشی از اون سوتی هایی میدن که بعدا با فکر کردن به اونا مشکل خودشون رو بزرگ تر می کنند و اعتماد به نفس خودشون رو پایین میارند. بنابرین من فکر میکنم دو تا راه حل داره ، اولی اینکه با کمک یک روان شناس یا یه کتاب مثل غلبه بر کمرویی مرحله به مرحله خودشون رو از نظر ذهنی اماده کنند تا کم کم کار های مشکل رو بتونند انجام بدن و راه دوم اینه که خودشون برای این مشکل نقشه بریزند و سعی کنند با نقشه خودشون پیش برن ، مثلا خودم از همین راه استفاده میکنم و تاالان هم کلی کارایی که قبلا باهاشون مشکل داشتم رو تونستم انجام بدم.
در واقع در این روش دوم باید یه کاری مثل این رو انجام بدید :
فرض کنید شما از رفتن به بانک می ترسید ، خوب اول یه سرچ تو اینترنت می زنید و سعی می کنید اطلاعات خودتون رو در این زمینه بیشتر کنید تا یه موقع از این نظر سوتی ندید ، بعد که خیالتون جمع شد ، یه بار سعی می کنید که همراه یه نفر برید بانک و بعد به کار های اون دقت می کنید که چطور داره ، کار خودشو راه می اندازه و بعدش نوبت خودتون میشه و میرید وکار خودتون رو انجام می دید و وقتی یه بار کار خودتون روانجام بدید اعتماد به نفستون خیلی بالا می ره و دفعه بعد واقعا راحت ترین. درضمن اینو یادتون باشه هر چند مردم ایران کمی بی فرهنگند ولی در محیطی مثل بانک فرهنگ بالایی دارند و اگه شما کاری رو بلد نباشید ، مطمئنا به شما یاد می دنو به هیچ وجه مسخرتون نمی کنند.
از توجه شما متشکرم
اینجور که من فهمیدم زیاد به این موضوع فکر میکنید که شاید نتونم یا سوتی بدم!
یادم میاد نرم یک دانشگاه حدود 14نفر از 30 نفر میبایست کنفرانس بدن و استاد گفته بود اگه نتونین با چند تا دانشجو صحبت کنین بعدا تو محیط کار دچار مشکل میشین.من که کمی خجالتی بودم نوبت سیزدهم رو واسه اجرای کنفرانس انتخاب کردم،حالا در نظر بگیر ترم یک باشی اونم بچه شهرستان و .....
بهر حال مهم اینکه تصمیم گرفتم و با هر سختی که بود انجامش دادم،اگه بگم از سوتی دادن و مسخره شدن نترسیدم دروغه،اما دل رو به دریا زدم و گفتم اگه یکنفر تو این دنیا میتونه منم میتونم،به همین سادگی.
هیچ وقت آدمای معمولی کاراشون بی عیب و نقص نیست،موفق ها کسایین که شروع به کار میکنن،و با تمام شکستها بکارشون ادامه میدن ،نه اینکه همه کاراشونو درست انجام بدن،نخوردم نون گندم.........
هر اشتباه یعنی یک راه که به مقصد نمیرسه و یک تجربه،اشتباه از این دید فوق العاده است نه
نتیجه کلی که از صحبت با شما دوستان گرام کرفتم اینه که بایست روی افکار خودتون کنترل پیدا کنین،همین
راستی همنشینی با افراد موفق و پر انرژی هم تاثیر بسزایی داره آخه خودم هر وقت کم میارم اینکارو میکنم
یه اصل تو هدف گذاری هست که بایست هدف قابل اندازه گیری باشه تا بتونی پیشرفتتو اندازه بگیری،رعایت این اصل باعث میشه همیشه انگیزه تون شاداب بمونه،اصولا آدما نتیجه گرا هستند
همیشه سعی کنید چیز خوبی از خودتون پیدا کنید تا از خودتون برای دیگران تعریف کنید،اینکار اگه به درستی انجام بشه خیلی شادی آوره،حتی گاهی میتونید حسادتو تو چشمای دیگران ببینید که این یعنی بزرگتر شدید،البته یادتون باشه که کمال گرایی(نسبت به قبل خودتون) با قدرت طلبی(نسبت به دیگران) خیلی فرق داره و دومین مسیر در دراز مدت اثر منفی داره
ممنون ازینکه وقت صرف کردین،دم همگی گرم
پس اسمش اینه؟؟؟؟
من با یک نگاه و یک سوال احمقانه دچار این مشکل شدم
مدت ها همه چی رو ازم گرفت اما اولین پله بهبودش توی عجیب ترین موقعیت ایجاد شد
بعد از مدت ها می خواستیم بریم یک شهر دیگه برای دیدن اقوام تقریبا وحشتناک ترین کاری بود که میشد انجام بدم به خصوص غذا خوردن جلوی اونا و از همه بدتر جلوی کسی که بهش علاقه داری!
تقریبا خودم رو واسه نابودی اماده کرده بودم اما به طور شگفت انگیزی با تموم ترسی که داشتم وقتی اولین نهارم رو خوردم جلوی اون همه ادم اصلا دست و پام رو گم نکردم خیلی خونسرد بودم نمی دونم چی شد تموم ترس از بین رفت کوچکترین رعشه یا حرکت عجیبی بروز ندادم و باعث شد یکم روحیم بهتر بشه
اما هنوز که هنوزه مشکلی که با اولین نگاه و فکر توی ذهنم ایجاد شد هنوز همراهمه و اون راه رفتنه
اولین بار یک شب توی راه خونه سایم رو دیدم این سوال به ذهنم رسید چی میشه اگه موقع راه رفتن دست و پا هماهنگ باهم نباشن و تا همین الان اگه محیط ذره ای شلوغ بشه کننترل حرکت هماهنگشون رو از دست میدم که واسه اون هم راه حل هایی پیدا کردم مثلا شلوارهای کتان تقریبا اندامی به همراه تی شرت های اندامی که میپوشم دیگه این احساس بهم دست نمیده
ظاهرا علتش تلقینه و بزرگ ترین توصیه ای که کمکم کرد حرف برادرم بود ، گفت هیچ کس رو سگت هم حساب نکن توی مشکلات جای کشتن خودت دیگران رو بکش بعد یه مدت کم کم سعی کردم خودم رو بالاتر از دیگران ببینم در واقع این مشکل هم جایی بروز می داد که احساس می کردم دارم توی جمع خار میشم اما حالا جمع رو خار حساب می کنم و باعث میشه احساس راحت تری داشته باشم
با تموم اینا مشکل فعلیه من هل شدنه و عدم تمرکز
چه دارو یا تکنیک هایی با توجه به شرایط من توصیه میشه؟
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)