تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: temp

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • a

    0 0%
  • b

    0 0%
صفحه 14 از 21 اولاول ... 4101112131415161718 ... آخرآخر
نمايش نتايج 131 به 140 از 207

نام تاپيک: Temp

  1. #131
    داره خودمونی میشه arman50cent's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    BouShEr
    پست ها
    23

    پيش فرض مکالمات روزمره آمریکایی (قسمت دوم) ====>کلیک کن<====

    همانطور كه قول داده بودم نوشته امروزم مربوط به ترجمع بعضي از دايلوگهاي موجود در فيلمهاي زبان آمريكائي است.
    1- He makes you laughf your head off.
    از خنده روده برت مي كند
    لغات:
    laugh your head off:informal to laugh very loudly: با صداي بلند خنديدن

    2- The bastards have us cornered.
    نامردها (پدر سوخته ها) ما رو توي منگنه گذاشتند.
    3- I don’t mean to sound ungreatful, but …
    منظورم اين نيست كه از زحمات شما قدرداني نكنم ولي ....
    توضيحات:
    يعني منظورم از بيان اين مسئله عدم قدرشناسي من از زحمات شما نيست ولي ...
    به يك مثال ديگر در اين رابطه توجه فرمائيد:
    I don’t mean it like it sounds.
    اينطور كه فكر مي كني (به نظر مي آيد ) نيست . منظوري ندارم
    3- What has drawn you to this?
    چه چيزي شما را درگير اين جريان كرده؟
    4- I am terribly sorry, but that has nothing to do whit me.
    خيلي متاسفم ولي من هيچ دخالتي نداشتم.
    به مثالي ديگر در اين رابطه دقت كنيد:
    What happened to your brother has nothing to do whit me.
    اتفاقي كه براي برادرتان افتاد به من هيچ ارتباطي ندارد (من دخالت نداشتم).
    5- Don’t brown nose.
    چاپلوسي نكن (تملق نكن).
    لغات:
    Brown-nose: verb informal to try to make someone in authority like you by being very nice to them - used in order to show disapproval تملق كردن
    توضيحات:
    مترادف غير رسمي تر آن عبارت جمله ذيل مي باشد:
    Don’t be an apple polisher.
    6- I’ll be damned.
    باورم نميشه.
    توضيحات:
    اين عبارت معمولا در زمان ديدن چيزي بكار مي رود كه براي شما بسيار تعجب آور و ناباورانه مي باشد.
    7- What gotten into you?
    چي شده؟
    توضيحات:
    اين عبارت به عنوان اعتراض از مرتكب شدن يك عمل غير منطقي كه از فرد انتظار نميرفته است بكار برده مي شود به چند مثال ديگر توجه كنيد:
    What is eating you?
    از چي ناراحتي؟
    Whit is in you?
    چته؟ ناراحتيت (دردت) چيه؟
    8- You are hopeless. I wash my hands of you.
    تو آمدم نااميدي هستي (نميشه روت حساب كرد) من كه ديگه با تو كاري ندارم.

    9- Do you want it refill?
    ميل داريد دوباره برايتان (پرش) كنم
    10- The position has been filled.
    ببخشيد يك نفر استخدام شد. (ديگه جاي خالي براي شما نداريم )
    11- I have my job on the line. (my job is on the line).
    شغلم در خطر است .
    توضيحات:
    در هنگام بحث درباره موضوعي خاص با بيان عبارت فوق اين مسئله را تاكيد ميكنيد كه ممكن است در اين ارتباط شغلتان را از دست بدهيد.
    12- Let me get this off my chest.
    بزار حرم دلم را (عقده دلمو) برايت باز كنم.
    13- I want you to turn in the man who did it to the police.
    .از شما مي خواهم اون مردي كه اين كار را انجام داده به پليس معرفي كنيد
    لغات:
    turn somebody in : to tell the police who or where a criminal is به پليس معرفي كردن
    توضيحات:
    به دو مثال ديگر توجه كنيد:
    Jhon’s wife finally turned him in.
    زن جان بالاخره اونو به پليس معرفي كرد.
    I don’t want to turn your ass in , Don’t concern.
    ناراحت نباش تصميم ندارم تن لشتو به پليس معرفي كنم.
    14- I have been trying to get him all day.
    از صبح تا حالا دام دنبالش مي گردم.
    15- Don’t play that whit me.
    با من يكي فيلم بازي نكن (سر منو گول نزن)
    توضيحات:
    به چند مترادف ديگر توجه كنيد:
    Don’t give me that song and dance.
    Don’t make a fool of me.
    16- I want to press charges.
    من مي خوام شكايت كنم.
    توضيحات:
    معمولا اين عبارت در مراكز قانوني (اداره پليس يا دادگستري) جهت اعلان شكايت از شخص يا سازماني مطرح مي شود.
    17- your behavior is quite out of line. That’s the end. Shape up , or ship out.
    رفتارت ديگر قابل تحمل نيست (از حد خودت خارج شدي) ديگه تمام شد يا خودت را درست كن يا از اينجا برو بيرون.
    18- Behave yourself; I have a reputation to protect.
    مواظب رفتارت باش. من اينجا آبرو دارم.
    لغات:
    Reputation: the opinion that people have about someone or something because of what has happened in the past آبرو اعتبار

    19- Stop picking on me.
    اينقدر سر به سرم نذار.
    لغات:
    pick on somebody/something:to behave in an unfair way to someone, for example by blaming them or criticizing them unfairlyسر به سر گذاشتن طعنه زدن انتقاد بيجا كردن
    20- I think he made one jump to much.

    فكر ميكنم خيلي بلند پروازي كرد.
    به زودی منتظر روزي ديگر با مطالب متنوع ديگر باشيد انشاء الله


  2. #132
    داره خودمونی میشه arman50cent's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    BouShEr
    پست ها
    23

    12 salng and idioms

    در این قسمت می خوام اصطلاحات عامیانه ی زبان آمریکایی را به شما بیاموزم .
    این قسمت یک جور تفریح برای زبان آموزان به حساب می آید و شما هم می توانید اصطلاحاتی که از قبل فراگرفتید را در اینجا قرار دهید تا با دوستان شر یا به مشورت بگذاریم .
    اولین اصلاح خیلی عامیانه یا informal آمریکایی
    Making goof. Meaning: when you do sth wrongly.
    عامیانه تر بگم در فارسی به معنی سوتی دادن میشه ترجمش کرد .
    Example: hey my dear don’t make goof.
    take care
    be all thumbs: be very awkward and clumsy, especially with one's hands.
    یعنی دست و پا چلفتی بودن از نظر انجام کاری با دست.
    Example: Mary is all thumbs when it comes to gardening.

    و مورد دوم:

    have two left feet: walk awkwardly; or in general, being clumsy in doing any kind of activity with feet.
    یعنی دست و پا چلفتی بودن از نظر عدم توانایی انجام کاری با پا؛ مثلا راه رفتن، اسکی کردن، اسکیت بازی کردن و ...
    Example: Do you really employ Bob as a saleperson in your antique shop?! Oh my God! He has two left feet!

    have a golden touch: make money easily.
    یعنی دست به هر چیزی می زنه طلا می شه.
    Example: Jan made her first million dollars when she was only nineteen. People say sha has a golden touch.

    have a nose for something: have the ability to sense or discover as if by smell.
    یعنی شمِ کاری را داشتن.
    Example: Bruce who is a good newspaper reporter always seems to know where to go for the news. He has a nose for a good story.

    double crossed
    از پشت به كسي چاقو زدن . منظور همون به كسي نارو زدن هست

    1.grin and bear it. . دندان روی جگر گذاشتن
    2.come off one’s high horse. از خر شیطون پایین اومدن.
    3.take a leap in the dark. دل به در یا زدن.
    4.I have nothing to do with you. دیگه نه من نه تو.



    cry over spilt milk
    گذشته ها گذشته
    crocodile tears
    اشک تمساح
    ask for sb's hands
    تقاضای ازدواج کردن
    stone deaf
    مثل سنگه، نمیشنوه
    once in a blue moon
    خیلی کم پیش میاد

  3. #133
    داره خودمونی میشه arman50cent's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    BouShEr
    پست ها
    23

