shaparake_sahra سلام . شما لطف دارید. راستش رو بگم پیش خودم فکر کردم بچه های سایت از خاطرات کودکی من خوششون نمیاد بنابراین یه کم جوش آوردم . باید منو ببخشید. چشم حدود نیم ساعت دیگه به خاطره دیگه براتون میگم . راستش رو بخواید امروز یه چیز دیگه هم باعث شد بیام اینجا تا دوباره خاطرات خودم رو بخونم .
موضوع از این قراره که فردا مادرم به سلامتی از زیارت خانه خدا برمیگرده . و امروز من برای دعوت همسایگان قدیم به "حاجی خورون یا نمیدونم ولیمه خورون یا همچین چیزی " بعد از دو سال رفتم به محله قدیممون. نمیدونید چقدر تغییر کرده بود تو همین دوسالی که اونجا رو ندیده بودم کلی ساختمونهای نو ساز اونجا سبز شده بودند. خیلی از مردم محل رفته بودند. و ساکنان جدید اومده بودند .
ولی به هر حال چند تا از قدیمیهای محل رو هم ملاقات کردم. یاد دوران قدیم افتادم . چه قدر اون زمونها مردم به هم احترم میذاشتن .
این شد که دوباره اومدم اینجا خاطراتم رو مرور کردم .
در ضمن از بچه ها دوباره تشکر می کنم .