تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 14 از 934 اولاول ... 41011121314151617182464114514 ... آخرآخر
نمايش نتايج 131 به 140 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #131
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    كاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟؟؟
    كه چنین گاه به گاه
    میسرانی بر چشم.... غزل داغ نگاه !
    می سرایی از لب.....شعر مستانه آه !

    راز زیبایی مژگان سیاه
    در همین قطره لغزنده غم ....پنهان است !
    و سرودن از تو
    با صراحت ! بی ترس ! .... باز هم كتمان است !

    كاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟؟؟

    رنج اندوه كدامین خواهش
    نقش لبخند لبت را برده ؟؟؟

    نغمه زرد كدامین پاییز ...
    غنچه قلب تو را پژمرده ؟؟؟؟

    كاش میدانستی .... به چه می اندیشم ؟
    كه چنین مبهوتم ....
    من فقط جرعه ای از مهر تو را نوشیدم !!!
    با تو ای ترجمه عشق "خدا" را دیدم !!!

    آه ای میكده ام !!!
    گاه بیداری را
    از من و بیخبری هیچ مخواه !
    كه من از مستی خود هشیارم !

    كاش میدانستی ... به چه می اندیشم !!!
    كاش میدانستی!!!!
    كاش ...

  2. #132
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز
    تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز

    تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش
    بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز

    دلم قد می کشـــــد تا آبشار صاف گیسویت
    تو اما تشنه می خواهی مرا غرق تمنا سبز

    به زیر اســـــمان چشــــم تو تا چند بنشــــینم
    بگو پژمرده می خواهی مرا ای اسمان یا سبز

    به هنگام عــبور از لحظه های آبی احساس
    مرا پل می زند چشم تو از آبی ترین تا سبز

    تو در چشم من آن زیـــباترین گـــل در بهارانی
    به غیر از تو نمی بینم گلی در جمع گلها سبز

    میان این همه گــــلهای رنــــگارنـــــگ باغ عشق
    گل از چشم تو می چینم گل از چشم تو زیبا سبز

    به شوق دیدنت سر می کشند از پشت پرچین ها
    بــــهار آورترین گــــــلها هــــــمه محو تماشا سبز

    فضــــــای دره از بــــوی بـــــهار آکنده می گردد
    چون بر می داری آهسته قدم روی علفها سبز

    بیا ای دختر دریا کــــــنار ســــــاحل چشمم
    که دیدن دارد اینجا با تو چشم انداز دریا سبز

    نه تنها عشق من احساس من یا شعر من شد سبز
    که از لـــطف نــگاهت خـــــــاک هم گردیده حتا سبز

  3. #133
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    می گریم


    برای دور شدن از خاطره ها


    دو ركعت گریستن بر یاد ها


    واجب است


    تو هم گریه كن


    گریه تنها مرهم زخم بی شفای عشق است


    دریغا كه عشق....


    خوابی از خوابهای خاكستر است

    دیگر هیچ رد پایی از احساس


    بر تن جاده عشق


    باقی نمانده است


    به تفسیر جدایی رسیده ایم


    بی باور و خسته


    از عشق رنجیده ایم


    می گویند ،


    هر كه از وادی عشق گذر كرد


    از سنگ ناله شنید


    و از ستاره ،


    هق هق گریه



    گریه كن


    من هم باتو


    می گریم

  4. #134
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    شب است و نام تو را عارفانه میخوانم
    ببین كه شعر تو را بی بهانه میخوانم
    شب است و مرغ شب و ذكر حمد ایزد پاك
    و من كه ذكر تو را جاودانه میخوانم
    به كلبه دل من عاشقانه كن گذری
    كه من همیشه تو را ، عاشقانه میخوانم
    جوانه میشكفد دردلم به عشق وصال
    و من ، دوباره تو را چون جوانه میخوانم
    أسیر موج دعایم ، كسی نمیداند
    كه زیر موج ، غزل از كرانه میخوانم
    در این غروب غم انگیز ، همدم من باش
    ببین كه شعر تو را ، بی بهانه میخوان

  5. #135
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
    عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
    عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
    عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
    عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
    عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
    عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی

  6. #136
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    روزگاریست


    همه عرض بدن میخواهند
    همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند

    دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
    گرگ هایی که لباس پدری می پوشند

    آنچه دیدند به مقیاس نظرمی سنجند
    عشق ها را همه با دور کمر می سنجند

    خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
    عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد

  7. #137
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم -*- وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم -*- پر پروانه شکستن هنر انسان نیست -*- گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم -*- یادمان باشد سر سجاده عشق -*- جز برای دل محبوب دعایی نکنیم -*- یادمان باشید اگر خاطرمان تنها ماند -*- طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