    پيش فرض ترجمه داستان هزار و يك شب براي دوستان ==>قسمت اول <===

    نوشته امروز را اختصاص ميدهم به ترجمه داستاني مشهور از داستانهاي هزار و يك شب كه توسط نويسنده ماهر ؛جاناتان اسكات؛ در سال 1890 به انگليسي ترجمه شد و اصل اين داستان عربي است متني را كه انتخاب كرده ام در مورد علي بابا و چهل دزد است.
    كل كتاب كه حاوي متن داستانهاي هزار و يك شب است بيش از پنج هزار صفحه است كه داستانهاي بسيار بسيار جذابي دارد اگر به اين گونه داستانها علاقه داريد بگوئيد تا ترجمه اشان كنم.
    THE STORY OF ALI BABA AND THE FORTY ROBBERS DESTROYED BY A SLAVE
    علي بابا و چهل دزد كه توسط غلامي از بين رفتند.
    In a town in Persia, there lived two brothers, one named Cassim, the other Ali Baba. Their father left them scarcely any thing; and he had divided his little property equally between them, but chance determined otherwise
    در يكي از شهرهاي ايران دو برادر زندگي ميكردند‏‏‏‏ اسم يكي كاظم و نام ديگري علي بابا بود. پدرشان براي آنها چيزهاي اندكي را باقي گذاشته بود و دارائي اندك خودش را به نحو كاملا مساوي بين آندو تقسيم كرده بود ولي بخت به گونه ديگري با آنها رفتار كرد.
    Cassim married a wife who soon after became heiress to a large sum, and a warehouse full of rich goods; so that he all at once became one of the richest and most considerable merchants, and lived at his ease
    كاظم با زني ازدواج كرد كه به زودي مبلغ بسياري و انباري پر از اجناس گرانقيمت را به ارث برد. بنابراين او با يك چشم به هم زدن تبديل به يكي از ثروتمندترين و قابل ملاحظه ترين تاجران شد و در راحتي زندگي ميكرد.
    Ali Baba on the other hand, who had married a woman as poor as himself, lived in a very wretched habitation, and had no other means to maintain his wife and children but his daily labour of cutting wood, and bringing it upon three asses, which were his whole substance, to town to sell
    از طرف ديگر علي بابا با زن ديگري كه مانند خودش فقير بود ازدواج كرد و زندگي بسيار فلاكت باري داشت و بجز كار روزانه اش كه چوب درختان را مي بريد و براي فروش در شهر بر روي سه الاغ كه تمام دارائي اش بود وسيله ديگري براي ادامه زندگي زن و بچه هايش نداشت
    One day, when Ali Baba was in the forest, and had just cut wood enough to load his asses, he saw at a distance a great cloud of dust, which seemed to be driven towards him: he observed it very attentively, and distinguished soon after a body of horse
    يك روز وقتي علي بابا در جنگل بود و به اندازه كافي چوب بريده بود كه بار الاغها كند در فاصله دور ابري از غبار را مشاهده كرد كه به نظر مي آمد به طرف او حركت ميكند. او با نهايت دقت آن را زير نظر گرفت و پس از اندكي توانست اسبي را در آن ميان ببيند.
    Though there had been no rumour of robbers in that country, Ali Baba began to think that they might prove such, and without considering what might become of his asses, was resolved to save himself
    هرچند كه در آن ديار شايعه وجود راهزنان وجود نداشت ولي علي بابا با خود انديشيد كه شايد آنها راهزن باشند و بدون توجه به اينكه چه اتفاقي ممكن است براي الاغهايش بيافتد تصميم گرفت كه خودش را از خطر برهاند.
    He climbed up a large, thick tree, whose branches, at a little distance from the ground, were so close to one another that there was but little space between them. He placed himself in the middle, from whence he could see all that passed without being discovered; and the tree stood at the base of a single rock, so steep and craggy that nobody could climb up it
    او از درختي بزرگ و ضخيم بالا رفت كه شاخه هايش كه در نزديكي زمين بود آنچنان به هم نزديك بودند كه فقط فضاي اندكي در ميان آنها باقي مانده بود و او خود را در ميان آنها جاي داد از جائي كه همه آنهائي كه رد ميشدند را ميديد بدون آنكه كسي او را ببيند و درخت هم در زير تخته سنگي بود كه آنقدر پرشيب و ناهموار بود كه كسي نميتوانست از آن بالا رود.
    The troop, who were all well mounted and armed, came to the foot of this rock, and there dismounted. Ali Baba counted forty of them, and, from their looks and equipage, was assured that they were robbers
    آن دسته كه كاملا سوار و مسلح بودند به پاي آن تخته سنگ رسيدند و پياده شدند. علي بابا 40 تا از ايشان را شمرد و از ظاهر و تجهيزات آنها مطمئن بود كه آنها راهزن هستند.
    Nor was he mistaken in his opinion: for they were a troop of banditti, who, without doing any harm to the neighbourhood, robbed at a distance, and made that place their rendezvous; but what confirmed him in his opinion was, that every man unbridled his horse, tied him to some shrub, and hung about his neck a bag of corn which they brought
    او در عقيده اش اشتباه نكرده بود براي اينكه آنها از راهزناني بودند كه بدون آسيب رساندن به اهالي منطقه در فاصله اي دست به دزدي زده بودند و آن منطقه را پاتوق خود قرار داده بودند ولي چيزي كه عقيده اش را تائيد ميكرد اين بود كه هر كدام از ايشان بند اسب را رها كرد و آن را به بوته اي بست و بر گردنش كيسه اي از ذرت كه آورده بود آويخت.
    Then each of them took his saddle bag, which seemed to Ali Baba to be full of gold and silver from its weight. One, who was the most personable amongst them, and whom he took to be their captain, came with his bag on his back under the tree in which Ali Baba was concealed, and making his way through some shrubs, pronounced these words so distinctly, "Open, Sesame," that Ali Baba heard him. As soon as the captain of the robbers had uttered these words, a door opened in the rock; and after he had made all his troop enter before him, he followed them, when the door shut again of itself.
    سپس هر يك از ايشان خورجينش را برداشت كه به نظر علي بابا از لحاظ وزني كه داشتند پر از طلا و نقره بود. يكي از ايشان كه در ميان آنها از شخصيت بيشتري برخوردار بود و به نظر علي بابا رئيس آنها بود با خورجينش كه بر دوشش بود به زير درختي آمد كه علي بابا در آن مخفي شده بود و در ميان تعدادي بوته به جلو رفت و كاملا شفاف كه علي بابا شنيد اين كلمات را تلفظ كرد: (باز شو سسمي) به محض اينكه سركرده آن راهزنان اين كلمات را گفت ميان صخره دري باز شد و سپس بعد از آنكه او همه آن گروه را قبل از خودش داخل نمود خودش وارد شد و در خودش بسته شد.


    The robbers stayed some time within the rock, and Ali Baba, who feared that some one, or all of them together, might come out and catch him, if he should endeavour to make his escape, was obliged to sit patiently in the tree


    راهزنان اندكي در ميان صخره ماندند و علي بابا كه ميترسيد كه اگر سعي كند كه فرار نمايد يكي از ايشان يا تمامي آنها با هم بيرون بيايند و او را بگيرند، مجبور شد كه صبورانه در ميان درخت بماند.
    He was nevertheless tempted to get down, mount one of their horses, and lead another, driving his asses before him with all the haste he could to town; but the uncertainty of the event made him choose the safest course
    با اين وجود وسوسه شد كه پائين بيايد و بر يكي از آن اسبها سوار شود و هدايت يكي ديگر از آن اسبها را هم بدست بگيرد و الاغهايش در پشت سر را با نهايت شتابي كه ميتوانست به سمت شهر ببرد. نامعلوم بودن وضعيت مجبورش كرد كه امن ترين راه را انتخاب كند.
    At last the door opened again, and the forty robbers came out. As the captain went in last, he came out first, and stood to see them all pass by him; when Ali Baba heard him make the door close by pronouncing these words, "Shut, Sesame." Every man went and bridled his horse, fastened his bag, and mounted again; and when the captain saw them all ready, he put himself at their head, and they returned the way they had come
    سرانجام درب باز شد و تمامي آن 40 دزد بيرون آمدند و همانطور كه رئيس ايشان آخرين نفر بود كه به درون رفت اولين نفري بود كه بيرون آمد و ايستاد تا همه را ببيند كه از جلوي او عبور ميكنند. علي بابا شنيد كه او با گفتن اين كلمات كه (بسته شو سسمي) در را بست. همه آنها رفتند و افسار اسب را گرفتند خورجينها را محكم كردند و دوباره سوار شدند و وقتي رئيس ديد همه آماده اند در جلو رفت و آنها از همان راهي كه آمده بودند باز گشتند.
    Ali Baba did not immediately quit his tree; for, said he to himself, they may have forgotten something and may come back again, and then I shall be taken. He followed them with his eyes as far as he could see them; and afterwards stayed a considerable time before he descended
    علي بابا بلافاصله درخت را ترك نكرد چون با خودش گفت آنها ممكن است چيزي را فراموش كرده باشند و دوباره برگردند از اين رو ممكن است گرفتار شوم. او تا آنجا كه ميتوانست آنها ببيند با چشمانش ايشان را تعقيب كرد و سپس قبل از پائين آمدن به مقدار زمان قابل ملاحظه اي درنگ كرد.
    Remembering the words the captain of the robbers used to cause the door to open and shut, he had the curiosity to try if his pronouncing them would have the same effect. Accordingly, he went among the shrubs, and perceiving the door concealed behind them, stood before it, and said, "Open, Sesame." The door instantly flew wide open
    علي بابا درحاليكه كلماتي را كه رئيس راهزنان براي باز و بسته كردن در به كار برده بود به خاطرش سپرده بود اشتياق بسياري داشت كه امتحان كند آيا تلفظ آن كلمات همان اثر مشابه را دارد. از اين رو به ميان بوته ها رفت و دريافت كه درب در پشت بوته ها مخفي است. در مقابل آن ايستاد و گفت: (باز شو سسمي) درب بلافاصله كاملا باز شد.
    Ali Baba, who expected a dark dismal cavern, was surprised to see it well lighted and spacious, in form of a vault, which received the light from an opening at the top of the rock
    علي بابا كه انتظار داشت كه غار تاريك و دلگيري را ببيند، متعجب شد كه ديد كاملا روشن و جادار است. به شكل گنبد مانندي كه نوري را از يك مدخلي كه در بالاي صخره وجود داشت دريافت ميكرد.

  4. #134
    پروفشنال Petros's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    سوال بسیار جالب و بجایی بود
    پست ها
    974

    پيش فرض

    :Souce
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید

  5. #135
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Nov 2006
    محل سكونت
    ناکجا
    پست ها
    180

    پيش فرض

    code

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by behnam karami; 27-08-2007 at 22:21.

  6. #136
    اگه نباشه جاش خالی می مونه bunny's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    کوت نشینم
    پست ها
    203

    پيش فرض T O E F L

    Hi
    I want some info about Toefl quiz
    بقیشو فارسی مینویسم

    هزینش چقده ؟؟

    چند نوع داره ؟؟

    برای گرفتن دکترا کدومش سریع تر می تونیم بگیریم؟

    چند تا کتاب واسه المنتری ها معرفی کنین (واسه خودم نمیگما !!!)

    امتحانش چجوریه ؟؟؟

    تنکس

    bay

  7. #137
    اگه نباشه جاش خالی می مونه www.babakebadi.com's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    262

    پيش فرض

    ّبانی جان،
    با توجه به اینکه فارسی نوشتن در این انجمن بر خلاف قوانینه، بهتره که انگلیسی بنویسی تا اینکه خدای نکرده مدیریت پیغام هات را به پوشه Temp منتقل نکنه، پاسخ سوالت را به انگلیسی می نویسم و البته یک نسخه فارسی آنرا نیز برات پست می کنم.


    There are 3 kinds of Toefl Examinations:
    1-Computer Based TOEFL
    2-Paper-Based TOEFL
    3-Internet-Based TOEFL

    It costs about 100$ to 200$ to take Toefl and it varies from country to country.
    In Tehran you can only find TOEFL IBT , for more info you may visit :
    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    For achieving doctorate, you need to get TOEFL IBT
    but some universities may accept you to take easier customized Toefl, if your target university has such an opportunity, you need to ask them for more details.

    For Elementary Students, you should first start improving your english, the best book doesn't exist, the best book for you exists, so you should first tell me how much time per day you can allocate for studying.
    but for Samples I always suggest my students to buy Toefl IBT sample tests Barron's TOEFL IBT 2006- 2007

    Good luck with your studying

    کد:
    برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
    Last edited by www.babakebadi.com; 28-08-2007 at 20:58.

  8. #138
    داره خودمونی میشه barzegaran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2007
    پست ها
    35

    پيش فرض return

    Hello

    I had been studing in ILI(iran language institute)[up to level advanced2] before passing unversity entrance exam and going to university
    Now I have finished my education in B.A degree and I have passed in M.S(higher education) in power electronic engineering and I heard that for P.H.D exam I must have TOEFL
    I want to know your recommandation about returning to ILI or going to the classes that preparing for TOEFL exam
    I'm waiting.....v

  9. #139
    پروفشنال peyman1987's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    995

    پيش فرض

    Hello

    I had been studing in ILI(iran language institute)[up to level advanced2] before passing unversity entrance exam and going to university
    Now I have finished my education in B.A degree and I have passed in M.S(higher education) in power electronic engineering and I heard that for P.H.D exam I must have TOEFL
    I want to know your recommandation about returning to ILI or going to the classes that preparing for TOEFL exam
    I'm waiting.....v
    I suggest that you return to ILI and study the levels Advanced 3 and 4.
    After that you can buy the pre-toefl and toefl books of ILI and study them by yourself.
    I had been in ILI for about 7 years. I've attended toefl classes in ILI too.
    It's better to study yourself for toefl preparation.

  10. #140
    اگه نباشه جاش خالی می مونه www.babakebadi.com's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    262

    پيش فرض

    Dear barzegaran

    I answered your question at this address


    If the link doesn't work, check your answer in this topic.



    " همه چيز در مورد TOEFL"

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •