ببخشید بابت تاخیر
تصویر مربوط به یک نویسنده است
ببخشید بابت تاخیر
تصویر مربوط به یک نویسنده است
نويسنده آلماني مي باشد
بله درسته
هاینریش تئودور بل (به آلمانی: Heinrich Theodor Böll) (۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ - ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵) نویسنده آلمانی و برنده جایزه نوبل ادبی است. بیشتر آثار او به جنگ (به خصوص جنگ جهانی دوم) و آثار پس از آن میپردازد.
زندگی نامه
هاینریش بل ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن همزمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهههای جنگ به سربرد. بیشتر دوران خدمت سربازی او در جبهههای شرق آلمان بود و در پایان جنگ هم به حبهه فرانسه اعزام شد که در آنجا برای چندین ماه به اسارت متفقین درآمد.
اودر سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آنها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته زبان و ادبیات آلمانی پرداخت. در این زمان برای تأمین خرج تحصیل و زندگی در مغازه نجاری برادرش کار میکرد. در سال ۱۹۵۰ به عنوان مسئول سرشماری آپارتمانها و ساختمانها در اداره آمار مشغول به کار شد.
در سال ۱۹۴۷ اولین داستانهای خود را به چاپ رسانید و با چاپ داستان قطار به موقع رسید، در سال ۱۹۴۹، به شهرت رسید. و در سال ۱۹۵۱ با برنده شدن در جایزه ادبی گروه ۴۷ برای داستان گوسفند سیاه موفق به دریافت اولین جایزه ادبی خود شد. در ۱۹۵۶ به ایرلند سفر کرد تا سال بعد کتاب یادداشتهای روزانه ایرلند را به چاپ برساند.
در سال ۱۹۶۵ به حزب دموکرات مسیحی پیوست و در ۱۹۷۱ ریاست انجمن قلم آلمان را به عهده گرفت. او همچنین تا سال ۱۹۷۴ ریاست انجمن بین المللی قلم را پذیرفت. او در سال ۱۹۷۲ توانست به عنوان دومین آلمانی، بعد از توماس مان، جایزه ادبی نوبل را از آن خود کند.
هاینریش بل خروج خود و همسرش را از کلیسای کاتولیک، در سال ۱۹۷۶، اعلام کرد. او در ۱۶ ژوئیه ۱۹۸۵ از دنیا رفت و جسد او در نزدیکی زادگاهش به خاک سپرده شد.
این تاپیک چرا خوابه؟
یه راهنمایی پلیــز![]()
ایشون سال 70 فوت کردن ...دانشگاه تهران هم درس میخوندن
مرسی راهنمایی!
مهرداد اوستا
بله درستهمهرداد اوستا
مهرداد اوستا (محمد رضا رحماني) شاعر و نويسنده ي معاصر در17 ارديبهشت سال 1308 شمسي در خانواده اي اهل شعر در شهر `بروجرد` به دنيا آمد. پدر مادرش `حاج دوخا محمد` متخلص به `رعنا` شاعري بسيار خوش ذوق و توانا بود .
سخاوتمندي حاتم گونه ي او باعث شد تا در سن 3 سالگي با بخشيدن لباس تن خود به يکي از کودکان همسن و سالش تحير همگان را برانگيزد.
در 10 سالگي با سرودن شعر- آنهم موزون و مقفي- مورد تشويق يکي از آموزگارانش قرار گرفت، گوئي خود نيز به استعداد شگرف خويش واقف بود، زيرا در 12 سالگي شهر بروجرد را براي خود کوچک ديد و راه تهران را پيش گرفت و تا پايان عمرپر بارش در اين شهر اقامت گزيد.
پس از سپري کردن دوره دبيرستان، ضمن تدريس در مدارس و دبيرستانها، تحصيلات آکادميک خويش را تا اخذ مدرک فوق ليسانس در رشته فلسفه ادامه داد و به دليل اندوخته هاي خارق العاده ذهني اش در زمينه ادبيات و علوم انساني در سن 25 سالگي بعنوان جوانترين استاد جذب دانشگاه شد و در سن 30 سالگي به عضويت شورائي درآمد که رساله دکتراي دانشجويان دوره دکتري ادبيات فارسي را تأئيد يا رد مي نمود.
مطالعه شبانه روزي وي باعث گرديد در مدت کوتاهي بر ادبيات فارسي، عرب و بطور کلي ادبيات جهان تسلط کامل پيدا کند و بعنوان يکي از سخنرانان برنامه `مرزهاي دانش` راديو، که در آن زمان از وزين ترين برنامه هاي راديوئي بود در کنار اساتيد بزرگي همچون `محيط طباطبائي` و `ضيأالدين سجادي` به سخنراني بپردازد.
اين اديب گرانقدر و شاعر بزرگ با آنکه در همه زمينه هاي شعري قدرت خويش را به نمايش مي گذاشت، اما به قصيده بيشتر از ساير انواع شعر عشق مي ورزيد و به حق لقب بزرگترين قصيده سراي معاصر بعد از ملک الشعراي بهار را از آن خود ساخت.
او با تصحيح `ديوان سلمان ساوجي` در سن 22 سالگي و انتشار نخستين مجموعه شعر خود با نام `از کاروان
رفته` تحسين بسياري از صاحبنظران را نسبت به خود برانگيخت.