  8. #138
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    شعر دیوانگی از «سیمین بهبهانی»

    یارب مرا یاری بده،تا خوب آزارش كنم
    رنجش دهم زجرش دهم،زارش كنم،خوارش كنم
    از بوسه های آتشین از خنده های دلنشین
    صد شعله در جانش كنم رامش كنم، رامش كنم

    در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
    از ننگ آزارش دهم،از غصه بیمارش كنم
    بندی به پایش افكنم،گویم خداوندش منم
    چون بنده در سودای زر،كالای بازارش كنم

    گوید بیفزا مهر خود،گویم بكاهم مهر خود
    گوید كه كمتر كن جفا، گویم كه بسیارش كنم
    هر شامگه در خانه ای چابكتر از پروانه ای
    رقصم بر بیگانه ای،از خویش بیزارش كنم

    چون بینم آن شیدای من،فارغ شد از سودای من
    منزل كنم در كوی او، باشد كه دیدارش كنم
    گیسوی خود افشان كنم جادوی خود پژمان كنم
    با گونه گون سوگندها بار دگر یارش كنم

    چون یار شد بار دگر كوشم به آزار دگر
    تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش كنم


    پاسخ دیوانگی از« ابراهیم صبا»

    یارت شوم یارت شوم،هر چند آزارم كنی
    نازت كشم نازت كشم،گر در جهان خوارم كنی
    بر من پسندی گر منم دل را نساز غرق غم
    باشد شفا بخش دلم،كز عشق بیمارم كنی
    گر رانیم از كوی خود،ور باز خوانی سوی خود
    با قهر و مهرت خوش دلم ، هر عشوه در كارم كنی
    من طایر پر بسته ام،در كنج غم بنشسته ام
    من گر قفس بشكسته ام،تا خود گرفتارم كنی
    من عاشق دلداده ام بهر بلا آماده ام
    یار من دلداده شو، تا با بلا یارم كنی
    ما را چو كردی امتحان،ناچار گردی مهربان
    رحم آر ای آرام جان بر این دل زارم كنی
    گر حال دشنامم دهی روز دگر جانم دهی
    كامم دهی الطاف بسیارم كنی


    پاسخ به پاسخ دیوانگی «از سیمین بهبهانی»

    گفتی شفا بخشم ترا،وز عشق بیمارت كنم
    یعنی به خود دشمن شوم،با خویشتن یارت كنم
    گفتی كه دلدارت شوم،شمع شب تارت شوم
    خوابی مبارك دیده ای ترسم كه بیدارت كنم

  9. 2 کاربر از malakeyetanhaye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #139
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    ما را ز فهمیدن عشق غافل كردند

    فهمیدن عشق را چه مشكل كردند

    انگار كسی به فكر ماهی ها نیست

    سهراب بیا كه آب را گل كردند!!!!!!

  11. #140
    پروفشنال malakeyetanhaye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    محل سكونت
    in my mind
    پست ها
    804

    پيش فرض

    به تو ای دوست سلام دل صافت نفس سرد مرا آتش زد، کام تو نوش و دلت، گلگون باد، بهل از خویش بگویم که مرا بشناسی: روزگاریست که هم صحبت من تنهائی است، یار دیرینه ی من درد و غم رسوائی است، عقل و هوشم همه مدهوش وجودی نیکوست، ولی افسوس که روحم به تنم زندانی است، چه کنم با غم خویش؟ که گهی بغض دلم می ترکد، دل تنگم ز عطش می سوزد، شانه ای می خواهم که بگذارم سر خود بر رویش و کنم گریه که شاید کمی آرام شوم، ولی افسوس که نسیت. کاش می شد که من از عشق حذر می کردم یا که این زندگی سوخته سر می کردم، ای که قلبم بشکستی و دلم بربودی! ز چه رو این دل بشکسته به غم آلودی؟ من غافل که به تو هیچ جفا ننمودم، بکن آگه که کدامین ره کج پیمودم؟ ای فلک ننگ به تو خنجرت از پشت زدی، به کدامین گنه آخر تو به من مشت زدی؟ کاش می شد که زمین جسم مرا می بلعید، کاش این دهر دورو بخت مرا برمی چید، آه ای دوست! که دیگر رمقی در من نیست، تو بگو داغ تر ار آتش غم دیگر چیست؟ من که خاکسترم اکنون و نماندم آتش. دیگر ای باد صبا دست ز بختم بردار خبر از یار نیار دل من خاک شد و دوش به بادش دادم مگر این غم ز سرم دور شود ولی افسوس نشد، ولی افسوس نشد...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •