عالی بود رفیق جریان دزدی مجسمه ها اصلا یادت نره
عالی بود رفیق جریان دزدی مجسمه ها اصلا یادت نره
بچه ها من دارم می رم جایی ... ولی قول می دم تا 24 خرداد با داستان خفنی برگردم ...
راستی آقا عماد طرح کلی داستان رو چی بچرخه ؟؟؟ ... یعنی نوع خط اندیشه ی داستان رو برام بگین ...
خیلی ممنون... راستی من علیرضام .
والا سن بنده اونقدر قد میده که خاطرم هست چیزی در حدود 4، 5 سال پیش تو یه فروم دیگه ای، یه آقایی با گروهش اومده بود Vice City رو کاملا ادیت کرده بود و کلی چیز میز بهش اضافه کرده بود و خیلی جریانات دیگه، بعد که اومد بازی رو منتشر کنه بهش اجازه ندادن و گروهشون هم از احتمالا از هم پاشید.
شما هم اگر دارین فی سبیل اله کار میکنین، حب OK گود فور یو.
اما اگر در فکر منتشر کردن بازی هستین من که بعید میدونم به جای نون و آبداری برسین.
به هر حال موفق باشین
ولی اگه خودشون هم بخوان می تونن منتظر کنن ، 1000 تا نسخه برای اول کار می زنن ، با قیمت خوب می فروشن ، بعد دوباره .
اگه کارشون خوب باشه حتما" می گیره !
احتمالا اون 1000 تا نسخه رو میخوان کنار خیابون بفروشن آیا؟
نمیشه همینجوری بازی منتشر کرد که. کلی دنگ و فنگ داره داداش.
سلام عزیز.داستان هاتون خوبه ولی این داستان رو بخونید»:
.یک دمو نشون داده میشه که یک خوانواده داخل یک ماشین هستند و دارن برای گردش به یک شهری میرن و داخلش یک پسر بچه هست و یک نوزاد و پدر و مادر خوانواده و ناگهان وقتی که پشت ترافیک گیر کردند یک نفر میاد با اصلحه اونهارو تهدید میکنه و در همان حین پسر کوچیکی که توی ماشین بوده (حدود 12 سال داشته) بی هوش میشه و به کف ماشین میوفته ولی خوانواده اون از ماشین خارج میشن و دزد ماشین رو ورمیداره میبره و اما داخل ماشین اون پسرک از ترس بی هوش شده و افتاده و دزد به رئیسش زنگ میزنه و میگه مورد رو گرفتمش دارم میرم سمت گاراژ و رئیسش پشت تلفن از رنگ و مدل ماشین میپرسه و در حالی که اون دزد داشته جواب میداده یک دفعه اون پسرک به هوش میاد و از مادر و پدرش میپرسه که من کجام و اینجا کجاستو اینا که دزد پشت تلفن میگه مثل اینکه غیر ماشین یه همکارم داریم رئیس اون موقع رئیسش میگه باید قطع کنم نکنه میخوای ردمون رو بزنن و تلفن رو قطع میکنن و در حالی که پسرک خیلی ترسیده و زبونش بسته شده راننده ازش میپرسه چند سالته عمو؟ و پسرک جوابی نمیده و دوباره دزد میپرسه که اسمت چیه ... بچه کدوم محلی و در همین حال صفحه فید میشه و در قسمت های بعدش هم رئیس اصلی اون بچه رو مجبور به دست زدن به دزدی ماشین و چند مورد شکنجه و در آخر آدم کشی با چاقو و بعد هم با اصلحه که به صورت دمو همشون نشون داده میشن و در هر دمو سن پسرک یکم بالا رفته و در دموی آخر که پسرک قصه ما شده یک خلاف کار تمام عیار شخصیت اصلی و بالغ و بزرگ شده بازی ما نشون داده میشه که یک نفر رو با اصلحه میکشه و ماشینش رو میدزده و میبره پیش رئیسش و از جلو در گاراژ بازی شروع میشه و در آخر هم کم کم به سمت و سو های مختلفی که با آزادی عمل میشه اونهارو تغییر داد که به سمت آدم های خوب بریم و برای اونها کار کنیم و یا هم بیشتر به سمت خلاف بریم میریم البته این داستان هنوز کامل نشده و باید روی یک سری نکاتش کار کرد و واقعی ترش کرد
با اجازه منم نظرم و بگم درباره داستان.
به نظر من داستانت خوبه فقط یه طوریه یعنی مثل یه جمله خبری می مونه که یه چیزی رو اطلاع می ده و هیچ انگیزه ای در بازیباز ایجاد نمی کنه.یعنی در آخر دمو شما در نقش کسی هستید که اصلا از این که جای چنین شخصیتی هستید کیف نمی کنید.
اینجوری چطوره:
در شروع بازی شما شخصیت بازی رو می بینید که تو خیابونه(مثلا سنش 25 تا 28 سال و اندام ورزیده ای داره) . گوشیش زنگ می زنه یه نفر باهاش صحبت می کنه بهش می گه امشب باید دخل یه نفر و بیاری اسباب بازی هم همرات باشه.
.اولین ماموریت اینه که به سمت یک ساختمون بره.
بعد از رسیدن به ساختمون بازی دمو بشه حالا شب شده و اون بالای پشت بام ساختمونه(ساختمونه بلنده).
رییس با تلفن بهش می گه راس ساعت فلان(5 دقیقه دیگه) قراره یه معامله نزدیک این حوالی صورت بگیره وقتی تو دوربین تفنگت(تفنگ دوربین دارت) دیدیشون بهم بگو.بعد که بازیباز اونارو تو دوربینش دید بهش می گه کسی که جنسارو اورده رو بکش و پول های طرف مقابل رو برام بیار.بعد بازیباز اون طرف و می زنه و بقیه اون و می بینن و می گن بکشیدش(عدهای هم فرار می کنن) حالا بازیباز ه طرف پایین ساختمون حرکت می کنه و در راه یه تعدادی از اونا که برای کشتنش امدن رو تو ساختمون می کشه و به طرف پایین می اد بعد می بینه طرف صاحب پول سوار ماشین شده و فرار می کنه اونم سوار ماشین می شه و دنبالش می کنه و در طی یک تعقیب و گریز و تیراندازی در حال رانندگی طرف و محافظای درون ماشین و می کشه و پولاشو می گیره.
حالا بازی دمو می شه(دیگه صبح شده):
شخصیت بازی رو می بینید که دم یه خونه بزرگ (کاخ مانند بالاشهر) پیاده می شه و در حال که به سمت درون خانه در حرکت یه کیف آهنی نقر ه ای (کیف پول) هم دستش.
حالا توی خونه رو نشون می ده یه فرد تقریبا سن دار(مثلا 50 سال) روی صندلی در حال(بزرگ) نشسته .بعد شخصیت بازی وارد حال می شه مرد از جاش بلند می شه و می گه خوش آمدی پسرم می دونستم که این دفعه هم مثل دفعات قبل موفق می شی تو دست راست منی و(و شخصیت بازی هم کیف و یه جا می زاره و می گه سلام پدر) بعد اونرو در آغوش می گیره.
و پدر بهش می گه که همه باید بدونن که در منطقه ما هیچ کس حق معامله جنس نداره و همه باید با ما معامله کنند.
فردا توی اتاق یه میزگرد بین اعضای خانواده(تریپ پدر خوانده) بر گزار می شه که پدر و شخصیت بازی و دیگر اعضای باند خلافکار گرد هم جمع شدن و دارن درباره اوضاع و درگیریشون با باندهای خلافکار دیگه و دیگر ماموریت ها تصمیم می گیرن و ادامه داستان.................
ر ادامه می بینید که همه شخصیت بازی رو به عنوان پسر(واقعی) پدر می شناسن و خودش هم فکر می کنه پسرش هست و تمام تلاشش رو برای باندشون می کنه دزدی سرقت ادم کشی و غیره...........(البته جرایم سنگین مثل قتل و گروگان گیری رو بر ضد باند خلافکار دشمن خودشون انجام بده و نه افراد بی گناه)
در ادامه(مثلا بعد از گذشت نصف بازی)شخصیت بازی از ماجرای واقعی با خبر می شه و یه نفر بهش می گه که:
حالا بازی دمو شه(تو تعریف کردن طرف):
یه زوج جوان و نشون می ده که توی یه ماشین گرون قیمتی هستند می خندند و بچه کوچکی هم عقب ماشین هست حالا یه موتور که دو نفر سوارشن از کنارشون رد می شن و اونا رو به گلوله می بندن(و می کشن).
یه موتور سواره می ره و دیگری پیاده می شه و سوار ماشین شده و براه می افته و با رییس(پدر باند خلافکار) تماس می گیره و با خنده می گه سلام رییس ماموریت با موفقیت انجام شد در هنگام حرف زدن یه دفعه صدای گریه بچه(3 یا 4 ساله) می اد و خلافکاره ناگهان به عقب ماشین نگاه می کنه و بچه رو میبینه.
حالا دمو با سرعت تموم می شه و به زمان فعلی بر می گرده و روی صورت شخصیت بازی تمرکز می کنه که ازشدت غم و عصبانیت و فشار دادن دندوناش روی هم صورتش داره می لرزه.
حالا شخصیت در ضد خانوادش(گروه خلافکار) قرار می گیره و تک تک اعضای باند و می گشه و در آخر پدر را هم می کشه و کلا ادم خوبی می شه
اینجوری پروانه هم می گیرین.
چطور بود رفیق؟
Last edited by MARTIN; 28-05-2010 at 03:20.
با سلام به تمامی دوستان سازنده می خواستم بگم اگه برای این پروژه نیاز به طراحی
وب سایت داشتید من رایگان در خدمتم
چون بالاخره یه همچین پروژه های وب سایت می خوان دیگه
در ضمن
وب تون هم دیدم مشکل زیاد داره شما نیاز به یک webpage (index) اساسی دارین
نه با استفاده از phpbb
(ناراحت نشدین که دارم انتقاد می کنم تا به مشکل بر نخورید )![]()
Last edited by eimanpaladin; 28-05-2010 at 03:41.
خوب اون هم یادمه ..من حدود 6 سالی می شه تو کار جی تی ای هستم...
در مورد منتشر کردن بازی ما سعی می کنیم جوری بسازیم که مجوز بدن ولی اگه ندادن مجبور می شیم مجوز رو از یه کشور دیگه بگیریم ولی اگه بازم اتفاقی افتاد و نشد یا اینترنتی می فروشیم یا می دیم به فروشگاه های می فروشن ..مگه ندیدین ایوی رو جمع کردن و فروشش رو متوقف کردن ولی الان تو فروشگاه ها زیاد هست...
اره خودمون هم به فکرش هستیم ...برای تابستون می خوایم دامنهرو بگیریم ولی اگه مشکلی بود مزاحمتون می شیم...کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
شما طراحی چگونه وب سایت هایی رو می کنید؟
اره این هم واقعا خوب بود...
سلام.اره این هم واقعا خوب بود...
پس یادت باشه اسمم تو بازی خوشخط بنویسی !![]()
Last edited by MARTIN; 28-05-2010 at 08:54.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)