تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دانلود فیلم جدید
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
ماهان سرور
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 14 از 29 اولاول ... 410111213141516171824 ... آخرآخر
نمايش نتايج 131 به 140 از 290

نام تاپيک: *** تاپيك ويژه براي اشعار طنز ***

  1. #131
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    25

    پيش فرض

    یک روز، وقتي هيزم شکن مشغول قطع کردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود ،
    تبرش افتاد تو رودخونه.وقتي در حال گريه کردن بود يه فرشته اومد و
    ازش پرسيد:چرا گريه ميكني؟
    هيزم شکن گفت که تبرم توي رودخونه افتاده. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت. " آيا اين تبر توست؟هيزم شکن جواب داد: " نه".
    فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره اي برگشت و پرسيد که آيا اين تبر توست؟ دوباره، هيزم شکن جواب داد : نه.
    فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبر توست؟
    جواب داد: آره. فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هيزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
    يه روز وقتي داشت با زنش کنار رودخونه راه مي رفت زنش افتاد توي آب.هيزم شکن داشت گريه مي کرد که فرشته باز هم اومد و پرسيد: که چرا گريه مي کني؟
    "اوه فرشته، زنم افتاده توي آب. "
    فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد : زنت اينه؟
    هيزم شکن فرياد زد" آره ".
    فرشته عصباني شد. " تو تقلب کردي، اين نامرديه. "
    هيزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. ميدووني، اگه به جنيفر لوپز " نه" ميگفتم تو ميرفتي و با کاترين زتاجونز مي اومدي. و باز هم اگه به کاترين زتاجونز "نه" ميگفتم تو ميرفتي و با زن خودم مي اومدي و من هم ميگفتم" آره" . اونوقت تو هر سه تا رو به من مي دادي. اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي نگهداري سه تا زن رو ندارم، و به همين دليل بود که اين بار گفتم آره.

    نکته اخلاقي اين داستان اينه که هر وقت يه مرد دروغ ميگه به خاطر يه دليل شرافتمندانه و منطقیه !!!

  2. #132
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    25

    پيش فرض

    آهو خيلي خوشگل بود . يک روز يک پري سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داري شوهرت چه جور موجودي باشه؟
    آهو گفت: يه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.
    پري آرزوي آهو رو برآورده کرد و آهو با يک الاغ ازدواج کرد.

    شش ماه بعد آهو و الاغ براي طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.
    حاکم پرسيد : علت طلاق؟
    آهو گفت: توافق اخلاقي نداريم, اين خيلي خره.


    حاکم پرسيد:ديگه چي؟
    آهو گفت: شوخي سرش نميشه, تا براش عشوه ميام جفتک مي اندازه.


    حاکم پرسيد:ديگه چي؟
    آهو گفت: آبروم پيش همه رفته , همه ميگن شوهرم حماله.


    حاکم پرسيد:ديگه چي؟
    آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عين طويله است.


    حاکم پرسيد:ديگه چي؟
    آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چي ازش مي پرسم مثل خر بهم نگاه مي کنه.


    حاکم پرسيد:ديگه چي؟
    آهو گفت: تا بهش يه چيز مي گم صداش رو بلند مي کنه و عرعر مي کنه.


    حاکم پرسيد:ديگه چي؟
    آهو گفت: از من خوشش نمي آد, همه اش ميگه لاغر مردني , تو مثل مانکن ها مي موني.


    حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آيا همسرت راست ميگه؟
    الاغ گفت: آره.


    حاکم گفت: چرا اين کارها رو مي کني ؟
    الاغ گفت: واسه اينکه من خرم.
    حاکم فکري کرد و گفت: خب خره ديگه چي کارش ميشه کرد.


    نتيجه گيري اخلاقي: در انتخاب همسر دقت کنيد.
    نتيجه گيري عاشقانه : مواظب باشيد وقتي عاشق موجودي مي شويد عشق چشم هايتان را کور نکند.

  3. #133
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    پست ها
    25

    پيش فرض


  4. #134
    اگه نباشه جاش خالی می مونه رويا خانوم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    پست ها
    407

    پيش فرض دانشجو در ملل مختلف

    ژاپن: بشدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد!


    مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!


    هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!


    عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند!


    چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد!


    اسرائیل: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان به دنیا می آید!

    گینه بی صاحاب!!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند!


    کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند!


    پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!


    اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد!


    انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!


    ایران: عاشق تخم مرغ است! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت « خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده؛ که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! او چت می کند! خیابان متر می کند ودر یک کلام عشق و حال می کند! نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است!