در سال 1327 همزمان با ورود به دانشگاه تهران به استخدام آموزش و پرورش درآمد و به عنوان مسئول سامان دادن به کتابخانه هاي موجود و مقالات و کتب ادبي اين وزارتخانه و نيز دبير در چندين دبيرستان تهران به فعاليت پرداخت. در سال 1330 با کسب مدرک کارشناسي به ادامه ي تحصيل رشته ي فلسفه در دانشگاه تهران پرداخت.
استاد اوستا ضمن تدريس در دانشگاه تهران سفرهاي متعددي را به کشورهاي مختلف انجام داد و آثار و اشعار ارزشمندي از خود بر جاي نهاد. سرانجام در سال 1370 در سن 62 سالگي در اثر عارضه قلبي در گذشت و پيکر وي در قطعه مشاهير ادب و هنر ايران در تهران به خاک سپرده شد.
ويژگي سخن
سبک اوستا به شيوهي شعراي خراساني و بيشتر به ناصرخسرو، خاقاني و مسعود سعد نزديک است. در انديشههاي شاعرانهاش غالباً دقايق فلسفي و تفکرات حکيمانه را ميپروراند و به فلسفه نسبي نزديک ميشود. او معتقد است که «يک هنرمند بايد فرزند زمان خود باشد و اگر احياناً خود نيازمنديهاي زيادي از نظر مادي ندارد بايد آنقدر روحيهي حساس و تأثيرپذيري داشته باشد که دردها و نيازمنديهاي اکثريت مردم را درک کند و آينهي گوياي رنج و شادي مردم زمان باشد».
معرفي آثار
1. تصحيح ديوان سلمان ساوجي
2. تصحيح دو رساله از خيام، «رسالهي وجود» و «نوروزنامه»، با شرح حال خيام
3. کتاب فلسفه و منطق و روانشناسي براي دبيرستانيها
4. از کاروان رفته- مجموعهي شعر
5. شراب خانگي، ترس محتسب خورده
6. حماسهي آرش
7. پاليزبان- مجموعهي نثر، داستان
8. امام، حماسهاي ديگر
استاد اوستا بيش از 40 اثر تحقيقي و يا تأليفي در زمينه ادبيات و هنر از خود به يادگار گذاشته که بيش از 20 اثر آن در زمان حيات ايشان وبقيه بعداً منتشر شده است.
"راما" (در شعر)، "پاليزان" و "از امروز تا هرگز" (در نثر داستاني)، "تيرانا" (در نثر انتقادي)، "عقل و اشراق" (در فلسفه)، "انديشه فلاسفه شرق و غرب"، "روش تحقيق در دستور زبان و شيوه نگارش فارسي"، "رساله اي در فلسفه، منطق، روانشناسي واخلاق"، "روش تحقيق درزيباشناسي" و "نقد و بررسي افسانه هاي ملل" (در چندين جلد)، "منطق کلام حافظ" و "منطق کلام فردوسي"، "منطق کلمات"، "منطق حماسي مهابرات"، "نقد وبررسي آثار سنائي"، "تصحيح کليات شيخ سعدي"، "تصحيح ديوان ابوسعيد ابوالخير"، "تحليل نوروز نامه و رساله وجود حکيم عمر خيام نيشابوري"، "تحليل فلسفي و علمي پيرامون اصول اديان"، "لحن شناسي پيرامون آثار و افکار بزرگان سخن ايران"، "روش تحقيق در تاريخ هنر"، "تصحيح مجدد ديوان سلمان ساوجي"، "روش تحقيق در تحولات فکري و فلسفي در اروپا و آسيا"، "سير مکاتب هنري در ايران"، "هدف هنر در شرق و هدف آن در اروپا"، "مکاتب هنري در شرق"، "مکاتب هنري در اروپا"، "مکاتب فلسفي در اروپا"، "مکاتب فلسفي درآسيا"، "هدف نهائي در شرق و غرب"، "کارنامه شعر معاصر"، "کارنامه نثر معاصر" و "تأثير ادبيات ايران بر ادبيات جهان" (در تحقيق)، "اشک وسرنوشت" (تأليف) ميباشند.
با من بگو تا کيستي, مهري؟ بگو, ماهي؟ بگو
خوابي؟ خيالي؟ چيستي؟ اشکي؟ بگو، آهي؟ بگو
راندم چو از مهرت سخن گفتي بسوز و دم مزن
ديگر بگو از جان من, جانا چه ميخواهي؟ بگو
گيرم نميگيري دگر, زآشفته ي عشقت خبر
بر حال من گاهي نگر, با من سخن گاهي بگو
اي گل پي هر خس مرو, در خلوت هر کس مرو
گويي که دانم, پس مرو، گر آگه از راهي بگو
غمخوار دل اي مي نيي, از درد من آگه نيي
ولله نيي, بالله نيي, از دردم آگاهي بگو
بر خلوت دل سرزده يک ره درآ ساغر زده
آخر نگويي سرزده, از من چه کوتاهي بگو؟
من عاشق تنهاييام سرگشته شيداييام
ديوانهاي رسواييام, تو هرچه ميخواهي بگو
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)