  5. #135
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    Tabriz
    پست ها
    3,505

    پيش فرض

    با حال بود رویا جون

  6. #136
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    حسرت
    ************************
    « من اینجا بس دلم تنگ است»
    زنم از بهر خواهش های خود
    بامن همیشه بر سر جنگ است
    وفرزندم نهاده مدرک خود را به روی کوزه ای زیبا
    ومی نوشد ازآن هرروزجامی آب
    چو باشد رشته اش عمران
    کُند روزانه گَز طول خیابان ها
    تمام کوچه و پس کوچه های شهر
    ازحفظ است
    وفرزندی دگر دارم
    که باشد دختری ترشیده درمنزل
    ودارد حسرت یک شوهربا مایه را در دل
    زفرط غصّه وافکاربیهوده
    شب و روزش به یک رنگ است
    درون کلبۀ احزان ما
    برپا شده از بهر شادی مجلس ترحیم
    دگر معنی هشت و نه نمی فهمم
    که آیا نُه گروگان گشته یا هشتمَ
    چه فرقی می کند بهَرم
    نه آن دارم، ونه این را
    به گوشم هر صدا و نغمه ای زیبا
    بد آهنگ است
    خوراک ما شده حسرت
    دسراندوه
    ومیوه ماتم وزاری
    ومی دانم که این حسرت
    بُوَد «جاوید» بامن تا دم مُردن

  7. #137
    کـاربـر بـاسـابـقـه saviss's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    Far far away
    پست ها
    2,247

    پيش فرض آقای جاوید

    عالی بود
    متشکر
    مثل همیشه
    پربارباشید
    و اما خر (پست ایدا)
    یه روز یه معلم به شاگردش میگه سه تا پرنده اسم ببر
    میگه:بلبل...عقاب............خر
    معلمه میگه :خب دوتای اولی درست ......آخری دیگه چی بود؟
    شاگرد:خب آقا خره دیگه .........یک هو دیدی خرشد...... پرید
    نتیجه:
    خر ...خر است هرچند که شوهر آهو شود
    Last edited by saviss; 19-06-2006 at 00:45.

  8. #138
    آخر فروم باز nightmare's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,148

    پيش فرض

    فيفا اعلام کرد گل ايران به مکزيک قبول نيست ،
    چون توسط بازيکن دانمارکي (گل محمدي) زده شده ...

  9. #139
    آخر فروم باز nightmare's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,148

    پيش فرض

    مردی در مدرسه ای نشسته بود ، پسر کوچکی آمد نزد او...
    مرد پرسید ببینم پسر ، اسم تو چیست؟
    پسرک جواب داد تا قبل از زمانی که به مدرسه بیایم ، گمان می کردم نام من " نکن " است. اما هنگامی که وارد مدرسه شدم تازه فهمیدم اسم دیگری دارم.
    مرد پرسید چرا؟
    پسر جواب داد :
    وقتی کودک بودم اجازه ی کاری رو نداشتم .
    اگر به وسایل کسی دست میزدم همه به من می گفتند " نکن "
    اگر دستم رو توی بینیم می بردم ، همه به من می گفتند " نکن "
    اگر بلند می خندیدم ، همه به من می گفتند " نکن "
    اگر بازی هام سرو صدا داشت ، همه به من می گفتند " نکن "
    اگر..........

  10. #140
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض به گمانم بايد برای آرامش مادرم

    به گمانم بايد
    برای آرامش مادرم
    دعای گريه و گيسو بُران باران را به ياد آورم
    دلم می‌خواست بهتر از اينی که هست سخن می‌گفتم
    وقتی که دور از همگان
    بخواهی خواب عزيزت را برای آينه تعبير کنی
    معلوم است که سکوت علامت آرامش نيست.
    آسوده باش، حالم خوب است
    فقط در حيرتم
    که از چه هوای رفتن به جائی دور
    هی دل بی‌قرارم را پیِ آن پرنده می‌خواند!
    به خدا من کاری نکرده‌ام
    فقط لای نامه‌هائی به ری‌را
    گلبرگ تازه‌ئی کنار می‌بوسمت جا نهاده و
    بسيار گريسته‌ام
    چرا از اين که به رويای آن پرنده‌ی خاموش
    خبر از باغات آينه آورده‌ام، سرزنشم می‌کنيد!؟
    خب به فرض که در خواب اين چراغ هم گريه‌ام گرفت
    بايد برويد تمام اين دامنه را تا نمی‌دانم آن کجا
    پُر از سايه‌سارِ حرف و حديث کنيد،
    يعنی که من فرقِ ميانِ دعای گريه و گيسو بُران باران را نمی‌فهمم؟!
    خسته‌ام، خسته،

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •